بازدید 10913

آقای وزیر بهداشت! این گزارش را بخوانید

این وضعیت بود تا اینکه عاقبت یکی از نزدیکان موفق شد در وزارت بهداشت از یکی از مسئولان کمک بخواهد. آنجا بود که پرسنل کمي به خودشان آمدند. انگار که فهمیده باشند ما آنقدر هم بی‌کس و کار نیستیم و کسی هست که هوای کارمان را داشته باشد،
کد خبر: ۳۸۳۹۵۲
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۶:۱۵ 04 March 2014
«بیمارستان‌های کشور با کمبود تخت مواجه‌اند و در بیمارستان‌های دولتی، احوال تعداد زیادی از بیماران در صف خالی شدن تخت آی سی یو، هر روز بد تر از قبل مي‌شود.»

به نوشته قانون، این خبری است که بارها و بارها آن را خوانده و شنیده‌ایم، اما به طور حتم اغلب به عمق مطلب توجه نکرده ایم. شاید سری تکان داده‌ایم و اندکی هم متاثر شده ایم، اما عاقبت به این نتیجه رسیده ایم که این یکی هم مثل بسیاری از کمبودهای دیگر، و پی نبرده ایم که این موضوع تا چه اندازه قابلیت تبدیل شدن به حد فاصل مرگ و زندگی بسیاری از مردم کشورمان را دارد. اینکه بیمارستان‌های ایران با کمبود تخت مواجه هستند و آی سی یو‌ها برای نمونه حتی یک تخت خالی ندارند، در واقع به این معناست که اگر به هر دلیل خودتان یا یکی از نزدیکانتان احتیاج فوری به استفاده از تجهیزات آی سی یو پیدا کرد، باید اینقدر توی اورژانس بمانید که یا تختی  برایتان خالی شود یا  بمیرید. راه سومي‌هم هست، اینکه از نظر مادی به حدی تامین باشید که مریضتان را از این فضای شلوغ و بی حساب وکتاب بیرون ببرید و در یک بیمارستان خصوصی، هزینه‌هایتان برای در اختیار داشتن یک تخت خالی سر به فلک بکشد. اما در اکثر موارد این توان مادی وجود ندارد، و این حکایت این روزهای بسیاری از مردمان کشور ماست که از وضعیت نابسامان بهداشت و درمان کشور، اشک به دیده و خون به دل دارند. یکی از این هزاران نفر، «فاطمه بیرنگ» است. زنی جوان که وقتی در گفت و گو با «قانون» پرده از مشکلش برداشت، حاضر بود همه چیز و همه کس را برای زنده نگه داشتن عزیزش بدهد، تنها به ازای داشتن یک تخت خالی در آی سی یو.

  برادرم را کشتند و به ما تحویل دادند


«شب پنجشنبه برادرم عباس تصادف کرد و توسط اورژانس به یکی از بیمارستان‌های دولتی منتقل شد. ما خبر نداشتیم. تمام طول شب همه جا را به دنبال او گشته بودیم تا اینکه عاقبت توی یکی از بیمارستان‌ها پیدایش کردیم. خودمان را که رساندیم دیدیم برادرم با آن وضعیت وخیم ساعت‌ها توی راهرو مانده بوده، تنها به این دلیل که پرسنل بیمارستان از هویتش خبر نداشته اند. این در حالی است که سی تی اسکن سرش شکستگی جمجمه را نشان داده بود.» این‌ها گلایه‌های خواهری جوان است که برادر 16 ساله اش «عباس بیرنگ» 5 روز تمام بین مرگ و زندگی دست و پا زده. فاطمه در گفت و گو با «قانون»، در حالی که لحن صدایش هم مثل احوالی که در این چند روز داشته شتاب زده و بی قرار است، ادامه مي‌دهد: « به ما گفتند برادرتان احتیاج مبرم به آی سی یو و مراقبت‌های ویژه دارد، اما در آی سی یو این بیمارستان تخت خالی نیست. 3 تا 4 نفر هم مثل شما در انتظار هستند تا یکی از تخت‌ها خالی شود و منتقل‌شان کنند. پس بهتر است اینجا منتظر نمانید و بگردید در یک بیمارستان دیگر تخت خالی پیدا کنید.»

فاطمه اظهار تاسف مي‌کند از اینکه مراقبت و راهنمایی پرسنل بیمارستان برای آن‌ها به همین چند جمله ختم شده و پس از آن هیچ کس در این مرکز درمانی، احوال آن‌ها را پیگیری نکرده. مي‌گوید: «بیمارستان‌های دولتی که اصلا جواب درست و حسابی به ما نمي‌دادند و فقط مي‌گفتند تخت خالی نداریم. اگر خودمان را مي‌کشتیم هم سوپروایزر حاضر نبود اندکی کمک کند شاید جایی در بیمارستانی دیگر برای برادرم پیدا شود. وضعیت مالی خانواده نیز در حدی نیست که توان انتقال به بیمارستان خصوصی را داشته باشیم. در گیر و دار یافتن تخت، برادرم 2 روز در اورژانس ماند، بدون اینکه حتی به خودشان زحمت بدهند امکانات آی سی یو را برایش به اورژانس بیاورند. صبح شنبه در سی تی اسکن دوم فهمیدیم که خونریزی مغزی کرده.» بغض مي‌کند و صدایش مي‌لرزد: «برادرم به کما رفته، نه تنها به خاطر کمبود تخت و تجهیزات بلکه به این دلیل که هیچ کنترل و مراقبتی در اورژانس برای او وجود نداشت. اصلا جواب ما را نمي‌دادند. من  بارها مي‌پرسیدم داروهایی که برایش تزریق مي‌کنید چیست؟ وضعیتش چگونه است؟ مي‌گفتند مسکن و چرک خشک‌کن و دگزامتازون کافی است. مي‌رفتند و مي‌آمدند و سرکی هم به وضعیت او مي‌کشیدند تا وظیفه شان را از سر باز کرده باشند. هر وقت مي‌پرسیدم چرا حالش این قدر وخیم شده مي‌گفتند چیزی نیست، عادی است، احتیاج به آی سی یو دارد. من مي‌گفتم برادرم دارد مي‌میرد، مي‌گفتند چیزی نیست، آی‌سی‌یو که خالی شد مي‌بریمش. این وضعیت بود تا اینکه عاقبت یکی از نزدیکان موفق شد در وزارت بهداشت از یکی از مسئولان کمک بخواهد. آنجا بود که پرسنل کمي‌به خودشان آمدند. انگار که فهمیده باشند ما آنقدرهم بی‌کس و کار نیستیم و کسی هست که هوای کارمان را داشته باشد، اوضاع برادرم را پیگیری کردند. سوپروایزر که کوچکترین کاری برایمان انجام نمي‌داد، با یک تماس کوتاه از طرف وزارت بهداشت ناگهان در اختیار ما درآمد و اینقدر گشت تا عاقبت تختی خالی در بیمارستان خصوصی «پارسا» پیدا کرد. با کمک‌های وزارت بهداشت برادرم را به «پارسا» منتقل کردیم که هزینه‌هایش نسبت به دیگر بیمارستان‌های خصوصی پایین تر و مناسب‌تر است. مي‌توانم فقط این را بگویم که در آن بیمارستان دولتی، این بچه را کشتند و به ما تحویل دادند.»

  12 میلیون تومان، ارزان ترین هزینه جراحی


علایم حیاتی عباس که بعد از انتقال به بیمارستان «پارسا» به شدت ضعیف بود، روز گذشته به گفته پزشک بالاتر آمده. فاطمه در توضیح احوال عباس بعد از انتقال به «قانون» مي‌گوید: « در بیمارستان پارسا، آتل را از پای شکسته عباس باز کردند و دیدیم پایش سیاه شده. پزشک مي‌گفت وضعیت این پا در حال حاضر باید برای عباس با دردی کشنده همراه باشد، اما سطح هوشیاری او پایین تر از این حرف‌ها آمده بود. قبلا نسبت به گرفتن دست و پایش واکنش نشان مي‌داد اما آن شب هیچ عکس العملی به هیچ چیز نداشت. دکتر گفت خونی که در مغزش لخته شده باید خارج شود. جراحی قطعی شد و ما در پی فراهم کردن هزینه بودیم که گفتند دست نگه داریم، نوسان قلبش اینقدر نامنظم شده بود که گاه زیر 50 مي‌رفت و گاه بالای 80 مي‌آمد و امکان جراحی را عملا ناممکن مي‌کرد.»

او در خصوص آخرین وضعیت عباس، مي‌گوید که هنوز پزشک مغز و اعصاب او را ندیده تا پیگیر آخرین شرایط باشد اما آنچه به عنوان آخرین اخبار به او داده اند این بوده که صبح امروز هوشیاری اش اندکی بالاتر آمده و هر چند هنوز آماده جراحی نیست، اما حرکت، بی قراری و ناله‌هایش اندکی بیشتر شده. ما نیز هم چنان درگیر هزینه جراحی هستیم. متاسفانه بیمه نداریم و خودمان باید به نحوی، 12 میلیون تومان هزینه جراحی را فراهم کنیم که گفته اند ارزان ترین هزینه این جراحی است.» با خستگی مي‌گوید: «باور کنید بعد از این همه سال ما هنوز مستاجریم، پدرم بیکار است. از پس تقبل این هزینه‌ها بر نمي‌آید. راننده‌ای هم که به برادرم زده متواری است و کسی نتوانسته شماره او را بردارد. نمي‌دانم چه باید کرد؟ تنها هستیم.»

 بیمارستان‌های مملکت تخت ندارند، کتمان نکنید

افزایش تخت‌های آی سی یو در کشور یکی از وعده‌های مسئولان به مردم در سال 1386 بود، اما حالا با گذشت 6 سال از آن روزها، وضعیت وخیم این تخت‌ها هم چنان یکی از بحران‌های اصلی نظام سلامت در کشور است. محمد آقاجانی، معاون درمان وزیر بهداشت در گفت و گو با «قانون» کمبود تخت‌های آی‌سی‌یو در بیمارستان‌ها را حقیقتی مي‌داند که بارها در مورد آن اخطار داده شده. او که در یکی دو روز گذشته دستور انتقال عباس به بیمارستان پارسا را ابلاغ کرده، مي‌گوید: «بیمارستان‌های مملکت تخت ندارند. این را که نمي‌شود کتمان کرد. بودجه نیست و تختی هم در کار نیست. ما این را بارها گفته‌ایم اما نتیجه ای ندیده ایم که امید بخش مردم باشد.» دکتر «علی شهرامی»، معاون اجرایی معاونت درمان وزارت بهداشت که این روزها جای محمودرضا محقق را در این وزارتخانه گرفته نیز در گفت و گو با «قانون» با اشاره به اینکه  تخت آی سی یو در کشور محدود است و هزینه آن بالاست، مي‌گوید که بیمارستان‌ها مجبورند برخی بیماران را ناچار در بخش یا اورژانس بستری کنند. وی مي‌گوید: «  در این حالت پرسنل اورژانس موظف هستند خدماتی که از نظر درمانی لازم است  به بیماران اورژانس ارائه کنند و هیچ مریضی نباید به حال خود رها شود.» شهرامي‌آمار و ارقام مربوط به کمبود تخت آی‌سی یو و بودجه خرید این تخت‌ها برای کشور را موضوعی جدی دانسته و مي‌گوید: «این ارقام باید با بررسی دقیق اعلام شوند و من در حال حاضر نمي‌توانم چیزی در مورد آن بگویم. اما مسئله اینجاست که تا هزینه تامین نشود و مسئولان توجه خود را به این موضوع معطوف نکنند، بیش از آنچه هست تختی نخواهیم داشت.»

  آقای وزیر بهداشت! این گزارش را بخوانید

وضعیت بحرانی نظام سلامت در کشور، مدت‌هاست یکی از بزرگ ترین نقاط ضعف دولت‌ها و خار چشم مردمي‌شده که نه توانی برای پرداخت هزینه‌های سرسام آور درمان دارند و نه یک متولی دلسوز و حمایت گر. نه تنها اضطراب حاصل از کمبود تخت در بیمارستان‌ها، که هزار و یک کم و کسری دیگر در نظام بهداشت کشور از هزینه‌های کمرشکن دارو گرفته تا تقلبی بودن آن، ازکمبود تجهیزات تا کارایی نداشتن آن و از کوچک شدن هر روز جیب مردم  و  بزرگ شدن هر روز چاله‌هایی که افراد در راه زنده نگه داشتن عزیزانشان مجبورند پشت سر بگذارند، پشت مردم را خم کرده. چاله‌هایی که افراد اغلب هم نمي‌توانند از آن عبور کنند و عاقبت فقیرتر از گذشته ته آن باقی مي‌مانند. این حرف‌ها هزاران بار به هزار زبان مختلف از سوی افراد متفاوت گفته شده اما حاصل آن پیدا شدن گوش شنوایی برای شنیدن نبوده. بیمارستان‌ها این روزها تبدیل به فضایی شده که مردم اگر از بیماری و تصادف و غیره نمیرند، از رسیدگی‌های نامناسب و کمبود امکانات و تجهیزات خواهند مرد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۵۹
انتشار یافته: ۱۰
با سلام
سه سال پیش مادرم را به بیمارستان ... بردم،.... حالش وخیم بود به من گفتند مادر شما باید به ای سی یو منتقل شود ولی تخت خالی نداریم.
یکی از انترن ها ارام به من گفت اگر مادرتان به ای سی یو منتقل نشود فوت میکند به زحمت به یک بیمارستان خصوصی منقل کردیم و......
و مادر چند روز بعد فوت کرد .
نمیدانم چرا مردن عزیز یک نفر برای سیستم پزشکی ما عادی شده است؟
مسعود همتی
چندین سال است که از کمی تخت در آی سی یو ها و هزینه های گزاف و سر سام آور این بخش در بیمارستان ها و ...می نالیم ولی گو گوش شنوا؟؟؟؟؟؟؟؟ برای جان انسان ها ارزش قائل شوید... الهی امیدوارم عباس و عباس ها هر چه زود تر بهبود یابند . و به امید آن که رحمی در دل مسئولین مملکت برای رفع این درد افتد
کاش مشکل فقط کمبود امکانات و تجهیزات بیمارستانی بود.. گاهی بی توجهی برخی از پرسنل بیمارستانی به جان عزیز شما، بسیار دردناک تر از داغ از دست دادن است و تا ابد بر قلب شما زخمی عمیق ایجاد میکند. احساس خشمی که شما همیشه با خود خواهید داشت و شاید .. شاید خدای نکرده باعث بشه شما هم در ایفای نقش خود در جامعه کوتاهی کنیدو یا در بهترین حالت بی تفاوت باشید. معضلی که الان در جامعه به وفور می بینیم .. بی تفاوتی ...
خدا به ما ایرانیان رحم کند
به نظر تابناک این گزارش را فقط باید وزیر بهداشت بخواند ؟ بودجه را چه کسانی اختصاص میدهند ؟
برادرم دو سال پیش تصادف کرد و به بیمارستان ... منتقل شد حدود ظهر بود با من تماس گرفتند و به بیمارستان رفتم تا عصر اونجا بودم و پزشک ها رو با سماجتی که به خرج می دادم بالای سر برادر می آوردم عصر خسته شده بودم که برادر دیگرم آمد و من به خانه رفتم حدود ساعت 9 شب برگشتم که در اتاق اورژانس بیمارستان تخت نزدیک درب ورودی مردی خوابیده بود با سر و صورتی بانداژ شده که خبر از شدت جراحت براثر تصادف با موتور می داد مدام ناله می کرد نظر من رو به خودش جلب کرد چون وضعیت خوبی نداشت و مدام ناله می کرد نزدیکش رفتم و ازش سوال کردم گفتم چیزی نمی خوای گفت حالم داره به هم می خوره. پا و دستش و سرش بانداژ داشت ترسیدم تکونش بدم خدایی نکرده دچار مشکلی بشه بر تریاژ پرستارا رفتم و موضوع را چندین بار بهش تذکر دادم. مریض اصلا حالش خوب نبود. همراهی هم نداشت تا بهش رسیدگی کنه من چند بار بهش سر زدم. تا اینکه بعد از تقریبا 1:30 دقیقه همسرش با دختر کوچکش و دو نفر دیگه اومدن و مریضشون رو برای سی تی اسکن بردند.توی این مدت من دکتری ندیدم بالای سر بیمار بیاد. از سی تی اسکن بعد از مدت کمی فرد فکر کنم دچار ایست قلبی یا توقف تنفس شد و بردنش توی اتاق احیا و چند تا دکتر و چند تا پرستار با سرعت به اتاق احیا رفتند ولی فایده ای نداشت. اگر فقط و فقط یک دکتر متخصص کمی از گفتگو با پرستارها کم می کرد و به فرد می رسید مطمئنا دختر چند سالش الان بی پدر نبود فقط کافی بود این دویدن دکتر ها و پرستارا موقع عمل احیا همزمان با ورود بیمار اتفاق می افتاد و یک معاینه کامل از او می کردند. دلیل مرگش رو از پرستار پرسیدم شکستگی استخوان قفسه سینه و صدمه زدن به ریه فرد تصادفی که با یک عکسبرداری ساده مشخص می شد تا حتی بررسی بالینی . به همین سادگی دختری رو بی پدر کردند و آب از آب تکون نخورد واقعا بعد از دو سال هنوز هم گریه های همسرش توی گوش منه . خودش گریه می کرد و به دخترش امید می داد که بابا بر می گرده و چیزی نیست. دختر با چشمانی گریان به مادرش اعتماد داشت و می دانست باباش برمی گرده.من فکر می کنم واقعا در این مورد کاملا پستاران و دکتر های اورژانس مقصر بودند. حتی همین الان حاضرم هر کسی بخواد تاریخ رو با هم بریم ببینیم و گزارش اورژانس رو بخونیم تا متوجه بشیم . (مرگ به علت از کار افتادن دستگاه تنفس یا ایست قلبی بوده نه از غفلت اونها!!!)
واقعا خدا بداد کم درامدهایی که پول ندارند بروند بیمارستان خصوصی برسد .کی گفته پول زندگی نیست هست اقا هست .
ما که کمبودهای حوزه درمان را کتمان نمی کنیم و یا نادیدن نمی انگاریم ولی آیا همه این کمبودها زاییده یک سال اخیر است ؟
وضعيت در همه بخشها اسف بار است و در بخش بهداشت اسف بارتر
بایستی اجاره دهند بیمارستان های
خیریه یا پولی خارجی ها در ایران فعالیت کند با این ادمها که بعضی ها فقط پول میشناسند کار پیش نمیرود
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل