بازدید 7277

قتلي ديگر توسط قاتل از دار نجات يافته

كمي كه جلو رفتيم سعيد به من مشكوك شد و از من درباره محل دقيق اين دفينه سوال كرد. من هم به او لبه پرتگاهي را نشان داده وگفتم گنج پايين اين ارتفاع داخل يك غار است و دست خود را به سمت نقطه‌اي در پايين بلندي نشانه رفتم. سعيد هم كنار من آمده و خم شد تا...
کد خبر: ۱۳۴۳۳۲
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۴ 05 December 2010
تهران امروز: قاتلي كه پس از قتل يك نفر به خاطر مسائل مالي و با گذشت اولياي دم مقتول پاي چوبه دار از مرگ رهايي يافته بود با ارتكاب يك جنايت ديگر به خاطر مسئله عشقي بار ديگر در آستانه قصاص قرار گرفت.

محمود يك سال قبل توسط زندانبان از سلول انفرادي كه به تازگي به آن انتقال پيدا كرده بود خارج شده و به اتاق ويژه اعدام انتقال يافت.

قرار بود راس ساعت 6 صبح و قبل از سر زدن سپيده دم، اين متهم درحضور اولياي دم، مدير زندان و مسئول اجراي احكام دادستاني شيراز به دار آويخته شود.

همه چيز براي اجراي حكم آماده بود اما خانواده مقتول كه محمود را از كرده خود پشيمان مي‌ديدند و با التماس وي روبه‌رو شدند با بزرگواري از خون عزيز خود گذشت كردند تا جواني ديگر غير از فرزند آنها جان خود را به خاطر چند لحظه جنون از دست ندهد.

محمود كه از پاي چوبه دار به زندگي برگشته بود بار ديگر راهي بند عمومي شد تا باقي دوران مجازات خود را اين بار از جنبه عمومي جرم بگذراند.

زنداني سرانجام پس از طي دوران محكوميت از سلول آزاد و راهي خانه پدري شد اما قدر اين رهايي را ندانسته و چندي بعد دوباره در مقابل بازپرس ويژه قتل قرار گرفته و مجبور به پاسخ به سوالات وي شد.

پاي محمود چند روز پس از گم شدن يكي از اقوام وي به نام سعيد به اداره آگاهي باز شد. يعني هنگامي‌كه زني به نام سپيده به كلانتري محل رفته و گفت: امروز شوهرم سعيد به همراه پسرخاله ام محمود از خانه خارج شدند. چند ساعت كه سراغ سعيد را از محمود گرفتم اين مرد گفت دركوه سعيد را گم كرده است و هر چه هم دنبال او گشته خبري از او پيدانكرده است. من به محمود مشكوكم. او عاشق من بود ولي موفق به ازدواج با من نشد. وقتي هم كه از زندان آزاد شد و متوجه ازدواج من و سعيد شد ديگر آرام و قرار نداشت و درصدد از بين برداشتن مانع ازدواج با من بود. با اين اظهارات ماموران سراغ محمود رفته و وي را جهت پاره‌اي سوالات به دادسراي جنايي بردند. اما در ساعات اول بازجويي به هيچ مدرك محكمي كه بتواند دست داشتن محمود را در جريان مفقود شدن سعيد اثبات كند دست پيدا نكردند.

آنچه كه باعث مي‌شد مدت بازداشت متهم تمديد شود علاوه بر سابقه دار بودن وي اصرار سپيده بر قتل همسرش توسط محمود بود. محمود سرانجام پس از چند روز بازجويي درست بودن اين فرضيه سپيده را به اثبات رساند و به قتلي ناجوانمردانه اقرار كرد:سالها قبل عشق سپيده درقلبم جرقه زد و جز او به هيچ دختر ديگري نمي‌توانستم فكر كنم. ستاره هميشه در ذهن من بود و با تمام وجود درصدد ازدواج با او بودم. اما او به من اعتنايي نداشت و به خواستگاري رسمي من پاسخ منفي داده و گفت، علاقه‌اي به زندگي با من ندارد.

چندوقتي از اين ماجرا گذشت تا اينكه يك روز از سر عصبانيت فردي را به خاطر اختلاف مالي با چاقو از پا در آوردم و به اتهام قتل راهي زندان شدم. چندي پس از رضايت گرفتن از خانواده مقتول روانه خانه شدم اما با خبر گرفتن از وضعيت ستاره پي به واقعيتي تلخ بردم. ستاره در غياب من به يكي از خواستگارهاي خود به نام سعيد جواب مثبت داده و روانه خانه بخت شده بود. با پرس و جو از اطرافيان دريافتم كه ستاره به شدت به همسر خود علاقه‌مند است و امكان رسيدن من به او عملا منتفي است.

من كه با مطلع شدن از اين رخداد به شدت سرخورده شده بودم روزهاي متمادي گوشه‌اي مي‌نشستم و در جست و جوي راهي براي وصلت با ستاره بودم. تا اينكه يك روز فكري شيطاني در سرم جرقه زد.يك روز بدون اينكه ستاره بفهمد سراغ سعيد آمدم و از پيدا كردن گنجي در كوهستان با او صحبت كرديم. به سعيد گفتم از پنهان بودن گنجي عظيم در چند كيلومتري شهر به نحوي مطلع شده ام و حاضرم اگر او مرا در پيدا كردن آن ياري دهد، درصدي از آن را به او بدهم. سعيد كه با شنيدن اين مطلب و توصيف من درباره اين ثروت افسانه‌اي وسوسه شده بود قول همكاري داد. من كه مي‌دانستم اگر او از اين موضوع چيزي به همسرش بگويد به‌طور قطع ستاره او را از اين كار منصرف خواهد كرد تاكيد كردم كه اين يك راز است و حتي نزديكترين كس او هم نبايد چيزي از آن بداند.

چند روز بعد از اين توافق به اتفاق سعيد سوار بر ماشين با اجاره يك گنج ياب و برداشتن كلنگ و تيشه وچند كيسه سوار اتومبيل من شده و از شهر خارج شديم. به كوهستان كه رسيديم به راهنمايي من شروع به حركت به سمت نقطه‌اي مرتفع كرديم.كمي كه جلو رفتيم سعيد به من مشكوك شد و از من درباره محل دقيق اين دفينه سوال كرد. من هم به او لبه پرتگاهي را نشان داده وگفتم گنج پايين اين ارتفاع داخل يك غار است و دست خود را به سمت نقطه‌اي در پايين بلندي نشانه رفتم. سعيد هم كنار من آمده و خم شد تا از موقيعت اين گنج دروغين خبردار شود كه از فرصت استفاده كردم و او را به پايين كوه هل دادم. سعيد در هوا چند بار چرخ خورد و محكم به صخره‌ها برخورد كرده و خون از سر وصورتش بيرون زد. با طناب خود را به او رساندم و وقتي از مرگش اطمينان پيدا كردم به شهربرگشتم. اما وقتي ستاره از من درباره شوهرش پرسيد از اينكه او از اين ماجرا خبر دارد تعجب كردم.

بعد از اين اقارير ماموران تجسس به پرتگاه مورد نظر رفته و با جسد مقتول روبه‌رو شدند. متهم نيز پس از بازسازي صحنه جرم راهي زندان شد تا در انتظار دادگاه خود بنشيند.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست # روز معلم