بازدید 10788

شباهت موش و موتورسوار!

پدیده موش و موتورسوارهای تهران، با تفاوت‌های بسیاری که می‌شود برایشان برشمرد، به هم شباهت‌های زیادی دارند. دردی کهنه و تلنگری ساده، حین قدم زدن در تهران بهانه این یادداشت شد.
کد خبر: ۴۱۶۶۱۴
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۲ 15 July 2014


محمود کریمی در خبرآنلاین نوشت، پديده موش و موتورسوارهاي تهران، با تفاوت‌هاي بسياري كه مي‌شود برايشان برشمرد، به هم شباهت‌هاي زيادي دارند. دردي كهنه و تلنگري ساده، حين قدم زدن در تهران بهانه اين يادداشت شد.

هفته گذشته، از خط عابر پياده تقاطع ميدان هفت تير و خيابان بهار شيراز تهران كه رد شدم، نگاهم به دو مرد مسن افتاد كه خسته و گرمازده روي چمن‌هاي حاشيه شمالي اين ميدان خستگي در مي‌كردند. شايد براي سفري اداري به تهران آمده بودند و شايد مقصد و مقصودي ديگر داشتند. موشي را ديدم كه همان زمان از گوشه جوي بالا آمد و از روي چمن‌ها رد شد و تا اين بندگان خدا به خودشان برسند، از كنارشان رفت به دور پايه نمايشگر بزرگ شمال ميدان و ناپديد شد.

من، عابري بودم در حال گذر. مشابه اين صحنه را هم در گذرهاي مختلف شهر تهران شاهد بوده‌ام. مانند شما. به راهم ادامه دادم. اما نشد. ناچار شدم بايستم و بترسم. در ادامه موتورسواري از مسير مخالف، و از سوي بزرگراه و شمال وارد ميدان شد و خلاف جهت حركت خودروها، چرخان و گردان از همه ميان‌برها خودش را به خيابان بهارشيراز رساند و رفت. موتورسوار ديگري چند قدم پايين‌تر، مسير مخالف خودروها را همان‌طور آكروباتيك به طرف مقصدش دنبال كرد. موتوري ديگري، عرض بزرگراه را عمود بر حركت خودروهاي شمالي و جنوبي، شرقي غربي طي كرد.

اين روزها، پشت فرمان نشسته باشيد يا كنار دست راننده، پياده راه برويد يا در اتوبان برانيد، مسيرتان خيابان يك‌طرفه باشد يا بزرگراه، فرقي نمي‌كند؛ موتورسوارها از همه طرف و بي‌رعايت همه قانون‌هايي كه رانندگان به خاطرش جريمه محسوس و نامحسوس مي‌شوند، جلوي چشم همه ماموران راهنمايي و رانندگي، پياده و سواره، سرباز و سروان و سرهنگ، مي‌آيند و مي‌روند.

انگار مثل موش‌هاي اين شهر، حكمراني مستقل خود را دارند و قانون‌شان فقط يكي است: برو! مسير هر چه كوتاه‌تر و رسيدن هر چه زودتر.

متاسفانه شباهت‌هاي زيادي بين اين دو پديده شهري يافت مي‌شود:

ـ هر دو فقط مسير دلخواه خود را دنبال مي‌كنند.

ـ هر نوع مانع و طعمه‌اي، روي آن‌ها بي‌اثر است.

ـ از همه طرف و در همه جا و همه شرايطي، هستند. مي‌آيند و مي‌روند.

ـ هيچ‌گونه اعتراض و گلايه‌اي نمي‌شود به ايشان كرد. انگار اصلا زبان ما را نمي‌فهمند.

ـ فقط خودشان و خواسته‌شان برايشان مهم است.

ـ رفتارشان را بي‌پروا با همراهي خانواده‌شان هم تكرار مي‌كنند.

ـ از دست ايشان به هيچ مرجع و قانوني نمي‌شود پناه برد.

ـ از هر دو خيلي مي‌ترسيم و با ديدنشان فاصله‌مان را حفظ مي‌كنيم.

ـ هر دو مي‌توانند جان و مال ما را ببرند.

ـ هر دو در پي ناني هستند كه زودتر بدست آرند و زودتر به مقصد رسانند.

ـ هر دو فهميده‌اند كه چقدر قانون نسبت به ايشان بي‌تفاوت است.

ـ هر دو هستند اما انگار ديده نمي‌شوند.

ـ اگر تصادفا گير بيفتند، به قاعده «موش‌مردگي» پناه مي‌برند.

ـ از دست هر دو خسته‌ايم و خيلي دوست داريم اين پديده ريشه‌كن شود.

ـ اميدواريم اتحاد شهرداري و پليس راهور جان و روان‌مان را از اين پديده محسوس، نجات دهد.

اميد داريم فرهنگ‌سازي پليس راهور و عزم جدي‌شان در «اعمال قانون» براي همه شهروندان و متخلفان، اين پديده زشت كه توريست‌هاي خارجي را متحير مي‌كند و شهروندان را متعجب، به عنوان يك مساله جدي روي ميز قانون‌گذار و مجري قانون بيايد.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس