بازدید 6195

با خرمشهر، از مظلومیت سقوط تا حماسه آزادی

کد خبر: ۱۰۵۳۸۸۸
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۷ 23 May 2021
اول)

شهر با صدای انفجار آشناست، چون هرچند روزی ناگهان، بمبی منفجر می‌شود. تفاوت نداشت در بازار یا خیابان یا اداره. تفاوت آن در این بود که گاهی زنی که برای خرید به بازار آمده بود و گاه کودکی که از مدرسه برمی‌گشت تا خاطرات آن روز کلاس درس را به مادر بازگو کند، به شهادت می‌رسید. در کنار انفجارات داخلی، صدا‌هایی نیز از دورتر به گوش می‌رسید که از جنس دیگر بود. از جنس نگاه چپ یک کشور همسایه به شهر و دیاری که بسیاری از آن‌ها با همسایه دوست و خویشاوند هستند.

شهر، کم‌کم، نگران می‌شود...

خبر نزدیک شدن گام‌های سربازان با صدای گوشخراش شنی‌های تانک‌هایی که به سوی شهر می‌آیند درهم آمیخته می‌شود و مردم، تردید ندارند که آن نگاه چپ، دارد به فاجعه‌ای بدل می‌شود که باید برای آن چاره‌ای اندیشید. در این میان، جوانان غیرتمند، دور سیدمحمد جهان‌آرا را گرفته‌اند و با او درباره آن نگاه چپ همسایه، به شور نشسته‌اند....،
با خرمشهر، از مظلومیت سقوط تا حماسه آزادی
اما هیچ‌کس باورش نمی‌شود که جنگی برپا شود. و... بمباران‌های مهیب ۳۱ شهریور و حمله‌های هوایی به ده‌ها پایگاه و فرودگاه و مراکز نظامی در کشور این باور را محقق می‌کند. یعنی جنگ آغاز شده است.

دوم)

و همه برمی‌خیزند... جوان و پیر، زن و مرد، کوچک و بزرگ، خرمشهری و غیرخرمشهری، روحانی و بازاری معلم و دانش‌آموز، کارگر و کشاورز، ارتشی و پاسدار و پلیس و... شهر یکپارچه می‌شود یکپارچه همت و اراده برای دفاعی از ناموس از خانه و کاشانه و از انقلابی که تازه به پیروزی رسیده است. اما مظلومیت و غربت با همت و شجاعت درهم‌آمیخته می‌شود. نه سلاحی برای مقابله هست و نه کسی که به او امید بست. فقط وعده پشت وعده که نگران نباشید بگذارید جلوتر بیایند؛ زمین می‌دهیم و زمان می‌گیریم!
با خرمشهر، از مظلومیت سقوط تا حماسه آزادی
همه چیز، حکایت از فاجعه‌ای وحشتناک دارد. مردم کم‌کم مجبور می‌شوند شهر را ترک کنند، زن‌ها و بچه‌ها به شهر‌های اطراف می‌روند و مرد‌ها می‌مانند و با «هیچ» از شهر دفاع می‌کنند. خانه‌ها، سنگر می‌شوند و پشت‌بام‌هایی که فرو نریخته‌اند، دیدگاه دیدبانی کوچه‌هایی که با پوتین‌های زمخت بعثی، «نجس» شده‌اند. حالا دیگر تفاوت ندارد چه کسی و چگونه دفاع کند. دفاعی تا آخرین نفس. اخبار شهادت‌ها که به مسجد جامع می‌رسد، دل‌ها نگران‌تر می‌شوند و چیز کمی نیست سی‌وچهار روز مقاومت؛ و سرانجام، دست کج و نگاه چپ ارتش صدام، کار خودش را می‌کند و خرمشهر، اشغال می‌شود و خرمشهر، خونین‌شهر می‌شود. از سقوط خرمشهر در آبان ۱۳۵۹ تا اردیبهشت ۱۳۶۱ مردم خرمشهر چه کشیدند، خدا می‌داند و دل‌هایی که برای ترنم موج‌های رودخانه که با صدای اذان مسجدجامع درهم‌می‌آمیخت تنگ شده بود. خبر آغاز عملیات بیت‌المقدس، برای دل‌های شکسته، امیدواری می‌دهد و کم‌کم بوی " پیروزی" در مشام جان هر خرمشهری می‌پیچد. گوش‌ها به رادیو و چشم‌ها به صفحه تلویزیون دوخته شده‌اند که کی آن خبر خوش را خواهند داد؟!

سوم)

مادران شهید داده، پدران داغدار، همسران دلشکسته و کودکان و نوجوانان منتظر یک اتفاق اند. اتفاقی که آرزویشان شده است. خرداد ۶۱ از راه می‌رسد و خبر از نزدیکی رزمندگان به خرمشهر دارد.
قلب‌ها به تپش می‌افتند و دست‌ها به آسمان بلند می‌شوند...
با خرمشهر، از مظلومیت سقوط تا حماسه آزادی
ناگهان در ناگهانی از حیرت و غیرت، گوینده اخبار ساعت ۱۴ ایران را به وجد می‌آورد:
شنوندگان عزیز توجه فرمایید: خونین شهر، شهر خون، آزاد شد...... و ایران به پا می‌خیزد به شادی و سرور و از مأذنه مسجدجامع خرمشهر پس از ماه‌ها خاموشی، آوای اذان طنین‌انداز می‌شود؛ اذان پیروزی.

دشمن بعثی نیز به اهمیت خرمشهر واقف بود و از آن رو بود که صدام اعلام کرده بود اگر ایرانی‌ها خرمشهر را از ما بگیرند، ما کلید بصره را به آن‌ها خواهیم داد. اما پس از فتح خرمشهر صدام این وعده‌‍ اش را فراموش کرد! چرا که دچار گیجی و هذیانگویی شده بود.

در این باره حسین کامل (داماد صدام و از فرماندهان ارتش بعث) گفته بود: پس از فتح خرمشهر، صدام ساعت‌ها از حال رفت. به زحمت به هوش می‌آمد و با بدگویی به فرماندهان خود اعلام می‌کرد که آن‌ها به من خیانت کردند. اصلا باور نمی‌کرد که جز خیانت فرماندهانش امکانی برای باز پس گیری خرمشهر توسط ایرانیان وجود داشته است.

چهارم)

سوم خرداد در تاریخ ایران اسلامی روزی است به یادماندنی و جاودانه که همواره در تقویم ما خواهد درخشید.
با خرمشهر، از مظلومیت سقوط تا حماسه آزادی
در سومین روز از خرداد ۱۳۶۱ شهر خونین شهر دوباره به دامان ایران بازگشت و همگان با چشم خویش معجزه الهی را دیدند. آزادی خرمشهر، آرزوی هر ایرانی بود که هر لحظه آن را از خداوند تمنا می‌کرد.
در سوم خرداد ۱۳۶۱ خرمشهر پس از ۵۷۵ روز اشغال و با وجود استحکامات زیادی که در این شهر بود و نیرو‌های فراوان محافظ آن، با همت و تلاش رزمندگان آزاد شد.

آن روز لبخند‌ها بر لب‌ها نشست و جوانه امید در دل‌ها رویید. یاد شهیدان مظلوم و غریب خرمشهر اشک‌ها را جاری ساخت. اشکی که با اشک شوق در هم آمیخت. آن روز ایران همه خرمشهر شده بود و خرمشهر ایرانی کوچک که به مردان و زنانش می‌بالید.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر