بازدید 4092

دشواری عسگر اولادی بودن

محسن جلال‌پور
کد خبر: ۹۲۳۷۵۹
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۱:۵۸ 15 September 2019

آخرین بار در مشهد و در نشست انجمن پسته کشور دیدمش. در جمع فعالان پسته مشغول سخنرانی بودم که وارد سالن شد.

جمعیت زیادی در سالن نشسته بودند. وارد که شد به جمعیت نگاه کرد و بلند سلام گفت. متوجه نبود که بین در ورودی و سالن همایش، اختلاف ارتفاع وجود دارد. زیر پایش خالی شد و به شکل خطرناکی زمین خورد. همه این‌ها در چند ثانیه و مقابل چشم همه ما رخ داد اما هیچ کس نتوانست کاری کند.

نفس راحتی کشیدیم وقتی با صورت روی میز عسلی شیشه‌ای فرود نیامد اما حتی موکت ضخیم کف سالن هم مانع آسیب دیدن سر و صورتش نشد. صحبت‌هایم را نیمه کاره گذاشتم و پایین آمدم. با زحمت روی صندلی نشاندیمش و سر و صورتش را که حسابی خونی شده بود پاک کردیم.کمی آب نوشید و به اطراف نگاه کرد.

من کمی دورتر،نگران ایستاده بودم. صدایم کرد و گفت: « من خوبم، چیزی نیست. داشتی حرف‌های خوبی می‌زدی، برو ادامه بده».

دوباره پشت تریبون قرار گرفتم و صحبت‌هایم را شروع کردم.دوباره از آن بالا نگاهش کردم،سر و صورتش خونی بود و در صندلی فرو رفته بود اما همچنان لبخند می‌زد.

صحبتم که تمام شد، وقت خواست تا او هم صحبت کند. پشت تریبون رفت و سخنرانی قشنگی کرد. امید در حرف‌هایش موج می‌زد. از سیاستمداران گلایه کرد اما حتی یک کلمه منفی و ناامیدکننده نگفت.

بعد از نشست، چند دقیقه‌ای با او صحبت کردم. به شوخی گفتم: «سر به هوایی کار دستتان می‌دهد، مراقب باشید». خندید و گفت: «صبح در حرم امام رضا مردی اطرافم چرخید و گفت: امروز بلایی بر تو نازل می‌شود و خواست بلا را دور کند، خندیدم و گفتم پیرمرد شیطون بلا خودم هستم». بعد از آن روز، یک بار هم تلفنی احوالش را پرسیدم؛ انگار شوخی‌ام در ذهنش مانده بود که گفت: «دیگر سربه هوایی نمی‌کنم اما نمی‌دانم چرا این‌قدر زمین می‌خورم».

و دیگر ندیدمش تا امروز که شنیدم دار فانی را وداع گفته است. حاج اسدلله عسگراولادی مردی بزرگ و انسانی مثبت‌اندیش بود. هیچ‌گاه ناامید نشد و دست از تلاش برنداشت. سرشار از احساس بود اما پشت کوهی از عقل پنهان شده بود. با این حال هرگز مانع جاری شدن اشک‌هایش نمی‌شد. برخلاف افسانه‌هایی که درباره‌اش می‌گفتند،دست کم نیمی از عمرش را به سختی گذرانده بود.

در کسب و کار اصولی خدشه ناپذیر داشت. اگرچه اصولا مردی احساسی بود اما هیچ‌گاه در تجارت احساسی رفتار نمی‌کرد. تحلیل‌گر و آینده‌نگر بود و هرگز دست از مطالعه بر نمی‌داشت. در پروازها می‌دیدم روزنامه ،مجله‌ و  کتاب دست می‌گیرد و حتی از مطالعه بحث‌های مطرح شده در شبکه‌های اجتماعی هم باز نمی‌ماند.

خدا رحمتش کند. در این زمانه که اکثریت نسل جدید فعالان اقتصادی راحت‌طلب شده‌اند و دنبال کارهای کوتاه مدت می‌روند، قطعا اسدلله عسگراولادی شدن خیلی سخت است.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر