بازدید 12295
۳

شیوه «شهید چمران»، نیاز امروز ماست

سید حبیب حبیب پور
کد خبر: ۱۱۲۵۶۳۹
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۹ 21 June 2022

اول)
نام" مصطفی چمران" بیش از آنکه احترام برانگیز باشد افتخار برانگیز است. افتخار برای ملتی که هیچگاه در برابر بیگانه سر خم نکرد و در برابر ترس و تسلیم زمامدارانش همواره فریاد عصیان را سر داد.

چمران؛ مرد تصمیم‌های بزرگ و تاریخ ساز بود. مردی که آرمانش رستگاری انسان و آگاهی بشریت بود. رهایی از گمراهی و رستن از غفلت و رخوت در جای جای افکار و رفتار و گفتار او جاری است.

چمران؛ خوشی روزگار در امریکا را وا نهاد و به خطرناک‌ترین و سخت‌ترین منطقه رفت: " لبنان" و همه دریافتند که دانشجوی برگزیده دانشگاه برکلی در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما درد انسان دارد.

چمران؛ مظلومیت‌ها را می‌دید و سلاح به دست گرفت. مردی که به زیبایی و لطافت طبع مشهور بود ناگهان محور یک مبارزه شد. مبارزه با متجاوزی که به سرزمین‌های اسلامی طمع کرده بود و در رأس آن‌ها بیت المقدس؛ و اینگونه " مصطفی" از میان زندگی مرفه یک محقق در نیوجرسی و ماندن در کنار مبارزان مسلمان مصر و سپس لبنان یکی را برگزید. راهی سخت با آینده‌ای مبهم. راهی که خود آن را اینگونه توصیف می‌کرد:
" آنچه که مهم است این حقیقت روشن است که ما در هر قدم و عملی جز رضای خدا و جهاد فی سبیل ا... غرضی و هدفی نداشتیم و از هیچ احدی جز خدای بزرگ انتظار کمک و پاداشی نداریم".

او پدر بچه‌های جنوب لبنان شد و سنگ صبور آن‌ها. کلمه به کلمه دردهایشان را می‌شنید و قطره قطره آب می‌شد.
مدرسه جبل عامل، پایگاه مقاومت شد و سنگری برای دفاع از فلسطین و لبنان. او در لبنان ماند. رنج کشید و درد دید، اما صبوری کرد و رنجهایش را با برادرش امام موسی صدر در میان می‌گذاشت و آن دو سنگ صبور هم بودند تا شهریور ۱۳۵۷ و ربوده شدن " صدر".

چمران؛ تنها شده بود و هیچکس نبود تا با او درد دل کند. از سوی دیگر انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی (ره) نیز به پیروزی رسیده و او پس از بیست سال به ایران بازگشت. ۲۸ بهمن ۱۳۵۷.
به خدمت امام رفت. امام از او خواست که در ایران بماند. پس ماند. لبنانی‌هایی که با مصطفی آمده بودند اصرار داشتند به لبنان بازگردد، اما او نپذیرفت.

دوم)
مصطفی عاشق بود. عاشق خدا. عاشق رسیدن. او سعادت و خوشبختی را در مرگ سرخ می‌دید که در آخرین نوشته اش چند ساعت پیش از شهادت اینگونه واگویه اش کرد:
" خدایا!
وجودم اشک شده، همه وجودم از اشک می‌جوشد. می‌لرزد. می‌سوزد و خاکستر می‌شود.
اشک شده ام و دیگر هیچ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه‌ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد.
خدایا
تو را شکر می‌کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده‌ای تا هنگامی که همه راه‌ها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است می‌توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید. "

مصطفی؛ اجر سال‌ها جهاد و ایمان خویش را در روستای دهلاویه از خدا گرفت.
ظهر روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ صفیر خمپاره‌ای بشارت بهشتش داد. ترکشی سرخ و آتشین او را به باغ سبز خدا رسانید و پس از سال‌ها رنج و درد و مجاهدت و اخلاص آرام گرفت.

سوم)
مصطفی با همه معرفت و تعهدش، با تمام ایمان و انساندوستی اش، با حریت و آزادگی اش و با تواضع و مردمی بودنش نیاز امروز ماست.

به راستی آیا از درس‌های چمران بزرگ آنگونه که باید بهره برده ایم؟...
هر ابر که در هواست باران نشود هر گُل که گُل بهشت رضوان نشود
در سینه خود عشق و صفا باید داشت هر مرد که مصطفای چمران نشود

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۳
آقا سید با سلام و تشکر از دل نوشته.
دیگر مثل چمران نداریم اگر هم داشته باشیم گمنامند و اگر بخواهند کاری بکنند چنان به زمین میرنن که انگار وجود نداشته .
ایده های شهید چمران هنوز برای آبادانی کشور کارساز هستند مثلا ایشان پیشنهادی داشت مبنی بر اعزام گروههای فرهنگی به روستاها ؛ تا آنها و دیدگاه شان و توانش را برای خودشان آشکار کنند و بدين طریق آبادانی روستاها توسط روستائیان آغاز شود و بسرعت به انجام رسد؛ از طرح ایشان برداشت جهاد سازندگی شد و در عمل جهادسازندگی از کار فرهنگی به کار بیل و گلنگ و داس و سیم کشی تنزل یافت بطوریکه روزی در روستایی برای کمک رفته بودم دیدم روستاییان کاری را برای موقت انجام میدهند پیشنهاد کردم که بیایید کار را با کمی صرف دقت و زمان؛ برای همیشه (دایمی) انجام دهیم گفتند نه آن وظیفه ... است؛ بنظر من چمران فقط خدا را میدید و فقط بدنبال کسب رضای خدا بود؛ در ستاد جنگهای نامنظم؛ به من شلواری پاره دادند و گفتن بدوز و بپوش؛ و موقع تسویه حساب همه اقلام تحویلی را پس گرفتند از جمله همان شلوار وصله شده ؛ تا به رزمنده دیگر بدهند ؛ یا همرزم مرخصی گرت و رفت تبریز و جیپ شخصی خودش را آورد و در جبهه بکار گرفت ؛ تلخ ترین خاطره من از گروه چمران؛ صحبتهای پاسداری بود که انحلال گروه چمران را در مدرسه توحید اعلام کرد و گفت دیگر لازم نیست لباسها را تحویل دهید و تازه به شما حقوق هم میدهیم و با چشم پوشی و بدون تحقیق؛ شما را بعنوان بسیجی قبول میکنیم و...؛ من آنروز تقاضای تسویه نمودم و سری بعدی با بسیج به جبهه اعزام شدم و با آنکه ده ها ماه در جبهه ها از طریق بسیج در تیپ ها و لشکرهای مختلف بسیجی خدمت کردم و حتی سنگر ساز بی سنگر جهادسازندگی شدم و یا با نیروهای کمیته انقلاب اسلامی و .... در جبهه و تماما داوطلبانه و بسیجی خط مقدم و یا گردان خط شکن حضور داشتم؛ ولی هیچ یک صفا و خواص گروه جنگهای نامنظم شهید دکتر چمران را نداشت
نیاز امروز اصلاح قانون اساسی و تمکین تک تک اعضای حکومت، دولت ، ملت،نهادها، سازمان ها و ارگان ها و انجمن ها و ... فارغ از شرایط حساس همیشگی در برابر قانون هست.. شیوه شهید چمران رو کجای وضعیت فعلی میشه جا داد آخه؟ این همه قصه ی بی سر و ته برای چیه واقعا؟
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل