بازدید 6071

وقت گمشده اخلاق

سیدامین موسوی‌زاده
کد خبر: ۸۵۰۷۳۶
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۷ - ۲۰:۴۸ 11 November 2018

اندیشمندان فلسفه سیاست «منش تحریم» را چگونه قضاوت می‌کنند؟
روزگاری که زبان تحریم بر جهان سیاست درشتی می‌کند

«تحریم اقتصادی» یعنی تحدید سیاست‌انگیخته مناسبات تجاری و مالی یک دولت، سازمان یا فرد که ممکن است توسط سازمان ملل متحد، سازمان‌های دولتی منطقه‌ای مانند اتحادیه اروپا یا کشورهایی به‌تنهایی اعمال شوند. اگر چه تحریم‌های اقتصادی عنصری تازه‌یاب در روابط کشورها نیست، اما ابزاری است که بویژه پس از دوران جنگ سرد، در روابط بین‌الملل کاربردی روزافزون یافته است. بویژه که در مقایسه با استفاده از نیروی نظامی هم ارزان‌تر است، هم عملیاتی‌تر و هم اینکه در معرض افکار عمومی عملی اخلاقی‌تر به نظر می‌رسد! باوجود تاریخ شصت ساله تحریم‌ها در روابط بین‌الملل، تاکنون به لحاظ نظری فیلسوفان اخلاق و نیز اندیشمندان فلسفه‌ سیاست، به این موضوع کمتر پرداخته‌اند. از دهه نود میلادی به این سو، بحث‌هایی به‌طور پراکنده در این موضوع شکل گرفت و مقالات و کتاب‌هایی نوشته شد. در این مباحث، عمدتاً دو رویکرد را می‌توان رصد کرد: نخست «رویکرد توجیه‌گرایانه» و دوم «رویکرد مقابله‌گرایانه».

رویکرد توجیه‌گرایانه

دهه نود میلادی و سال‌های آغازین سده بیستم، تحت‌تأثیر تحریم‌های گسترده‌ عراق، هائیتی و کوبا توسط ایالات متحده، به نسبت سال‌های پیش و پس از آن، اندیشمندان بیشتری به این موضوع پرداختند و عموماً نیز همساز با سیاستمداران، «رویکرد توجیه‌گرایانه» را ترویج و توسعه دادند.

چنین رویکردی گرچه لزوماً تحریم را تجویز نمی‌کند، اما می‌کوشد از تحریم به‌عنوان بدیل جنگ، حمایت کند و اثرات مخرب آن را در مقایسه با پیامدهای ویرانگر جنگ، پذیرفتنی می‌داند. این گروه از تحلیلگران، از این منظر به مسأله تحریم نگریسته‌اند که این امر جایگزینی برای جنگ است و از آنجا که عدم‌خشونت را به‌دنبال دارد یا دست کم نسبت به جنگ خشونت کمتری دارد، از آن استقبال کرده‌اند یا حداقل آن را تقبیح نکرده‌اند.

«جورج لوپز» و «دیوید کورت‌رایت» مدیران مؤسسه مطالعات بین‌المللی صلح دانشگاه نوتردام، دو اندیشمند مؤثری هستند که چنین نگاهی را دنبال می‌کنند. آن دو در کتاب‌های خود، «دهه تحریم: ارزیابی راهبردهای سازمان ملل در دهه 1990» و «تحریم‌های هوشمند: هدفمندسازی امور اقتصادی» استدلال می‌کنند که با توجه به نمونه‌هایی مثل آفریقای جنوبی، یوگسلاوی و حتی عراق، تحریم‌ها ابزاری موفق هستند و می‌توان با اصلاح روند آن و اعمال تحریم‌های هوشمند و هدفمند «معیارهای اخلاقی» را نیز مراعات کرد.

گرچه آنان اذعان می‌کنند که در تحریم، تحمل درجاتی از رنج برای غیرنظامیان پرهیزناپذیر است، اما به قول «لوری فیسلر دامروچ» استاد دانشگاه حقوق بین‌الملل دانشگاه کلمبیا، این امر «اگر برای اهداف سیاسی و اخلاقی والاتری مانند جلوگیری از تجاوز و مقابله با سرکوب انجام گیرد، شاید به لحاظ اخلاقی قابل توجیه باشد.»

«جورج لوپز» در جای دیگری در یک مقاله در «مجله اخلاق و امور بین‌الملل» استفاده از تحریم را گریزناپذیر می‌شمرد و آن را یک ابزار جراحی توصیف می‌کند که راه‌حلی خاموش، صلح‌آمیز و مهلک ارائه می‌کند. او هرچند تأثیرات مخرب تحریم‌ها را بر غیرنظامیان می‌پذیرد اما با توجه به اهدافی عالی، آن را توجیه‌پذیر می‌شمارد!

عمده استدلال‌ها در این رویکرد قابل تقلیل به انتخاب میان بد و بدتر، در تقابل با بدیل جنگ و نیز توجیه وسیله‌ بد با استفاده از هدف عالی هستند که به شکل‌های مختلف میان اندیشمندان بیان و تشریح شده است.

شاید منحصر به فردترین استدلال این گروه را «نوآم زوهر» از دانشگاه بارایلان واقع در فلسطین اشغالی ارائه کرده باشد. زوهر معتقد است که تحریم یک شیوه مجازات یا حتی بازویی برای تغییر رفتار نیست، بلکه یک روش «حفظ دست‌های پاک» است و هدف آن اجتناب از همدستی در یک رفتار نادرست است. گرچه مثال‌های زوهر محدود به مواردی است که دولت به نقض حقوق بشر شهروندان خود می‌پردازد، اما براحتی می‌توان استدلال او را گسترش داد تا مواردی دیگر را نیز پوشش دهد.

در واقع «زوهر» بار برهان را به دوش مخالفان تحریف می‌اندازد و برخلاف دیگر مدافعان فرض نمی‌کند که تحریم‌های اقتصادی به طور پیشینی اشتباه است و استفاده آنها به توجیه اخلاقی نیاز دارد. در نظر او، تحریم‌ها اساساً رویکردی اخلاقی را دنبال می‌کنند.

رویکرد مقابله‌گرایانه

در ابتدا مخالفت با تحریم‌ها جنبه نظری نیافته بود و تنها به اعتراضات خام و مخالفت‌های فعالان مدنی صلح محدود مانده بود. اما با اوج گرفتن کلیدواژه تحریم در سپهر سیاست، روایت موازی این مفهوم نیز در جهان اندیشه شکل گرفت. یک دهه پس از تحریم‌های عراق، «جوی گوردون» استاد فلسفه دانشگاه فیرفیلد، کتاب خود را با عنوان «جنگ پنهان: ایالات متحده و تحریم‌های عراق» منتشر کرد و در آن به بررسی اخلاقی استفاده از تحریم‌های اقتصادی در سیاست عمومی بین‌المللی پرداخت و آن را آسیبی ناعادلانه برای مردم و حتی نسل‌کشی نامید و به‌طور نمونه به مرگ 500 هزار کودک زیر پنج سال عراقی در اثر تحریم‌ها اشاره کرد.

«گوردون» معتقد است اقداماتی که با اهداف عالی همچون حفظ امنیت یا جلوگیری از تجاوز و قاچاق موادمخدر یا تروریسم توجیه می‌شوند، در واقع به همان اندازه مخرب، بی‌رحمانه و غیراخلاقی است. اینکه تحریم‌ها توسط سازمان‌های بین‌المللی محترمی شکل می‌گیرند و هدایت می‌شوند به هیچ وجه نمی‌تواند وجه جنایتکارانه آن را توجیه کند.

«گوردون» در یکی از مقالات خود با عنوان «یک درمان صلح‌آمیز، آرام و مرگبار؛ اخلاقیات تحریم‌های اقتصادی» این امر را در بافتار سه اصل اخلاقی بررسی می‌کند: «آموزه جنگ مشروع»، «اخلاق وظیفه‌گرایانه» و «سودمندگرایی». او نتیجه می‌گیرد که تحریم با اصل تمایز در جنگ مشروع منافات دارد؛ با اصل وسیله-هدف در اخلاق کانتی تعارض دارد چرا که انسان‌ها را ابزاری برای متقاعد کردن دولت‌ها در نظر می‌گیرد و از دیدگاه سودمندگرایانه پذیرفتنی نیست زیرا اثربخشی اقتصادی به آسیب انسانی می‌انجامد حال آنکه احتمال دستیابی به اهداف سیاسی مدنظر پایین است.

«آلبرت پیرس» استاد دانشگاه جورج‌تاون از دیگر کسانی است که پیرامون این رویکرد قلم می‌زند. او در مقالات خود و به‌طور مشخص در «اصول جنگ مشروع و تحریم‌های اقتصادی» به سراغ این استدلال می‌رود که تحریم‌های اقتصادی همیشه اخلاقی‌تر از استفاده از نیروی نظامی نیست و آن را به چالش می‌کشد. او می‌گوید که چنین تحریم‌هایی عموماً باعث درد و آسیب فیزیکی شهروندان عادی می‌شود و گاهی اوقات حتی عملیات نظامی جزئی به آن ترجیح دارد.

«مارکوس بومن» نیز اذعان می‌کند که با‌وجود استفاده شایع از تحریم‌ها، به‌عنوان جایگزین جنگ، تاکنون همه تحریم‌ها و تحریم‌کنندگان در اهدافشان ناکام بوده‌اند و تقریباً هرگز در متوقف کردن رفتار کشورهای هدف موفق عمل نکرده‌اند. او معتقد است که علاوه بر ناکامی، از بعد اخلاقی نیز تحریم‌ها بسیار معضل‌ساز هستند و حتی تحریم‌های هوشمند نیز گرچه آثار مخرب را کاهش داده‌اند اما از حیث اخلاقی مسأله را حل نشده باقی گذاشته‌اند.

واکنش توجیه‌گران

ظهور و گسترش نگاه مقابله‌گرایانه، طبعاً با واکنش گروه رسمی و نخست همراه بود. به‌عنوان نمونه، در چند سال اخیر کسانی مانند «جیمز پتیسون» استاد علوم‌سیاسی دانشگاه منچستر، چه در مقاله خود با عنوان «منش تحریم» در مجله «سیاست و فلسفه اجتماعی» و چه در سخنرانی سال گذشته در دانشگاه ملی استرالیا، کوشیده‌اند نظرات کسانی مانند «گوردون» را به چالش بکشند و با این استدلال که ما باید اغلب «رویکرد توزیع آسیب» را در اخلاق جنگ و صلح ترجیح دهیم، از حریم تحریم‌ها دفاع نمایند. هر چند در اغلب موارد این تلاش‌ها، صورتبندی جدید همان گفته‌های قدیمی به نظر می‌رسد.

«پتیسون» اعتراضات نظری به تحریم را به سه دسته تقسیم می‌کند: «مناقشه عدم‌مسئولیت» که بر اساس آن افرادی تحریم می‌شوند که عموماً مسئولیتی ندارند؛ «مناقشه بیگناهی» که بر اساس آن آسیب‌های تحریم غیرانتخابی است و به کسانی می‌رسد که بیگناه هستند و «مناقشه استفاده ابزاری از انسان» که بر اساس آن تحریم‌ها، مردم عادی را هدف می‌گیرند تا بر این اساس دولت‌ها را تحت فشار قرار دهند و در نتیجه نگاهی ابزاری به انسان دارند.
او پس از این دسته‌بندی می‌کوشد به این اعتراض‌ها پاسخ دهد. «پتیسون» گرچه حتی «تحریم هوشمند» را نیز از این چالش‌ها مبرا نمی‌داند اما با این دو استدلال که این مناقشه‌ها همه تحریم‌ها را شامل نمی‌شود و نیز بدیل‌های تحریم مانند جنگ نیز درگیر همین مناقشات هستند، می‌کوشد تا حدی تحریم را توجیه کند. او در پاسخ به مناقشه سوم اضافه می‌کند که «استفاده ابزاری از دیگری لزوماً نادرست نیست، بلکه استفاده ابزاری محض از انسان اشتباه است که در «تحریم» چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد و شدت ابزارانگاری انسان در فرآیند تحریم محدود است.» همچنان که پیداست در اینجا نیز استدلال بدیل جنگ در پس ذهن نویسنده حضوری پررنگ دارد.

جبهه‌ میانه‌رو

در اثر تعارضات دو جبهه موافق و مخالف تحریم، یک نگاه سوم و میانه‌رو شکل گرفت. در این نگاه، کسانی مانند «مکالی گولدمن» دیدگاه‌های خود را عرضه کرده‌اند و کوشیده‌اند از دوقطبی مخالف/مدافع کمی فاصله بگیرند و با توجه به آمار و ارقام، نگاهی میانه‌گرایانه به تحریم‌ها عرضه کنند.

«گولدمن» در مقاله خود با عنوان «اخلاق در تحریم اقتصادی» پس از بررسی کلاسیک تحریم‌ها از منظر تعریف، آمار، ابزارها و روش‌ها، تحریم‌های هوشمند را تا حدی قابل قبول و البته کارآمد و سودآور معرفی کرده‌است. در واقع گولدمن می‌کوشد راهکاری محدودکننده ارائه دهد تا در چارچوب سودمندگرایی، تحریم‌های هوشمند ملاحظات اخلاقی را مراعات کند.

از دیگر کسانی که در این رویکرد قرار می‌گیرد می‌توان به «الیزابت الیس» استاد دانشگاه لیدز اشاره کرد. او در پایان‌نامه‌ دکترای خود با عنوان «اخلاقیات تحریم‌های اقتصادی» در دانشگاه ادینبورگ و مقالاتی که سپس از آن استخراج می‌کند، صراحتاً می‌نویسد که هدف او این است که «چگونه می‌توان تحریم اقتصادی را از لحاظ اخلاقی توجیه کرد؟» او در واقع به جای توجیه وجوه غیراخلاقی تحریم یا رد این عمل، با دیدگاهی عملگرایانه، می‌کوشد سازوکارهایی برای اصلاح این روند پیدا کند. گفتنی است که «الیزابت الیس» از معدود افرادی است که می‌کوشد استدلال «دست‌های پاک زوهر» را به چالش بکشد.

بیرون از دایره غرب

گرچه شاید استدلال‌ها و پاسخ‌های «گروه توجیه‌گر» چندان قانع‌کننده یا جدید به‌نظر نرسد، اما همین تغییر ادبیات، می‌طلبد که پاسخی درخور داشته باشد. البته هنوز موج دوم «رویکرد مقابله‌گرایانه» در مقابل روایت رسمی که از سوی دولت‌های قدرتمند و اندیشکده‌های بزرگ حمایت می‌شود شکل نگرفته است، گرچه احتمالاً این رویکرد در چند سال آینده با استدلال‌های جدید و به‌روزتری به عرصه بازخواهد گشت، اما جالب این است که گرچه در مقابل «رویکرد توجیه‌گرایانه» که عموماً از سوی اندیشکده‌های رسمی ایالات متحده حمایت می‌شود، اندیشمندان مستقل اروپایی در این حوزه عملکردی قابل قبول داشته‌اند؛ اما نظریه‌پردازی و استدلال علیه تحریم‌ها در شرق و بویژه کشورهایی که درگیر این مسأله هستند چندان به چشم نمی‌خورد.

به‌طور نمونه در ایران نه تنها در انبوه اندیشکده‌های رسمی و غیررسمی متن درخوری برای این موضوع تولید نشده، که حتی چند پایان‌نامه‌ معدود و محدودی که در این حوزه فراهم شده، نه تنها ترجمه و ترویج نشده‌اند، که حتی به فضای عمومی داخلی نیز انتقال نیافته‌اند. گفتنی است که همین معدود متون نیز در واقع اغلب به بُعد حقوق بین‌الملل محدود مانده‌اند و از نگاه‌های اخلاقی و فلسفی خالی است.

لزوم کار نظری در محافل مستقل شرقی روی روایی یا ناروایی تحریم، از آن جا بیشتر به چشم می‌آید که پژوهش‌های محافل اروپایی و مستقل امریکایی، لزوماً به محکومیت این امر نمی‌انجامد. به‌طور مثال گوردون که در آغاز قرن بیست و یکم عمیق‌ترین اعتراضات اخلاقی را بر تحریم‌های اقتصادی صورتبندی می‌کند، در یکی از مقالات متأخر خود، با عنوان «تحریم‌های هوشمند بازنگری‌شده» (که اتفاقاً در آن از نظرات لوپز بر نسخه ابتدایی مقاله‌اش تشکر کرده) متأثر از تفکر میانه‌رو، گرچه تحریم‌های هوشمند و هدفمند را برکنار از ایرادات و تعارضات اخلاقی نمی‌داند، اما اذعان می‌کند که این موارد قابل اصلاح هستند.

نکته امیدوارکننده این است که در طرف مقابل نیز تغییراتی رخ داده است؛ «رویکرد مقابله‌گرایانه» نه تنها در جوامع عملی مستقل جهان در حال گسترش است بلکه گاهی حتی فعالان رویکرد نخست را نیز تحت تأثیر قرار داده است. به‌عنوان مثال، «کورت‌رایت» که زمانی تحریم‌ها را به‌عنوان یک ابزار چانه‌زنی معرفی می‌کرد، سال گذشته در گفت‌وگو با یک روزنامه ایرانی (وقایع‌الاتفاقیه) بیان کرد که «اولاً به نظرم اساس مفهوم تحریم به‌عنوان تنبیه نادرست است و هیچ‌گونه شواهدی مبنی‌بر اثرگذاری آن وجود ندارد. ثانیاً، ایده تنبیه مردم نه‌تنها غیراخلاقی است بلکه اثرگذار هم نیست و حتی در برخی موارد نتیجه عکس می‌دهد.»

هر‌چند او و «لوپز» در ابتدا نیز تحریم را به‌عنوان ابزار متقاعدسازی و نه وسیله تنبیه، قلمداد می‌کردند اما اینکه صراحتاً از اثرگذاری این ابزار چشم بپوشند، قطعاً نظری است که گذر روزگار به او و هم‌اندیشان او قبولانده است. واقعیت این است که اینک و بعد از گذشت تاریخی شصت ساله از نخستین تحریم‌ها، پیامدهای انسانی و تأثیر اجتماعی و مخرب مجازات تحریم‌های اقتصادی که به مردم عراق، هائیتی، کوبا، نیکاراگوئه و یوگسلاوی تحمیل شده بود، آشکار شده و دیدگاه توجیه‌گرانه را در بُعد نظری تا حدی به انزوا کشانده است. هر چند هنوز هم زبان و ابزار تحریم بر جهان سیاست درشتی می‌کند.

این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان