بازدید 22112
۳

انتخابات آمریکا... وحکایت مینیاپولیس با پلیس نژادپرست!

دکتر شریف مطوف
کد خبر: ۹۸۱۸۱۷
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۶ 01 June 2020
تفاوت می‌کند وقتی یک نفر آمریکایی آفریقایی تبار زیر ساق پای یک پلیس سفیدپوست در شهر مینیاپولیس در ایالت مینیسوتای آمریکا، از خفگی بمیرد تا جای دیگر؛ چرا که این ایالت دارای اکثریت جمعیت سفیدپوستان اسکاندیناوی تبار است. همچنین دومین تفاوت است که این ایالت در شمالی‌ترین نقطه از سرزمین آمریکا و در مرز کانادا واقع است، نه این که در «کمربند کشت پنبه» در جنوب آمریکاست که دارای هوای گرم و جمعیت محافظه کار است. آن گونه که می‌دانیم، اجداد مردم سیاه پوست آمریکایی را به صورت برده از آفریقا به آمریکا آورده شدند تا در مزارع کشت پنبه کار کنند. در مقابل، صاحبان این مزرعه‌ها از مهاجرین اروپایی سفید پوست بودند که در ایالت‌های شمالی ساکن شدند. ظاهراً تا به امروز نواده‌های سفیدپوستان هنوز باور نکردند جنبش «حقوق مدنی» که در دهة شصت قرن گذشته توسط رنگین پوستان و با رهبری «مارتین لوتر کینگ» راه افتاد، امتیاز‌های تبعیض آمیز سفیدپوستان را ملغا کرده باشد. تفاوت سوم در این است که نام خانوادگی مرد پلیسی که این جنایت را مرتکب شد، «شووین» (یعنی تبعیض نژادی- م)؛ بله دقیقاً «دریک شووین» است. از همه مهم‌تر که این جنایت در زمانی اتفاق افتاد که بلند شدن ندا‌های تبعیض آمیز به صورت «تبعیض نژادی واضح»، همزمان با آغاز شمارش معکوس انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر آینده شد.

گرچه می‌دانیم که رابطه پلیس با معترضین، در هر قضیه‌ای و در بیشتر کشور‌های جهان، تا کنون خوب نبوده و غالباً منجر به درگیری شده است؛ حتی در کشور‌هایی که نظام‌های حکومتی خود را دموکراتیک می‌دانند و به «آزادی اظهار نظر و تظاهرات» قائل هستند. أما تا کنون عمدتاً مشاهده شده است در این کشور‌های با نظام‌های سیاسی دموکراتیک، درگیری‌های شدیدی میان تظاهرکنندگان و پلیس صورت می‌گیرد. شاید بهترین شاهد آن، منظره‌هایی که در خیابان‌های پایتخت فرانسه مدت‌ها بین پلیس و «جلیقه زردها» ادامه داشت تا این که ترس از «کرونا» باعث توقف آن شد.

در بیشتر این تظاهرات دیده شده است که رفتار پلیس در ابتدا با هدف کنترل مسالمت آمیز اوضاع، شروع می‌شود؛ ولی گاهی خوی خشونت و ذهنیت نظامی گری، باعث می‌شود تا پلیس ترجیح بدهد از سلاح و خشونت برای إعمال نظم و یا حفاظت از أموال خصوصی و عمومی، استفاده کند.

در مقابل، نیز دیده شده است، به غیر از استثنا‌هایی که در آن افراد آشوبگر و یا جماعت‌های رخنه کننده در صفوف معترضین، خشونت متظاهرین، معمولاً چشمگیر نیست. چرا که تظاهرکنندگانی که به حقانیت قضیة خود ایمان دارند و برای مطالبات برحق خود، یا از تبعیضی به تنگ آمده و به خیابان‌ها می‌آیند، کمتر دست به خشونت می‌زنند. به همین دلیل، درگیری بین پلیس و تظاهرکنندگان در بیشتر مواقع در حد معمول و معقول باقی می‌ماند و به همین خاطر می‌توان آن را پس از مدتی کنترل کرد. أما مشکل اساسی هنگامی بروز می‌کند که نیت‌هایی یا رفتار‌هایی به صورت زمینه‌ای در پیرامون این تظاهرات وجود داشته باشد که حرکت‌های اعتراضی را از مسیر اصلی خود، خارج می‌سازد. در چنین حالت هایی، دیده می‌شود انگیزه‌ها و نیت‌هایی که تا قبل از اعتراضات به صورت نهفته، در میان معترضین یا پلیس، باقی مانده بود، مانند دمل‌های چرکین دهان باز می‌کند، و اتفاقاتی را حادث می‌کند که اوضاع از کنترل خارج می‌شود.

در کشور آمریکا، تاریخی پر از تناقض‌ها و تنوع قومی و نژادی شاهدیم. کشوری گسترده که در آن مردمی با ادیان و اعتقادات بسیار متنوع از اطراف جهان دور هم جمع شده اند، و حکومتی را تشکیل دادند که به تدریج از سمت شرق به غرب یا با تصرف زمین از طریق جنگ و یا خرید املاک، نفوذ خود را به تدریج در این سرزمین گسترانده است.

در سیزده ایالت واقع در شرق آمریکا که در پرچم آمریکا آن‌ها را با خطوط سرخ و سفید نشان می‌دهند، مهاجرینی از جزیره‌های بریتانیا در ایالت‌هایی (مانند: نیوانگلند، مریلاند، ویرجینیا، جورجیا و آنچه به نام کارولینای شمالی و جنوبی نامیده شدند)، ساکن شدند، در حالی که مهاجرین آلمانی (در ایالت‌های غرب میانی و در جنوب دریاچه‌های بزرگ)، سکونت پیدا کردند. در حالی که مهاجرین هلندی در ایالت‌های نیویورک و پنسلوانیا سکنی گزیدند. در آن سال ها، ایالت فلوریدا عمدتاً ساکنین اسپانیایی تبار داشته است، مهاجرین از کشور‌های اسکاندیناوی در ایالت نیویورک مستقر شدند و به تدریج به ایالت مینیسوتا کشیده شدند. مهاجرینی که از فرانسه آمدند، حوضة می‌سی سی پی را مستعمره خود ساختند، و پایگاه عمدة خود را شهر «نیواورلئاند» قرار دادند که به میمنت شهر «اورلیان» فرانسه، نامگذاری شد. علاوه بر این، هنوز نام‌های خانوادگی و شهر‌ها و روستا‌های مهاجرین فرانسوی تبار، همان نام‌های فرانسوی را تا به امروز حفظ کرده اند.

به تدریج که ثروت در آمریکا افزایش پیدا کرد و جایگاه بهتری در جهان یافت، تعداد زیادی از مهاجرین از کشور‌های مختلف جهان به آن جذب شدند، و هر گروه و قوم، به تناسب امکانات پیشین خود و آنچه بعداً کسب کردند، شرایط جدیدی برای خود ایجاد کرده اند. پس از آن، در کنار قومیت مهاجرین، پیشرفت علم و فن آوری در آمریکا باعث شدند بافت جمعیتی و قومی دگرگون شود.

با وجود این که نشانه‌های دو حزب دموکرات و جمهوری خواه که به تناوب حاکم هستند، از اوایل قرن نوزدهم شروع به ظهور کرد، اما تقسیم بندی و تمایز‌های سیاسی از اوایل تأسیس دولت آمریکا به نوعی بروز کرده بود. این تمایز و درگیری فکری میان محافظه کاران دست راستی، که حزب جمهوری آنان را نمایندگی می‌کند از یک سو و لیبرال‌های میانه رو و چپگرا که در حزب دموکرات جمع شده بودند. أما این تفاوت و درگیری، ارتباطی با درگیری اصلی ندارد.

در ابتدا، اختلافات بر محور شکل حکومت دور می‌زد. آیا حاکمیت متمرکز باشد، همان گونه که جمهوری خواهان، خواستار آن بودند، یا این که حکومت غیرمتمرکز، که در آن هر یک از ایالت ها، آزادی‌های گسترده‌ای داشته باشد؟ همان گونه که دموکرات‌ها می‌خواستند. نتیجه نهایی از این دو بحث، یک نوع دولت فدرال متوازن و به صورت راه حل میانی بین این دو تفکر، در دو سطح، تأسیس شد که در آن قدرت مرکزی به شدت منعکس است؛ اما با حفظ حقوق خاص و صلاحیت‌ها و اختیارات هر یک از ایالت‌ها در قلمرو جغرافیایی خود.

جنگ داخلی آمریکا (در سال‌های ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵) به اختلال قدرت بین این دو تفکر مرتبط است، گرچه جرقة آن به قضیة بردگی ارتباط دارد. اما پس از رشد صنعتی و بازرگانی در قرن بیستم و افزایش نقش ایالات متحد آمریکا در جهان، تحولاتی در نمایندگی سیاسی این احزاب به تدریج رخ داد؛ به این گونه که حزب جمهوری خواه، کم کم به تریبون اقتصاد آزاد و ارتباط با کلیسا و قومیت آمریکایی (با اکثریت سفید پوستان) به گونه‌ای پراگماتیک، تبدیل شد. این در حالی است که حزب دموکرات به پایگاه اقلیت‌های قومی و دینی و سهمیه‌های سندیکا‌ها و سیاست‌های دولتی خیرخواهانه، بدل شد.

أما حادثة میناپولیس، بزرگ‌ترین شهر ایالت مینیسوتا را باید در ارتباط با این شکاف‌های های قدیم- جدید بدانیم؛ با این ملاحظة مهم که این شکاف ها، پس از بروز «واگیری کووید ۱۹»، شدت چند برابری پیدا کرد.

یادآوری می‌شود که رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ در پاییز سال ۲۰۱۶، با آرای اکثریت سفید پوست، و بر اساس یک شعار قوم گرایانه دست راستی صریح، به ریاست جمهوری رسید. چه پیش از انتخابات و چه پس از انتخابات آن سال، ترامپ با سخنان خود، لایه‌های گسترده‌ای از گروه‌های اقلیت را تحریک و ناراحت کرده است؛ به ویژه در رابطه با دیوار مرزی با کشور مکزیک و تنگنا‌های زیادی که بر مهاجرین إعمال کرده است.

هنگامی که واگیری بیماری کرونا در آمریکا منتشر شد، در شهر‌های بزرگ، نیویورک و دیترویت، بیش از هر شهر دیگری، به ویژه در حاشیه‌های شهری، فقیرنشین و محروم که محل سکونت اقلیت‌های آفریقایی و لاتین تبار، قربانی گرفت. در این جا تضاد قدیم بروز کرد. در حالی که فرمانداران ایالت‌های یادشده که از حزب دموکرات بودند، بیشترین توجه خود را به بیماران و قربانیان و کادر‌های پزشکی، صرف می‌کرده اند؛ رئیس جمهور و حزب جمهوری خواه، مهم‌ترین اقدام‌های خود را معطوف به کمک به اقتصاد و نجات شرکت‌های اقتصادی، ساختند؛ و از اینجا تضاد بین مرکز (به نمایندگی پایتخت فدرال، واشنگتن) و دیگر ایالت‌ها بروز کرد. همچنین تضاد میان یک رئیس جمهور سفید پوست ثروتمند و دست راستی از یک سو، و مردم فقیر که اکثریت آنان از اقلیت‌های رنگین پوست، از سوی دیگر، پدیدار شد. در شرایط پیش از کرونا، موازنة قدرت به نفع سفیدپوستان است، ترویج کنندگان تفکرات تبعیض نژادی و نظریة برتری سفیدپوستان، زیر چتر سیاست‌های نژادپرستانه ترامپ که از ثروتمندان حمایت می‌کند، و شعار‌های پوپولیستی مانند ایجاد فرصت‌های شغلی و کاهش بیکاری، قرار داشت. أما در شرایط شیوع کرونا، افزایش بی سابقه میزان بیکاری به بیش از چهل میلیون نفر، در بحران بی سابقة اقتصادی کشور، شدت گرفت.

در شهر مینیاپولیس، دستگیری یک مرد سیاهپوست توسط یک پلیس سفید پوست، و کشتن او به شکلی وحشیانه و بی رحمانه، در فضایی بسیار متشنج و گسیختگی قومی و نژادی، در سال انتخابات، خشم عمومی پنهان را به گونه‌ای منفجر کرده که به هرج و مرج و خشونت گسترده منجر شده است.

«شوونیسم» یا «نژادپرستی» بسیار خطرناک است و فتنه‌هایی که در پی آن بروز می‌کند، از آن خطرناک‌تر است. أما آنچه برخی از ناظرین و پژوهشگران از آن نگرانند، احتمال این که بازی‌های سیاسی، در این هرج و مرج، مصلحتی ببینند که شرایط آشوب را تا اوایل ماه نوامبر بکشانند و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تحت تأثیر آن قرار دهند.

نوشتة: أیاد أبو شقرا؛ نویسنده و تاریخ دان
ترجمة: دکتر شریف مطوف؛ دانشگاه شهید بهشتی
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
یاد مایکل براون 18 ساله که در زمان دولت اوبامای دموکرات بدذات در سال 2015 به قتل رسید را گرامی می داریم . لعنت بر جو بایدن .
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۴
صد لعنت به جوبایدن و اوباما و چین و روسیه
ابکش به کفگیر میگه سوراخ داری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار