مطالبات و دیدگاه های دانش آموزان نخبه در حضور رئیس مجلس

در آستانه روز دانش آموز، رئیس مجلس شورای اسلامی در نشست صمیمانه با جمعی از دانش‌آموزان نخبه مدارس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد)، به مدت ۳ ساعت مشکلات، دغدغه‌ها، پیشنهادها و راهکارهای آنها درباره مسائل نوجوانان، دانش‌آموزان و بهبود شرایط کشور را که بسیار صریح مطرح کردند، شنید.
کد خبر: ۱۱۴۸۴۷۰
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۳ 02 November 2022

مطالبات و دیدگاه های دانش آموزان نخبه در حضور رئیس مجلس

 

در آستانه روز دانش آموز، رئیس مجلس شورای اسلامی در نشست صمیمانه با جمعی از دانش‌آموزان نخبه مدارس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد)، به مدت ۳ ساعت مشکلات، دغدغه‌ها، پیشنهادها و راهکارهای آنها درباره مسائل نوجوانان، دانش‌آموزان و بهبود شرایط کشور را که بسیار صریح مطرح کردند، شنید. در این مجال، متن کامل سخنرانی این دانش آموزان منتشر می شود.

خلاصه ای از نکاتی که دانش آموزان در این جلسه مطرح کردند:

* امیدوارم بعد از این جلسه بتوانیم نکات مثبتی که در این جلسه پیگیری می شود را ببینیم.

* بسیاری از دانش آموزان را می شناسم که در مناطق پایین تر همین شهر تهران (به شهرستان ها نمی پردازم) در مدارس فرزانگان قبول می شوند اما به دلیل عدم حمایت از آنها، در ابتدای مسیر و به دلیل هزینه های بالا، این مدرسه را رها کرده و این هوش و استعداد و به مدارس دولتی که سطح آن قابل مقایسه نیست وارد می شوند. همان دانش آموز بعدها جوان بیکاری می شود که برای شغل مطالبه گری می کند.

* کتاب سواد رسانه ای دهم و یازدهم، بسیار کتاب قدیمی است علیرغم اینکه امسال بروزرسانی شده اما باز هم مطالب آن برای گذشته کاربرد داشته و امروزه بدیهیات دیگری برای دانش آموزان وجود دارد.

* ما در کشور حدود 26 نوع مدرسه داریم، از مدارس خریدخدمتی، دولتی، سمپاد، شاهد و انواع مدارس غیرانتفاعی که زیر نظر دانشگاه ها هستند مثل مدرسه امام صادق(ع) و شهید مطهری(ره) و مدارس غیرانتفاعی که زیر نظر افراد ذی نفوذ در حکومت و در ساختارهای دولتی به وجود آمده اند اما این تعدد مدارس ایراداتی دارد. اولین ایراد طبقاتی شدن آموزش است. نکته بعدی انحصار آموزش در تفکری خاص است. دانش آموزان جدا شده اند. مدارس امام صادق(ع) ایدئولوژیک هستند و افراد خاصی را می پذیرند در حالی که باید دانش آموزان با هر عقیده ای با هم ارتباط داشته باشند، تعامل کنند و نقد کنند.

* موضوع گفتگو، این روزها دستمالی و مستعمل شده است. من اینطور می فهمم که گفتگو مبانی خاصی دارد. به عنوان حکومت و جمهوری اسلامی باید بدانیم همه حقیقت در دست ما نبوده و نسخه ما یکی از نسخه هایی است که می تواند درباره جهان حکم کند.

* افراد دیگری به خصوص در مدارس و دهه هشتادی ها هستند که تکثر آنها هم بیشتر است و متفاوت فکر کرده و هنوز مردم هستند و دشمن و اغتشاشگر و هیجان زده و دچار غلیان جنسی نیستند و این حرف هایی است که امروز در همه تریبون های رسمی زده شده است.

* نمی دانم شما وی پی ان دارید یا نه؟ (خنده حضار) اگر وی پی ان داشتن جرم نیست، وقتی وارد تلگرام می شوم، می بینیم فلان دانشجو دستگیر شد.

* رهبر معظم انقلاب هم فرمودند که زمینه ای برای اینکه نخبگان در کشور بمانند اصلا وجود ندارد. ما باید آنها را نگه داریم و خودمان آنها را بالا ببریم. دولت و مجلس باید از کسانی که در المپیادها طلا گرفته اند استفاده کند.

* مدرسه ما وسط اعتراضات قرار دارد و برای نیروهای عزیز هیچ اهمیتی ندارد که ممکن است ساچمه تفنگی که به بغلدستی من می خورد به من که با لباس مدرسه در حال عبور هستم، هم اصابت کند در حالی که من مجبورم از آن مسیر عبور کنم. من آسم دارم و اگر گاز اشک آوری در مترو زده شود، حالم بد می شود که باید به این موضوع رسیدگی شود که نمی شود.

* ما برای اعتراضات خود چه گفتگوی قانونی و اعتراض قانونی می توانیم داشته باشیم و این موضوعات را از کجا باید پیگیری کنیم؟

* وقتی شما نوجوان خود را نشنوید، نبینید و به آن توجه نکنید و در اصل نوجوان خود را دودستی تقدیم آن طرف کرده و او را ببازی، در یک فرصتی که پیش می آید او خود را رها می کند و به سمتی می رود که او را جدی گرفته اند و می گوید اینجا جایی است که من باید خودم را نشان دهم چون قبلا به او اهمیت داده نشده است.

* جایی خوانده بودم که صداوسیما 30 هزار کارمند دارد، اما در برابر یک شبکه آن طرفی با 200، 300 تا کارمند انقدر ناکارآمد است. (خنده حضار) آمار دیگری هم دارم که نمی دانم چقدر درست است و میزان تماشای برنامه های صداوسیما به یک سوم و دو سوم رسیده که وحشتناک است. ثروت و سرمایه کشور نفت و گاز و معادن نیست بلکه مردم و اعتماد مردم است که در حال از دست رفتن است و اگر این اعتماد را نسبت به انقلاب و کشور به دست آورید بسیار مهم تر است.

* ما چرا صداوسیما را نمی بینیم؟ چون اخبار درستی نمی دهد و فضایی که درست شده ما را مجبور می کند جایی را ببینیم که حداقل چیزی را پخش می کند که اتفاق افتاده و درست است و نمی آید به افرادی که مطالبه گر نسبت به چیزهایی که ندارند، هستند بگوید دچار هیجان شده، جوگیر شده و هزار نسبت دیگر بدهد.

* وقتی که هیچ فضایی برای حرف زدن و اعتراض کردن در این جامعه نیست، چگونه می توانم در این مملکت زندگی کنم. من مجبور می شوم مملکت و خاک و وطن خودم را ترک کنم. البته من هیچ وقت این کار را نمی کنم و اگر روزی هم این کار را بکنم قطعا به کشورم باز می گردم.

* این اتفاق در فضای گشت ارشاد افتاد و حداقل کاری که می شد برای جلوگیری از این اتفاقات انجام شود این بود که کسانی که در این ون بودند را حداقل به صورت نمایشی بگویند دو برابر حقوقش دریافت کند اما خلع شود. البته به گونه ای است که کسی که خلع می شود جای بهتر می رود. اما این کار نشد و به امروز رسیدیم.

* مسلما کسی دلش نمی خواهد کشور خود را رها کند و می خواهیم در کشور خودمان و کنار خانواده هایمان باشیم و علاقه به رفتن نداریم اما وقتی شرایط آنقدر بد می شود و آن چیزی نیست که حتی استانداردهای اولیه را ندارد، ناچار به مهاجرت می شویم.

* رهبر انقلاب خودشان فرمودند دلسرد کردن جوانان خیانت به کشور است که مسئولان باید به این موضوع اهمیت داده و به حرف رهبر گوش دهند.

* سازوکار فعلی که کشور در نظر گرفته سازوکاری مانند یک کارخانه دشمن سازی است. قبلا مثال آن را برای گشت ارشاد می زدیم که هر کسی که وارد آن می شود قرار نیست اتفاقی برای آنها بیفتد. همان آموزش 30 دقیقه ای باعث می شود آنها یک شهروند عادی نباشند بلکه یک انزجار از کشور و خاک و حتی نظام در آنها ایجاد شده و این برای اتفاق ها و سازمان هایی مثل گشت ارشاد نیست.

* چرا فکر می کنیم که کسی که یا دانش آموزی که صحبتی می کند یک غرب زده است که خاک کشورش برایش اهمیت ندارد در حالی که اینطوری نیست. من می توانم از طرف جمعیت عظیمی که با آنها ارتباط داشتم، شهادت بدهم که واقعا همه عاشق این خاک هستند، عاشقانه این خاک را دوست دارند، عاشقانه این کشور را دوست دارند و عاشقانه واقعا روی این کلمه تأکید دارم.

* زمانی که طرحی تحت عنوان طرح رتبه بندی معلمان ایجاد می شود باعث می شود یک معلم منتظر بماند و فرسوده شود و این فرسودگی به دانش آموز انتقال داده می شود و با حداکثر بازده خود کار نمی کند.

* تصور می کنیم و انتظار داریم در کشور ما همه چیز طبق قانون اسلامی و ایرانی جلو برود و به اسلام خیلی ارزش داده ایم. خدا را شکر می کنیم که همچین چیزی هست اما وقتی فقط تظاهر می کنیم که یک موضوعی مهم است اما در عمل آن موضوع چندان با ارزش نیست، تفاوتی ایجاد نمی کند. وقتی من در برخی مدارس می شنوم در زنگ های دینی استراحت می کنیم یعنی اهمیت ندارد. من هم نمی گویم باید خیلی سخت گرفته شود چون در مدارس افراد با نظرهای مختلفی وجود دارند اما وقتی قصد داریم کشورمان را بر پایه و اساس یک مطلبی می سازیم، باید به آن مطلب ارزش داده و معلم متخصص برای آن در نظر بگیریم.

* این همه حضرت آقا گفته اند کتاب های شهید بهشتی و شهید مطهری را تبیین کنید اما چند مطلب بیشتر نیامده که کسی با آنها قانع نمی شود. مبانی انقلاب به خوبی تبیین نمی شود. ما هم درباره ساختار و هم درباره معلمان مشکل داریم.

* الان یک نفر هم در مدارس نیست که انقلابی باشد و بتواند به درستی تبیین کند. مدرسه ما خیلی خوب است اما کسی حرفی نمی زند و بنای حرف زدن ندارند. معاون پرورشی هم که خیلی جاها نداریم. یک نفر نیست ادعا کند انقلابی است و به شبهات پاسخ دهد. همه چیز ساختارمند شده و از ساختار بیرون نمی آیند. در جلسات بسیج همه چیز ساختاری شده است. مسئول تعیین می کنند که باید تمام شود. زمان انقلاب این همه ساختار نبود و هرکس هر کاری بلد بود انجام می داد. الان این همه مدرسه با ظرفیت مثل مدرسه امام صادق(ع) داریم اما یکی از آنها نمی آید شبهات را جواب دهد.

* وقتی هشتگ مهسا امینی می زنیم اتفاق خیلی عظیمی می افتد و مردم در سرتاسر دنیا صدای ما را می شنوند و نمی توان یک آتشی که روشن شد را با حرفی که خب بچه هستند و هیجانی هستند، خاموش کرد. بله ما بچه هستیم و همین هیجانات باعث می شود رفتار ما با آدم هایی که در دنیای متفاوت خود زندگی می کنند، تفاوت داشته باشد.

* به خاطر موقعیتی که برای ما ایجاد شده تشکر می کنم که اتفاق خوبی است و اگر حرف های بچه ها شنیده شود واقعا دورهمی مؤثر خواهد بود.

* خیلی کتاب ها هستند که حتی بروزرسانی هم نمی شوند. مثلا تفکر سواد رسانه ای که در سال دهم می خوانیم. خودتان این کتاب را ببینید. ما در عصر روزنامه خواندن نیستیم. این کتاب حتی بروزرسانی نشده و بعد از این همه سال همچنان مطالب اولیه آن باقی مانده است. کتاب آمادگی دفاعی برای دختران به نظر می رسد فایده ای ندارد که کار با اسلحه را یاد بگیرند.

* کار فرهنگی و موضوع رسانه ای بسیار مهم است. خود آقا هم فرمودند و چند بار هم گفتند که فضای مجازی را رها کرده ایم. مجلس هم که قانونگذار هم هست و آقا به آن لقب انقلابی داده اند باید فکری برای فضای مجازی کنند که رها شده است. دانش آموزان هم تأثیرپذیری بیشتری دارند و در این جامعه هستند اما هیچ چارچوبی ندارد.

* یکی از آسیب های فیلترینگ غیر از اشتغال این است که ما بچه های سمپاد تحقیقاتی هستیم و پژوهش می کنیم و دوستانی از خارج از ایران پیدا می کنیم اما دیگر با آنها هم نمی توانیم ارتباط داشته باشیم و پروژه های تحقیقاتی دانش آموزان روی هوا می ماند.

* خیلی ها می گویند اسم ما معترض نیست و اسم ما را اغتشاشگر گذاشته اند چون برخی سطل آشغال آتش زده اند و می گویند اموال مردم است. اموال مردم قبل از اینکه ایستگاه اتوبوس و سطل آشغال بوده باشد، نخبه هایی بود که مهاجرت کردند، متروپلی بود که فروریخت و یک عالمه آدم و جوان با امید و آرزو آن زیر دفن شدند و پرواز اوکراینی بود.

* حضرت آقا در دیدار ویدئوکنفرانسی با مردم تبریز در روزهای بهمن سال گذشته اشاره داشتند که برای تداوم و استحکام این نظام نیازمند دانشمند و پژوهشگر هستیم. آقای دکتر! به نظر می رسد برای اینکه دانشمند و پژوهشگر داشته باشیم باید به صورت ویژه و خاص به آموزش و پرورش توجه کنیم و آن اولویت اول کشور باشد که در آن غفلت کرده ایم.

در ادامه، مشروح صحبت های دانش آموزان در دیدار رئیس مجلس شورای اسلامی می آید؛

دانش آموزی از مدرسه فرزانگان یک: سلام و عرض ادب خدمت همه به خصوص شما آقای قالیباف و امیدوارم بعد از این جلسه بتوانیم نکات مثبتی که در این جلسه پیگیری می شود را ببینیم. از مقدمات خودداری می کنم و سر اصل مطلب می روم. پیش از هر چیزی در حوزه قوانین و قانونگذاری که شما در آن فعالیت دارید، اولین چیزی که به نظرم همه حضار با آن موافق باشند درباره به گوش رساندن مطالبات در حوزه دانش آموزی و جلوتر در حوزه دانشجویی است که برای عموم آنها فضایی وجود ندارد که همه بدانیم می توانیم از این طریق وارد شده و پیشنهادات خود را گفته و انتقاد کنیم و مشکلات را پیگیری کنیم. گاهی احساس می کنیم نکند مسئولان کشوری از این مشکلات و کارشکنی ها و اتفاقات باخبر نیستند.

چیزی که مهم است بگویم آزمون ورودی سمپاد است که استانداردهای خود را دارد و بخش های مختلفی از هوش و استعداد را می سنجد. نکته این است که این آزمون ساده است و همه دانش آموزان از همه مدارس در آن شرکت می کنند اما بسیاری از دانش آموزان را می شناسم که در مناطق پایین تر همین شهر تهران (به شهرستان ها نمی پردازم) در مدارس فرزانگان قبول می شوند اما به دلیل عدم حمایت از آنها، در ابتدای مسیر و به دلیل هزینه های بالا، این مدرسه را رها کرده و این هوش و استعداد و به مدارس دولتی که سطح آن قابل مقایسه نیست وارد می شوند. همان دانش آموز بعدها جوان بیکاری می شود که برای شغل مطالبه گری می کند و همیشه با خود فکر می کند که من می توانستم روزی از یک نقطه دیگری آغاز کنم. پیشنهاد دارم سازوکار حمایتی از نخبگان از ریشه باشد و از صرفا از دانشگاه نباشد چرا که از مدرسه اهمیت بیشتری دارد.

 قالیباف: منظور شما حمایت مادی؟ یا مثلا سرویس حمل و نقل و ... است؟

دانش آموز: هر جفت آن؛ هم حمایت های مالی مثل بورسیه برای بخش دانش آموزی و هم سرویس حمل و نقل چرا که اگر مدارس سمپاد را بررسی کنید بسیار از مناطق پایین تهران دور است و هزینه های این سرویس ها نجومی است که بسیاری از بچه های مدرسه ما مجبور هستند با مترو و اتوبوس به مدرسه بیایند به خصوص با شرایط اخیر خیلی سخت است.

موضوع بعدی در حوزه علوم انسانی است. چیزی که کمتر به آن توجه می شود این است که از همان روز که وارد مدرسه می شویم از کلاس اول ابتدایی به حوزه های علوم اجتماعی واقعا کم پرداخته می شود. اگر فرد در خانواده خود کسی را نداشته باشد که در حوزه علوم انسانی تحصیل کرده باشد، اطلاعات پایینی دارد و مدرسه هم نمی تواند دید کافی را به دانش آموز بدهد. پیشنهاد من این است که باید کتب درسی تحلیل بهتری شود. مثلا کتاب سواد رسانه ای دهم و یازدهم، بسیار کتاب قدیمی است علیرغم اینکه امسال بروزرسانی شده اما باز هم مطالب آن برای گذشته کاربرد داشته و امروزه بدیهیات دیگری برای دانش آموزان وجود دارد. از این رو تصور می کنم باید تغییر در کتب درسی به خصوص در مقطع دوره اول و ابتدایی باید صورت گیرد که قبل از انتخاب رشته است.

همینطور دبیرهایی باید کار کنند که در این حوزه تخصص و تعهد دارند. از سوی دیگر قبلا جلساتی برای تحلیل موضوعات اجتماعی و مناظره هایی در مدارس در قالب مجلس دانش آموزی برگزار می شد که البته الان چند سالی است که به جدیت گذشته فعالیت ندارد. اما این مناظره ای بود که بچه ها می توانستند نظرات خود را اعلام کنند و در حوزه هایی که مثل فن بیان و غیره دانش آموزان را تقویت کند.

دانش آموزی از مدرسه علامه حلی یک: تشکر می کنم که این فضای گفتمان آزاد دانش آموزان با رئیس مجلس فراهم شد. نکات را سریع عرض می کنم چرا که خود را مسئول نسبت به دانش آموزان سمپاد و همه دانش آموزان دیگر و معلمان می دانم. نکته اول تعدد مدارس است. ما در کشور حدود 26 نوع مدرسه داریم، از مدارس خریدخدمتی، دولتی، سمپاد، شاهد و انواع مدارس غیرانتفاعی که زیر نظر دانشگاه ها هستند مثل مدرسه امام صادق(ع) و شهید مطهری(ره) و مدارس غیرانتفاعی که زیر نظر افراد ذی نفوذ در حکومت و در ساختارهای دولتی به وجود آمده اند اما این تعدد مدارس ایراداتی دارد. اولین ایراد طبقاتی شدن آموزش است. آموزش در کشور ما یک آموزش طبقاتی بوده و انحصار آموزش در دست سرمایه داران کشور است و نظام مافیایی کنکور و نظام کتب کمک درسی، هزینه های نجومی در مدارسی که خدمات بهتری می دهند همه از طبقاتی شدن آموزش در کشور می گویند. نکته بعدی انحصار آموزش در تفکری خاص است. دانش آموزان جدا شده اند. مدارس امام صادق(ع) ایدئولوژیک هستند و افراد خاصی را می پذیرند در حالی که باید دانش آموزان با هر عقیده ای با هم ارتباط داشته باشند، تعامل کنند و نقد کنند. یکی از خوبی های اینکه ما در کنار هم جمع شده ایم این است که با هر عقیده ای با هم تعامل و گفتگو کنیم و اشتراک عقیده داشته باشیم که این فضا باید در جامعه مدارس هم ایجاد شود و دانش آموزان در فضای امن، بدون ترس و در فضایی گفتگو محور با هم اشتراک عقاید داشته باشند و مسئولان هم به آنها سر بزنند و صحبت کنند و در فضای مدارس نقد و انتقادات دانش آموزان و دانشجویان را شنیده و با آنها تعامل نزدیک داشته باشند.

گریزی می زنم به اصل 30 قانون اساسی که متن آن را می خوانم: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. ما یک سیستم درستی در سیستم دانشگاهی داریم و سیستم آموزشگاهی کشورهایی مثل فنلاند، دانمارک و اسکاندیناوی. در سیستم دانشگاهی، دانش آموزان تلاش می کنند تا با قبولی در کنکور در دانشگاه های دولتی حضور پیدا کنند چرا که امکانات بهتری می دهند و سطح علمی بالاتری دارند و بعد اگر نتوانند در این سیستم قبول شوند به دانشگاه های غیرانتفاعی مثل آزاد و پردیس و پیام نور مراجعه می کنند که این سیستم باید در آموزش و پرورش هم ایجاد شود. اگر پایبند به به اصل 30 قانون اساسی هستیم باید بهترین نوع آموزش، امکانات و دبیران را در مدارس دولتی قرار دهیم که در درجه اول مردم به مدارس دولتی مراجعه کنند نه اینکه مدارس غیرانتفاعی به دلیل پول و رانتی که دارند دانش آموزان را جذب کرده و بهره ببرند.

آماری باید ارائه کنم. حدود 2 میلیون دانش آموز در مدارس خریدخدمتی داریم که کسانی با رانت مدرسه ای را می گیرند و هر نوع معلمی را استخدام می کنند بدون اینکه مشخص باشد از چه سیستمی وارد شده است در حالی که ما سیستم درست معلم سازی داریم، سیستمی که باید معلم در دانشگاه فرهنگیان تربیت و استخدام آموزش و پرورش شود. در مدارس خریدخدمتی اینگونه نیست و هیچ تعهدی نسبت به معلم وجود ندارد و هرگونه که می خواهند استخدام و اخراج می کنند، حقوق آنها را سر ماه نمی دهند و مشکلاتی را برای آنها به وجود می آورند.

امسال 1.5 میلیون نفر ثبت نامی پایه اول داشتیم اما تنها 800 هزار نفر در پایه دوازدهم فارغ التحصیل شدند که این آمار ریزش دلایل متعددی دارد که مجلس و دولت باید پیگیری کنند. این دلایل از فقر، بیماری، زندانی، طلاق، اعتیاد، یتیمی، بیکاری والدین، کودک کاری، آموزش طبقاتی و غیره است که باید رسیدگی شود. نکته دیگر ما واقعا یکی از عملکردهای ضعیف آموزش و پرورش را در زمان شیوع کرونا دیدیم. باید همه مناطق کشور از اینترنت بهره مند می بودند و وسایل الکترونیکی آموزشی مربوط به آن در اختیار دانش آموزان قرار می گرفت که نگرفت و تعداد زیادی از دانش آموزان به خاطر آن ترک تحصیل کردند.

دانش آموزی از مدرسه فرزانگان 7: درباره حوزه های درسی، ما مدارس فرزانگان و علامه حلی که از مجموعه سمپاد هستیم، کتاب های آموزش و پرورش را کنار گذاشته و روی جزوه معلمان و کتب دیگری که از میدان انقلاب خریداری می کنیم، تمرکز می کنیم. اگر می شود کتب درسی که به بقیه دانش آموزان داده می شود به صورتی باشد که همه بتوانیم به صورت جامع از آن استفاده کنیم مثلا درسنامه هایی که در کتب آموزشی دیگر است خیلی جامع تر از کتب آموزش و پرورش است. همین صحبت کوتاه را داشتم.

دانش آموزی از علامه حلی 10: پایه یازدهم از رشته علوم انسانی هستم که از این فرصت تشکر می کنم و پیشاپیش از اینکه عامیانه صحبت می کنم عذرخواهی می کنم. از وقتی گفتند همچین جلسه ای است دقیق متوجه نشدم چه موضوعی دارد اما تصور کردم درباره اتفاقات اخیر است که البته مسائل دانش آموزی بی ربط به مسائل اخیر نیز نیست، زیاد هم هست.

موضوع اول گفتگو است که این روزها دستمالی و مستعمل شده است. من اینطور می فهمم که گفتگو مبانی خاصی دارد. به عنوان حکومت و جمهوری اسلامی باید بدانیم همه حقیقت در دست ما نبوده و نسخه ما یکی از نسخه هایی است که می تواند درباره جهان حکم کند. شاید ساده باشد اما وقتی در بحر حکومت می رویم گویا این باور وجود ندارد که این حرف، واقعا صد در صد حقیقت نیست و افراد دیگری با ذهنیت و پیش فرض های دیگری وجود دارند که همان هستی و واقعیت بیرونی را به گونه دیگری دیده و تبیین می کنند لذا تفاوت نظر دارند. ما یعنی حکومت جمهوری اسلامی نباید مدلول لفظ دال ّملت را فقط آدم هایی در جغرافیای کشور بدانیم که همانطور که ما به حقیقت فکر می کنیم، فکر کنند. افراد دیگری به خصوص در مدارس و دهه هشتادی ها هستند که تکثر آنها هم بیشتر است و متفاوت فکر کرده و هنوز مردم هستند و دشمن و اغتشاشگر و هیجان زده و دچار غلیان جنسی نیستند و این حرف هایی است که امروز در همه تریبون های رسمی زده شده است.

اگر همه حقیقت را می دانستیم که نعوذ بالله خدا بودیم اما خدا نیستیم. شاید یک سری بیشتری از یک حقیقت بگویند و یک سری کمتری به گونه دیگری از حقیقت بگویند. موضوع دیگر هم به رسمیت شناختن مخالفان بود. کسانی که دانشجو شده اند که تمام شده است. من آمار را درنیاوردم اگر بخواهیم گفتگو را جا بیاندازیم باید این را از دانش آموزان و در مدرسه شروع کنیم. چرا که دیگر در دانشگاه کار از کار گذشته است اما برای دانش آموزان در مقاطع مختلف می توان کاری کرد.

ما باید برای آدم ها حق انتخاب قائل شویم. اینکه چرا این حق را قائل نمی شویم یکی به اسلام ربط می دهد و یکی به چیزهای دیگر. من این موضوع را به فرهنگ ایرانی و سنت ما ربط می دهم. سنت پادشاهی ما که هزاران سال پیش از اسلام وجود داشته است و براساس آن آنطور می فهمد که چیزی که من انتخاب می کنم باید انتخاب همه باشد مثلا پدر برای خانواده اش یا حاکم جامعه برای مردمش. ما باید حق انتخاب دانش آموزان را به رسمیت شناخته و این اجازه را بدهیم که فرق کند. اگر انتخابی را ارجح می دانیم باید درست تبیین کنیم. گویا در برخی موارد انتخاب های جمهوری اسلامی واقعا دلایل عقلانی دارد و منطقی است منتها انقدر بد مطرح می شود کسی نمی پذیرد. مثلا می گویند چیزی که من می گویم خورشید است و چیزی که تو به آن اعتقاد داری لامپ است اما آنقدر خورشید ما را ابر و غبار گرفته که آدم ها دنبال لامپ هستند. اگر خورشید را درست نشان دهیم خود آن آدم می آید و می فهمد لامپ دو سال دیگر می سوزد و خورشید پابرجاست که از این حق انتخاب می توان به حجاب و غیره هم رسید که خیلی زمان ورود به آن نیست.

مورد دیگری که شاید مستقیما به دانش آموزان ربط نداشته و به آینده آنها مربوط باشد این است که وقتی می خواهیم اصلاح اجتماعی را به صورت عملی به مردم نشان دهیم و بگوییم به دنبال مصالحه هستیم باید در ورطه عمل هم نشان دهیم و به حرف نیست. نمی دانم شما وی پی ان دارید یا نه؟ (خنده حضار) اگر وی پی ان داشتن جرم نیست، وقتی وارد تلگرام می شوم، می بینیم فلان دانشجو دستگیر شد.

(دانش آموز دختری در جلسه: ببخشید وسط حرفتان، این اتفاق فقط یک خبری نیست که به گوش ما برسد و در فضای مجازی باشد. این اتفاق در فارغ التحصیلان مدرسه مان و در همه دسته ها اتفاق می افتد و صرفا یک خبر نیست)

دانشجوی ترم اول دانشگاه را دستگیر کرده اند و دو سال دیگر من هم سن آن دانشجو و در آن جایگاه هستم. می بینم ای بابا به زندان رفت و با او برخوردی شد که نباید می شد در حالی که سرمایه انسانی کشور است لذا من دانش آموز می ترسم و در کنار این ترس چیزهایی به وجود می آید که الان حکومت نگران آن است و برای آن فریاد سر می دهد که چرا افراد عرق ندارند و مهاجرت می کنند و به مبانی بی اعتقاد می شوند. خب نکته آن این است که جوری رفتار می کنیم که اینگونه می شود. دانشجویان باید آزاد شوند.

دانش آموزی از فرزانگان 6: از حضور در این جمع خوشحالم. یکی از مشکلاتی که دوستان اشاره کردند و بحث بودجه را هم گفتند. ما باید فضای آموزشی به نسبت باثباتی داشته باشیم و این نیازمند بودجه ای است که هم مدارس را نوسازی کرده و هم بحث پژوهش را داشته باشیم. ما به کتابخانه مرجع نیاز داریم. به ما اجازه نمی دهند به کتابخانه دانشگاهی مثل دانشگاه تهران برویم. بحث دیگر درباره کتب درسی است که اشتباهاتی دارد که وقتی به دانشگاه می رویم می گویند این بخش از کتب درسی سابق خود را کنار بگذارید. باید این کتاب ها توسط نیروهای جوان تازه فارغ التحصیل شده که با علم روز آشنایی دارند بازبینی شود.

مجری: این نکته را بگویم که آقای جمشیدی ها سوال کردند، ما هیچ ضرورتی برای طرح مسائل دانش آموزی نداریم. مطلبی که شما فرمودید کاملا در چارچوب جلسه بود.

دانش آموزی از علامه حلی یک: متأسفانه کتب درسی ما محتوای خیلی خاصی ندارد. به کتاب دینی و تاریخ اشاره می کنم که موضوعات اولیه است که هر دانش آموزی باید آن را بلد باشد اما این موضوع به صورت خیلی بد به ما تدریس می شود. در کتاب دینی محتوا گسترده است و بیشتر الزامات بیان می شود و قشنگ بیان نشده است. در ترتیب دروس کتب تاریخ هم باید بازنگری و اصلاح شود. در بحث های عمومی و کنکور هم سطح دروس عمومی بسیار پایین آمده که باعث می شود در شهرستان ها که فردی کتابی را به عنوان دینی، فارسی یا زبان می خواند و نمره آن را 100، 80 یا 90 می زد، آن موقعیت را ندارد چون از کنکور حذف شده است. در زمان قدیم می گفتیم 70 تا 80 درصد صندلی های دانشگاه را تیزهوشان پر کرده اند اما چون الان عمومی ها از کنکور حذف شده اند، شرایط فرق کرده است.

قالیباف: این تصمیم اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی را می گویید؟

دانش آموز: بله بله. دانش آموزانی که در شهرستان ها هستند آن زمان نمی توانستند خود را بالا بکشند در حالی که رتبه های برتر از شهرستان ها هستند اما خیلی این موضوع افت می کند چون در دروس عمومی نمی تواند موفق باشند. ما در مدارس تیزهوشان روی دروس عمومی خیلی کم کار می کنیم و دنبال کسب نمره از آنها نیستیم بلکه از تخصصی ها می خواهیم نمره داشته باشیم.

موضوع دوم هم درباره فضای مجازی است. بیشتر مطالب ما در تلگرام و واتساپ بود. به نظرم باید فضای خاصی برای دانش آموزان درست شود. فضای خاصی مثل «کارسنج» بود و حتی در یکی از مدرسه های شهرستانی یک پیام رسانی را ایجاد کرده بود که از آن استفاده کند. ما در مدرسه سمپاد پیام رسان نداریم و باید از تلگرام استفاده کنیم که نیاز به فیلترشکن و پروکسی دارد که خیلی خوب نیست.

رهبر معظم انقلاب هم فرمودند که زمینه ای برای اینکه نخبگان در کشور بمانند اصلا وجود ندارد. من به عنوان یک نخبه که طلای المپیاد دارم در کشورهایی که سطح خیلی بالایی دارند، دائم از من دعوت می شود. حالا من نوعی که مدال المپیاد ندارم(خنده حضار) اما برخی دارند که از آنها دعوت می شود و اپلای می کنند که به نظر من به نفع خودشان است اما به نفع ما نیست. ما باید آنها را نگه داریم و خودمان آنها را بالا ببریم. دولت و مجلس باید از این افراد که طلا گرفته اند استفاده کند.

دانش آموزی از فرزانگان یک: من اگر طولانی تر صحبت کردم جای دوستانم است. من دانش آموز رشته علوم انسانی هستم. تشکر می کنم که ما دوره اولی هستیم که توانستیم پذیرش بگیریم و در مدرسه ما رشته هنر داریم و فوتوگرافیک ها هستند که خیلی خوب است و باید بیشتر شود. من خودم از طرف خودم صحبت می کنم. من می خواهم بمانم. من نمی خواهم مجبور به مهاجرت اجباری شوم. مهاجرت اجباری به این معنا نیست که کسی من را به مهاجرت زور کند. مهاجرت اجباری یعنی شرایطی که اینجا دارم مرا اجبار می کند برای داشتن یک زندگی خیلی معمولی به یک کشور دیگر دور از خانواده ام رفته و نتوانم برای کشور خودم کار کنم که درد خیلی بزرگی است.

موضوع دیگر درباره رشته انسانی، المپیادهای این رشته در جغرافیا، ادبی و اقتصاد است. تنها المپیادی که مدال طلای آن معافیت دارد، طلای ادبی است که آنها هم در حال مهاجرت هستند و درد بزرگی است. مدال المپیاد اقتصاد معافیت ندارد در حالی که باید برای اقتصاد کشورمان از لفظ افتضاح استفاده کنم. سن ما آنقدر نیست اما برای کوچک ترین چیزی باید دغدغه اقتصاد داشته باشیم. هزینه مدرسه، کتب درسی و کتب کنکور را داریم. چرا که کتب درسی به اندازه ای نیست که بتوانیم با آن کنکور دهیم و مجبور هستیم کتب دیگری تهیه کنیم. در کتاب اقتصاد جمله ای آمده که معلم برای تدریس آن باید حجم زیادی درس دهد و یا از کتاب دیگری استفاده کند و ما که در حال خواندن رشته انسانی هستیم در سال های گذشته بهای زیادی به آن داده نشده و دلیل آن این است که امروز دکتر و مهندس کشور را نمی سازد بلکه اقتصاد دان، حقوقدان و جامعه شناس آن را می سازد. من اگر روانشناسی می خوانم می خواهم روان مردم خودم را درمان کنم نه روان مردم کشورهای دیگر را.

هزینه سرویس های حمل و نقل مدارس ما خیلی نجومی است حتی از هزینه مدرسه ما که امسال 16 میلیون تومان است هم بیشتر است و ما مجبوریم از مترو و اتوبوس استفاده کنیم. مدرسه ما در میدان فلسطین و وسط اعتراضات قرار دارد و برای نیروهای عزیز! هیچ اهمیتی ندارد که ممکن است ساچمه تفنگی که به بغلدستی من می خورد به من که با لباس مدرسه در حال عبور هستم، هم اصابت کند در حالی که من مجبورم از آن مسیر عبور کنم. من آسم دارم و اگر گاز اشک آوری در مترو زده شود، حالم بد می شود که باید به این موضوع رسیدگی شود که نمی شود. یا باید مدرسه تعطیل شود و یا به این عزیزان تفهیم شود که با ما کاری نداشته باشند.

مورد دیگر اینکه ما برای اعتراضات خود چه گفتگوی قانونی و اعتراض قانونی می توانیم داشته باشیم و این موضوعات را از کجا باید پیگیری کنیم؟ اینگونه نباشد که ما حرف هایمان را بزنیم و تمام بشود. فکر کنم سعی کردم همه چیز را بگویم و باز هم امیدوارم به جایی برسیم که من و همه من ها در کشورمان بمانیم و کشور خودمان را بسازیم، نه کشور غریبه را.

دانش آموزی از علامه حلی 10: خیلی خوشحالم که چنین اتفاقی افتاده است و امیدوارم ادامه دار باشد. من تصور می کردم موضوع جلسه درباره اتفاقات اخیر است. من می خواهم درباره یکی از تفاوت های این اتفاق با اتفاق های قبلی و نقش نوجوانان در آن صحبت کنم. حضور جوانان و نوجوانان در این اتفاق بیشتر است. حس می کنم وقتی شما نوجوان خود را نشنوید، نبینید و به آن توجه نکنید و در اصل نوجوان خود را دودستی تقدیم آن طرف کرده و او را ببازی، در یک فرصتی که پیش می آید او خود را رها می کند و به سمتی می رود که او را جدی گرفته اند و می گوید اینجا جایی است که من باید خودم را نشان دهم چون قبلا به او اهمیت داده نشده است. این فضایی است که در فضای رسانه ای، فرهنگی و آموزش و پرورش داده می شود. اینکه از لفظ کودک و نوجوان استفاده می کنید و آنها را از هم تفکیک نمی کنید یعنی نوجوان مغفول مانده و به او توجه نمی شود لذا باید این آثار را هم دید.

موضوع دیگر درباره رسانه است. درباره مسائل فرهنگی و رسانه ای، سبد نوجوان را خالی گذاشته اید. از این ور دست خالی خالی دارید. فیلم و سریال و شبکه های اجتماعی که نوجوان می بیند همه از آن طرف است. حالا صداوسیما که دوستان اینجا هم حضور دارند، خوانده بودم 30 هزار کارمند دارد (بیشتر حتی تا 50 هزار نفر اما در برابر یک شبکه آن طرفی با 200، 300 تا کارمند انقدر ناکارآمد است.(خنده حضار) آمار دیگری هم دارم که نمی دانم چقدر درست است و میزان تماشای برنامه های صداوسیما به یک سوم و دو سوم رسیده که وحشتناک است. ثروت و سرمایه کشور نفت و گاز و معادن نیست بلکه مردم و اعتماد مردم است که در حال از دست رفتن است و اگر این اعتماد را نسبت به انقلاب و کشور به دست آورید بسیار مهم تر است. (دانش آموز دیگری در جلسه: اگر مجلس نبود برایت سوت می زدم)

راهکار این مشکلات هم آنی نیست که دو دقیقه بعد جواب بگیریم. قضیه دیگر درباره خانم مهسا امینی و گشت ارشاد بود. پیش از این اتفاق خیلی ها معتقد بودند که خیلی خوب شد که گشت ارشاد رویه خود را تغییر داده و کلاس آموزشی برای افرادی برگزار می کند که پوشش مناسب ندارند. درحالی که 12 سال بچه ها در مدارس درس می خوانند و 4 سال هم در دانشگاه درس می خوانند، شما در 16 نتوانستید فرهنگسازی کنید و بعد می خواهید با یک قانون و رویکرد غلط، نتیجه آنی بگیرید؟ این چیزی نیست که با یک بشکن اتفاق بیفتد بلکه باید طی سال ها فرهنگسازی کنید اما این صبر و پشتکار وجود ندارد که کاری شود که 10 تا 15 سال بعد نتیجه آن را ببینید.(تشویق حضار)

دانش آموزی از فرزانگان 7: خیلی ممنونم که این فضا را برای صحبت ایجاد کردید. من می خواهم صحبت های ایشان را ادامه دهم. ما چرا صداوسیما را نمی بینیم؟ چون اخبار درستی نمی دهد و فضایی که درست شده ما را مجبور می کند جایی را ببینیم که حداقل چیزی را پخش می کند که اتفاق افتاده و درست است و نمی آید به افرادی که مطالبه گر نسبت به چیزهایی که ندارند، هستند بگوید دچار هیجان شده، جوگیر شده و هزار نسبت دیگر بدهد.

حرف دیگر این است که ما غیر از فضای مدرسه و فضای آموزشی، زندگی دیگری هم داریم و قرار است در این کشور بزرگ شویم، دانشگاه برویم و خیلی از ما توان این را نداریم که از این کشور برویم. چرا؟ ممکن است هزار دلیل وجود داشته باشد از مالی تا غیره. بحث این است که من به عنوان دانش آموز می خواهم در این کشور زندگی کرده، دانشگاه بروم و صاحب شغل شوم. در دانشگاهی که دانشجویان به خاطر اینکه حرفشان را زده اند، حرفی که به عنوان مخالف تلقی می شود، محکوم می شوند. من به عنوان دانش آموز به خودم می گویم می خواهم به دانشگاهی بروم که به خاطر طرح عقیده ایم به زندان بروم؟

موضوع دیگر اینکه چرا من به عنوان یک انسان و یک دانش آموز نباید از کمترین حق خودم که انتخاب است برخوردار باشم. من باید بتوانم انتخاب کنم چه بپوشم و به چه شکل در جامعه ظاهر شوم. جدا از همه این مسائل، فردی که وارد خیابان می شود و مطالبه می کند حتما مشکلی دارد. چرا ما به درد او گوش نمی دهیم ؟ من هم قرار است بزرگ شوم، سرکار بروم و مسئولیت یک خانواده را بگیرم و خرید کنم. کسی که امروز وارد خیابان می شود و مطالبه کرده و به چند چیز هم آسیب می زند حتما به خشمی رسیده که باعث شده این کار را انجام دهد که باید دلیل خشم او را دید. نباید فقط گفت آنها آمبولانس آتش زده اند بلکه باید دید در گذشته آنها چه بوده که این اقدام را کرده اند. وقتی که هیچ فضایی برای حرف زدن و اعتراض کردن در این جامعه نیست، چگونه می توانم در این مملکت زندگی کنم. من مجبور می شوم مملکت و خاک و وطن خودم را ترک کنم. البته من هیچ وقت این کار را نمی کنم و اگر روزی هم این کار را بکنم قطعا به کشورم باز می گردم.(تشویق حضار)

دانش آموزی از علامه حلی 10: بحث اول علوم انسانی است. مشکلات ما از جایی شروع شد که علوم انسانی شد جای خنگ ها و هرکس خواست آن را انتخاب کند گفتند تو اسکولی!(خنده حضار) اما مشکل ما همینجا شروع شد. از زمانی که در دانشگاه شریف، دانشکده اقتصاد زدند و کسی که اصلا برایش جامعه شناسی مطرح نبود، نظریه اقتصادی داد و الان وضعیت ما این است. تورم فلان هزار درصد! باید فضا برای علوم انسانی باز شود که در سمپاد در حال انجام است.

از موضوع فاجعه کتب درسی فاصله می گیرم که راننده تاکسی هم از آن باخبر است. درباره بحث اعتراض که حرف آن شد باید بگویم یک عده دانشجو اگر اشتباه نکنم، درخواستی برای اعتراض می دهند و وزارت کشور این واکنش را می دهد که اینجا بیایید تا اعتراض را نشانتان دهیم که یک هفته هم از آنها خبری نشد. جواب نامه هم 4 روز بعد داده شد. وقتی بستر اعتراض وجود ندارد قطعا واکنش همین خواهد بود. نمی توان بستر اعتراض نگذاشت اما انتظار امنیت و آرامش و اعتراض مسالمت آمیز را داشت. شاید خودشان باعث شان شده است.

این اتفاق در فضای گشت ارشاد افتاد و حداقل کاری که می شد برای جلوگیری از این اتفاقات انجام شود این بود که کسانی که در این ون بودند را حداقل به صورت نمایشی بگویند دو برابر حقوقش دریافت کند اما خلع شود. البته به گونه ای است که کسی که خلع می شود جای بهتر می رود. اما این کار نشد و به امروز رسیدیم. نباید خودمان بستر را ایجاد کنیم و انتظار رفتار عادی از سوی مردم داشته باشیم که احمقانه است.

درباره بحث رسانه هم باید جدی تر صحبت کرد. حرفی که درباره کارمندان و نفوذ رسانه ها زده شد، در حوزه قانون ما یک اپلیکیشن را فیلتر می کنیم اما هنوز فعالیت در آن هست. در برنامه زنده فایل ها ها را در تلگرام می فرستند و نمایش می دهند که عجیب است. قانونی می نویسیم که خودمان اجرا نمی کنیم اما توقع داریم مردم اجرا کنند و در رسانه می گوییم.

دانش آموزی از فرزانگان 6: پایه یازدهم هستم و در رشته علوم تجربی تحصیل می کنم. خوشحالم که در این جمع حاضر شده ام و فرصتی ایجاد شده تا حرف هایمان را بزنیم. خیلی صریح مشکلات و درخواست هایمان را می گویم. بحث اول درباره اختیارات مدیران مدارس است که به شدت کم است. ما می خواهیم مجوزی برای کاری دریافت کنیم. از تابستان پیگیری می شود اما آنقدر مراحل قانونی و رفت و آمدهای اداری طولانی می شود که به سال بعد می کشد. الان من پایه یازدهم هستم اما از پایه دهم تلاش دارند ساعات مدارس افزایش یابد و 2 ساعت به آن اضافه شود اما یک سال و نیم گذشته و همچنان مشکل مجوز داریم. وقتی لقب نخبه بودن به ما داده شده و ضریب هوشی بیشتری داریم پس نیاز دارد که یک سری اختیارات بیشتری به مدیران ما هم داده شود که شرایط بهتری را برایمان فراهم کنند و بستر بهتری به وجود بیاورند.

موضوع بعد می گویند مدارس سمپاد نباید کنکورمحور باشند و در المپیادها و پژوهش ها شرکت کنند. بچه ها پژوهش می کنند و تنها مسابقه یا زمینه ای که می تواند در آینده آنها تأثیرگذار باشد، خوارزمی است. خیلی اوقات بچه ها ایده های خوبی دارند و فکر بکری داشتند و موضوعی را ابداع کردند اما به دلیل عدم حمایت و اینکه بعد از ایجاد ایده آخر آن چه می شود و رها می شود و حتی در ورود او به دانشگاه نیز تأثیری ندارد پس نخبه ها رها می شوند. مثلا ما سمپادی هستیم و می گویند ضریب هوشی بالاتری نسبت به بقیه داریم پس باید سهمیه دیگری هم برای ورود ما به دانشگاه باشد. بالاخره ما داریم در این مدارس تلاش بیشتری می کنیم. وقتی وارد دانشگاه می شویم، یک فردی که دارای ضریب هوشی بالاتر است آنقدر حمایت نمی شود که یک کشور دیگر با شرایط ده برابر بهتر به او پیشنهاد می دهد و باعث می شود آن فرد کشور خود را رها کند. مسلما کسی دلش نمی خواهد کشور خود را رها کند و می خواهیم در کشور خودمان و کنار خانواده هایمان باشیم و علاقه به رفتن نداریم اما وقتی شرایط آنقدر بد می شود و آن چیزی نیست که حتی استانداردهای اولیه را ندارد، ناچار به مهاجرت می شویم.

دانش آموزی از علامه حلی یک: از دکتر قالیباف برای اینکه این وقت را برای ما قرار دادند تا صحبت، حرف و دردمان را به گوش ایشان برسانیم تشکر می کنم. صحبت من درباره نخبگان و المپیادهای علمی در کشور است. وقتی بستر خوب برای یک نخبه فراهم نشود و ببیند نمی تواند کاری در این مملکت انجام شود، مثلا پاسخ برای محل زندگی، «پیگیری می شود»، پول می خواهد «پیگیری می شود»، یک ماه بعد، «ان شاءالله پیگیری می شود»، است باعث می شود دلسرد شده، می رود و فرار مغزها صورت گیرد و هرچقدر گفته شود نرو می رود. رهبر معظم انقلاب خودشان فرمودند دلسرد کردن جوانان خیانت به کشور است که مسئولان باید به این موضوع اهمیت داده و به حرف رهبر گوش دهند.

درباره المپیادهای علمی باید بگویم من خودم در المپیاد سلول های بنیادی بودم و نماینده 40 نفر برای دفاع از این المپیاد هستم که یکی از رشته های نوپا است که 7 سال در این کشور برگزار می شود و از رشته های نوین کل جهان است و رهبر معظم انقلاب خیلی روی این رشته تأکید داشتند و در صحبت سال 1400 نیز فرمودند این خیلی پیشرفت شگرفی است. این المپیاد می تواند که می تواند بستر خوبی برای پیشرفت باشد حتی سهمیه کنکور ندارد و دانش آموزی که باید پژوهش محور در این رشته جلو رود باید بعد از 2 سال تلاش در این رشته تحقیقاتی که انجام می دهد این رشته المپیادی یا پزشکی بازساختی تنها رشته المپیادی است که پروپوزال در سطح ارشد دارد. وقتی برخلاف سخنان رهبری به این رشته اهمیت داده نشده و سهمیه کنکور و معافیت داده نمی شود باید دانش آموزی که دو سال برای آن تلاش کرده سال آخر درگیر کنکوری شود که بازدهی خوبی هم ندارد. خب این فرد چه کند وقتی می تواند اقدامات خوبی صورت دهد. ما فقط جهاد نظامی نداریم، جهاد علمی هم داریم لذا کسی که به این رشته آمده باید معافیت سربازی به او تعلق بگیرد که دو سال از وقت خود را به جای اینکه برای مملکت، پروژه ها و تحقیقات تلاش کند، سربازی برود که خدمت مقدسی است اما جهاد علمی هم مقدس است.

از سوی دیگر در زمینه سهمیه برای مدال های نقره و برنز در حال پسرفت هستیم. به جای اینکه بچه ها را به سمت المپیادها تشویق کنیم، داریم پسرفت می کنیم. سهمیه مدال های المپیادهای برنز و نقره از 30 به 20 و از آن به 10 رسیده که باعث دلسردی می شود که خلاف سخنان رهبری است که باید اهمیت داده شود. از طرف دیگر دانشگاه تاپ دنیا امروز به المپیاد خیلی بیشتر از کنکور اهمیت می دهند لذا نظام ما هم باید به المپیادها 90 درصد اهمیت دهد و حیف است که المپیاد سلول های بنیادی پزشکی بازساختی سهمیه کنکور ندارد که کمپین زدیم و چند هزار نفر در خبرگزاری فارس درباره آن گفتند اما فقط گفتند پیگیری می شود.

دانش آموزی از فرزانگان یک: سازوکار فعلی که کشور در نظر گرفته سازوکاری مانند یک کارخانه دشمن سازی است. قبلا مثال آن را برای گشت ارشاد می زدیم که هر کسی که وارد آن می شود قرار نیست اتفاقی برای آنها بیفتد. همان آموزش 30 دقیقه ای باعث می شود آنها یک شهروند عادی نباشند بلکه یک انزجار از کشور و خاک و حتی نظام در آنها ایجاد شده و این برای اتفاق ها و سازمان هایی مثل گشت ارشاد نیست.

مخصوصاً در وقایع و سال های اخیر، مدارس و دانشگاه ها نیز با سازوکاری مثل کارخانه دشمن سازی عمل می کنند. برخورد بد اکثر کارکنان مدارس و دانشگاه ها با بچه هایی که مطالبه دارند باعث می شود که به غیر از ایجاد ترس از صحبت کردن و واهمه ای که باعث می شود این مدلی بروز خشم را در سطح شهر ببینیم که اصلا عجیب هم نیست چون روش درستی برای آن در نظر گرفته نشده، این دانش آموز عادی تبدیل به یک دشمن برای کشور می شود از این رو بهتر است به عنوان پیشنهاد مقداری مسالمت آمیزتر برخورد شده و حرف ها شنیده شود. چرا تصور می کنید البته منظورم شخص شما نیست بلکه منظورم کلیت برخوردها است، چرا فکر می کنیم که کسی که یا دانش آموزی که صحبتی می کند یک غرب زده است که خاک کشورش برایش اهمیت ندارد در حالی که اینطوری نیست. من می توانم از طرف جمعیت عظیمی که با آنها ارتباط داشتم، شهادت بدهم که واقعا همه عاشق این خاک هستند، عاشقانه این خاک را دوست دارند، عاشقانه این کشور را دوست دارند و عاشقانه واقعا روی این کلمه تأکید دارم.

دانش آموزی از فرزانگان یک: من دانش آموز پایه یازدهم رشته علوم انسانی هستم و به انسانی بودن خود افتخار می کنم. رشته انسانی سال ها و دهه ها است که به آن کم لطفی شده و انسانی که واقعا آینده کشور را در دست دارد. انسانی که ما تیزهوشانی ها زمان انتخاب آن به ما گفته شد چرا با معدل 20 به این رشته می روی؟ ما برای تحصیل در این رشته واقعا جنگیدیم.

نکته بعدی اینکه ما این روزها می گوییم آزادی کمترین حق انسان است اما کمتر از آن حق زنده ماندن است. من به عنوان یک دانش آموز نگران خود و همسن های خود هستم. من به عنوان یک دانش آموز انسانی نگران وضعیت کنونی و آینده کشورم هستم. در جریانات اعتراضات، معترضان دنبال خشونت و آسیب زدن به اموال عمومی نیستند اما وقتی نیروها به آنها حمله می کند و آنها دستشان خالی است نمی توان از آنها توقع داشت که نشسته و نگاه کنند و چاره ای جز دفاع کردن از خودشان ندارند.

ما نسلی هستیم که دو دهه از سنمان گذشته و فرصت های زیادی پیش روی ما وجود دارد. شغل های بزرگی چشم انتظار ماست می خواهیم کارهای بزرگی کنیم و می خواهیم کشور خود را در سطح جهانی رشد دهیم. به وطن خود عرق داریم و نمی خواهیم آن را ول کنیم. اگر با بخشی از قوانین کشور خود مشکل داشته باشیم و به نظرمان غلط باشد، چه سازوکاری برای بیان اعتراض ما وجود دارد؟ هیچی. کجا می توانیم برویم؟ هیچ جا. چه کار می توانیم بکنیم؟ هیچ کار. پس طبیعی است که اعتراضات را امروز اینطور ببینیم چرا که بیان نظر مردم درباره قوانین مردم حق مردم است. حق مردم است که فکر کنند. برای اینکه ما انسان هستیم و تفاوت ما با حیوان فکر کردن و نتیجه آن بیان کردن نظرمان است.(تشویق حضار)

دانش آموزی از علامه حلی یک: قرار نیست در مباحث امنیتی دخالتی داشته باشیم اما پیشنهاد می کنم در جلسات بازپرسی دانش آموزان و دانشجویانی که به هر نحوی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و سایر اتهامات گرفته می شوند، روانشناس تربیتی حضور داشته باشد یا حداقل کسی باشد که چنین دوره هایی را گذرانده باشد که ریشه شناسی کند که چرا این اتفاق افتاده و این فرد خاطی طی چه فرایندی چنین اقدامی کرده است.

انتظار موجب فرسودگی است و زمانی که فرسودگی ایجاد شود در کل جامعه اخلال ایجاد می کند. زمانی که طرحی تحت عنوان طرح رتبه بندی معلمان ایجاد می شود باعث می شود یک معلم منتظر بماند و فرسوده شود و این فرسودگی به دانش آموز انتقال داده می شود و با حداکثر بازده خود کار نمی کند. آقای قالیباف! بحثی که وجود دارد این است که نارضایتی میان معلمان روی قشر عظیمی از دانش آموزان نیز تأثیر می گذارد. افراد اینجا اگر رسانه را در نظر نگیریم، تأثیر گرفته از معلمان خود هستند. معلم فردی است که می تواند تأثیر مستقیم روی دانش آموز داشته باشد. وقتی معلم را خسته و اذیت کنیم در خوش بینانه ترین حالت، پایداری خود را از دست می دهد تازه اگر کاری علیه نظام انجام ندهد که امیدوارم مطالبات بچه ها پیگیری شود.

دانش آموزی از علامه حلی یک: آقای قالیباف! ما دانش آموز هستیم، ما الگو می گیریم. ما از مدرسه از دبیران و معلمان الگو می گیریم و چگونه می توانیم توقع داشته باشیم که به روش های اصلاح گر و مسالمت آمیز کشور را اصلاح کنیم وقتی می بینیم دبیران و معلمان خود ما در احقاق پایه ای ترین حقوق خودشان ناتوان هستند. وقتی معلمان ما برای احقاق حقوق فردی، اجتماعی و مادی خود به خیابان آمده و بدون حمل سلاح اعتراض مسالمت آمیز می کنند اما نتیجه ندارد. اصل 27 قانون اساسی درباره تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها بدون حمل سلاح است که باید آزادانه و البته به شرط آن باشد که مخل مبانی اسلام نباشد. چرا با معلمانی که برای احقاق حقوق خود به خیابان می آیند، برخورد می کنیم. آقای قالیباف! ما در حال حاضر معلم زندانی داریم و تعدادی زندانی سیاسی در زندان های کشور داریم. چطور می توانیم توقع داشته باشیم که این نوع اعتراضات که به اسم آزادی انجام می شود به اغتشاش کشیده نشود وقتی با عتراضات کارگران، بازنشستگان و معلمان مقابله می کنیم و معلمان را دستگیر می کنیم. چطور می توانیم دانش آموز اصلاح گر، تسامح طلب و تعامل طلب پرورش دهیم وقتی دبیر از همین موضوع در حال لطمه خوردن در کشور است؟

دانش آموزی از فرزانگان 7: تشکر می کنم از اینکه مدرسه ما را انتخاب کردید تا خدمت شما برسیم. یکی از دلایل اتفاقاتی که این روزها افتاده و اتفاقاتی که سالیان پیش می توانست بیفتد اما در حال حاضر بروز داده می شود، این است. برای مثال کتاب دینی؛ تصور می کنیم و انتظار داریم در کشور ما همه چیز طبق قانون اسلامی و ایرانی جلو برود و به اسلام خیلی ارزش داده ایم. خدا را شکر می کنیم که همچین چیزی هست اما وقتی فقط تظاهر می کنیم که یک موضوعی مهم است اما در عمل آن موضوع چندان با ارزش نیست، تفاوتی ایجاد نمی کند. وقتی من در برخی مدارس می شنوم در زنگ های دینی استراحت می کنیم یعنی اهمیت ندارد. من هم نمی گویم باید خیلی سخت گرفته شود چون در مدارس افراد با نظرهای مختلفی وجود دارند اما وقتی قصد داریم کشورمان را بر پایه و اساس یک مطلبی می سازیم، باید به آن مطلب ارزش داده و معلم متخصص برای آن در نظر بگیریم.

برای مثال یکی از دوستانم می گفت معاون مدرسه ما درس دینی ما را تدریس می کند. یعنی انقدر درس دینی و چیزی که باید جامعه بر پایه آن حرکت کند و مسئولان هم بر آن تأکید دارند و آرمان های اصلی و محورهای اصلی را بر آن می گذارند، را کم اهمیت قرار می دهند و فردی غیرمتخصص را برای تدریس آن می گذارند و یا در کتاب دینی مطلبی می آید که یک معلم متخصص دینی هم وقتی می خواهد تدریس کند می گوید چنین چیزی در واقعیت وجود ندارد. وقتی کسی در رشته معارف یا حوزه درس بخواند مطالبی غیر از مطالب کتاب درسی دینی می بیند یعنی مؤلف کتاب دینی تخصصی در آن نداشته است.
دیدار دانش‌آموزان سمپات با دکتر محمدباقر قالیباف

مشکلات کنونی هم از این سرچشمه می گیرد که وقتی چیزی که ما می خواهیم محوریت جامعه بر اساس آن باشد، اصلا درست تفهیم نمی کنیم. 6 سال دبستان کودک حساب می شویم و 3 سالی که به دوره متوسطه اول می آییم باید بیشتر مسائل برای ما تفهیم شود که مشکلاتی که در طول تاریخ برایمان پیش آمده، پیش نیاید و انقدر با آن مخالفت نشود و هر کس بتواند نظر خود را در کلاس های دینی بگوید حتی اگر مخالف قوانین اسلام باشد. در نهایت هم با منطق تفهیم شود نه اینکه جواب این باشد که این چیزی است که اسلام گفته است. وقتی می گویید دانش آموز باید کنجکاو باشد و پرسش و پژوهش کند، باید پاسخ مناسب هم برای سوالات داشته باشند. پیش از اتفاقات اخیر هم در مدارس بین خود دانش آموزان در کلاس که مجموعه کوچک تری نسبت به جامعه است، مخالفت هایی پیش می آید که می گوییم در سال هایی که در مدرسه درس خوانده ایم چرا مسائل متفاوت تشریح شده است.

دانش آموزی از فرزانگان 6: با عرض سلام و ادب خدمت آقای قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی. من به عنوان یکی از اعضای خانواده سمپاد اینجا حضور دارم و خیلی ممنونم که این مراسم را برگزار کردید تا با شما صحبت کنیم. بحثی که خیلی بچه های علوم انسانی درباره آن صحبت کردند، نادیده گرفته شدن است. ما انتظار داریم همانطور که توجه ویژه ای به رشته های فنی و مهندسی می شود به رشته های علوم انسانی که زیرساخت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه را تشکیل می دهند، با تدوین قوانین پایه ای و مدون نگاه ویژه شود.

دومین موضوع درباره المپیاد ادبی است که ما در آن رتبه دهم را داریم و از حالت اصلی خارج است اما به هر حال کسی که علاقمند باشد می تواند آن را بخواند. در حال حاضر مدرسه ای که برای المپیاد ادبی در نظر گرفته شده است، فرزانگان 8 است که خیلی نسبت به خیلی مناطق دور است. مدیر ما خانم میربها تصمیم گرفتند این موضوع در مدرسه خودمان باشد که بهترین تصمیم بود اما به دلیل وجود سیکل دریافت مجوز که پروسه طولانی است، این تصمیم اجرا نشد و فقط برای بچه های پایه یازدهم انجام شد و برای ما خیلی سخت است که هر پنجشنبه به فرزانگان 8 برویم در حالی که می توانستیم در تایم مدرسه این درس ها را بخوانیم از همین رو می خواهم این پروسه دریافت مجوز کوتاه شود.

یک سری کتاب هایی در رشته های دیگر مثل تاریخ، جغرافیا یا غیره وجود دارد. برای رشته علوم انسانی چنین چیزی دروس تخصصی است اما برای باقی رشته ها، یک درس عمومی است اما نگاهی که به آن می شود همان نگاه آزمون و نگاه یک درس ویژه است در حالی که بچه ها به آن علاقه ندارند خب می شود این مدل درس ها را به درس هایی که علاقه ندارند به شکل دانش به جای علم ارائه داد برای دانش آموزان حوزه علوم انسانی که علاقمندی آنها است که برای تاریخ و جغرافیا که با جان و دل برای آنها وقت می گذارند، توجه ویژه شود. سه درس اول ما تاریخ مربوط به آثار باستانی و غیره بود که حداقل مرکز سمپاد یک اردو برای موزه ایران باستان که داخل تهران است، در نظر بگیرد که ما هم آن درس را بفهمیم هم آثار باستانی که در کتاب عکس آن را به ما نشان می دهند را از نزدیک ببینیم.

بچه های سمپاد برای ورود به دانشگاه مسأله دارند. اگر بشود دانشگاه نوین تحت عنوان دانشگاه سمپاد ایجاد شود. مسأله دیگر اینکه مدرسه خداروشکر به گونه ای است که پژوهش محور بوده و درس جداگانه ای برای این پژوهش داریم اما برای آن نیاز به کتابخانه داریم و مدرسه ما این بودجه را نداریم که باید مرکز سمپاد این بودجه را در اختیارش بگذارد که ان شاءالله این اتفاق به زودی می افتد ولی خدا رو شکر!(خنده حضار) من در حال حاضر کتاب هایی لازم دارم که هر جایی نیست اما در کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه ملی هستند لذا حداقل یک نامه به من بدهید که بتوانم آنجا بروم و این کتاب ها را بخوانم و ببینم و نکته برداری کنم.

دانش آموزی از علامه حلی 10: من با حرف های یکی از دوستان به شدت موافق هستم و می خواستم درباره آن بگویم اما نمی گویم. 12 سال بچه ها در این مدارس تحصیل می کنند. من به عنوان یک فرد حداقل به ادعا، انقلابی و پایبند به انقلاب می گویم، من تا آخر پای انقلاب هستم اما انتقادات به شدت مهمی هم دارم. ما 12 سال درس می خوانیم و مبانی توحیدی، اسلامی، انقلابی و غیره داریم که بسیار غنی است و با تمام جهان بحث کرده و همه آنها را قانع کرده ایم اما در این 12 سال نمی توانیم دانش آموز را قانع کنیم. این همه حضرت آقا گفته اند کتاب های شهید بهشتی و شهید مطهری را تبیین کنید اما چند مطلب بیشتر نیامده که کسی با آنها قانع نمی شود. مبانی انقلاب به خوبی تبیین نمی شود. ما هم درباره ساختار و هم درباره معلمان مشکل داریم.

ما در درس دینی و تاریخ جایی برای بحث نداریم و کسی نباید مخالف انقلاب حرف بزند. من دوره متوسطه اول در مدرسه یاران خمینی بودم که به شدت انقلابی کار می کند و به شدت برای آن سنگ اندازی می شود. من از خدا شروع کردم و اثبات نقض خدا شروع کردم تا انقلاب که همه شبهات مرا برطرف کردند. اما الان یک نفر هم در مدارس نیست که انقلابی باشد و بتواند به درستی تبیین کند. مدرسه ما خیلی خوب است اما کسی حرفی نمی زند و بنای حرف زدن ندارند. معاون پرورشی هم که خیلی جاها نداریم. یک نفر نیست ادعا کند انقلابی است و به شبهات پاسخ دهد. همه چیز ساختارمند شده و از ساختار بیرون نمی آیند. در جلسات بسیج همه چیز ساختاری شده است. مسئول تعیین می کنند که باید تمام شود. زمان انقلاب این همه ساختار نبود و هرکس هر کاری بلد بود انجام می داد. الان این همه مدرسه با ظرفیت مثل مدرسه امام صادق(ع) داریم اما یکی از آنها نمی آید شبهات را جواب دهد. دانش آموزی شبهه دارد چرا خدا وجود دارد، از خدای اول تا خمینی و حضرت آقا شبهه دارد، چرا نباید این را تبیین کنیم. یک نفر باشد که تبیین کند. من از متوسطه دوره دوم وارد سمپاد شدم، من خودم یک ساعت در مدرسه می مانم که کسی را درباره شبهات قانع کنم.

خواهشم این است در انجام مسئولیت ها و حق گیری ها اهمیت قائل شوید. آقای روحانی نظام را بدنام کرد و گند زد به اقتصاد کشور. حداقل آن این است که برای بچه ها تبیین کنید چرا این آدم محاکمه نمی شود. اصلا خودش کاری نکرده چرا دور و بری های آنها محاکمه نمی شود. طرح صیانت توضیح داده نشد. ما نفهمیدیم این طرح درست است یا خیر. هیچکس متوجه نشد. چهار تا کانال گذاشتند با نظرات مختلف. شکاکی زیاد شده است و کسی نمی تواند حق را تشخیص دهد و تصور می کنند چند حق وجود دارد در حالی که یک حق داریم. نمی شود ده هزار نظر مختلف همه درست باشد.(تشویق حضار)

دانش آموزی از فرزانگان یک: ما در فرزانگان یک فقط رشته فوتوگرافیک داریم پس بقیه رشته های هنر چه؟(دانش آموز دیگری در جلسه: حالا صبر کن!) می خواستم درباره هنرمندان یعنی نقاشان، عکاسان و غیره حرف بزنم که هیچ حمایتی از آنها نمی شود در حالی که از خارج از کشور چنان حمایتی از آنها می شود که این هنرمندان که می توانند آثار فاخری برای کشورمان درست کنند به اجبار از کشور خارج می شوند. من از شما تقاضا دارم سمپادهای مخصوصی برای آنها داشته باشیم یعنی به جز رشته های فوتوگرافیک رشته های هنری دیگری هم در سمپاد داشته باشیم.

دانش آموزی از فرزانگان یک: خیلی از حرف ها را دوستان زدند. وضعیت ضعف آموزش بسیار بزرگ است. اسم ما نخبه است و از بدو ورود به سمپاد در بسیاری از زمینه ها پیشرفته تر کار کردیم و این از ما خواسته شد اما در حوزه رسانه به خصوص در حوزه علوم انسانی خیلی ضعف داریم. بچه ها در فرهنگ رسانه ضعیف هستند و مشخص است که دانش آموز که عشق به وطن را دارد ظرفیتی می شود برای سوءاستفاده دیگران لذا لازم است این آموزش ها از قبل از پایه دهم آغاز شود. ما از بدو ورود به دبیرستان باید برای کنکور آماده شویم و مشاوران تحصیلی درباره تست زدن در فیزیک، ریاضی و غیره می گویند اما درس سواد رسانه ای که خیلی کم است و از سال دوازدهم نیز حذف شده خیلی مهم و اساسی است چون همه می دانیم چقدر دکتر و مهندس داریم که اکثر آنها بیکار هستند و اتفاقات دیگری برای آنها در جامعه می افتد اما در سازمان های بزرگ و شرکت ها، بحث مدیریتی بسیار ضعف دارد که باید از پایه تقویت شود.

از سوی دیگر در حوزه پژوهش، بسیار پیگیر هستیم اما وقتی بستر خیلی از حرف ها وجود ندارد و این می ماند که کسی که من درباره مستندسازی پژوهش می کنم و کار من این است، باید خیلی از بخش ها را حذف کنم در حالی که باید حرف های ما شنیده شود. خیلی از احساسات ما سرکوب می شود در حالی که باید فضایی ایجاد شود که انتقال دهیم. من از فضای اینجا راضی هستم که می توانم احساسم را انتقال دهم اما خیلی از افراد به این فضا دسترسی نداشته و حتی ما هم به آنها دسترسی نداریم که نماینده آنها باشیم از این رو شما مسئولان باید فضای بزرگ تر و صادقانه تری ایجاد کنید که همه بتوانند حرف خودشان را بزنند.(دانش آموز دختری در جلسه: فقط آزادی بیان نباشد، آزادی پس از بیان هم باشد)

مجری: و آزادی پس از جلسه!(خنده حضار)

دانش آموزی از علامه حلی یک: بحثی که وجود دارد این است که همین الان دارد به ما ظلم می شود. وظیفه مجلس این است که حرف ما را بشنود. این آقا هر 4 دقیقه یک بار صدای ما را می بندد. (مجری: چه صدایی را من بستم؟ لااقل شروع را با فکت درست بگویید.(خنده حضار))

قالیباف: البته در صحن مجلس هم هر 3 دقیقه بلندگوی افراد خاموش می شود. (خنده حضار)

ادامه دانش آموز: این درست اما شاید ما بخواهیم تا ساعت 3 بعد از ظهر با شما صحبت کنیم. شما وظیفه تان است حرف ما را بشنوید. اگر حرف ما را نشنوید، حرف چه کسی را می خواهید گوش کنید؟(تشویق حضار) مسئولی که از خط ویژه می رود و قانون جلوی او را می گیرد و چک می زند در گوش افسر، می تواند درد مردم را بفهمد؟ وقتی هر روز با ماشین دولت از مجلس به منزل می رود و از منزل به مجلس می رود، چه واکنشی با مردم دارد؟ این بد است.
دیدار دانش‌آموزان سمپات با دکتر محمدباقر قالیباف

بحث دیگر درباره اهمیت به نخبگان است. الان کشور ما در حال پرورش نخبه است اما نمی تواند آنها را نگاه دارد. طرف به کشورش تعلق ندارد. چرا؟ آن طرف شغل هست، وضعیت اقتصادی خوب است. 40 سال گذشته چرا اینها در کشور ما درست نمی شود. بعد از این همه سال درست نشده کی درست شود. چطور به ورزشکارانی که مدال می آورند پول و خانه می دهیم که در کشور بمانند مثلا کشتی و بوکس که مثال است اما چرا برای مدال آوران المپیاد این کار را نمی کنند. دوستم می گوید جایزه مدال المپیاد 3 میلیون تومان است. طرف با این پول چه کند؟ می تواند تحقیق کند؟ این ها درد است. شما به یک قشر کمک می کنید به یک قشر کمک نمی کنید.

بحث کتب درسی و نمره محور بودن درس های مهم مثل دینی. دینی الان فقط حفظ شده است تا نمره گرفته شود. فیلم های تدریس دینی در کنکور را ببینید. طرف با آیه شعر می سازد که یادش بماند. این درست است؟ این شأن دینی را پایین نمی آورد؟ نظر شما چیست؟ فقط برای اینکه در کنکور بتواند جواب دهد. حجیم بودن مطالب. کتاب تاریخ در ابتدایی و دوره متوسطه اول 24 درس برای هر سال است. دانش آموز چه علاقه ای به تاریخ پیدا کند؟ آیا می تواند تاریخ بخواند؟ هیچ کس 20 نمی شود. طرف عملا جر می خورد!(خنده حضار) همین امسال می توانم کتب درسی را به شما بدهم می توانید با آن وزنه بزنید انقدر زیاد است. (خنده حضار) همه مطالب آن بیخود است. به نصف مطالب تاریخ را کسی توجه نمی کند چون در آینده کسی تأثیر ندارد و به آن علاقه نداریم.

در موضوع سهمیه فرزندان شهدا و جانبازان؛ آیا دلیل می شود این فرد به لحاظ علمی رتبه بالایی داشته باشد که دکتر یا مهندس شود؟ نه! قبول دارم باید به آنها خدمت شود چون در سختی بودند. خب مدارس خاص برای آنها درست شود باید بر اساس رتبه علمی جدا شود. سهمیه داده نشود. الان پس فردا می گویند این ضد شهدا است. من نوکر شهدا هم هستم. این همه بچه ها صحبت کردند شما همینجور نکات می نویسید. اگر می شود ما بعد از جلسه نکات را ببینیم که شما چه نوشته اید. خیلی دوست دارم ببینم. می خواهم بدانم صدای ما شنیده شده است یا نه؟(خنده حضار؛ مجری: تا ساعت 3 در خدمت شما هستیم!(خنده حضار). این جلسه را گذاشتید، بازدهی آن را کی می بینیم. نظرات را شنیدید آخرش چه می شود؟ امیدوارم همین شما چند ماه آینده بگویید درباره این مطالب که گفته شد چه اتفاقی افتاده است)

(دانش آموز دختری از طرف دیگر جلسه: همه حرف های ما یکی است اما بیان ها با زبان های متفاوت است.)

دانش آموزی از فرزانگان 7: من هم نمی توانم نشسته صحبت کنم. البته وظیفه شماست به حرف ما گوش دهید اما متشکرم(تشویق حضار) الان دارم با ادبیات خودم صحبت می کنم و اینکه بخشی از آدم بزرگ های حاضر نمی توانند ما را درک کنند به این خاطر است که با ادبیات ما آشنا نیستند. به خاطر همین من می توانم خیلی شسته رفته صحبت کنم اما می خواهم مدل خودم صحبت کنم. لطفا امنیت من را هم تضمین کنید. من بچه خوبی هستم. انسانی درس می خوانم. ما به عنوان نخبگان مملکت اینجا جمع شده ایم و فرقی با بقیه داریم. اگر بهره هوشی ما هم از بقیه بیشتر نباشد، از بقیه بیشتر می فهمیم از این رو به عنوان نماینده آدم هایی که الان نشستند در خانه هایشان یا داخل مدرسه درس می خوانند(در خانه به خاطر آنفلوآنزا نشسته اند!) حرف بزنیم و ما که رشته انسانی درس می خوانیم می توانیم بهتر حرف بزنیم در نتیجه باعث می شود خیلی از سوءتفاهم ها پیش نیاید.

آدم بزرگ هایی که سردمدار این مملکت بوده و بر مبنای سیاستگذاری کلی کار می کنند، قرار است برای چه کسی کار کنند؟ اگر قرار نیست کارهایی که انجام می دهند آینده ما را تضمین کند، اگر قرار است کارهای آنها و قانون های آنها باعث شود من نتوانم زندگی کرده و حرف بزنم، چه فایده دارد؟ خدا من را مختار آفریده است که این راه درست است و این راه غلط است و در آخر تو خودت انتخاب می کنی. من متوجه هستم که یونیفرم مدرسه چیزی است که نظم و اتحاد می دهد اما این شبیه لباس تیمارستانی ها نیست احیانا؟ اگر شبیه لباس های تیمارستانی ها نباشد شبیه پرستاران آنها است.

مسأله دیگر این است که چند وقت پیش یعنی 7 آبان سالروز تولد کورش بود. منشور او نشان دهنده آزادی بیان بود و مظهر قائل بودن حق بود. در کتاب تاریخ می خوانیم که این آدم به بابل رفت و خدایان آنها را پرستید و به آنها احترام گذاشت اما من نمی توانم حرف بزنم و وقتی حرف می زنم جوابم باتوم و منع تحصیل است. آن زمان آن بنده خدا گفت خدایا مملکت ما را از دروغ و خشکسالی و دشمن امن نگاه دار. اگر مملکتی اینها را نداشته باشد که نمی گوید خدایا مملکت ما را از اینها دور نگاه دار.

ایران ما چه زمانی که اندازه شتر بود و چه الان که اندازه گربه است، خاک نبود، مردم بود. جمله ای است که یک بنده خدایی می گوید آزگار خاک نیست، مردم است. من به عنوان یک زن اینجا نایستادم من به عنوان یک سمپادی اینجا نایستادم من به عنوان حوا اشرفی اینجا ایستادم که خودش زن است، اسمش زن است و سالروز تولدش هم روز زن بوده است. ما وقتی اینجا حرف زدیم از خود به عنوان نخبه نام بردیم. نگفتیم که با این سطح هوش بوده ام. همه ما یک چیزهایی را می فهمیم و نمی توانیم خودمان را در منزل نگاه داریم حتی اگر بزرگ ترهای ما سال 98 تصمیم بگیرند برای اعتراض به قیمت بنزین به خیابان ها بیایند اما کاری از پیش نبرند، ما رسانه سرمان می شود. ما یک ذره از نسل خودمان جلوتر هستیم و هرگز آدم در تاریخ به عقب باز نمی گردد و چرخ چاه را اختراع کند. دموکراسی روندی صد ساله دارد. این حرف ها شاید شنبه یا جمعه صبح تأثیری نگذارد اما در صد یا 200 سال آینده تأثیر عظیمی می گذارد.

در فیزیک به نتایجی رسیده اند که وقتی ذره کوچکی که تکان می خورد، تأثیرات عظیمی می گذارد. ما رسانه را می فهمیم و درک می کنیم و به خاطر همین تصمیم می گیریم هشتگ بزنیم. وقتی هشتگ مهسا امینی می زنیم اتفاق خیلی عظیمی می افتد و مردم در سرتاسر دنیا صدای ما را می شنوند و نمی توان یک آتشی که روشن شد را با حرفی که خب بچه هستند و هیجانی هستند، خاموش کرد. بله ما بچه هستیم و همین هیجانات باعث می شود رفتار ما با آدم هایی که در دنیای متفاوت خود زندگی می کنند، تفاوت داشته باشد. نمی توان فردی را محکوم کنیم چون نمی داند، آشنا نیست و به گوشش نخورده است. الان یک صدا دنیا در حال فریاد زدن اتفاقاتی است که در داخل ایران می افتد و کسی نمی تواند چشمش را روی اینها ببندد و اگر کسی چشمش را ببندد، مردم دیگر آن را زنده نگذاشته و تکه پاره اش می کنند.(تشویق حضار)

دانش آموز دختر دیگری در جلسه: کل حرف های ما این معنی را می دهد که ما می خواهیم زندگی کنیم نه فقط به معنای زنده بودن؛ می خواهیم زندگی کنیم به معنای زندگی کردن.

در موضوع سهمیه فرزندان شهدا و جانبازان؛ آیا دلیل می شود این فرد به لحاظ علمی رتبه بالایی داشته باشد که دکتر یا مهندس شود؟ نه! قبول دارم باید به آنها خدمت شود چون در سختی بودند. خب مدارس خاص برای آنها درست شود باید بر اساس رتبه علمی جدا شود. سهمیه داده نشود. الان پس فردا می گویند این ضد شهدا است. من نوکر شهدا هم هستم. این همه بچه ها صحبت کردند شما همینجور نکات می نویسید. اگر می شود ما بعد از جلسه نکات را ببینیم که شما چه نوشته اید.

دانش آموزی از علامه حلی 10: به خاطر موقعیتی که برای ما ایجاد شده تشکر می کنم که اتفاق خوبی است و اگر حرف های بچه ها شنیده شود واقعا دورهمی مؤثر خواهد بود. می خواهم درباره مباحث علمی صحبت کنم. اطلاعات علمی که در دبستان یاد می گیریم، بسیار زیاد است و خیلی از آن ممکن است به درد ما نخورد. الفبای فارسی را یاد می گیریم، عربی یاد می گیری، در مرحله ای الفبای انگلیسی را یاد می گیریم اما الفبای زندگی را یاد نمی گیریم و کسی به ما نمی گوید باید چگونه زندگی کنیم که حتی از بحث علمی مهم تر است.

مهارت های زندگی را که یاد نگیریم، مهارت های علمی را هم یاد نمی گیریم. من خودم را خوش شانس می دانم که با چیزی که به آن علاقه دارم آشنا شدم. خیلی افراد می توانند در زمینه ای نخبه باشند اما خیلی افراد به دلیل اینکه اطلاعی از یک علم ندارند، نمی توانند استعداد خود را نشان دهند. خیلی از بچه ها از رشته علوم انسانی گفتند. خود من در دوره اول یک سری از معلم ها که مطلع بودند در کلاسی می آمدند و درباره سواد رسانه صحبت می کردند که با رشته های انسانی برای ما آشنایی ایجاد می کرد اما در مدارس دیگر خیلی این اتفاق نمی افتاد. من رشته ریاضی را با مطالعه انتخاب کردم اما خیلی از افراد این را نمی دانند و نگاه مردم این است که کسی که تنبل است و نمی خواهد درس بخواند سمت انسانی می رود اما همانقدر که به مهندس و دکتر نیاز داریم به اقتصاددان نیاز داریم. اگر مدیر نداشته باشیم نمی توانیم کشور را اداره کنیم.

نکته بعدی درباره المپیادها است. در المپیادهای جهانی کلا 5 یا 6 کشور هدف روی المپیاد می گذارند مثل کشور لهستان، چین و روسیه و ایران هم می گوید که این کار را انجام می دهد. کشور آمریکا که مدال های زیادی می گیرد هیچ وقت خیلی وقت نمی گذارد و صرفا مسابقاتی می گذارد که افراد برتر به مسابقات جهانی می فرستد که اکثر آنها مهاجر هستند و اکثرا آنها هم از چین هستند. حرفم این است که ایران و چند کشور دیگر است که می گویند وقت می گذارند اما نتایج اخیر از طرف ایران منهای المپیاد نجوم که سایر کشورها در آن ضعیف هستند و ایران در آن قوی است، ایران در مجموع رتبه های ضعیفی دارد. ما می گوییم روی المپیاد وقت می گذاریم اما اولویت پایینی است و محتوای کمی برای آن داریم. من که المپیادی هستم به ندرت از سایت های داخلی استفاده می کنم و انگلیسی سرچ می کنم که محتوای بهتر و بیشتری داشته باشم چون محتوای فارسی هیچ اطلاعاتی ندارد.

دانش آموزی از فرزانگان 6: خیلی متشکرم که امروز ما اینجا هستیم و تشکر ویژه ای از خانم دکتر یاوری دارم. خیلی خوب است که خود خانم دکتر یاوری دانش آموز سمپادی بوده اند والان ریاست سمپاد را بر عهده دارند و این اتفاق مثبتی است که از استعدادهای جوان سمپادی در آینده استفاده شود. مهندس رجبی هم خودشان سمپادی بوده اند. رشته من انسانی است و با علاقه وارد آن شده ام. کتاب های جغرافیا و تاریخ نباید صرفا بعد حفظی داشته باشد. بچه ها باید با شرایط اقلیمی کشورشان آشنا شوند و با عشق درس بخوانند و صرفا بعد امتحان را در نظر نگیرند. بقیه وقتم را به دوستم می دهم.

دانش آموز دیگری از فرزانگان 6: خود رهبری در صحبت هایشان گفتند خیلی از کتاب های درسی که در مدارس تدریس می شود، بعد علمی ندارند. اینکه بخواهیم جغرافیای کشوری مخصوصا کشور خودمان را بشناسیم اینکه صرفا بدانیم رودی از کجا رد شده و به کجا می ریزد و در کدام شهر هست و در کدام شهر نیست، مسائلی است که بسیار تئوری است و فایده ای برای رشته تجربی و ریاضی ندارد. خیلی کتاب ها هستند که حتی بروزرسانی هم نمی شوند. مثلا تفکر سواد رسانه ای که در سال دهم می خوانیم. خودتان این کتاب را ببینید. ما در عصر روزنامه خواندن نیستیم. این کتاب حتی بروزرسانی نشده و بعد از این همه سال همچنان مطالب اولیه آن باقی مانده است. کتاب آمادگی دفاعی برای دختران به نظر می رسد فایده ای ندارد که کار با اسلحه را یاد بگیرند.

دانش آموزی علامه حلی یک: کار فرهنگی و موضوع رسانه ای بسیار مهم است. خود آقا هم فرمودند و چند بار هم گفتند که فضای مجازی را رها کرده ایم. مجلس هم که قانونگذار هم هست و آقا به آن لقب انقلابی داده اند باید فکری برای فضای مجازی کنند که رها شده است. دانش آموزان هم تأثیرپذیری بیشتری دارند و در این جامعه هستند اما هیچ چارچوبی ندارد.

نکته بعدی درباره درس دینی اینگونه بود که تا پارسال سطحی هم می خواندند و حفظ می کردند و به آن اعتقاد داشتیم اما الان همان هم نیست. از کنکور حذف شد و یک امتحان نهایی است که زنگ دینی، زنگ استراحت شده است. اهمیت آن از قبل هم کمتر شده است. دروسی که باید باشد مثل تاریخ که در نمره پایانی هم تأثیری نداشت و بچه ها می توانستند برای نمره هم نخوانند و سطحی هم نبود. کار فرهنگی از کتب مدرسه و فضای مجازی هم مشکلاتی داریم و فقط شده برای تجربی ها 5 درس، ریاضی ها 4 درس و کنکور می دهند و عمومی ها شد امتحان نهایی و دینی که کلی به آن نقد وارد بود، تأثیر چندانی ندارد. درخواست من این است که برای این فکری شود.

 قالیباف: چون با دقت اشاره کردید، با کاری که شورای عالی انقلاب فرهنگی کرده، درس های عمومی را در سهمیه کنکور در امتحان نهایی در دو مقطع دیده تا اینکه دینی را یا هر درس دیگر علوم انسانی را بخوانید که با آن تست بزنید، از جهت محتوا و اندیشه و اثر گذاشتن به نظر شما در امتحان پایان دوره و معدل آن درس بهتر است یا در تست کنکور زدن در یک نوبت در آخر؟ فقط یک بله یا خیر بگویید؟ (پاسخ جمع: هیچ کدام)

دانش آموز: از بله و خیر کمی بیشتر توضیح دهم. درست است اگر بچه ها به امتحان نهایی اهمیت دهند شاید تأثیر بیشتری داشته باشد چون تشریحی است.

قالیباف: طبیعتا اینکه معدل اثر می گذارد و سقفش در دو تا سه سال آینده 60 درصد می شود و دروس تخصصی هستند، از این جهت نگاه می کنم.

دانش آموز: آن فقط سال آخر و دینی دوازدهم است. اینکه افزایش پیدا کند امیدواریم در سال های آینده درست شود و 60، 40 شود و باید باز هم روی دینی کار کرد که نمره ای نباشد و مفهومی باشد. مشکلی که وجود دارد دو سال اینگونه است که 40، 60 است و آنهایی که دهم و یازدهم هستند نمی دانم چه عمومی هایی دارند. امیدواریم فضای مجازی هم چارچوب دار شود.

دانش آموزی از فرزانگان 7: می خواهم موضوع بحث را عوض کنم. اگر بخواهم بگویم تکرار مکررات است. امسال بود که خبر رسید که فرصت های اشتغال و کاهش بیکاری، به درصد خیلی زیادی افزایش یافته و بیکاری در آن حد نیست و وقتی از یک درصد می گوییم جمعیت عظیمی است، اما از 15 درصد و حتی 50 درصد گفته می شود. سر همین قضایای اغتشاش و اعتراضات، اینترنت قطع شد و فرصت های شغلی مجازی از بین رفت. گاهی لازم است برای ترساندن و حتی کنترل این اتفاق بیفتد اما بعد منفی آن بسیار بزرگ تر از این بعد آن بود. ما آمدیم درباره اقتصاد این همه صحبت کردیم که مردم در فقر زندگی می کنند و پول ندارند. ما وقتی همان کسب و کاری که بچه، خواهر، مادر ایجاد کرده، بنا به هر دلیلی می بندیم، آن خانواده متلاشی می شود که بدترین چیزی است که در نظر می گیرم. خیلی از درآمدها کلا قطع شد و وضع زندگی بسیار بد شد.

موضوع دوم که این هم مطمئن هستم هیچ گاه قرار نیست یک موضوع اصلی در هیچ جایی باشد و همیشه همینطور بوده است، موضوع محیط زیست است. به اندازه کافی درباره دانش آموزی صحبت کردیم، من می خواهم از محیط زیست بگوییم. همین امسال که در پایه دهم تاریخ خواندم و تنها 4 درس خواندم، فهمیدم به این آثار باستانی بی اهمیت هستیم. لوح، سر ستون و منشور کوروش را داشتیم اما آنقدر به آن بی تفاوت هستیم که جز گل سر و دکمه لباس چیزی برای خودمان باقی نمانده است. شاید سرمایه ما نفت و گاز باشد اما گردشگری ما به این موضوعات ارتباط دارد. وقتی به راحتی آنها را می فرستیم برود و وقتی گلاب به رویتان کنار سر ستون تخت جمشید سرویس بهداشتی درست می کنیم، آنها را تخریب می کنیم. هرچقدر بیشتر پیش می رویم برایمان کمتر اهمیت دارد. مثلا می آییم زیر سی و سه پل مترو می سازیم. خود این پل به فوت بند است، زیر آن مترو ساخته اید که آن را تخریب کنید؟ مترو ساخته شده و زیر آن اسکلت هزار ساله پیدا شده اما خط مترو را ادامه داده ایم که این بی توجهی باعث تخریب می شود. بقیه وقتم را به دوستم می دهم.

دانش آموزی از فرزانگان 7: درباره کتب درسی باید بگویم که وقتی این کتب پر از سوگیری است چگونه اجازه تفکر داریم و می توانیم این کتاب را دوست داشته باشیم. وقتی در هر درس از کتاب جامعه شناسی من سوگیری داشته و نظام های معرفی شده را بد جلوه می دهد و روی یک موضوع تمرکز کرده چگونه می توانم از موجودی منفعل که صرفا مطالب را حفظ می کند، در بیایم. وقتی درباره کتاب دینی و تاریخ حرف می زنیم باید دقت کنیم که این کتاب چه چیزی را بیان کرده که دانش آموز آن را دوست ندارد.

دانش آموزی از علامه حلی یک: من چون درباره کتب درسی خیلی صحبت شد باید بگویم آقای دکتر کتب درسی ما دارند انسان های مصرف گرا می سازند. کتاب درسی اول دبستان ژاپن این است که من کار می کنم، تو کار می کنی، ما کار می کنیم تا ژاپنی آباد بسازیم. کار و تلاش شخصی و کار گروهی و در نهایت برای ژاپنی آباد اما در ایران کتاب اول دبستان اینگونه است که بابا نان داد، مامان آب داد یعنی همیشه انسانی را پرورش می دهیم که توقع دارد که بقیه شرایط را برای او فراهم کنند بعد می گوییم چرا کارآفرین در کشور رشد نمی کند و چرا جوانانی که رشد می کنند می گویند دولت برای ما شرایط کار فراهم نمی کند. ما انسان هایی را پرورش دادیم که تصور می کنند همه ایران و مسئولان موظف هستند شغل آنها را تأمین کنند در حالی که باید کارآفرینی را گسترش داده و شما باید کار را برای ایجاد پول به وجود بیاورید تا در آخر ایرانی آباد بسازید که این ارزش دادن به هویت ملی و استقلال ایران به هیچ وجه در سیستم آموزشی ما دیده نمی شود.

دانش آموزی از فرزانگان 7: منظور ایشان این بود که ما داریم موجوداتی منفعل می سازیم.

دانش آموزی از علامه حلی یک: بزرگ ترین مشکلی که داریم ضعف رسانه ای شدید است. هرچیزی که می شود به جای اینکه تبیین کنیم و بگوییم این مشکلات وجود دارد و ما در حال انجام کاری هستیم و حداقل ادعا کنیم تلاشی می کنیم، نشان نمی دهیم. در رسانه به دنبال اینکه چه کسی بر حق است یا نیست می گوییم و اینکه چه کسی در حال اشتباه است. بازوی اصلی رسانه ای ما که رسانه ملی است بسیار ضعیف عمل می کند. همه چیز را هم ربط می دهیم به 8 سال جنگ گذشته. بله غیرقابل انکار است که این جنگ زیرساخت ها را از بین برده اما 30 سال از آن گذشته و هر اتفاقی را که الان به آن ربط دهیم، درست و عقلانی نیست.

موضوع دیگر اینکه باید حتما درباره فضای مجازی اگر قدرت رسانه ای را افزایش دهیم نیاز به فیلترینگ هم نداریم. وقتی خودمان در برابر تهاجم فرهنگی که حضرت آقا فرمودند از خود دفاع کنیم، دشمن هم می تواند هر چیزی بگوید اما ما در برابر آنها از خود دفاع می کنیم. باقی زمانم را به دوستم می دهم.

دانش آموزی از علامه حلی یک: از بالا شروع می کنم. مشکل اقتصادی جامعه ما بسیار زیاد است و این مشکل را اگر دلار آن را هم ول کنیم، تولید نداریم. اگر تولید داشته باشیم نیازی به دلار نداریم. 4 تا ویژگی کشور را توسعه یافته می کند که چند کشور به آن رسیده اند که در طول صد تا 150 سال است. تولید علم از نوجوانی شروع می شود به جوانی می رسد که کار می کند. آموزش محور باید باشیم. وقتی آموزش می دهیم نباید صرفا به یک دانشجو آموزش دهیم بلکه باید به دانش آموز آموزش دهیم که وارد پژوهش شده و بعد به فناوری برود و به تولید برسد که تنها چند کشور در دنیا به این درجه رسیده اند.

ما می توانیم پژوهشی که در دانشگاه صورت می گیرد را به مدارس بیاوریم. فقط برچسب نخبه به ما خورده است. کل بچه های این آب و خاک نخبه هستند. شما اگر از همان دوران ابتدایی به بچه بگویید صرفا به جای فوتبال بازی کردن روی آن تحقیق کن، با آن آشنا شو و به آن علاقمند شو. می گوییم فردی در موضوعی در نقطه ای در کشور ضعیف است و در نقطه محروم کشور است و می گوییم چیزی نمی شود در حالی که همه بچه ها استعداد دارند. این بچه می تواند در زمینه ورزشی یا علمی پژوهش کند و علاقه پیدا کند و بعد مستعد شود. برچسب هوشمندی یا باهوشی را نمی توانیم روی یک عده بگذاریم. ما فقط یک آزمون دادیم و وارد سیستم سمپاد شدیم اما تعداد دانش آموزان نخبه زیاد است.

مشکل بعدی که باعث فرار نخبگان می شود، مشکل رسانه است که خیلی ها به آن اشاره کردند. ما سواد رسانه ای را به بچه ها درس نمی دهیم و یک مطلب کوتاه در دهم و یازدهم می خوانند در حالی که از ابتدایی باید به صورت مستقیم و غیرمستقیم به آنها تدریس شود. وقتی می توانیم بچه های که کلاس ششم و سوم است و می دانیم می رود منزل و جامعه و فقط بازی نمی کند بلکه محیط را می بیند و می فهمد درست و غلط چیست و وقتی رسانه غلط را می بیند، از مملکت خود زده می شود و فقط به فکر مهاجرت است. این عدم علاقه به خاطر این است که رسانه غلطی داشته است و وقتی رسانه غلط بوده نمی تواند پیشرفت کند اول باید استعدادیابی کرده و مطالب درست در رسانه بدهیم.

اگر قرار است پژوهش ما وارد ابتدایی و دبیرستان ما شود می توانیم مسابقه بین آنها برگزار کنیم، مسابقه خوارزمی و جابربن حیان را میان دبستانی ها داریم. از طرح جابر بچه ها کسی استقبال نمی کند. صرفا چیزی می نویسند و رد و بدل می شود و می روند. اگر اینها را به جایی برسانیم که به صورت هدفمند پژوهش شود قطعا به خاطر یک نمره نیست و به خاطر نخبه بودن است و اگر کشور خودشان را دوست داشته باشند در تولید کشور مشارکت می کنند و مشکل تولید نداریم و نیازی به دلار نداریم که حالا صد هزار تومان شود.(مجری: حالا قیمت تعیین نکنید!(خنده حضار) تولید داشته باشیم نیاز به واردات نداریم همین ها می توانند در صنعت خودروسازی هم وارد شوند.

دانش آموزی از فرزانگان 6: دوستان درباره المپیاد خیلی صحبت کردند. من به عنوان یک المپیادی انصرافی اینجا نشسته ام که بعد از دیدن اوضاع مرحله اول بود که سوالاتی در آن بود که غلط بود، چند گزینه درست داشت، پاسخنامه غلط داشت، یا برخی سوالات به جواب ها مربوط نبود و این باعث شد من از المپیاد فاصله بگیرم از این رو لازم است نظارتی روی طرز طراحی سوالات و غیره باشد.

به موضوع رسانه دقیق پرداخت شد. خواهر و برادران کوچک ما در حال دیدن کارتن پسر شجاع هستند. خارجی ها هم کارتن هایی درست کرده اند که بچه ها در مدارس دچار خشونت شده اند. دعواها در مدارس کاملا فیزیکی شده است. معتقدم کار باید از همان ابتدایی انجام شود.

زمانی که در جریان رقابت های جابر بن حیان مسابقه که دادیم، داور نه پروژه ما را نه دید و نه حرف ما را گوش کرد و آن را رد کرد. در کتاب های ما مطالبی آمده که مربوط به شانه خالی کردن از بار مسئولیت است. در کتاب های تاریخ ما همواره می گویند بلایی که سر کشور ما آمد تقصیر این کشور یا آن کشور بود یعنی تقصیر را دائم گردن دیگران می اندازند و هیچگاه پای اشتباه خود نماندند جز درباره نادرشاه که گفتند ظاهرا پارانویا داشته و این بی اعتمادی باعث براندازی حکومت او شد. اینها بچه را تشویق می کند که همواره بگوید تقصیراتش گردن فرد دیگری بوده است.

یکی از آسیب های فیلترینگ غیر از اشتغال این است که ما بچه های سمپاد تحقیقاتی هستیم و پژوهش می کنیم و دوستانی از خارج از ایران پیدا می کنیم اما دیگر با آنها هم نمی توانیم ارتباط داشته باشیم و پروژه های تحقیقاتی دانش آموزان روی هوا می ماند.

دانش آموزی از فرزانگان 7: از آنجایی که به عنوان دانش آموز اینجا حضور داریم اما قطعا خارج از حیطه دانش آموز بودن، یک زندگی اجتماعی هم داریم. زمینه آموزشی و اتفاقات اخیر مورد بحث من است. پایه نهم تحصیل ما زمان انتخاب رشته است که در این سال ممکن است خیلی از بچه ها از علایق و توانایی های خود باخبر نشده باشند اما به خاطر فرا رسیدن موعد باید رشته خود را انتخاب کنند. آنهایی که از علایق و توانایی های خود باخبرند انتخاب رشته می کنند اما دانش آموزانی که علایق و توانایی های خود با خبر نبوده یا در انتخاب میان دو رشته شک می کنند، پدر و مادر وارد عمل می شوند و قطعا رشته ای که به اصطلاح پول ساز است برای او انتخاب می کنند فارغ از اینکه شاید استعدادهای بچه در آن رشته کلا از بین برود که امروزه رشته پول ساز میان همه والدین انگار تجربی است که یعنی یا تجربی بخوان یا تجربی بخوان و یک رشته دیگری را هم کنار آن ادامه بده و تجربی نخوان نداریم(خنده حضار).

آمارها نشان می دهد ما نزدیک یک میلیون نفر جمعیت تجربی داریم بعد علوم انسانی و فنی و حرفه ای و بعد ریاضی. رشته ریاضی که نخبه پرور بوده و به معنای سازش است. اگر ریاضی نباشد، راه و جاده نیست و حتی این مکان نیست که ما اینجا دور هم جمع شده و درباره مسائل مملکت صحبت کنیم. بعد از ریاضی به انسانی می رسیم که یعنی مدیریت و اگر مدیریت در جامعه نباشد، حل مسائل هم وجود ندارد اما متأسفانه و یا به اعتقادی برخی پدر و مادرها جمعیت تجربی ها جوری شده که مطمئنم در 10 تا 15 سال آینده در هر خانواده 2 دکتر داریم که این باعث می شود هم درآمد آن افرادی که تجربی می روند کمتر شود و هم وقتی که ریاضی و انسانی حمایت نشود بازار کار کمتر شود که در نتیجه یا باید طرف اپلای کند و از ایران برود و یا اینجا بماند، بسوزد و بسازد و شاید هم المپیادی باشد و طلا بگیرد و آخرش به اوین برود.

موضوع دیگر درباره شرایط امروز است. واژه ای که در تفهیمش شبهه ایجاد شده، آزادی است. خیلی ها که مقابل ما می ایستند تصور می کنند که آزادی از نظر ما یعنی ما هر کاری که دلمان خواست بکنیم و کسی به ما هیچ گیری ندهد اما آزادی به معنای واقعی یعنی من بتوانم انتخاب کنم چه کاری را انجام ندهم. اما گویا امروز آزادی فقط در موضع پوشش است اما ما آزادی بیان، آزادی عقیده و آزادی بروز افکار داریم اما جنبه ای که این روزها بررسی می شود صرفا آزادی پوشش است و وقتی از آنها می پرسیم چرا ما آزادی پوشش نباید داشته باشیم، جمله آنها این است که اسلام به خطر می افتد. من یک سوال از شما دارم. وقتی 91 هزار میلیارد تومان از فولاد مبارکه اختلاس می شود آیا آن لحظه اسلام به خطر نمی افتد، وقتی پدری شرمنده خانواده اش می شود اسلام به خطر نمی افتد، وقتی یتیمی اشک می ریزد و جوانی به خاطر گرانی ها خودکشی می کند، فساد افزایش پیدا نمی کند و اسلام به خطر نمی افتد؟ اما وقتی نوبت به مو، یک سری آرایش ها و شکل لباس می رسد، فقط اسلام به خطر می افتد؟ آیا جامعه اسلامی فقط این معنی را می دهد که فقط پوشش اسلامی داشته باشد یا باید فرهنگ ما هم اسلامی باشد؟

خیلی ها می گویند اسم ما معترض نیست و اسم ما را اغتشاشگر گذاشته اند چون برخی سطل آشغال آتش زده اند و می گویند اموال مردم است. اموال مردم قبل از اینکه ایستگاه اتوبوس و سطل آشغال بوده باشد، نخبه هایی بود که مهاجرت کردند، متروپلی بود که فروریخت و یک عالمه آدم و جوان با امید و آرزو آن زیر دفن شدند و پرواز اوکراینی بود.(تشویق حضار)

دانش آموزانی از فرزانگان 6: بحث تدوین کتب درسی خیلی مطرح شد. کتب درسی را بر اساس نوجوانان باید بسنجند. دانشجویان فارغ التحصیل و افرادی که 30 سال قبل تحصیل می کرده نمی تواند کتابی بنویسد که برای دانش آموز امروزی باشد. در کشورهای خارجی کتاب های ابن سینا را درس می دهند اما مایی که ایرانی هستیم هیچ حرفی از او نداریم و 4 خط درباره این دانشمند گفته اند. ما بچه های انسانی کمی به سخنان مطهری و سایر علما علاقمند هستیم که باید در هر دو خط نباشد و کمی بیشتر باشد. کمی هم در سیستم سمپاد به سیستم ورزشی رسیدگی شود. در رسانه و صداوسیما و کودک و نوجوان است. از 9 صبح تا 2 بعد از ظهر شبکه پویا است و بچه 5 یا 6 ساله از ساعت 2 بعد از ظهر به بعد هیچ برنامه مناسبی ندارد و می گویند از این ساعت برای او مناسب نیست.(دانش آموزی از دیگر سوی جلسه: در همان تایم هم می گویند همسن و سالان او در یک حادثه تروریستی تیر خورده و کشته شده اند که روحیه کودک آسیب می بیند)

دانش آموزی از فرزانگان 7: من پیشنهادی راجع به این داشتم که ممکن است دانش آموزی وقتی وارد پایه دهم و یازدهم می شود با علاقه خودش وارد نشده باشد، بهتر است برخی در پایه بعدی به این نتیجه برسند که تغییر رشته بدهند و فرصتی که برای دانش آموز وجود دارد صرفا تابستان میان دهم و یازدهم است اما برای کنکور فرد باید تسلط کافی روی کتاب داشته باشد از این رو به نظر من اگر امکان داشته باشد بعد از ماه آذر دی هر سال یک سری کارگاه های اختیاری مثل واحدهای اختیاری دانشگاهی ایجاد شود که درس هایی که بچه ها می خواهند سال بعد تغییر رشته دهند، بگذارنند و تابستان برای آنها جمع بندی باشد که زمان کنکور هم مشکلی نداشته باشند.

آقای کریمیان رئیس سمپاد تهران: از آقای دکتر سپاسگذاریم که این فضا را ایجاد کردید که در کنار همکاران و دانش آموزان خدمت شما باشیم. من کوتاه عرض می کنم، حضرت آقا در دیدار ویدئوکنفرانسی با مردم تبریز در روزهای بهمن سال گذشته اشاره داشتند که برای تداوم و استحکام این نظام نیازمند دانشمند و پژوهشگر هستیم. آقای دکتر! به نظر می رسد برای اینکه دانشمند و پژوهشگر داشته باشیم باید به صورت ویژه و خاص به آموزش و پرورش توجه کنیم و آن اولویت اول کشور باشد که در آن غفلت کرده ایم. به ویژه در حوزه آموزش و پرورش بحث نیروی انسانی بسیار بسیار مهم است و تربیت معلم هم مهم است که باید به صورت ویژه و خاص به آن توجه کنیم.

ما در تربیت معلم به رشته های مختلف توجه می کنیم. به کودکان کم توان ذهنی توجه می کنیم اما هیچ گاه برای دانش آموزان مستعد و تیزهوش، معلم تربیت نکرده ایم. این دوستان نیازی فراتر از دانش آموزان معمولی دارند اما در این مدت هیچگاه به فکر تربیت معلمی که بتواند در مدارس تیزهوشان برای دانش آموزان تیزهوش درس و خدمت ارائه دهد برنامه ای نداشته ایم که خواهش می کنم با عنایت به اینکه در آستانه تدوین برنامه هفتم هستیم و سایر قوانینی که در مجلس تدوین و تصویب می شود به این موضوع هم نگاه ویژه داشته باشید.

خانم یاوری رئیس سمپاد کشور: تصور می کنم و خوب است تأکید کنم حضور بچه ها در این جمع و هیجانی که دارند و حرف هایی که می زنند حتما یک فرصت است. ما باید خدا را شاکر باشیم که این بچه ها آنقدر کشور را دوست دارند که به خاطر چیزی که فکر می کنند نفع کشور است دلسوزی کرده، به هیجان می آیند و برانگیخته می شوند که سرمایه گذاری خوبی را می طلبد.

ممکن است با همه حرف هایی که در این جلسه گفت موافق نباشم اما فکر می کنم برای پخته شدن این بحث ها و گفتگوها حتما به این احتیاج داریم که بچه های خود را به فضای تصمیم گیری و سیاستگذاری نزدیک کنیم که یکی از مثال های آن مجلس دانش آموزی است اما طرح دیگری که بارها طرح کرده و خواهش کرده ایم این است که اجازه دهند این بچه ها به عنوان مستمع آزاد در محافل تصمیم گیری و سیاستگذاری حاضر باشند و درباره پیشنهادهایی که داده اند ببینند نظر دیگران هم هست یا اولویت ها و موانع سر راه آن چیست تا پخته تر درباره حوزه های مختلف تصمیم بگیرند.

بحث دیگر این است که آموزش و پرورش به شدت از جهت نیروی انسانی برای همه پایه ها و رشته ها و همه دانش آموزان تحت فشار است اما نکته مهم این است که یک بار باید این تصمیم را بگیریم که آیا می خواهیم یک اولویت برای دانش آموزان سمپادی در نظر بگیریم یا نه؟ برخی مدارس ما اصلا معلم و معاون پرورشی ندارند. حدود یک پنجم مدارس ما مدیر مستقل ندارند به جهت اینکه کلاس ها و مدرسه ها کوچک هستند و آموزش و پرورش مثل دیگران با آنها برخورد می کند و مدرسه مدیر مستقل ندارد. من می فهمم اینها کمبود کشور است و شرایط سختی است که همه باید از آن عبور کنیم اما باید یک بار تصمیم بگیریم و یک لاین جداگانه برای بچه های سمپاد ایجاد کنیم و امیدوار باشیم که بچه ها قدر این سرمایه گذاری را به خوبی متوجه می شوند.(تشویق حضار)

قالیباف: این جلسه برای شنیدن حرف‌های شما بود

در ادامه این جلسه که حدود 3 ساعت به طول انجامید و همه دانش آموزان حاضر به بیان دیدگاه های خود پرداختند، محمدباقر قالیباف با بیان اینکه امروز از کلام تک تک دختران و پسران خوبم استفاده کردم، گفت: این جلسه برای من جلسه ای جذاب و متفاوت بود.

قالیباف با بیان این که این جلسه را تشکیل داده ام تا حرف‌های شما را بشنوم تاکید کرد: مایلم جلسه دیگری در خدمت شما باشم تا هم من بتوانم ابتدا نکات خودم را مطرح کنم و هم شما فرصت داشته باشید تا حرف‌های من را نقد کنید.

در پایان این جلسه قرار شد در جلسه دیگری ادامه این گفت و گوها دنبال شود.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی