بازدید 22628

«سرخ‌پوست» فوق‌العاده در پیچ و خم داستان، ناامیدکننده در پایان

سرخ‌پوست دومین فیلم نیما جاویدی به زعم نگارنده، بهترین فیلم سینمای ایران در یک سال اخیر است. فیلمساز به واسطه آنکه پشتیبانی یک سرمایه گذار میلیاردر را داشته، توانسته به جای ثبت تصاویر در محیط‌های واقعی، لوکیشن مطلوب خودش را طراحی کند و بسازد. فیلم با چند کاراکتر محدود در یک زندان می‌گذرد که در جریان نقل و انتقال زندانیان از این زندان، یک زندانی محکوم به اعدام با نام مستعار «احمد سرخ‌پوست» در زندان پنهان می‌شود تا پس از تخلیه کامل زندان بگریزد.
کد خبر: ۹۰۸۳۵۳
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۵ 28 June 2019

«سرخ‌پوست» فوق العاده در پیچ و خم داستان، ناامیدکننده در پایان«تابناک»؛ مهدی خرم دل؛ نیما جاویدی به مرور با ساخت فیلم‌های مستند و کوتاه به سمت ساخت فیلم بلند داستانی حرکت کرد. هرچند «ملبورن» نخستین فیلم بلند داستانی‌اش جوایز فراوانی برد، به عنوان فیلم اول یک کارگردان که تلاش می‌کند بیشترین توان فنی‌اش را به نمایش بگذارد، ناامیدکننده بود. شاید همین اتفاق باعث شد او مسیر متفاوتی در پیش بگیرد. البته جاویدی دقیقاً بر خلاف این نظر داشته و تأکید دارد موفقیت جشنواره‌ای فیلم اولش، او را محتاط‌تر کرد و منجر به خلق اثر کم نقصی چون «سرخ‌پوست» شد.

«سرخ‌پوست» فوق العاده در پیچ و خم داستان، ناامیدکننده در پایان

سرخ‌پوست دومین فیلم نیما جاویدی به زعم نگارنده، بهترین محصول سینمای ایران سال 1397 است که اکنون روی پرده عریض سینما می‌توان تماشا کرد. فیلمساز به واسطه آنکه پشتیبانی یک سرمایه گذار میلیاردر را داشته، توانسته به جای ثبت تصاویر در محیط‌های واقعی، لوکیشن مطلوب خودش را طراحی کند و بسازد؛ هرچند کل این لوکیشن ساخته نشده و بخش وسیعی از دکور جلوه‌های ویژه کامپیوتری است که توسط گروه الزهرا طراحی و پیاده سازی شد.

سرگرد جاهد ریاست یک زندان را برعهده دارد که قرار است تخریب شود تا یک باند فرودگاه در مسیر این زندان ساخته شود. در جریان نقل و انتقال زندانیان از یک زندان به زندانی دیگر، یک زندانی محکوم به اعدام با اسم مستعار «احمد سرخ‌پوست» در زندان پنهان می‌شود تا پس از تخلیه کامل زندان بگریزد. زندانبان‌‌ها و رئیس زندان در ابتدا تصور می‌کنند او گریخته و هم‌دستان زندانی نیز شواهد گمراه‌کننده‌ای برای زندان‌بان‌ها بر جای می‌گذارند اما رئیس زندان با نقش آفرینی نوید محمدزاده پی به این نقشه می‌برد و قدم به قدم به دستگیری زندانی نزدیک می‌شود.

«سرخ‌پوست» فوق العاده در پیچ و خم داستان، ناامیدکننده در پایان

در این میان مددکار زن یکی از همدست‌های سرخ‌پوست که رئیس زندان نیز به او علاقه مند است، رئیس زندان را در دو راهی قرار می‌دهد؛ دوراهی «دستگیریِ زندانی بی‌گناه و از دست ندادن ترفیع مقام» یا «چشم فروبستن بر فرار یک زندانی» که مطلوب معشوق است. برای پرهیز از لو رفتن این فیلم که روی پرده قرار دارد، منصفانه نیست که به جزئیات بیشتری از داستان یا فرجام اثر اشاره کرد و باید با همین کلیات قصه، به ارزیابی این اثر پرداخت و به داوری دومین ساخته نیما جاویدی پرداخت که یک جهش بلند در کارنامه فیلمسازی او محسوب می‌شود.

سرخ‌پوست در خط داستانی با ریسک بزرگی همراه بوده و آن حذف خرده داستان‌ها و قصه‌های فرعی است. فیلمساز سعی کرده خط اصلی داستان را بدون خرده پیرنگ‌ها پیش ببرد و این ریسک در فضای سینمای ایران که قصه‌گویی با حفظ توامان ریتم بدون تعداد بالایی از خرده داستان‌ها اتفاق نادری است، جواب داده است. گره داستانی بموقع رقم می‌خورد و به جای آنکه زمان قابل توجهی برای فضاسازی ابتدایی و تشریح جزئیات پیش از رسیدن به اصل داستان صرف شود، درک جزئیات داستان در طول فیلم توزیع می‌شود و همین امر نیز در پیشبرد داستان موثر است.

«سرخ‌پوست» فوق العاده در پیچ و خم داستان، ناامیدکننده در پایان

با وجود آنکه ظاهراً با حجم کمی از داستان مواجه هستیم و کل داستان را می‌توان چنین خلاصه کرد که گروهی از زندانبان‌ها در گرداگرد یک زندان در پی یک زندانی هستند، کارگردان به خوبی توانسته از همین خط روایی، یک داستان پرتعلیق را با جزئیاتی که در زمان مناسب علنی می‌شود، خلق کند و تماشاگر را در تعلیق نگه دارد. شاید مهم‌ترین هنر کارگردان به عنوان یک قصه‌گو، همین حفظ حس تعلیق و در عین حال ارائه یک ریتم پرشتاب و گیرا برای هر جنس تماشاگر باشد.

مسیر دراماتیک فیلم اما با پایانی منطبق بر منطق روایی داستان همراه نشده و این به فیلم اندکی ضربه زده است. با وجود آنکه فیلمساز ما را در رویارویی اخلاق و قانون قرار داده و زندان‌بان باید میان اخلاق که عشق نیز جانب آن را گرفته و قانون که بر سرشانه‌اش سنگینی می‌کند، یکی را انتخاب کند. همه فضای داستان تا آخرین لحظه یک روایت را می‌گوید و در لحظه پایانی روایت دیگری پیش روی قرار می‌گیرد که تمامی شخصیت‌پردازی شخصیت اصلی فیلم را در نظرگاه تماشاگر منهدم می‌سازد و پایانی ناامیدکننده را پیش روی تماشاگر رقم می‌زند؛ حال آنکه یک پایان بی‌رحمانه می‌توانست فیلم را از آنچه اکنون می‌بینیم، تأثیرگذارتر نماید.

هومن بهمنش همچنان در سطح یک ستاره پشت دوربین آری الکسا ظاهر می‌شود و فیلمبرداری به شدت در خدمت اثر است. او توانسته به خوبی حس حبس را با کادربندی‌های حساب‌شده به تماشاگر منتقل کند و برای نشان دادن التهاب از تکنیک‌های به شدت دستمالی شده در روی سینمای ایران نظیر دوربین پرتحرک و لرزان استفاده نکرده و به شعور بیننده که از این روش‌ها خسته شده، توهین نکند.

نمی‌توان به جزئیات تأثیرگذار این فیلم اشاره کرد و موسیقی رامین کوشا را نادیده گرفت که کارگردان به اندازه از آن استفاده کرده و از اثر بیرون نزده است. در مجموع می‌توان گفت، «سرخ‌پوست» دقیقاً چیزی است که «سینما» خطاب می‌کنیم؛ یعنی اثری که فراتر از مرزهای زمان می‌توان در سال‌های متمادی تماشا کرد و تاریخ انقضایی نخواهد داشت و در عین حال هر شخصی با هر نگاه و تفکری از دیدنش لذت می‌برد.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱۵
این تیم الزهرا تیم خیلی قوی هستن البته بهتره بگیم قابلیت جذب افراد حرفه ای و وقوی رو دارن .خودشون هم ادعای مستقل بودن دارن که باتوجه به امکاناتی که در دسترس دارن بعیده اینطور باشه. تابناک میتونه مطلبی در مورد خط و ربط و پایگاه این تیم بنویسه؟.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۸
من که این پایان دو دیدم . خیلی هم پسندیدم. غیر این بود اعصاب خورد کن می شد. خلاصی برای یک زندانی بی گناه کجاش ناامیدکننده است؟!
اصلا هم ناامید کننده نبود.
اتفاقا پایانش جالب بود
بازی پریناز ایزدیار عالی بود .
مثل یک دونده با اندام ورزیده و ادعا و شهرت بسیار که شاید حدس بزنیم قراره قهرمان بشه، اما توی چند قدم اول پاش لیز میخوره و میفته ، نه تنها آخر نمیشه که حتی از خط پایان هم رد نمیشه. فیلم با پتانسیل خوبی شروع شد ، تمام طول فیلم منتظر لحظه شروع یک انفجار هستیم که تبدیل به یک کار فوق العاده بشه. اما این انتظار بیهودست. به هیچ جا نمیرسه . و یک پایان ضعیف.
پایان فیلم اصلا منطقی و قابل باور نبود و حد و اندازه فیلم را پایین آورد۰
این فیلم به شدت شبیه فیلم "تا جایی که پاهایم توان رفتن داشتند" محصول ۲۰۰۱ آلمان بود با این فرق که سناریو به مراتب ساده تر از اون فیلم بود. اما کلا خوب بود.
فیلم واقعا فیلم جذابی است و طراحی صحنه، دکور، فیلمبرداری، موسیقی و بازی‌ها درخشانه.
واقعا مدتها بود جای فیلم خوبی مثل این تو‌سینما خالی بود.
برای این فیلمساز جوان آرزوی موفقیت می‌کنم
اخوي همه فيلم رو كه گفتي
به آقای جاویدی تبریک می گم. به نظر من که نه تنها بهترین فیلم سال 1397 بلکه بهترین فیلم چندین سال اخیر بوده( از بین فیلم هایی که من دیدم) و خط روایی داستان منو تا آخر فیلم همرا خود کشاند.
من که این پایان دو دیدم . خیلی هم پسندیدم. غیر این بود اعصاب خورد کن می شد. خلاصی برای یک زندانی بی گناه کجاش ناامیدکننده است؟!
من نظرم کاملا مخالف شماست،شما در طول فیلم تغییر شخصیت جاهد رو احساس میکنید که براش ثابت میشه که سرخپوست بی گناهه،و لگر پایانی غیر از این رو داشت یک مغایرت بزرگ رو بوجود میاورد.
غلط: اما رئیس زندان با نقش آفرینی نوید محمدزاده پی به این نقشه می‌برد و قدم به قدم به دستگیری زندانی دستگیر می‌شود.

درست: اما رئیس زندان با نقش آفرینی نوید محمدزاده پی به این نقشه می‌برد و قدم به قدم به دستگیری زندانی نزدیک می‌شود.
آقا این رییس زندان آخرش از کجا فهمید احمد اون زیره؟
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر