بازدید 28924

قتل مهسا ۲۱ ساله به دست ملیکای ۱۸ ساله

دختر جوان تهرانی که در ۱۸ سالگی متهم به قتل دوست خود شد در یک قدمی قصاص قرار دارد.
کد خبر: ۱۰۳۰۳۸۷
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۰ 26 January 2021

به گزارش «تابناک» به نقل از رکنا، سه سال قبل دختر جوان ۲۱ سله‌ای به نام مهسا مقابل در خانه شان واقع در اسلامشهر با ضربه چاقو از سوی دوستش مجروح شد و ساعتی بعد جان خود را از دست داد.

به این ترتیب پرونده قتل مهسا روی میز بازپرس جنایی قرار گرفت. در بررسی‌های اولیه مشخص شد دو نفر از دوستان مهسا مقابل در خانه او آمده و در جریان درگیری یکی از آن‌ها به نام ملیکا به مهسا چاقو زده بوده است. به این ترتیب ظهر همان روز ملیکا شناسایی و بازداشت شد.

در حالی که سه سال از قتل مهسا به دست ملیکا می‌گذرد، او از روز حادثه تا حالا در زندان است. ملیکا به اتهام قتل به قصاص محکوم شده است و اگر او و خانواده اش موفق به جمع آوری مبلغ دیه نشوند، اولیای دم حکم قصاص را اجرا خواهند کرد.

جزئیات این حادثه دردناک را در این گزارش در گفتگو با متهم پرونده بخوانید.

جدال خونین دو دختر تهرانی بر سر یک پسر

ملیکا دختر جوانی است که در چهره اش طراوت اول جوانی و یک غم سنگین تضاد ناباورانه‌ای ساخته است. اتهام سنگین قتل در ۱۹ سالگی، چنان ضربه مهلکی به بدنه احساس ملیکا وارد کرده است که واژه‌ها به راحتی از دهانش خارج نمی‌شود. سنگینی بار این اتهام برای شانه‌های ملیکا خیلی زیاد است.

چند سال داری؟
۲۱ سال. از ۱۸ سالگی به اتهام قتل دوست صمیمی ام در زندانم.

چه شد که بین تو و دوست صمیمی ات چنین فاجعه‌ای اتفاق افتاد؟
من و مهسا دو سال بود از بهترین دوستان همدیگر بودیم. من او را خیلی دوست داشتم و بعد از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدند، تنها چیزی که آرامم می‌کرد این بود که در کنار مهسا و در جمع دوستانم باشم. خیلی وقت‌ها با هم مهمانی می‌رفتیم و شب قبل از حادثه هم باز با هم مهمانی بودیم. همان شب من متوجه شدم که مهسا با دوست پسر من دوست شده است. خیلی ناراحت شدم.

چرا ناراحت شدی؟ دوست پسرت را خیلی دوست داشتی؟
نه اصلا او برایم ارزش نداشت و برایم مهم نبود. اما من از مهسا ناراحت شدم، چون او دو سال بود دوست صمیمی من بود و نباید با این کارش به رفاقتمان خیانت می‌کرد.

برای همین با او دعوا کردی؟
نه. با اینکه خیلی ناراحت بودم، اما تصمیم گرفته بودم اهمیت ندهم و فقط می‌خواستم دیگر با مهسا کاری نداشته باشم. اما فردای آن روز یکی از دوستان مشترکمان با من تماس گرفت و گفت شب گذشته، بعد از مهمانی مهسا در اینستاگرام لایو گذاشته بود و به من در لایو فحاشی کرده بود. بعد آن دوستم گفت بیا برویم با مهسا دعوا کنیم و بگوییم چرا این حرف‌ها را پشت سر تو زده است. من هم حالت گیج و منگ داشتم و بدون فکر دنبال دوستم راه افتادم و به مقابل خانه مهسا رفتیم.

چرا گیج و منگ بودی؟
چند وقتی بود به خاطر مشکلات اعصاب دارو مصرف می‌کردم. دارو‌ها خواب آور بود. آن روز هم دارو خورده بودم.

بعد از اینکه به مقابل خانه مهسا رفتی چه شد؟
زنگ در خانه شان را زدم و او مقابل خانه آمد. انگار هنوز در حالت گیجی و خواب و بیدار بودم. می‌خواستم در خانه شان را هل دهم و داخل بروم، اما او مانع من می‌شد و پایش را لای در گذاشت. نمی‌دانم چه شد که با هم دست به یقه شدیم و یکدفعه چاقویی را که دستم بود به گلویش زدم. اینقدر در حالت منگی بودم که تصویر درستی از آن لحظه در ذهنم ندارم. بعدا که کمی حالم بهتر شد به ذهنم فشار آوردم و یادم آمد در آن حالت چطور به مهسا ضربه زده بودم.

چرا چاقو داشتی؟
همان جا مقابل خانه مهسا چاقو را دوست دیگرم که همراهم بود دستم داده بود. به من می‌گفت اگر درگیری بالا گرفت با چاقو مهسا را بترسان.

چطور دستگیر شدی؟
دوستان مهسا که در خانه شان بودند متوجه حضور ما شده بودند و موضوع را به پلیس گفتند. ماموران اول سراغ دوست دیگرم که همراهم بود رفتند. بعد نشانی من را از او گرفتند و دستگیرم کردند. در اداره آگاهی دیدم فهمیدم که مهسا فوت کرده است.

اولیای دم مهسا چه کسانی هستند؟
پدر و مادرش. هر دو از من شکایت کردند و در دادگاه تقاضای قصاص کردند.

وقتی در دادگاه با آن‌ها روبرو شدی چه اتفاقی افتاد؟
من تا به حال مادر مهسا را ندیده بودم. او به شدت شبیه مهسا بود. چشمانش مثل چشمان مهسا آبی بود. دلم خیلی برای مهسا تنگ شده بود و از اینکه باعث مرگ او را کشتم خیلی عذاب وجدان داشتم. برای همین وقتی مادرش را دیدم گریه ام گرفته بود. دلم می‌خواست او را بغل کنم و به جای دوستم او را ببوسم.

توانستی از خودت دفاع کنی؟
نه من هیچ حرفی نمی‌توانستم بزنم. این قدر ترسیده بودم که زبانم بند آمده بود. اما وکیلم از من دفاع کرد.

حالا تا قصاص چقدر فاصله داری؟
مادرم در این سه سال خیلی تلاش کرد که خانواده مهسا را راضی به گذشت از قصاص کند. پدر و مادر مهسا هم مثل پدر و مادر خودم از هم طلاق گرفته اند. مهسا هم مثل من تک فرزند است. با این وجود دل پدر و مادرش به رحم آمده و حاضر شده اند با دریافت وجه المصالحه از قصاص من گذشت کنند.

اگر این مبلغ را نپردازی چه می‌شود؟
اعدام می‌شوم!

چه چیز تو را در این سن کم به این نقطه از زندگی رساند؟
پدرم اعتیاد داشت و سه سال قبل از حادثه مادرم را طلاق داد. این اتفاق خیلی من را افسرده کرده بود. هر روز مشت مشت قرص اعصاب می‌خوردم. پرخاشگر شده بودم و فقط با دوستانم وقت می‌گذراندم.

برای بعد از آزادی برنامه‌ای داری؟
اگر بتوانم رضایت بگیرم فقط جای قدم‌های مادرم را می‌بوسم و سعی می‌کنم به او کمک کنم. مادرم در این سال‌ها خیلی عذاب کشیده است.

روزهایت را در زندان چطور می‌گذرانی؟
با همان قرص‌های اعصاب!

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۹
انتشار یافته: ۱۱
واقعا که دخترای ما رو ببین با خودش چاقو حمل می کنه یه ذره شعور نیست یه تعدادشون مثلا پیشرفته شدن سیگار می کشن البته با عرض معذرت از خانمهای خانوم
بمون همونتو تا بپوسی. پول برا اینا جم میکنید زودتر بیان بیرون گیج و منگ بشن یکی دیگه رو سلاخی کنن؟
به وضوح این فرد مشکل حاد روانی داره و وجودش در بین مردم خطرناکه
آقا تمام این مسایل بخاطر اینه که آموزش نداریم. فرهنگ سازی نداریم.. همه مثل بوته های خودرو خودشون دارن رشد میکنند بدون هیچ آموزشی... آموزش مدارس تعطیله و در حد و اندازه استاندارها نیست.. خانواده ها هیچگونه آموزشی ندارند.. بچه ها تمام آموزش هاشون از اینترنت و موبایل هست...
چی میخواد از این بچه ها و مملکت در بیاد؟؟
گفته بود چشماش ابیه
عکس چشماش ابی نیست
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۷
شاید عکس ملیکاسا
الان اون پسره کجاست؟ داره به جفتتون میخنده!!!
با سلام و احترام-اگر این خبر صرفا حنبه اطلاع رسانی دارد که هیچ.اما اگر قراراست به این خانم جوان و یا افراد دیگر که در یک لحظه خشم آنی مرتکب قتل می شوند کمک شود اینطور خبر را ابتر تمام نکنید و اعلام کنید چطور و چگونه می شود کمک کرد؟
اقایون قدر خودشونو بدونن که بر سرشون جدال و قتل میکنن.
افا به این دخترا بگید دست از سر ما پسرا بردارنوواقعن خستمون کردن.!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۷
دیدی که گفته اصلاپسره برام مهم نبود . از دوستش و اینکه اونو دور زده ناراحت شده . متوهم نشید .
آقا کاش آخر گزارش تون یه نتیجه گیری میکردید.اگر نیاز به کمک هست کاش اعلام میکردید خیلی آدمهای خیر و خوبی داریم که حاضرند به این بنده خدا کمک مالی کنند تا شاید حالا که با بزرگواری خانواده متوفی مواجه شده و خداوند عمری براش در نظر گرفته بتونه برگرده به زندگی و انشالله که برای خودش و خانواده و جامعه مفید باشه.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس