بازدید 29764
خاطره‌ای از رضا ایرانمنش:

«به هم قول دادیم تا آخرش بایستیم اما من مرد رفتن نبودم»+تکمیلی

پرویز آن لحظات را برای من تعریف کرد و گفت: رضا! به ولای حسین بن علی(ع) قسم لحظه‌ای که در آن ماشین بودم، چهره تمام بچه‌هایی را که شهید شده بودند و شهید خواهند شد، می‌دیدم رضا باور کن٬ به ولله ریا نیست. اسم خود من هم بود / انگار دنیا بر سرم خراب شده بود. ما آن شب موعود با هم عهد کردیم که با هم برویم...
کد خبر: ۱۹۳۲۷۳
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۰ - ۱۵:۴۱ 27 September 2011
سرویس دفاع مقدس ـ هرچند بارها گفته و شنیده‌ایم که دوران پر شور و حماسه دفاع مقدس، دورانی مختص به یک گروه و طبقه و قشر خاصی نبوده و تک تک آدم‌هایی که دلشان برای این آب و خاک می‌تپیده، هر یک به نوعی در بذل جان و مال خویش سهیم بوده‌اند، باز هم یادآوری برخی خاطرات شاید در شفاف کردن این مسأله بیشتر کارگر افتد.

به گزارش «تابناک»، در عرصه هنر و به ویژه سینما نیز بودند افرادی که نه تنها در قاب تصویر، بلکه در میدان عمل نیز حاضر بودند و عشق و علاقه خود را به دین و کشور خود به اثبات رساندند.

«رضا ایرانمنش»، بازیگر سینما و تلویزیون، یکی از همین افراد است که هنوز جراحات شیمیایی دشمن بعثی را در سینه نگه داشته و با آن دست و پنجه نرم می‌کند.

به مناسبت این روزها، خاطره‌ای از او قطعا جذاب و البته پندآموز خواهد بود:



.................................................

خاطرم می‌آید در یکی از عملیات‌ها٬ بنده تک‌تیرانداز بودم. زمانی که هنوز جنگ به شهرها کشیده نشده بود٬ دوست بزرگواری به نام مصطفی امیری داشتم. با اسم مستعار پرویز. دوست بسیار صالح و درستی بود. هر وقت ما این این بزرگوار را می‌دیدیم به شوخی می‌گفتیم: بوی شهادت می‌دی برادر!

در یکی از عملیات‌ها تانک‌های دشمن هجوم سنگینی آورده بودند و آتش سنگینی روی بچه‌ها بود. شهید امیری در آن عملیات٬ معاون تیپ زرهی بود٬ آن زمان ایران ادوات سنگین مثل تانک و نفربر و ... خیلی کم داشت.

بیشتر مهماتی که داشتیم غنیمتی بود. آن روز یک تیپ تشکیل و پرویز معاون آن تیپ شد. خاطرم هست از کنارم رد شد٬ صدایش زدم٬ گفتم: پرویز کجا می‌ری؟ گفت: تانک‌ها دارن میان٬ به کمکی‌اش که یک سر و گردن از خودش بزرگتر بود٬ گفتم: هوای پرویز را داشته باش.

از روی خاکریز رد شدند و ما تا جایی که می‌توانستیم، آنها را استتار و منطقه را کمی شلوغ کردیم تا آنها نزدیک تانک‌ها برسند. وقتی رسیدند نزدیک تانک‌ها٬ شروع به شلیک کردند. از آن طرف هم یک تیربار تانک بود که دایما به طرف بچه‌ها شلیک می‌کرد٬ به ناچار ما تغییر موضع دادیم٬ از بی‌سیم اعلام کردند که پرویز امیری شهید شد!

برای من که مدتی با او بودم، این خبر خیلی سنگین بود٬ حسابی گیج شده بودم، چون دوران مدرسه و رشد و بلوغمان با هم بود. در همان حین من سه تا گلوله خوردم و مرا به پشت خط آوردند. پس از مدتی مداوا و بیمارستان و بستری در تهران٬ به شهرستان خودمان جیرفت برگشتم. از یکی از دوستان سؤال کردم جنازه پرویز را آوردند؟

گفت: پرویز شهید نشده.
 گفتم: من همان جا از پشت بی‌سیم شنیدم پرویز امیری شهید شده!
 گفت: نه اون٬ زخمی شده بود٬ مدتی در بین مجروحین گم بود٬ اونو بردند مشهد٬ اونجا هم ناشناس بود.




متوجه شدم، پرویز بستری است. خب٬ من هم زخمی بودم. زنگ زدم خانه‌شان. پدرش گوشی را برداشت٬‌ گفتم: پرویز هست؟ گفت: نه٬ هر وقت اومد٬ می‌گم زنگ بزنه.

عصر همان روز در خانه را زدند٬ رفتم در را باز کردم، دیدم پرویز است. خوشحال شدم٬ حال و احوالش را پرسیدم و گفتم: کجایی؟ بیا تو.
گفت: رضا اول بیا بریم سر کوچه‌تون٬ عکس یادگاری با هم بگیریم.
 گفتم: فردا هم وقت هست.
گفت: نه بیا بریم.

رفتیم عکاسی٬ عکاس هم از بچه‌های جبهه و جنگ بود و پاسدار رسمی سپاه جیرفت که عکاسی باز کرده بود.

رفتیم عکاسی و پرویز گفت: آقا مجید می‌خوام دو تا عکس توپ از ما بگیری٬ می‌خوام رضا هم یک عکس از من بندازه. این عکس مطمئنا بعدا به کارش می‌آد.

ما آنجا این حرف‌ها را به شوخی گرفتیم٬ یک عکس پرویز از من گرفت٬ یک عکس من از او انداختم و یک عکس هم با عکاس محله انداخت و یک عکس هم سه نفری با هم.

پس از آن آمدیم خانه. الان هر وقت که می‌روم خانه مادری‌ام٬ آن نقطه٬ آنجایی را که تا صبح با پرویز صحبت کردیم٬ هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.

خلاصه با پرویز رفتیم مهمانخانه شام خوردیم٬ پس از شام پرویز گفت: رضا٬ بگو کسی دور و برمان نیاید٬ می‌خوام کمی با هم درد و دل کنیم. چراغ‌ها را خاموش کردیم. او از ناحیه چپش زخمی شده بود. می‌خواست به پهلو بخوابد٬ درد می‌کشید. من برعکس او بودم. بنابراین یکجوری روبه‌روی هم دراز کشیدم که زخم او بالا بود و زخم من هم بالا. شروع به صحبت کردیم و فکر می‌کنم از اینجایش جالب باشد.

 پرویز گفت: رضا من فردا نه٬ پس فردا می‌خوام به منطقه برم.
 گفتم: آخه عزیز دلم٬ تو که هنوز آثار جراحتت خوب نشده.
 گفت: نه باید برم.
 گفتم: خوب چه لزومی داره. آیا عملیاتی در پیشه؟
 گفت: نه نمی‌دونم٬ می‌خوام برم٬ نمی‌تونم تو شهر بمونم و این فضا و این هوا رو استنشاق کنم.



آن شب او نحوه مجروحیت و ماجرای شهادتش را برایم تعریف کرد و این‌که چرا گفتند شهید شده. ماجرا از این قرار بود که پرویز از کتفش زخمی می‌شود. بعد که خون زیادی از او می‌رود٬ بی‌هوش می‌شود. کمک آرپی‌جی‌اش سریع او را روی دوشش می‌اندازد تا نصف راه می‌آورد.

یکی از بچه‌ها نگاه می‌کند، می‌بیند نفس نمی‌کشد و ظاهرا شهید شده. یک آمبولانس می‌آید که چند تا شهید و چند مجروح داشت. پرویز آخرین نفری بود که او را درون آمبولانس می‌اندازند. (اینها را کمکی‌اش تعریف می‌کرد)

می‌گفت راه افتادند و رفتند بعد که ما خط را تحویل دادیم٬ بچه‌ها پدآفند کردند. می‌خواستیم برویم استراحتی بکنیم و بار دیگر برگردیم خط که دیدم همان آمبولانس مورد اصابت موشک‌های عراق قرار گرفته و سوخته! در سمت راننده و درهای عقب باز بود و تعدادی جنازه هم سوخته بودند. گفتم حتما پرویز هم شهید شده و بلافاصله آمدم اعلام کردم که پرویز شهید شده و ... حالا اینها را از زبان خود پرویز بشنوید.

پرویز می‌گفت: وقتی که زخمی شدم حواسم همه‌اش به این بود که تانک‌ها جلو نیایند. بعد از هوش رفتم و چیزی نفهمیدم٬ مرا آوردند انداختند توی آمبولانس قاطی شهدا. یادم هست سرم کنار جنازه یک شهید افتاده بود. در را بستند. آمبولانس به راه افتاد. اینها یادم هست ولی هیچ صحبتی نمی‌توانستم بکنم. در جایی می‌دیدم آتش دارد زیاد می‌شود٬ جای دیگر متوجه می‌شدم که ماشین دارد می‌افتد توی چاله.

در یک نقطه هم دیدم ایست کرد٬ مثل این‌که راننده پیاده شده٬ در را باز کرده و تنها توانسته بود مرا بکشد بیرون و ... . خلاصه پرویز هم نجات پیدا می‌کند و به بیمارستان می‌رود.

پرویز آن لحظات را برای من تعریف کرد و گفت: رضا! به ولای حسین بن علی(ع) قسم لحظه‌ای که در آن ماشین بودم، چهره تمام بچه‌هایی را که شهید شده بودند و شهید خواهند شد، می‌دیدم رضا باور کن٬ به ولله ریا نیست. اسم خود من هم بود.



می‌گفت: شماها هم شهید می‌شوید.
بعد گفت: حرم آقا را دیدم٬ چون آرزوی همه ما این بود که به کربلا برویم و حالا که موقع شهادتمان رسیده، آقا خودش عنایتی کرده.
من به او می‌گفتم: حالا که وقت شوخی نیست.
 می‌گفت: رضا٬ من فردا می‌رم منطقه و تو یادت باشه که من عینا از همین ناحیه زخمی می‌شم!

پرویز رفت و پس از چند روز٬ نیمه شبی بود که من خواب بودم. در زدند٬ سراسیمه از جا پریدم٬ دیدم بچه‌های تبلیغات سپاه هستند. گفتند: رضا بلند شو چند تا شهید آورده‌اند. می‌خواهیم فیلم بگیریم٬ دوربین را بردار برویم. گفتم: کی‌ها هستند٬ گفتند حالا بیا برویم.

یادم افتاد که پرویز برایم روز تعیین کرده٬ گفته بود: پانزده روز دیگر این اتفاق خواهد افتاد. من گیج بودم٬ پرسیدم که کی‌ هست؟ نگفتند. دیدم اصرار فایده ندارد٬ لباس پوشیدم و آمدم توی ماشین. پیش خودم حساب کردم ببینم از روزی که پرویز رفت و آن شبی که با هم صحبت کردیم، چند روز گذشته٬ دیدم دقیقا پانزده روز شده٬ اینجا دلم بیشتر لرزید٬ رفتیم معراج شهدا٬ چهار تابوت آورده بودند. بچه‌ها می‌دانستند که من علاقه خاصی به پرویز دارم.

دیدم برچسب روی یکی از تابوت‌ها را برداشته‌اند. دست به کار شدم به ترتیب از نخستین تابوت فیلم گرفتم و بعد همین‌طور دومی٬ سومی به چهارمی که رسیدم دیدم اسم ندارد.

گفتم: گمنام است؟
 گفتند: حالا تو فیلم‌ات را بگیر.

در تابوت را باز کردم، یک کیسه یک کیلویی خاکستر و یک استخوان ساعد دست درون آن کیسه بود. کیسه را برگرداندم. دیدم نوشته‌اند: شهید پرویز٬ داخل پرانتز٬ مصطفی امیری!

انگار دنیا بر سرم خراب شده بود. ما آن شب موعود با هم عهد کردیم که با هم برویم. ما به هم قول دادیم تا آخرش بایستیم... من مرد رفتن نبودم. وقتی اولین بار سر مزار این بزرگوار رفتم٬ دقیقا همان عکسی که من از او گرفته بودم٬ در قاب گذاشته بودند.

تکمیلی:

یکی از کاربران محترم تصاویر شهید بزرگوار مذکور در این خاطره یعنی شهیدد مصطفی (پرویز) امیری را برای ما ارسال نمودند که کمال تشکر را از ایشان داریم.







تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۲۶۱
درود بر شهيدان بي ادعاي وطن عزيزم ايران. مرداني كه بدون كوچكترين ريا و چشم داشتي به استقبال خطر رفتند و ما امروز آنچه را كه داريم از بركت قطره قطره خون پاك اين عزيزان است. ولي افسوس گاهي ....
پاسخ ها
ناشناس
| Netherlands |
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۷
من نمیدونم بعضیا مرض منفی دارن دارند اخه ادم نفهم دیگه درود به شهیدان فرستادن اونهم کسایی که به خاطر ارامش و امنیت توی نفهم رفتن جونشون رو دادند منفی داره
خدا اين آقاي ايرانمنش نازنين رو از ما نگيره :)
من هم یک همچین دوستی داشتم قبل از عملیات فاو بود با دوستی که همکلاسیم بود خیلی رفیق بودم به جبهه رفتیم اون هم مثل همین شهید پرویز قبل از عملیات خیلی عرفانی شده بود به من گفت مجید من فردا شهید می شوم و میدانم و مطمئن هستم فردا شهید میشوم ای کاش در سرنوشت تو هم اینگونه بود که با من بیایی ولی نمی شود . بخدا قسم من از درب بهشت داخل نمی شوم تا تو نیایی و این را گفت و خوابید فردای آنروز گروهان که در حال حرکت بود از میان تمام گروهان یک تیر آمد و فقط به قلب این جوان 18 ساله اصابت کرد و شهید شد . اینها را اگر برای بعضی ها بگوئید باور نمی کنند ما دیدیم و باور کردیم .
پاسخ ها
داوود
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۶
دوست عزیزم ، پس از باور به وحدانیت خدا و رسالت رسول خدا و امامت دوازده امام ، باوری محکمتر از
شهادت هنر مردان خداست . اين داستان عجيب تاثير گذار بود كه برميگرده به تعريف كنندش خدا آقا رضا رو به آزويش برساند . انشاالله
آقای ایرانمنش شما ها باید می ماندید باید می دیدید که رشادت ها و دلیری های جوانمردانمان چطور پل قدرتمندان و گردان کلفتان شده حیف حیف حیف چه مردانی را از دست دادیم
هنوز انسانهای هستند که راه شهیدان را ادامه دهند ای شهید عزیز(شهید پرویز)دعا کن من هم شهید شوم.
کا ش عکس این شهید عزیز هم می گذاشتید
اي كاش عكسي از اين شهيد بزرگوار هم ميذاشتين
کجایند مردان بی ادعا!
جانباز عزیز ،برادر رضا ایرانمنش
پس از سلام امیدوارم شما و بنده و همهءملت حافظ خون این شهدا باشیم . خوشا به سعادت آنان که رفتند.واقعا" شهدا در آن زمان چیزی دیده و یا شنیده بودند که ما نه دیده و نه شنیده بودیم .کربلای جبهه ها یادش بخیر .روحشان شاد باد.
ای مرد تو تاریخ و سند زنده ی آن روزگارانی به دوستانت و به شما که همان نشان و آیت آن مردان مردی بسیار وبسیار بدهکار و مدیونیم حاشا که مردانگی شماها میدان ها و عرصه های سخت ودشوار فراموش شود که قطعآ فراموش ناشدنست و ساده بگویم که شما الگو هر جوان غیرتمند و با شرف ایرانی در زمینه ی جهاد و علم هستید. درود بر شما و بر یاران شهید شما..
ای کاش همان عکس را هم میگذاشتید
واقعا که بی ذوق هستید و اصلا پیگیری نمیکنید
آفای ایرانمنش بابا شما که وضعت خوبه من که اوضاعم داغونه من چی باید بگم
چرا آقا رضا عکسی از حضور خود در جبهه نمی گذارد
خوش به حال مردان بی ادعا
خدا حفظ کنه همه رزمنده هارو
باور کنید ما با خود شیطان با تمام نیرو و سپاهش جنگیده ایم و جنگ دیگری هم در پیش داریم که سخت تر خواهد بود.
خدایا مارا باشهدا محشورکن .خوشا آنان که رفتند و بدا بحال ما "آنروزها بوی ایمان میدادیم اما امروز ایمانمان بو میدهد."
کاش اون عکس رو بگذارید ما منتظریم
خدایا از تو می خواهم

خون این شهدا پایمال نشود

و باطل نابود گردد
روح همه رفتگان شاد ..خدا به آقای ایرانمنش هم سلامتی بده .... خوش به سعادت اونایی که رفتند و این روزها رو ندیدند.
دوست عزیزم حاله کجا هستند مردان بی ادعا حال که هرکس به فکر چیب خود کجا رفت آن روزها خودم یک رزمنده بودم از سال 61 تا سال 66
با سلام ودرود حضور برادر جانبازم رضا ایرانمنش. رضا جون حقبقتش را بخوای من از هنر پیشه ها زیاد خوشم نمیاد ولی والله که هر وقت چهره زیبا و معصومت را تو تلوزیون میبینم ناخوداگاه یاد بچه های مظلوم جنگ می افتم و لذت میبرم برایت ارزوی سلامتی و سعادت دارم. انشالله بزرگ جانباز دشت کربلا حضرت ابوالفضل علمدار نگهدار تو و سایر جانبازان عزیز باشه- التماس دعا امیر سلامی
توفیق شهادت مبارکش باد.
درود بر جانباز هنرمند اقا رضا رضا جون به اقا قسم خیلی خیلی دوست دارم
من پرویز را میشناختم توی مدرسه ا بود من را به انجمن اسلامی برد بهپیگاه بسیج مسجد جامع جیرفت چهره مظلوم ودوست داشتنی او بعداز 25 سال هرگز فراموشم نمیشه
کجایند مردان بی ادعا؟
کجایند مردان بی ادعا؟
درود بر مردان مردی چون عزیزمان رضا ایرانمنش و مرگ و ننگ و نفرین بر کفتارهایی که خون این عزیزان را مکیدند و به نام اسلام و انقلاب و شهیدان، پا روی خون شهیدان گذاشتند و مردم را چاپیدند و به سخره گرفتند. مرگشان باد
هر چند همچو گل همه بر باد رفته اند
هرگز گمان مدار كه از یاد رفته اند
اینان نه آن گل اند كه گویی در این بهار
از یاد رفته اند چو بر باد رفته اند
رضا جان خدای نگهدارتان باد
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه ادرس منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام شهید با ارامش به خانه میرسیم!نکند عکس انان را ببینیم وعکس آنها عمل کنیم.روحشان شاد ویادشان گرامی
در کجا بودید وقتی جنگ بود

عرصه بر شیران علم تنگ بود.
بعد ببینید چه فیلم هایی در مورد دفاع مقدس می سازند ! به جای اینکه برند از حقایق عرفانی جبهه فیلم بسازند به قول خود اقا رضا فیلم های "لوده " می سازند !
به خدا قسم شهادت انتخاب بود. یک انتخاب از روی اگاهی و معرفت. این مطلب را از صمیم قلب و با تمتم وجود می گویم. من حداقل چهار بار در ایام جنگ در معرض انتخاب قرار گرفتم اما پایم و خصوصا دلم لرزید و رفوزه شدم. همان چیزهایی که برای آنها دلم لرزید، الان وبالم شده و آیینه دق و مایه عذاب.
لعنت بر تمامي كساني كه به خون شهدا خيانت مي كنند. بخصوص. . .
میشه عکس اون شهید رو هم بذارین لطفا
شفاعت شما را از جدم میخواهم
این جوانان شهید شدند تا بعضی ها بمانند واختلاس کنند!!!
ای شهدا دلم گرفته غمگینم دعایم کنید
آقا رضا واقعاً خدا حفظ کند شما را علاقه و محبت ما به شما از سر همین اخلاصی است که شما دارید از سر اخلاص دعا کنید این نگارنده هم شهید شود0
منم آرزوي شهادت دارم
خدا حفظت کند رضای عزیز،گریه ام بند نمی آید
انان که رفتند حسینیند وانان که ماندند باید زینبی باشدند وگرنه یزیدیند
ای حسینی مسلکان یاران خاموش امام
تا شما بودید ما هم کربلایی داشیتیم....
شهدا باپروازشان پيامي داشتند و آن پيام چيزي نبود جز اينكه فقط با اتكا به قدرت لايزال الهي مي توان به سعادت و پيروزيرسيد و رستگار شد
درود بر همه شهدا وجانبازان سرافراز
من بر ابن کیسه خاکستر نماز عشق می خوانم
با آرزوي سلامتي زضا ايرانمنش عزيز و همه جانبازان گرامي اللهي آمين
خیلی دوستون دارم اقا رضا. خدا سلامتی و طول عمر بهتون عنایت کنه و با شهدا محشورتان کنه انشاله
چند وقت پیش تو فرودگاه با رضا ایرانمنش هم پرواز بودم. خاطره آن روز را تو وبلاگم نوشتم بهم سربزنید.ghamepak.blogfa.com
انا لله وانا الیه راجعون
ای کاش ن هم در راه خدا کشته می شدم
درودوسلام برمردروزگارسختيهارضاايرانمنش مردي كه شهادتنامه اش همراه با پرويزاميري عزيزامضاشده ولي اومانده تاحامل پيام عشق،آزادي،رشادت،شهادت،شهامت،صداقت،رفاقت،همت،ايثاروفداكاري و...بچه هاي جنگ باشدخدايش حافظ ونگهبان اوبادونفس هاي شيمياييش پرازگل وآلاله
شهيدان الگوي زندگي ما هستند
آقا رضای عزیز، بیش از آن که تو را بخاطر هنرت دوست داشته باشیم، بخاطر ایثارگری و جانفشانیهای تو و همرزمانت دوست داریم. خوشحالم که عرصه هنر هم چون تو و سید جواد هاشمی را هنوز دارد.همیشه نگران و پیگیر وضعیت جسمانی و دعاگوی سلامتی و عاقبتبه خیری تو و همه دلاوران عرصه دفاع از کشور و اسلام هستم.
منم از نزديك با جانبازان در ارتباط بوده ام و درواقع دايي ام جانباز و شيميايي است. اي كاش من هم در زمان جنگ بودم و مي رفتم و ديگه باز نمي گشتم . چه مرداني و فرشتگاني رفته اند و چه كساني از اونا پل ساخته اند وبالا رفته اند و .... روز قيامت چطوري مي خوان جواب بدن.
برای شادی روح شهدا وسلامتی همه جانبازان وشفای بیماران شیمیایی که همیشه یادشان درخاطره ها زنده است صلوات
به خود مي بالم كه ايرانيم و سر تعظيم فرود مي آورم در مقابل هر كسي كه در تاريخ ؛ براي ايران جانفشاني كرده است بخصوص شهدا و جانبازان و رزمندگان ايران در 8 سال دفاع جانانه از وطن در برابر رژيم بعث عراق و حاميانش.
قابل توجه ميرحسين موسوي و موسوي چي ها و خيانتي كه به اين مملكت كرد...قابل توجه مشايي ها و بي بصيرت هايي كه مشايي را دو دستي چسبيده اند...
سلام و درود به روح شهداي رفته و مانده
ياد اين سخن آويني افتادم كه مي گفت: پندار ما اين است كه شهدا رفته اند و ما مانده ايم اما حقيقت آنست كه زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.
چقدر دل تنگي دارم يادشان ماندگار و گرامي و خوش به سعادت آنها.
در اين وانفسا چقدر تشنه اين فرهنگيم.
شهدا را ياد كنيد و لو با يك صلوات
آقای ایرانمنش ، خیلی سالاری
من خودم نيز چنين الهامي به من شد وحقيقتا مي توانم بگويم من رادعوت كردن ولي نتوانستم از دنيا دل بكنم مي دانم براي شما قابل قبول نست ولي واقعيت دارد
ياد شهيد حاج محمد حسين جعفري نسب اشكذري بخير
شب عمليات بدر بود همراه چند نفر إز همكلاسي ها رفتيم چادر معلم مان با همان چهره حمدان هميشگي به استقبال مان آمد بعد إز گپ و گفت و گو حاجي گفت بچه ها من شهيد مي شوم گفتيم نه انشاء الله عمليات با موقفيت انجام مي شود و دوباره مي ريم سر كلاس درس '
ولي ايشان با خنده ي وصف ناشدني خوابي كه شب قبل ديده بود تعريف كرد (چه خواب زيبايي ) بله شهيد بزرگواري كه زن و فرزندان خود را رها سأختصر تا إز دين و ناموس وطن دفاع كند در عمليات بدر به درجه رفيع شهادت نائل گرديد
دیشب در یک برنامه یادبود دفاع مقدس کلام یک رزمنده خواب خوش بعضی ها را پاره کرد.او گفت در 8 سال زمان دفاع مقدس دشمن با جنگ سخت و خشن جوانان مارا شهید و روانه بهشت کرد و اینک در زمان صلح دروغین با لبخندی نرم و شیرین (ماهواره و ..)جوانان ما را مچاله کرده و روانه جهنم می کند و ما چه دشمن مکار و حیله گری داریم و خودمان در خوابیم .مسئولین که مشغول سامان دادن به امورات بزرگ مملکتی مانند تأمین آتیه خود و خانواده و اختلاس و .. هستند ایکاش همان جوانان و پیران درد کشیده زمان دفاع مقدس (به قول شهید باکری :گروهی که شهید نشدند و به بی تفاوتی یا سود جویی نرسیده اند بلکه ماندند تا در این زمانه بسوزند و اجر بیشتر ببرند.) باز به میدان بیایند و با این دشمن خندان و حیله گر مبارزه کنند.خدا به همه جانبازان شفاء عنایت و به خانواده های آنان صبر و اجر دهد.ما را حلال کنید.
من خودم نيز چنين الهامي به من شد وحقيقتا مي توانم بگويم من رادعوت كردن ولي نتوانستم از دنيا دل بكنم مي دانم براي شما قابل قبول نست ولي واقعيت دارد
آرزوی سلامتی برای آقا رضا
آقاي ايرانمنش خدا شما را سلامتي و طول عمر با عزت عنايت كند و تمام شهيدانمان را با امام حسين(ع) محشور بگرداند از اينكه اين خاطره را تعريف كرديد بسيار خوشحال هستم مرا هم به دوران مقدس برديد چون با سن كمي كه درآن زمان داشتم ولي افتخار اين را داشتم مدت كمي را انسانهاي خدايي سر كنم . آقاي ايرانمنش اگر زحمت نيست از عكسهاي گرفته شده يك سري به تابناك ارسال كنيد .خداوند عاقبت همه اي ما را عاقبت به خير كند وبا شهيدان مشهور كند.
خدا شفایش بدهد او از همرزمان من بود مرد اقائی است
کاش این صداقت ها از بین نمی رفت و ما در همان حال و هوا می ماندیم حیف حیف حیف که حالا دیگه همش خبر اختلاس ،کلاهبرداری ، جنایت ، دزدی و خیانت به گوش می رسه کجا رفت اون صداقت و راستی ها
سلام بر شهداءو سلام بر مولاي شهداء
حسين بن علي (ع)و ياران با وفاي او و لعن دائم وابدي بر دشمنان اسلام !
چقدر خوشحال می شوم وقتی هنوز هم با دیدن برخی ها یاد روز های جنگ می افتم
آقای ایرانمنش از جملع این افراد نادر هستند
خدا ان شا الله سلامتی کامل دهد
یرانمنش به خدا خیلی دوستت دارم تو وامثال تو باید بمانی . ماندن شماها در پیش ما غفلت زده هاارزشش کمتر از شهادت نیست. خدا شما را برای ما حفظ کند.
کی میشه کربلا رو ماله ایران کنیم؟
حالا نوبت ماست انتقام این همه شهید و بگیریم/.به امید آنروز
و صد افسوس ، آنان عاشقانه پر كشيدند نه به اين خاطر كه مهدي هاشمي در انگليس خوش بگذراند آنها بي ادعا سرسپردند نه به اين خاطر كه(خودي ها! پيدا شوند و ) سه هزار ميليارد تومان از بيت المال تاراج كنند و ...
خدا شفایش بدهد او از همرزمان من بود مرد اقائی است
خداوند از سر تقصيرات كساني كه در دوران كنوني به اين وضع خون شهيداني مثل مصطفي اميري و شايد "شهيد ايرانمنش" آينده را پايمال مي كنند نگذرد.....به راستي كه اي كاش آقايان بيت المال خوار ساعتي هم به اين خونها مي انديشيدند!
من به همه شهدا و رهروان آنها درود مي فرستم و اميدوارم هميشه روحشان شاد و هم نشين با سالار شهيدان باشند و آرزو مي كنم شما هم به آرزوي خود كه شهادت است برسيد و ما را در آخرت شفاعت كنيد و خواهر شما
آری برادر
عکس شهیدان بردیوار
وعکس شهیدان در کردار
يا دمدعيان بي ادعا بخير
خوشا به حال شهدا که رفتند و مثل ما غرق در روزمرگی و این شهرهای گناه آلود نشدند
ياد شهداي نازنين مان به خير و انشاء الله با حضرت حسين(ص) محشور و همدم باشند. خداوند به آقاي ايرانمنش عزيز هم سلامت و حسن عاقبت نصيب فرمايد.
به اميدنابودي استكبارجهاني
سلام
امام حسین هست امام زمان هست ما حضرت رسول ا... را داریم ما خانم فاطمه زهرا را داریم
قربون هر 14 نفرشون برم من خدایا میشه یه دری باز کنی ماهم باشون بریم خدایا میشه من بد هم یه روز دنبال امام زمان راه بیفتم بریم جبهه خدایا میشه ماهم تنمون بسوزه امام حسین بالای سرمون بیاد شادمون کنه میشه خدا پیامبر شفاعتمون کنه خدایا من موقع جنگ بچه بودم جبهه را ندیدم ولی منم چنان دلم تنگ میشه که نفسم درنمیاد خدا میدونه اونایی که درهای بهشت را دیدن چی می کشن خدایا آل یس را خوشحال کن به ظهور فرزندشون ابا صالح ع
ایشون و امثال ایشون کجا بودند و هستند . مختلسین و برخی مدعیان پوشالی نظام کجا !! واقعاً این تضاد تا چه اندازش قابل اغماضه ؟
خدا رحمت كنه اين عزيزهاي مارو كا بي ادعا رفتن وخدا ذليل كنه هر كسي رو كه با ياد اين عزيزان و دين تمام زحمات اين پرپر شدهارو لح ميكنن و واسه خودشون موقعيت ميسازن با لاف خدمت به مردو!!!
نمیدونم چی بگم ما که خیلی نامردی کردیم در حق اینها ولی خدایش یکی مثل این اقا یکی هم مثل اون تن فروش مینا لاکانی
مزرع سبز فلک دیدم وداس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
الهم رزوقني شهادت في سبيلك
از خداوند مي خواهم به توسلامتي دهد و با شهدا محشور فرمايد ولي رضا جان تو درد ماراخوب مي فهمي به خاطر اين مي نويسم وگرنه حال نوشتن ندارم من نيز مهدي و حميد باكري را ديدم و همچنين حميد ملا رسولي و شهداي ديگر را و تواضع و فروتني آنانرا با جشمان خود ديدم و احساس كردم من نيز نمی‌دونم٬ می‌خوام برم٬ نمی‌تونم تو شهر بمونم و این فضا و این هوا رو استنشاق کنم.
آنچه ميخواستند و ميخواستيم چه شد ؟ چه آرزوهايي داشتيم ، با كي ها بوديم و با چه كساني هستيم ؟ چي بوديم چي شديم ؟ در كجا بوديم و دركجا قرارگرفته ايم ؟ دوستان ما را دشمن كردند؟ حق كجا و باطل كجاست ؟ و......... حيف كه دلم گرفت و نمي توانم ادامه دهم
خيلي تاثير كذار بود
ايكاش اون عكس رو هم ميكذاشتي
سلام ودعاي خير ما هميشه بدرقه راهتان رضا جان باور كن يكي از علاقهمندان واقعي شما هستم مثل برادر دوستت دارم چون بي ريا هستي دعاي هميشگي من اين است خدايا ياد بچه هاي جنگ خاطرات آن دوران هيچوقت فراموشمان نشودروزگاري كه مردانش در تاريخ تكرار نميشوندخداوند نگهدار همه شما يادگاران جبهه باشد
خدایاازتومی خواهم دران دنیا شرمنده ی شهدانباشیم چون شرمنده بودن ازشهداشرمنده بودن ازامام زمان ایمه اطهار وپیامبر عظیم الشان اسلام است خداوندماراازشفاعت شهدامحروم نگرداند اقای ایرانمنش خوشابحالتان که بوی شهدا را می دهید
عشق یعنی استخوان و یک پلاک *سالها ، تنهای تنها زیر خاک
شهدا شرمنده ایم.
سلام حاج رضا دل تنگتم اخوی* ولی ناراحت نباش خدا شما رابرای این روزها نگه داشه که ما فراموش نکنیم چه کسانی برای عزت این کشور امام زمان چه کارهای که نکردند وخود شما یک شهید زنده ایدخدا شمارو حفظ کنه انشاا...
يادش بخير چه روزهايي بود. يكجا در اينترنت درست كنيد تا همه رزمنده گان عزيز بتوانند خاطرات خود را بنويسند و يك مجموعه عظيمي از خاطرات شود. اينها اسناد رشادت جوانان و پيران دلسوخته كشور است كه با دم مسيحاي امام عزيزمان به جبهه رفتند و افتخار آفريدند. هر گوشه جبهه ها شهيد پرويزهايي بودند كه هم اكنون در گمنامي هستند و ياد وخاطر آنها در قلب دوستانشان هستند.منتظر سايت جديد هستيم آستين بالا بزنيد.
خدا به همه جانبازان شیمیایی این شهیدان زنده شفا بدهد. اقای ایرانمنش و بازی خوبشان را خیلی دوست دارم. قصد تملق ندارم اما بچه بسیجی ها و جانبازان را خیلی دوست دارم. خیلی بی ادعا هستند.
من ايرانمنش رو خيلي دوست دارم و به اين هنرمند متعهد افتخار ميكنم
بعد ميگويند عشق از مفاهيم تعريف نشده است
چرا مسئولین بی انضباط و بی تعهد عبرت نمیگیرند.آیا نباید در برابر این رشادتها و از جان گذشتن ها مسئول و متعهد بود.
چرا هیچکس پاسخ گوی فساد جامعه نیست چرا خون این شهیدان پایمال میشود.
باور کنید خداوند به خاطر ارج ندادن به خون شهدا ما را به عذاب سخت دچار خواهد کرد که فکر کنم الان این طور شده
ما دوستدار شما و تمام شهدا هستیم آقای ایرانمنش عزیز برای ما عزیزی......
باسلام:انشاءالله خدا همه مجروحين مخصوصاً اقاي ايرانمنش راشفآ عنايت بفرمايت واين شهداء زنده رابراي ما نگهدارد
اقارضا به حق امامرضا انشاالله همیشه سلامت باشی توایندوره ایکه داری میگذرونی وبا این صداقتی که تو چشمات هست اجرت کمتر از شهید نیست اگر بلایی سر ما مردم نمیاد از وجود برکت امثال شماست خدا نگه دارتون باشه همیشه دعاگوتم.
سلام
ضمن تشکر از سایت تابناک بابت این مصاحبه با آقای ایرانمنش، گفتنی است عکاسهای شهید پرویز(مصطفی) امیری در سایت کانون به نشانی bazkhani.ir l موجود است.
امیدوارم که مردم و مسئولین قدر داشته های خودشون رو بدونن، قدر این سرمایه ها رو بدونن ، و از این آدم ها مناسبتی یاد نکنن .
آقا رضا من خیلی دوستت دارم خوش بحال آقا پرویز ، واقعا آن مردان و شهیدان بی ادعا کجایند .
از خداوند منان ميخواهم كه هر كس در هر لباس و مقام كه هست و به خون شهدا و جانبازان و ايران اسلامي خيانت ميكند نيست و نابود كند . هستند مجاهداني كه منتظر فرمان فرمانده خود آن سيد بزركوار ميباشند تا به تلكيف خود عمل كنند . از خداي يكتا فرج آقا آن عزيز زهرا را خواهانم .
شما اینجوری جانتان راکف دست گذاشتید ومخلصانه جنگیدید حالا آقایون 3000 -3000 میبرند یک آب هم روش با سفر خارجه
آقایان اختلاس گر شرم کنند . این است پاسخ خود شهدا و ایثارگران
خدايش بيامرزد
اقا رضا خوش به سعادتت که هنوز نور و صداقت روزهای جنگ رو میشه تو چهره ات دید .همین یعنی شهادت. یعنی شاهد یعنی عاشق . اقا رضا دوران بدی رو میگذرانیم خداوند خود دادرس ما باشد. برای جوانهایمان دعا کنید.....
عالی بود
آقا ایرامنش: چهره شما خود عیان کننده صداقت و پاکی و خلوص شماست و نشان می ده گذشته پر افتخاری از جانبازی در راه اسلام داری خدا ان شائ الله شهادت نصیبت کند و.....ما
salam va dorod be tamame shohada va janbazan salam va dorod be shahid bahman ahmadi baradare hamsaram ke dar abadan va dar roze 5 mehr dar amaliate shekaste hasre abadan be shahadat resid rohe hameie shohada shad
اقارضا به حق امام رضا (ع) انشاالله همیشه سلامت باشی با این رنجی که می کشید وب ا این صداقت و اخلاصی که دارید اجرت همپایه شهدا است و شاید بیشتر اگر بلایی سر ما مردم نمیاد از وجود برکت امثال شماست خدا نگه دارتون باشه همیشه دعاگوی وجود نازنینتان هستیم.
سلام به اقای ایران منش .هر وقت این خاطرات را میشنوم بدنم به لرزه میافتد واین رومیفهمم که عشق وایمان به خدا وعشق به وطن همان روزها بوده وبس. اینها هم بازمانده های همان دوران هستند که هیچ ادعایی ندارند.
شهدا که رفتند اما اینا که موندن و یه عمر خاطره.......اینا نباید بزارن ما از شهدا دور بشیم تنها راهشم اینه که تمام اتفاقات جنگو عین واقعیت تعریف کنن هنوز مردم ایران فکر میکنن که اینا 8سال خوردنو بردنو الانم دارن از امکانات زیادی بهره میبرن ولی کسی نمیدونه که وقتی دوستت کنارت باشه ویهویی گلوله توپ سرشو قطع کنه یعنی چی
امیدوارم خداوند شما گنجینه های جنگ رو برامون حفظ کنه.ان شاا.. لیاقت پاسداری خون شهدا و رنجهای شما جانبازان عزیز باشیم.زنده باشی آقا رضا
با تشکر از تابناک. ممکن است آقای ایرانمنش مشخصات دوران بسیجی خود در جبهه و نه دوران سربازی خود در کرمان را برای خوانندگان عزیز بفرمایند و بفرمایند در کجا و چگونه مجروح شیمیایی شدند و آیا اکنون بعنوان جانباز تحت پوشش بنیاد هستند؟ من که بعنوان یک دانشجوی کرمانی و از نزدیکان ایشان چیزی از سوابق جنگ ایشان قبل از پایان جنگ نشنیده و یا ندیده بودم. اگر هم عکسی از جبهه دارند منتشر کنند بد نیست. امیدوارم سانسور نکنید.
راستي كسي از دوستان هست كه خاطره اي از آقاي دكتر احمدي نژاد در زمان دفاع مقدس يا اسفنديار رحيم مشايي يار هميشگي ايشان تعريف كنه.راستي آقاي محمدرضا رحيمي در كدام يك از عملياتها حضور داشتند. اصلا از دار و دسته آقايان كه در حال حاضر سكان امور اين مملكت و بدست گرفته اند كسي خاطره اي از زمان دفاع مقدس از آنها به ياد داره.
ميشه يك روز آقاي احمدي نژاد از زمان 8 سال دفاع مقدس كه كجا بود و چه ميكرد صحبت كنه. كاش ميشد.
I LOVE YOU
امیدوارم مردم و مخصوصاً مسئولین بدونن که ما چه آدمای با عشق و دل پاکی و از دست دادیم.اگه اون ادما الان بودن اینجا بهشت شده بود
انشاء الله اجرش را بگيرد و سر سفره بي بي دو عالم رزق و روزي بخورد.
و دوم اينكه زمانش كه شد به درجه رفيع شهادت نائل شود.
شهادت مبارکش باد.
خداوند حق شهدا وزحماتی که برای این کشور کشیده اند بر ماحلال کند وتمام جانبازان را شفادهد به خصوص اقارضا که ماارادت خاص به ایشان داریم-متاسفم که درحال حضر حق جانبازان رانیز ادا نمی کنندبا این درصد بندی ظلم درحق خیلی ازجانبازان شده ودستشان به جایی هم نمی رسد مسئولین به خود بیایید وکمک حال همه جانبازان باشید
آقاي ايرانمنش براتون آرزوي هر آنچه آرزو داريد رو دارم . انشاالله
سلام. خسته نباشيد
خيلي ناراحت شدم و گريه كردم .ميتونم حس كنم وقتي آقا رضا جسد دوستشون رو ميبينند چه حسي داشتند . رضا جان الهي خدا اين مجروحيت رو از تنت بگيره و واسه همه ما دعا كن
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها