بازدید 12073

حسینی(ع) که قرن‌ها برایش گریسته‌ایم

مي‌بينيم در طول تاريخ پس از انقلاب عاشورا، پدران و مادران ما، براي حسيني ماتم گرفته‌اند که در شب عاشورا و فارغ از خيال فردا، براي قاسم نوجوانش مجلس عروسي مي‌گيرد؛ براي حسيني گريسته‌اند که در روز عاشورا جنيان به کمک و حمايتش آمده‌اند؛ همه ما اين موارد و نظاير آنها را در خلال روضه‌ها و نوحه‌ها بسيار شنيده ايم. در همه اينها عنصر اسطوره‌سازي بسيار قوي است؛ همچنان‌که ويل دورانت مي‌گويد:‌ «دين هرچه اسطوره‌اي‌تر باشد، دين‌تر است.»
کد خبر: ۳۱۷۸۱
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۸۷ - ۱۰:۴۲ 06 January 2009
زمينه التفات، شناخت است. آدمي به خاطر معرفتي که نسبت به ديگري دارد به او محبت مي‌نمايد. بنابراين هرچه سطح و دامنه معرفت انسان به ديگري بيشتر باشد، ميزان مهرورزي او نيز بيشتر خواهد بود. ما ديگران را دوست داريم چون آنها را به ‌اندازه کافي مي‌شناسيم. اغلب انسانهاي پيرامون ما کساني هستند شبيه ما و با اغلب خصوصياتي که کم و بيش ما در خود سراغ داريم. نوع برخورد و نگاه ما نيز به همه آنها (با اندکي شدت و ضعف) يکسان و به يک اندازه است.
 
اما گاهي پيرامون ما افرادي متفاوت از جمع ما يافت مي‌شوند. گاهي اشخاصي با مروت بسيار، فداکار و دانش سرشارند و گاهي اولياء الله، قديسان و قهرمانان فراروي نگاه ما هستند. ما هر دو دسته را دوست داريم؛ چراکه خود آنها دوست‌داشتني هستند. در واقع، دوستداري آنها دليل نمي‌خواهد، اما بي‌علت هم نيست. گاهي ما به واسطه نيازي که به آنها وا حساس ضعفي که در خود سراغ داريم، مجذوبشان مي‌شويم. اين احترام گاه شکل پرستش و محبت مفرط به خود مي‌گيرد.

امام حسين(ع) از معدود انسان‌هاي تاريخ است که هم قديس بود و هم قهرمان. در اينجا مراد از قديس، کسي است که همه دوست داشتني‌هايش را براي اخلاقي زيستن فدا مي‌کند و منظور از قهرمان نيز کسي که همه ترس‌هاي خود را براي اخلاقي زيستن از بين مي‌برد. (1)

قدر قداست و نيز قهرمانانه مردن او و خاندانش چنان در اوج است که آدمي بي اختيار شيفته و مجذوبشان مي‌شود و براي اظهار اين علاقه‌مندي، شيوه‌هاي بسياري را پيشه خود مي‌سازد. اگرچه اين کار، نيکو و شايسته است، اما از يک آفت نيز در امان نيست و آن کم شدن ميزان معرفت و شناخت انسان به عمق اين حماسه و آشنايي با پيام واقعي آن است. در صورت تداوم اين روند، ما کارکرد عملي و الگويي عاشورا را از دست خواهيم داد و اين چيزي است که با هدف و انگيزه اصلي قيام حسيني منافات دارد. در اين نوشتار و به اختصار ريشه‌هاي محبت صرف و ضرورت معرفت بيشتر نسبت به حماسه حسيني کنکاش شده است.

درآمد:
تاريخ پر از طراوت تکرار حماسه‌هاي سرخ است و قربانگاه‌هاي عدل و فضيلت بسيار ديده است. چه رخدادهاي وخيمي که به‌واسطه مواظبت از حرمت‌هاي قومي و قبيله‌اي، نژادي و زباني و يا ناموسي و اقليمي در تاريخ رخ نداده است. همه آنها اما در گذر زمان به تاريخ پيوستند و تنها يک رويداد تاريخي شدند. طرفه تحرکي بود، اگر مي‌توانست مجال اين را ندهد که تاريخ مصرفش سپري شود و لازمه آن، اين بود که کاري فراتر از انگيزه‌هاي قومي و قبيله‌اي باشد.

برنامه‌اي که در آن نه به انسان اين مکاني و اين زماني، که بتواند به انسان بينديشد و چراغي فراروي نگاهش روشن نگاه دارد تا با آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرد. چنين قيامي است که امکان آن را مي‌يابد تا چونان گوهري تابناک بر تارک تاريخ بدرخشد و سنگ نشاني شود تا آدمي راه راستي را گم نکند و حماسه خونبارح سيني اين‌گونه بوده است. عاشورا ضمن اينکه رستاخيز احساسات ناب انساني است، آبروي تمامي آزاديخواهان روي زمين هم هست. عاشورا، نه يک اتفاق تاريخ اسلام و عرب که آشوب درون هر انسان مسئول است. نشان به آن نشان که قافله سالار اين قوم برگشته از يک حج نيمه تمام گفت: «اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد و کارمن در اين قيام، سرمشق شماست.»

سطح و دامنه ماندگاري آن روز واقعه، باورنکردني است. اگر چه اين همه سال تعزيت و عزاداري، معمولا در خور شأن و منزلت واقعي آن نبوده و نتوانسته در ژرفاي پيام واقعي عاشورا کاوش کند، ولي با اين حال هنوز و تا هميشه تاريخ آن حماسه زنده و پابرجاست. ضمن اينکه قدرت عجيبي در پيوند و وفاق اجتماعي دادن به مردم داشته و دارد. تشکيل اجتماعات، ايجاد دسته‌جات و هيئات، اداي نذرها و ترويج ساير برنامه‌هاي اجتماعي، کمترين تأثير اين حماسه است که البته همه اينها در روحيه بخشي و هويت‌دهي به جهان تشيع بي‌اثر نبوده است. همواره هم به واسطه بار احساسي و حماسي بالاي آن، برداشت‌هاي ايدئولوژيکي از آن شده و از اين رهگذر، حکومت‌هاي اسلامي مختلفي نيز تاسيس گشته است. (2)

بر اينها بيفزاييد روايت عشق و عاطفه برادري و خواهري، جدال خير و شر، ارزش غيرت و جوانمردي، حرمت نهادن به خانواده، سفارش به خوبي‌ها، فضيلت صبر و شکيبايي و بسياري آموزه‌هاي ناب و اخلاقي ديگر که در فرهنگ عاشورا موجود است.

معرفت حماسه حسيني:
حماسه حسيني، ازيک سو ايثار شهادت گونه عاشقانه‌اي است که براي هميشه به صورت والاترين ارزش اخلاقي در رفتار انساني در عالم باقي خواهد ماند و از سوي ديگر يک حرکت عاقلانه و دورانديشانه‌اي است که شخصي مسئول در برابر يک بي‌عدالتي سيستماتيک انجام داد. (3) با اين حال و در طول تاريخ، برق غيرتش چشم عقل و منطق را زده است و خلق چنان به تعزيتش نشسته‌اند که چندان فرصت معرفتش را نداشته‌اند. ايرادي نيست اگر بگوييم که در همراهي با اين کاروان کوچک، پاي استدلاليان چوبين است؛ چه اينکه ضمن وجود يک سري موانع عاطفي که از آنها در برانگيختن حس ترحم ديگران استفاده شده است، متأسفانه آنچه از اين قضيه به دست ما رسيده، اغلب با موازين درست تاريخ‌نگاري حاصل نگشته است. بيشتر چيزهايي از آن به ما رسيده که روايتگرانش خوش داشته‌اند ما آنها را به ياد داشته باشيم. (4)

تاريخ حماسه حسيني به شدت نقلي و روايتي بوده و عنصر سوگ و گريه چنان بر آن سايه ‌انداخته که مجال زيادي به تحليل و تأمل درباره آن نداده است. مختصر تأمل درباره ان نيز کمتر به واسطه منابع دست اول مکتوب و بيشتر به وسيله تکايا و روضه‌ها و نوحه‌ها انجام شده است. تداوم اين وضع، تا آن هنگام که جامعه در فضاي تک‌بعدي پيش از عصر ارتباطات و اطلاعات سير مي‌کرد، شايد حساسيت زيادي نداشت؛ چراکه اکثريت جامعه را طبقه عوام تشکيل داده بود؛ بنابراين پرسش کمتري در امور معنوي و تاريخي به ذهن آنها خطور مي‌کرد.

براي مردم اين گفته پيامبر کفايت مي‌کرد که: «حسن و حسين، فرزندان من هستند؛ خواه بجنگند و يا صلح کنند.» تا ضمن زدن مهر تأييد بر حرکت آنها به خاطر معصوميتشان، بي‌اعتنا به تأمل جدي درباره چندوچون اقدامات آن بزرگواران بشوند. بنابراين اغلب اين وقايع را دربست مي‌پذيرفتند و همچنان به ستايش آنها مي‌پرداختند. اما براي آنکه دينداران از اين وقايع درسي تازه بياموزند، هنوز زمان لازم بود تا نوبت تحليل اين وقايع برسد.

خوشبختانه ما در عصري و جامعه‌اي زندگي مي‌کنيم که شاهد خوانش و کاوش جدي د رماهيت قيام عاشورا هستيم. متفکران هم‌عصرما توجهات تازه و تأمل‌برانگيزي در اين باره به عمل آورده‌اند. استاد مرتضي مطهري، دکترع لي شريعتي و مرحوم نعمت‌الله صالحي نجف آبادي از جمله کساني بودند که در زمينه معرفت حماسه حسيني، تأملات چشمگيري از خود نشان داده‌اند. در اين مجال اما فرصت و حوصله نقد و بررسي ديدگاه‌هاي ايشان نيست؛ بنابراين فارغ از مشخصه‌ها و تفاوت‌هاي فکري هر کدام نسبت به فلسفه عاشورا، يک نکته برجسته و مشترک در همه اين نظرات وجود دارد و آن، ضرورت معرفت و مطالعه حماسه حسيني است.

اين ادعا، آنگاه فوريتي دوچندان مي‌يابد که بدانيم در نقل و روايت اين حماسه، متأسفانه تحريفات بسياري صورت گرفته است. در اين ميان پيش از آنکه بر عظمت و ماهيت قيام امام حسين تأکيد و توجه شود، بر شدت وحدت ظلم ظالمان و سپاه مقابل ايشان تاکيد شده است. اين برخورد ساده با آن واقعه پيچيده، شايد تا پيش از اين اشکالي نداشت و حتي ضرورت هم داشت. در آن روزگاران و در برابر حضور و نفوذ گسترده دولت‌هاي مستبد و مسلمان‌نمايي همچون امويان و عباسيان، استفاده از نمادهاي عاطفي تاريخ عاشورا براي گرم نگه داشتن کوره انتقام و مقابله شيعيان تا رسيدن به يک فرصت مناسب، لازم بود.

امروزه اما فضا عوض شده است. ديگر، ضمن اينکه شيعيان در اقليت و تنگنا نيستند، براي خود قوتي پيدا کرده‌اند و صاحب نام و نشان و هويت و حکومتي شده‌اند؛ به گونه‌اي که حتي توان رقابت با ديگر نظام‌هاي سياسي و فکري را نيز يافته‌اند. ما در زمانه‌اي زندگي مي‌کنيم که اغلب مردم به عوام زدگي، خرافات و تحريفات در وقايع تاريخي بزرگي مثل قيام عاشورا، وقعي نمي‌نهند. امروزه ديگر نسل جوان و نوجوان نمي‌تواند و نمي‌خواهدفلسفه عاشورا را صرفا از طريق بلندگوهاي تکايا و هيئات بياموزد. اكنون ديگر فهم و درک عالمانه و محققانه قيام عاشورا در وهله نخست اهميت قرار دارد که آدمي بداند کجا مي‌ارزد تا جانش را فداکند. در صورت تأمل جدي در اين موضوع، (و همچنان‌که پيشتر به آن اشاره شد)، قطعا نوع التفات و احترام ما به اين واقعه هم صورتي تازه به خود خواهد گرفت. در آن صورت، محبتي تازه نسبت به اين حماسه احساس مي‌کنيم که بر پايه معرفتي نو بنا نهاده شده است.

محبت حماسه حسيني:
مهرورزي به شخصيت امام حسين(ع) چيز عجيبي نيست، چراکه ايشان به قدر کافي دوست داشتني هستند. آدمي در گريه کردن بر اين مصيبت بزرگ نيز ناگزير است؛ از بس که اين واقعه جانسوز است. ضمن اينکه انسان بايد فارغ از غمهاي کوچکي که او را دربر گرفته‌اند، با غم قابل و بزرگي دمساز شود تا باعث رونق و روشني دل و دماغ او گردد. همه اينها تا آنجا شايسته و پسنديده است که صرفا به خاطر خود محبت خلاصه نشود و گريه براي گريه نباشد. به عبارت ديگر منجر به اين نشود که ما در عوض پاسداري از پيام حماسه عاشورا، به عزاداري بر حماسه‌سازان عاشورا بسنده کنيم. جامعه شيعه و ايراني در طول تاريخ و به خاطر عوامل گوناگون از تبليغ شعارهاي عاشورا بازماند.

در مقابل به درج و نشر يک‌سري تحريفات در اين حماسه کمر بست که باعث وقفه در عملي شدن شعارهاي عاشورا گرديد. استاد مطهري، عوامل مؤثر در بروز اين تحريفات را، اضافه بر دشمني و غرض ورزي دشمنان، حس اسطوره‌سازي مردم و دوستي دوستان که در همه وقايع جهاني مشترک بوده و هست، يک عامل خصوصي را نيز در پيدايش تحريف در واقعه عاشورا دخيل مي‌داند وآن نوعي سوء استفاده و بد برداشت کردن از سفارش اولياي دين به اقامه عزاي حسيني و زنده نگاه داشتن نام و خاطره اوست که به تدريج سبب شد بعضي مرثيه‌خوان‌هاي حرفه‌اي پيدا شوند و کم‌کم مرثيه‌خواني هم يک فن و هم وسيله امرار معاش گردد. با اين توجيه که چون گرياندن براي امام حسين اجر و ثواب دارد، پس به حکم قاعده «هدف، وسيله را مباح مي‌کند» از هر وسيله‌اي مي‌توان در اين جهت استفاده کرد. در ادامه اين روند است که وارد کردن جعل و دروغ در اين زمينه در نظرعده‌اي مشروع و کم‌کم رايج مي‌شود. (5)

به همين خاطر است که مي‌بينيم در طول تاريخ پس از انقلاب عاشورا، پدران و مادران ما، براي حسيني ماتم گرفته‌اند که در شب عاشورا و فارغ ازخيال فردا، براي قاسم نوجوانش مجلس عروسي مي‌گيرد؛ براي حسيني گريسته‌اند که در روز عاشورا جنيان به کمک و حمايتش آمده‌اند؛ آنها براي مرگ حسيني عزاگ رفته‌اند که روزي که کشته شد، هر سنگي را در هر نقطه‌اي از زمين که بر مي‌داشتند از زيرآن خون تازه مي‌جوشيد؛ براي حسيني گريه کرده‌اند که وقتي متولد شد، جد و مادرش برايش گريستند، چون مي‌دانستند روزي روزگاري به طرز فجيعي و با لب تشنه و تنها در صحرايي خشک شهيد خواهد شد. همه ما اين موارد و نظاير آنها را در خلال روضه‌ها و نوحه‌ها بسيار شنيده‌ايم. در همه اينها عنصر اسطوره‌سازي بسيار قوي است؛ همچنان‌که ويل دورانت مي‌گويد: «دين هرچه اسطوره‌اي‌تر باشد، دين‌تر است.»(6)

هدف مروجان اين وضع نيز، بيشتر تحريک عواطف مردم بوده است؛ چراکه با اين روش مردم با يک امرماوراء طبيعي، فوق بشري و سرشار از رمز و راز روبه‌رو مي‌شدند که براي خاضع کردن عقل و قانع نمودن دل، بسيار مؤثر ونافذ بود. در حالي که عاشورا اين نيست که با تلاش شماري منبري و مداح حرفه‌اي، مردم را به در يک روز معين به بر سر و سينه زدن وادارند و در معابر روان سازند. عاشورا، پرچم اجراي عدالت است و اگر شيعه کوتاهي نکرده بود و آن را به جهانيان شناسانده بود، امروز عاشورا همه محيط‌هاي انساني را با عدالت و انصاف آشنا کرده بود. (7)

چه بايدکرد؟
پس از چهارده قرن، هنوز همه ما زخمي آن روز واقعه هستيم. اين همه سال قاعدتا در خاموشي و به فراموشي سپردن يک رويداد تاريخي کفايت مي‌کند. در حالي که مي‌بينيم هر چه هم زمان مي‌گذرد، خاطره عاشورا پرشورتر، پررنگتر و باروح‌تر در هر زمان و مکان و ذهن و زباني، جلوه‌گري مي‌کند. راز اين مانايي، هم در هيبت و عظمت عاشورا و هم در نياز و تمنايي است که مردم به اين مکتب انسان‌ساز احساس مي‌کنند، نهفته است. روشن است که حتي بي ‌عنايت و حمايت ما، اين حماسه سترگ قادر به حفظ ثبات و اقتدار خود در ذهن و زبان خلق خواهد بود اما استفاده کردن و فيض بردن از درسهاي حيات بخش عاشورا ديگر وظيفه ماست. به جاي آنکه هر ساله چند شب قبل از روز عاشورا نوحه‌خواني کنيم و آغاز حماسه کربلا را از روز تاسوعا بدانيم و تا عصر عاشورا پايان دهيم، بايد چشم‌ها را بشوييم و جور ديگر ببينيم.
 
اکنون ديگر نه فقط بر مرگ حسين و يارانش که لازم است بر اين شيوه ماتم‌سرايي خويش نيز ماتم بگيريم. به راستي کدام آدمي است که (فارغ از شيعه و يا سني بودنش) قصه جانسوز کربلا را بشنود و بغض راه گلويش را نبندد؟ هدف اگر گريه و اندوه محض باشد، مگر اولين چشم‌هايي که بر اين واقعه گريستند، همان کساني نبودند که حسين و يارانش را به شهادت رساندند؟
البته که نوع نکوداشت و عزاداري حسيني بايد پرشور برگزار شود، اما باور کنيم که شور بدون شعور هم ارزشي ندارد. يادمان باشد ما در فضاي دين و مذهبي تنفس مي‌کنيم که معرفت پرور، فلسفه دوست و دانش محور است و همين زمينه خوبي است تا برگ برگ صفحات تاريخش را که اتفاقا عاشورا سرآمد همه آنهاست، موشکافي و بازخواني کنيم و در کنار «تجليل» از آن، به «تحليل» آن نيز همت نماييم.

و نخواهيم که به جهت فرار از وظيفه دشوار امر به معروف و نهي از منکر و شانه خالي کردن از بار تعهد و مسئوليت در چگونه زيستن، ياد و خاطره حماسه حسيني را چنان سطحي و کم عمق جلوه دهيم که از آن فقط به تحريک عواطف و احساسات مردم بسنده کنيم. نخواهيم که ضمن برپايي هماره عزاداري‌هاي مرسوم، هزينه کردن در شکل و شمايل هيأت‌ها، تهيه نمادهاي تزئيني، گرياندن و گريستن به وسيله نوحه‌ها و روضه‌هاي غير مستند و سرانجام تبديل کردن قافله سالار کربلا به عنوان فيلتري براي عبور از يوم الحساب، به فروع قضيه توجه و از اصل آن دور شويم.

فراموش نکنيم که در زنده نگاه داشتن ياد و خاطره عاشورا، دانش کم خطرناک است. در هنگام عزاداري حسيني، ما نه فقط در مقابل وجدان خويش که در برابر نسل جوان و نوجوان نيز مسئوليت داريم که آنچه مي‌کنيم و مي‌گوييم برپايه مستندات و واقعيات تاريخي باشد. چراکه ميزان ضرباتي که در طول تاريخ از ناحيه دوستان بر اين حماسه رسيده است، بيش از ضرباتي است که در آن روز واقعه از ناحيه دشمنان به حماسه‌سازان آن وارد شده است. در اين راه، البته همه موظف و مسئوليم. به ويژه جماعت معلمان که حاملان و مروجان فرهنگ جامعه هم به شمار مي‌روند.
 
با اميد به آن‌که پيام‌رسانان و عاملان خوبي براي شعارهاي عاشورا باشيم، حسن ختام اين گفتار را کلام مشهور و محبوب دکتر شريعتي قرار مي‌دهيم که:
«آنان که رفتند، کاري حسيني کردند و آنها که ماندند، بايد کاري زينبي کنند وگرنه يزيدي‌اند. »(8)
 
 
-------------------------------------------
پي‌نوشت‌ها:
1-مليکان، مصطفي/عاشورادرگذاربه عصرسکولار/انتشارات کوير/تهران/1383/ص230
2-محمدي، مجيد/همان/ص208
3-سروش، عبدالکريم/قمارعاشقانه/انتشارات صراط/تهران/1379/ص165
4-ملکيان، مصطفي وديگران/همان/ص227
5-مطهري، مرتضي/حماسه حسيني/جلدسوم/انتشارت صدرا/تهران/1365/ص281
6-سروش، عبدالکريم/همان/ص145
7-حکيمي، محمدرضا/عاشورا، مظلوميتي مضاعف/انتشارات دليل ما/تهران/1382/ص32
8-شريعتي، علي/حسين وارث آدم/انتشارات قلم/تهران/1367/ص208

نويسنده: علي افشاري - سمیرم

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
ای کاش کسی بود و جائی بود که می شد بجز دهه اول محرم از حسین آموخت و از آن در زندگی امروز خود استفاده می کردیم
ایا جائی هست ؟
با تشکر فراوان از مقاله زیبا و لازم شما ، یک نکته تاثیر گزار دیگر که به فراموش شدن تحلیل از حادثه عاشورا کمک کرده خود مردم هستند ، البته من این موضوع را امسال متوجه شدم و در فضای عزاداری لندن ، شاید در ایران نیز چنین باشد یا نباشد .
عزاداران چند دسته می شدند :
1عده ای برای فرار از سرزنش وجدان و بار گناهان خود آمده بودند که به خود بقبولانند من دین دارم .
2 عده ای جوانان آمده بودند تا نوعی دیگر از تفریحات را تجربه کنند که در زندگی عادی خود در لندن چنین تفریحی ندارند ( شب سال نو میلادی عده زیادی از عزاداران بعد از مراسم عزاداری به مرکز شهر رفتند تا در جشن سال نو نیز شرکت کنند هرچند احتمال قوی میدهم گریسن برای حسین (ع) آنقدر اثر دارد که هیچ کدام از آنها آنشب از الکل استفاده نکرده باشند اما جدای از مفاسدی که در چنین جشن هایی همیشه فراهم هست آیا صرف پایکوبی در چنین شبی برای جوان شیعه چه مفهومی دارد؟ و نیز شواهد دیگر این طور نشان میداد )
3 عده ای آمده بودند تا برای خود ثوابی بی دردسر جمع کنند ، دو ساعتی وقت تلف کنند و بهشت را برای خود بخرند
4 عده ای چون بنا به ملاحظات نوع شغل و ماموریتی که در این کشور دارند به نوعی مجبور به آمدن بودند
5 و بعضی هم برای عزاداری آمده بودند که باز در این میان فقط عده ای برای دانستن یا ایجاد علاقه اهل بیت در دلشان و یا تلنگر به نفس (که کجایی فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین زمانت را نمی شنوی؟ ) حضور داشتند .
در میان جمعیت اکثریت مردم علاقه ای به شنیدن حرف عاشورا نداشتند کما این که بسیاری طوری می آمدند که فقط به مراسم نوحه خوانی برسند و سخنرانی قبل از آن را از دست بدهند
و برخورد سینه زنان با مداحی که از ایران دعوت شده بود کاملا به این سمت بود که لازم نیست این همه شعر بخوانی ، یکی دو بیت پر شور بخوان همان کافیست ، که این مداح محترم زیر بار نرفت و اصرار داشت در قالب شعر هایی که لزوما شور و هیجان به همراه نداشت پیامی برساند و همین امر باعث شد تا شب گذشته ایشان مجبور به تذکر علنی شوند .
گاهی گوش ها توان شنیدن فلسفه شهادت حسین را ندارد
باز هم از مقاله مفید شما تشکر می کنم
با آرزوی موفقیت
« ..... متفکران هم‌عصرما توجهات تازه و تأمل‌برانگيزي در اين باره به عمل آورده‌اند. استاد مرتضي مطهري، دکترعلي شريعتي و مرحوم نعمت‌الله صالحي نجف آبادي ... تأملات چشمگيري از خود نشان داده‌اند ....در اين مجال اما فرصت و حوصله نقد و بررسي ديدگاه‌هاي ايشان نيست....»
ممنون از متن خوبتان واقعا که حرف دل چند ساله مرا زدید.
از زمانی که من به یاد دارم فقط حسین یک اسطوره بوده و همه بر مظلومیتش گریستند و چنان رفتار کرده انی که امام حسین را تنها معصوم است در صورتی که ایشان سیاستمدار بزرگی بودند.
بسیار عالی بود امیدوارم از اینگونه مقاله ها بیشتر داشته باشید تا ما بزرگترها بتوانیم با جوانان در مورد نهضت امام حسین بحث وگفتگو کنیم خودمان هم اگاهی بیشتری داشته باشیم
حماسه کربلا خون است و عشق و ایثار و این شعار اصلی عاشورا وکربلا است . پس خون را بایستی با خون شست یا اشک چشم و سپس باخون دل و بعد از آن خون جان . عشق بایستی با چشم باشد یا با دل و یا با خون پس بازهم به خون ربط دارد و ایثار هم یکی دیگر از آن راهها استو نتیجه اصلی خون و عشق است . پس ایثار برای که و چه خود حدیثی است که از 1400 سال پیش در واقعه عاشورا بوده و تا 1400 سال دیگر ادامه خواهد داشت . اما نویسنده محترم بدانند که پس از 30 سال از انقلاب اسلامی آیا زایده این حماسه انقلابی > جوانان لبنان نیستند؟ آیا جوانان فلسطین نیستند ؟ آیا جوانان عراق نیستند؟ آیا جوانان افغان نیستند و یا بقول خود نویسنده به حکومت رسیدن شیعپیان نبود و نیست که رسیده اند آیا پیام حسین ( ع) برای رسیدن به حکومت ولایی علی ( ع ) نبود که هجرت کرد از مدینه به کوفه و در راه کربلا گرفتار شد . پس رسالت حسین اینبود و رسالت امام محمد باقر چیزی دیگر و در نهایت آقا امام زمان چیز دیگری است . لذا نبایستی خلت مبحث شود هر چیزی موقعیتی دارد و ماه محرم هم با عشق حسین و عزاداری گره خودره تا شیرینی و نمک سال باشد ولی یازده امام دیگر هم رسالتی داشتند . لذا عشق حسین است که خون همه ملتهای اسلامی را بجوش می آورد آیا بقول قرآن کریم فذکر انما تنفع المومنین نبایستی حماسه عاشورا و تاسوعا را ذکر کرد مگر میشود منکر مصیبتهای رفته بر آل الله شد . و چه بوده است . انشاء الله خداوند ما را بر راه حسین مستقیم بدارد که ما هم مثل او با خون خود اگر چه عوام هم باشیم به یاری دین اسلام ( تشیع ) گام نهیم .
تشکر
بازار تهران که در قدیم از هفت محرم تا شام غریبان تعطیل بود، این روزها مغازه‌های باز هم در خود می‌بیند! به بهانه تحلیل چرا محبت اهل بیت را می‌خواهید از مردم بگیرید؟ چرا عاشورا و تاسوعا را در ذهن مردم کم‌اهمیت جلوه می‌دهید؟ «دروغ» و «ماورای مادی» را یکسان پنداشتید. خدا رحمت کند محدث قمی را، ایشان می‌گوید قضیه دامادی حضرت قاسم دروغ است. ولی چه کسی گفته ماجرای جنیانی که برای کمک آمدند و امام حسین نپذیرفت دروغ است؟ باباجان، این خود قابل تحلیل است و برای اهلش دلیل عقلی دارد.
از سايت تابناك انتظار همچين مطالبي را نداشتم، چه اين اصولگرايان ادعاي ديانتشان است كه فقط همه جا را پر كرده است، اگر اين مقاله را در سايت دكتر سروش مي ديدم چندان تعجب نمي كردم، چه اكنون آن قدر با اين حرف هاي ديگر قديمي شده عاشورا را همين به اصطلاح روشنفكران منحرف كرده اند كه ديگر شنيدنش براي مؤمنين چندان هم سوزناك نيست. به هر حال اين آقاي محترم را به مناظره دعوت مي كنم تا ببينيم چه كسي در راه امام حسين عليه السلام گام بر مي دارد؟ چشم هاي خونين امام عصر(عج) يا تحليل هاي جنابعالي، مرحوم بحرالعوم، مرحوم كاشف الغطاء، آيت الله بروجردي ها ، آقاي وحيدو... يا جنابعالي .
" ان يوم احسين اقرح جفوننا و اسبل دموعنا" چه بگويم دركي از عاشورا ندارند و فقط در پي بهره برداري سياسي و قرار دادن امام حسين به عنوان رهبر مبارزاتي خودشان، براي اين جريانات سراغ چه گوارا بريد بهتر به نتيجه مي رسيد لطفا اهل بيت ما رانيز آن قدر با كلام زهر آلود آزار ندهيد، دوره انقلاب ها گذشت، تا روزي كه منادي ندا دهد: الا يا اهل العالم ان جدي الحسين الذي قتلوه عطشنا"، مي دانم چاپ نمي كنيد... اصول گرايان دين نما
سروش در حدی نیست که درباره ی عاشورا نظر بدهد. پیش از آنکه پدر و مادر حسین علیهم السلام بر او بگریند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پیشتر آدم ابوالبشر بر او گریسته اند. تلاش برخی برای کم کردن محبت امام حسین و مصادره به مطلوب و استفاده ی ابزاری از واقعه ی کربلا در جهت خواسته های خود بیهوده است چرا که حسین علیه السلام نوری است که هرگز خاموش نمی گردد.
سلام مقاله بسیار جالب وپرمفهومی نوشته ایی ولی متاسفانه تحریفات واسطوره سازی از جانب ((به قول خودشان عالمان ومرثیه سراها بوده)) وروز به روز نیز بیشتر میشود به امید برتری عقل براحساس
متاسفانه نگارنده محترم لابلای متن خود برخی خرافات موجود را با واقعیاتی که منشاء تاریخی و روایی دارد درآمیخته و همه را به عنوان خرافات جلوه داده اند . مثل بحث جنیان و یا خبر دادن پیامبر ص از کشته شدن امام حسین ع
جناب آقای افشاری؛
بنده قصد نقد کامل مقاله شما را ندارم؛ که خود مجالی دیگر می‌طلبد و در این مختصر نمی‌گنجد؛ لکن چند مورد در این مقاله به شکل بدی خودنمایی می‌کند که هرچند مختصر به آن‌ها اشاره می‌کنم:

ای‍ن که جنيان قصد کردند به کمک و حمايت امام حسین علیه السّلام بیایند و یا وقتي آن حضرت متولّد شدند، جدّ بزرگوارشان، حضرت ختمی مرتبت و مادر اطهرشان علیهم السّلام بر ايشان گريستند؛ نکته عجیبی نیست که نیاز باشد شخص بی‌اطّلاعی چون شما آن‌ها را اسطوره بخواند تا به اصطلاح به واسطه‌ی این‌ها دین، دین‌تر (!!) شود.

این موارد و ده‌ها موردی که بسی شگفتی‌آورتر از این می‌باشند؛ در صحیح‌ترین احادیث و متقن‌ترین کتب حدیثی شیعه روایت شده‌اند و جزء مسلمّات تاریخی و نقلی هستند.

جهت اطّلاع، در کتاب شریفی چون "کامل الزِیارات"، "ابن قولويه قمى" که از معتبرترين كتاب‏هاى روايى شيعه است كه در طول هزار سال كه از زمان نگارش آن مى‏گذرد پيوسته مورد توجّه علما و فقهاى شيعه واقع شده و روايات آن در منابع مهمّ روايى شيعه نقل شده و به آن‌ها استناد شده است و
علّامه مجلسى رحمة الله علیه، درباره‌ی اين كتاب مى‏فرمايد: «كتاب كامل الزيارات از اصول معروف و مشهور ميان فقهاى شيعه مى‏باشد» و یا مرجع بزرگواری چون مرحوم آیت الله خویی در ارتباط با این کتاب می‌فرمایند که: «بنده بر اساس هر کدام از روایت‌های این کتاب شریف، فتوا صادر می‌کنم.» موارد مشابه و یا غریب‌تر از این، روایت شده‌اند. نه تنها در این کتاب که در دیگر کتب معتبر روایی شیعه که روایات آن اعتبارسنجی شده‌اند؛ از ائمه‌ی معصومین علیهم السّلام روایات بسیاری در این زمینه نقل شده است؛ که اثر برخی از آن‌ها تا کنون نیز پایدار است؛ هم‌چون بخشی از روایت معروف و مفصّل ریّان بن شبیب از حضرت امام رضا علیه السّلام؛ که در بخشی از آن، حضرت ثامن الحجج به او می‌فرمایند:

«يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ»

«ای پسر شبیب! پدرم از پدرش از جدّش (امام زین‌العابدین علیه السّلام، که خود ناظر فجایع جانسوز کربلا بودند) روایت کرده است که: چون جدّم امام علیه السّلام به شهادت رسیدند؛ از آسمان باران خون نازل شد و خاک به رنگ خون شد.»
بحارالأنوار ج : 44 ص : 286

حتماً این هم جزء همان اسطوره‌هاست!!؛ ولی محض اطّلاع شما عرض کنم که برای آن که ناباوری به سراغ بنده و شما نیاید؛ خداوند متعال این اثر را تا هم‌اکنون در تربت امام حسین علیه السّلام پایدار نموده است و آن این‌که، آن‌ها که به تربت اصل مرقد شریف آن حضرت دسترسی دارند هر ساله روز عاشورا را با به رنگ خون‌شدن تربت آن حضرت شناسایی می‌کنند.

شگفت انگیزتر این‌که آثار دگرگونى اجسام، از شهادت امام حسین علیه السّلام پس از گذشت چهارده قرن هنوز در گوشه و کنار به چشم مى‌خورد؛ مسائل عجیب دیگری چون درخت چنار روستای زرآباد از توابع بخش «رودبار الموت» قزوین که به اعتقاد و شهادت اهالی محل، هر ساله هنگام اذان صبح روز عاشورا، از ساقه‌های آن مایع قرمز رنگی مانند خون تراوش می‌کند و به همین خاطر هر سال، افراد بسیاری از مناطق دور و نزدیک به این محل می‌آیند و زیر درخت خونبار می‌روند تا هم به عزاداری بپردازند و هم شاهد تراوش خون از آن باشند؛ البتّه این مورد جزء موارد اشاره شده در احادیث نیست؛ لکن یکی از معجزاتی است که هر ساله در روز عاشورا به وقوع می‌پیوندد.
آیة اللّه فقید سیّد موسى زرآبادى در کتاب کرامات به تفصیل از جارى شدن خون از درخت چنار در روز عاشورا گفتگو کرده از پدرش سیّد على و از جدّش سیّد مهدى نقل کرده که در هیچ سالى این موضوع تعطیل نشده است؛ این کتاب چاپ شده و خطّى آن در کتابخانه پسرش سیّد جلیل زرآبادى در قزوین موجود است.
آیة اللّه مظفّرى فشرده آن را در کتاب "ایضاح الحجّة" آورده است؛ مرحوم آیة اللّه العظمى مرعشى نجفى در حاشیه‌ی "عروه" به هنگام برشمردن خون‌هاى پاک مى‌نویسد:
«هم‌چنین است خونى که از درختى موجود در قریه زرآباد از توابع قزوین خارج مى‌شود.»

نویسنده‌ی مقدمه¬ی کتاب شریف خصائص الحسینیه در مقدمه این کتاب شریف می‌نویسد که "سال گذشته با جمعى از دوستان به زرآباد رفته و روان شدن خون را از این درخت با چشم خود دیده است و از خوانندگان کتاب دعوت مى‌کند که روز عاشورا را به زرآباد رفته این درخت را با چشم خود ببینید این درخت در کنار قبر مطهّر امام زاده‌اى مشهور به على اصغر بن موسى بن جعفر علیهم السّلام قرار دارد و ظاهراً بیش از ششصد یا هفتصد سال از عمرش گذشته است در سال گذشته که این ناچیز افتخار حضور داشتم؛ درست لحظه‌ی اذان صبح خون جارى شد و بیش ‍ از چهار ساعت ادامه داشت."

در جای دیگر در مقاله خود در ارتباط با گریه بر امام حسین علیه السّلام فرموده‌اید: "همه اين‌ها تا آن‌جا شايسته و پسنديده است که صرفاً به خاطر خود محبّت خلاصه نشود و گريه براي گريه نباشد."
اگر واقعاً هدف شما تعمیق آموزه‌های عاشورایی است؛ راه آن مقابله با عزاداری امام حسین علیه السّلام نیست!!
اگر با همه‌ی هجمه‌های موجود علیه شیعه، هنوز این مکتب نجات‌بخش پابرجاست؛ یکی از دلایلش آن حسینی است که قرن‌ها برایش گریسته‌ایم و تا قیام قیامت، در عزایش خواهیم گریست.
گریه‌ی بر امام حسین علیه السّلام و اقامه‌ی عزا بر ایشان، موضوعیّت دارد و نه طریقیّت.
معنای این کلام این است که بر پایه‌ی روایات بسیار از ائمه‌ی معصومین علیهم السّلام، برپایی عزای سیّدالشهداء علیه السّلام، یک اصل شیعی است؛ تا افراد قشری و سطحی‌نگر از راه نرسند و تئوری‌های جدید در این عرصه ارائه ندهند.

خواهش می‌کنم اگر به واقع دلسوز عزاداری امام حسین علیه السّلام هستید؛ کمی مطالعه کنید و پخته‌تر بگویید و بنویسید. (آن هم نه تحلیل‌ها و القائات از خدا بی‌خبرانی چون سروش را که همه چیز را به سخره می‌گیرند و ...) این سخنان بیش از آن که سازنده باشند؛ دشمن شادکن است.

از سایت تابناک هم در عجبم که از میان این همه آثار مناسب که پژوهشگران و محققین بزرگوار شیعه نگاشته‌اند و می‌نگارند و می‌توانست در این عاشورای حسینی پرتوی دل‌انگیز آن‌ها را بر قلب و روح خوانندگان خویش بتاباند؛ چرا از این مقاله‌ی کم‌بهره بهره برده است!!
اگر تا این حد با کمبود مطلب مناسب مواجه‌اید؛ همان بهتر که هیچ ننویسید؛ شاید این‌گونه بیشتر مرضی رضای خداوند متعال و ائمه معصومین علیهم السّلام باشد!
به نظر بنده، نویسنده ی محترم این مقاله، در اولین قدم خود دچار اشتباه بزرگ تر از آن چه را که تصور می کرده اشتباه است، شده است. و آن اینکه ندانسته که امروز چرا ما می دانیم که : حسین (ع) کشته شده، حسین چه اهدافی داشته است، اسلام چیست، تشیع چیست، خدا چه گفته، پیغمبر کیست....
آن بلایی که بنی امیه قصد آن را داشتند که بر سر امت اسلام بیاورند این بود که نگذارند هیچ کدام از موارد فوق امروز به ما و شما برسد. همان طور که معاویه خود گفته بود هر روز 5 مرتبه نام محمد بر سر مأذنه ها خوانده می شود و تا زمانی که نام ایشان را محو نسازم آرام نخواهم ماند، یزید هم شبیه همین را گفته بود که:
لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء ولا وحي نزل
بنی هاشم با این ملک بازی کردند در حالی که هیچ خبری از رسالت نیامده است و وحی ای در کار نیست! (الغدیر ج3 ص261)
اما خلاف تمام تلاش ایشان، تشیع و بسیاری از معارف عمیق آن امروز به ما رسیده است. هیچ عاملی برتر از اشک بر مظلومیت حسین بن علی (ع) نیست که توانسته این ها را در خود حفظ کند و در ورای دستان غدار و بی رحم تاریخ مصون دارد. با گریه در کنار محبت و اعتقاد صحیح به امامت است که معرفت حسینی با جان انسان می آمیزد و الا چه بسیار محققان و مسشترقان که وقایع عاشورا را می خوانند و درباره آن تحقیق می کنند و در نهایت به خوبی حسین صحه می گذارند اما همچنان بر آیین خود باقی اند و حسین (ع) را تنها یک انسان آزاده ی مظلوم می یابند!
راه حفظ عاشورا اشک است که خود امام حسین (ع) فرمودند:
انا قتیل العبره (وسائل الشیعه ج14 ص422)
معرفتی که گریه نداشته باشد معرفت نیست و حتی گریه زمینه را برای راه یابی معرفت هموار می سازد. اما اشتباه بزرگ نویسنده محترم این است که در لابلای سطور و در فحوای کلام خویش گریه را کم ارزش و شغل عوام دانستند و کار اندیشمندان را تنها مطالعه و تحقیق معرفی نمودند. ای کاش ایشان به جای کم رنگ نشان دادن ارزش گریه، به تأکید بیشتر بر کسب معرفت در کنار گریه اهتمام می ورزیدند.
هیچ عقل سلیمی منکر برتری و منزلت والاتر مجالسی که به افزودن معرفت می پردازند نیست چرا که این گونه رفتار کردن سیره امامان ما است. اما خود همین امامان به بزرگان از اصحاب خود توصیه بر زنده نگه داشتن عزای حسین کردند. خود در مناسبتهای عاشورایی شال عزا می بستند و صدا به گریه و ماتم بلند می کردند. بسیار جرأت و جسارت می خواهد که این گونه سیره ی قطعی امامان معصوم را در خور مردم نادان آن زمان بدانیم. پناه می بریم به خدا از بیان!
اما این شیوه و نسق که از راه تضعیف عزاداری و نوعی تمسخر در لفافه نسبت به گریه و سوگ برآییم، همان نقشه مکارانی است که بیش از هزار سال نتوانستند آتش عشق اولاد پیامبر را از دل شیعه برون کنند و به ناچار و به درس از تجربه، ریشه را یافتند و سعی در تخریب درازمدت آن دارند و آن ناعاقلانه نشان دادن عزای حسین و بر سر و صورت زدن برای ایشان است.
نگوییم: باید همه این رسوم ترک شود و به جای آن کسب معرفت کنیم! بگوییم اگر رسمی در این بین هست که مخالف قطعی سیره ائمه ما است، اصلاح شود و زمینه را بیشتر از پیش برای کسب معرفت جوانان امروز در کنار گریه و سوگ فراهم کنیم. این دو بیان فرق لطیفی دارند برای آنانی که اهل تأمل اند.
نکته ی دیگری که خواستم به این عرایض بیفزایم این است که کار صاحبان درایت نیست در وادی نظر دادن درباره چیزی که به آن علم ندارند گام بردارند. اگر موردی هست در بین احادیث ما که به تأیید اهل فن حدیث، غیر صحیح است، دلیل بر آن نیست که ما هر چیز عجیب دیگری را انکار کنیم. از این پس بیاییم چون فرشته برما نازل نشده است، وحی بر پیامبر خدا توسط جبرییل را نیز منکر شویم!!!! و امثال آن....
ای کاش قدری تأمل شود که اوصیای پیامبر خدا (ص) جانشینان او بر ثقلین (جن و انس) هستند و ایمان آورندگان از هر دو گروه مطیع ایشان هستند.
و بعثته الی الثقلین من عبادک (بحار الانوار ج 99 ص104)
مگر ملائکه در جنگ بدر سپاهیان رسول خدا نبودند؟ پس چگونه استبعاد دارد که جنیان به محضر جانشین و پسر رسول خدا (ص) بیایند و اظهار یاری نمایند؟
من تعجب می کنم از نویسنده ای که می نویسد در کار عاشورا جز شور تا دوران کنونی چیزی نبوده است و تنها در این اواخر کسانی به مطالعه و بررسی ژرفنگرانه به عاشورا پرداخته اند. این همه آثار فراوان که مستقیم و غیر مستقیم درباره عاشورا در بین آثار علمای برجسته ما هست چیست؟ این همه معارف عمیق توحیدی که تنها از یک جمله امام حسین (ع) در روز عاشورا که فرمود «الهی رضا برضاک، لا معبود سواک» عقل از سر بزرگان علم برده چیست؟ ...
سخن بسیار است و مجال کوتاه، ممنونم
باسلام
بنده علی افشاری نویسنده مقاله حاضر هستم و دریک جمع بندی کلی از نظرات عزیزان لازم دیدم نکاتی را به عرض برسانم:
1-گفته اند: «عاشورا تابلویی است که درآن شعر بلند عشق را با خون نگاشته اند.» این تابلو بی هیچ توضیحی بر سردر آفرینش نصب شده است وتنها برداشت ما تماشاگران گنگ وگیج آن است که به آن مفهوم خاصی می دهد.بنا براین بیايیم ضمن پرهیز از یکسو نگری ، به نظرات دیگردوستدارن این قیام نیز احترام بگذاریم.
2-نویسنده این مطالب نیز مثل تمام بچه های شیعه محو عظمت آن روز واقعه است و به اندازه خویش به خاطر ابعاد جانسوز عاشورا گریسته و می گرید و لذا برخلاف نظر برخی مخاطبان نمی تواند منکر حضور اشک و گریه ونقش آن درحراست از این مصیبت بزرگ باشد .همه ی دغدغه این کمترین فقط بر روی خطر محبت بدون معرفت بوده است.
3-متاسفانه یکی ازعادات ناشایست ما همین «من قال» بودن به جای «ماقال» بودنمان است. به راستی اگر ذکر نام کسی مثل دکتر سروش در بخش منابع نمی آمد آیا باز هم برای بعضی ها (که حتماحوصله مطالعه تمام متن را نداشته اند)جای بهانه گیری وخرده گرفتن بود؟اصلا اگر به جای کلمه دکترسروش می نوشتم رحیم پورازغندی،درآن صورت آیا ازیکسری به به و تحسین بیشتری برخوردار نمی شدم؟
4-من هم می دانم که مواردی مثل حضور جنیان در کربلا و یا جوشیدن خون از زیرسنگ،از جمله باورهای بسیاری شیعیان است که در بعضی کتابهای علما شیعه هم آمده اند.تلقی من دراین مقاله نیز از آنها به عنوان تحریفات و یا خرافات نبوده است.تنها به آنها رنگ اسطوره داده ام ومی دانیم که اسطوره ها قابل احترام و در واقع استوانه های یک فرهنگند.ضمنا همچنانکه در ارجاع به منابع نیز آمده است، عبارت فوق، نقل قول ازیک متفکراست و درحقیقت حرف من نیست.
5-در انتها و ضمن تشکر از همه عزیزانی که از اظهار نظردریغ نکردند، برای خودم و همه دوستان نادیده از خدا می خواهم که عقیده مان را ازشر عقده هامان مصون بدارد.انشاالله
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها
آخرین اخبار