بازدید 188363
خوانده می شوید؛

چرا مدیران ایرانی افراد مطیع و ضعیف را برای همکاری برمی‌گزینند؟

این گزارش را دیدگاه‌های مخاطبان تکمیل می‌کند؛ شاید بتوان در همین زمینه، گزینه‌هایی همچون مهمتر بودن تحقق اهداف مدیر از تحقق اهداف کاری و یا ضعیف بودن خود مدیران را مطرح کرد و البته گزینه‌های دیگری هم ممکن است، به ذهن مخاطبان برسد. نظر شما چیست؟
کد خبر: ۲۵۶۹۷۸
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۴ 10 July 2012
یکی از مسائلی که در فرهنگ سیاسی جوامع مورد توجه است، این که شهروندان باید بیاموزند در جمع انسان‌ها و تشکل‌های دیگر، در پی تحقق اهداف فردی، جمعی و ملی باشند؛ بنابراین، بی‌توجهی به اهداف جمعی و نارسایی‌های گسترده در توجه به مسائل کلان ملی، از جمله جدی‌ترین مسائل نظری در مدیریت کارآمد کشور است.

به گزارش «تابناک»، در ایرانبرخی از مولفه های فرهنگ سیاسی به معنای مفاهیمی که ناخود آگاه میان مردم و دولت از یک سو و مردم و دولت با نظام بین‌المللی از سوی دیگر وجود دارد، پایه‌هایی غیر عقلایی دارد و در راستای دستیابی به مجموعه اهداف جمعی در قالب یک نظم اجتماعی قاعده‌مند و عقلایی متحول نشده است.

در همین راستا، تابناک در نظر دارد، با طرح پرسش‌‌هایی ـ که از سوی یکی از اساتید شناخته شده کشور درباره فرهنگ سیاسی کشور مطرح شده است ـ مؤلفه‌های این فرهنگ و چرایی وجود آنها و نبود برخی مؤلفه‌های دیگر را از مخاطبان خود بپرسد.

به این ترتیب، در چنین روندی، نخستین پرسش تابناک، به حوزه مدیریتی کشور برمی‌گردد و این گونه مطرح می‌شود که:

* چرا بسیاری از مدیران ایرانی افراد مطیع و ضعیف را به عنوان همکار برمی‌گزینند و معمولا از تملق لذت می‌برند؟

در همین باره، می‌توان گزینه‌هایی چون مهمتر بودن تحقق اهداف مدیر از تحقق اهداف کاری و یا ضعیف بودن خود مدیران را مطرح کرد و احتمالا شاید گزینه‌های دیگری نیز به ذهن مخاطبان برسد.

راستی نظر شما چیست؟

* چرا بسیاری از  مدیران ایرانی افراد مطیع و ضعیف را به عنوان همکار برمی‌گزینند و معمولا از تملق لذت می‌برند؟

***            ***            ***
می‌خواهیم در قالبی جدید با شما تعامل کنیم؛ به این شیوه که بررسی و تحلیل از دیدگاه‌های شما بیرون آمده و به متن افزوده خواهد شد؛ به عبارتی بهتر، قرار است هر بار موضوعی برگرفته از نظریات پیشین خوانندگان را طرح کرده تا در تعاملی دو سویه، درباره آن به گفت‌وگو نشسته و البته با دیدگاه‌های شما بحث را شکل دهیم.

ناگفته پیداست که همه دیدگاه‌های شما را خوانده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی را لحاظ خواهیم کرد؛ بنابراین، شاید بد نباشد، برخی چهارچوب‌های قانونی را برای بهتر شدن بحث مرور کنیم:

* از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری کنید.

* از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید.

* از اتهام‌زنی به دیگران خودداری کنید.

*از فرستادن مطالب حاوی لینک یا مطالب نا‌مرتبط با بحث بپرهیزید.

*از فرستادن مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری کنید.

*از تعمیم نظر خود به دیگران و ترغیب و حتی توصیه به دیگران بپرهیزید.

برای آگاهی از قوانین و مقررات مشارکت در این بخش خبری اینجا را کلیک کنید.
***            ***            ***
پیشنهادهای خود را با ما در میان بگذارید. همکاران تابناک لحظه به لحظه ایده‌ها و دیدگاه‌های خوانندگان را مطالعه کرده و تا ساعت ۲۰: ۰۰ (صرفا برای این بحث) هر سی دقیقه یک بار، با بروز رسانی مطلب، بخشی از دیدگاه‌های شما را به متن خواهند افزود.


تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۳
در انتظار بررسی: ۵۴۵
انتشار یافته: ۵۰۶
برای اینکه مدیران ایرانی فقر سواد و تجربه دارند و نیز مدیریت را به درستی نمی شناسند و لذا برای پوشش نقاط ضعف و بی سوادی خود افراد مطیع و و ضعیف را به همکاری میگیرند
پاسخ ها
ستوده
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
ما اگر قانون گذاران خبره ای داشته باشیم هیچوقت انتخاب و عزل و نصب مدیران و به تبع آن انتخاب زیر دستان از صدر تا ذیل یک سازمان به این شکل در کشور اتفاق نمی افتاد . تمام مشکلات ناشی از همین مسئله است .
احمد
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۳:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
سلام.در ارتباط با نظر ستوده این نکته مهم هست که ما قانون برآمده از اسلام و بسیار مترقی زیاد داریم ولی مجریان خوبی نداریم .منظور من قوه قضائیه هست که اجرای قوانین را در حد عرف تقلیل داده و از اجرای بسیاری از قوانین خودداری میکند .ما حصل این قانون شکنی ها بوجود آمدن طبقه متملق و چاپلوس ورواج عرف به جای قانون میشود
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
بارها و بارها دیده ام که مدیرانم (مدیران 19 ساله ) مرا در جلسات شرکت نمی دهند . چرا؟
چون بنده صریح و واضح صحبت می کنم. مهندسی صحبت می کنم و بدور از منافع شخصی. ای کاش مدیران ارشد قدر مهندسان و زیر دستان خودشان را می فهمیدند!!!
منصور
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
متاسفانه در مملکت ما برای مدیریت خارجی انتخاب می شود وکلی هزینه می شود و لی برای وزارت خانه های مهم حتی از مشاورین کار آمد خارجی استفاده نمی شود.بعد متوجه می شویم فلان مدیر کل کار بی ارزش انجام داده و بدون پاسخ گویی کارش رها کرده و رفته خانه خاله چرا ما از مدیران چینی ژاپنی استفاده نمی کنیم
کارگر
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
در مورد عدم لیاقت اکثر مدیران خصوصا دولتی شکی نیست اما دلیل اصلی انتخاب مدیران ضعیف در رده های پایینی هر مدیر ارشد الزام استفاده از نیروهای به اصطلاح خودی و داخل باند می باشد. این یعنی کمتر از 10 درصد افراد جامعه که اکثرا اگر تحصیلاتی هم دارند مسلما از راه درستش مدرک نگرفتن.بنا بر این تعداد مدیران قوی در بین نیروهای خودی انگشت شمار است یعنی قحط الرجال
محمد
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
باسلام
در سازمانها اختلاف طبقاتی شدیدی از لحاظ قدرت و حقوق دریافتی حاکم می باشد و این جذابیت ها باعث می گردد کسانی که سواد کمتری دارند جهت احراز پست دست به دامن اطرافیان و پارتی های مختلف می گردد و آدم های بالیاقت و با سواد پست های بالا دست پیدا نمی کنند و همینطور زیرآب زنی ها شدیدی در ادارت جهت پایین کشیدن مدیریت ها حاکم است و به همین علت ها مدران نفرات بعدی خودشان را آدم های ضعیفتر از خودشان انتخاب می کنند تا پست آنها به خطر نیافتد.
تا زمانی که مدیران از حق و حقوق نجومی نسبت به زیر دستان برخوردار هستند و هیچ گونه بازرسی و پی گیری در خصوص اشتباهات مدیریت آنها که منجر به ضرر و زیان سازمان شده نمی گردد وضع ما از این هم بدتر خواهد گردید و هر کار نابلدی به خود جرآت احراز هر پستی را می دهد
حسین
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
با سلام

به این مشکا اصطلاحا " ونجیلیجیسم" می گویند. افراد مافوق و مدیران ارشد برای اینکه افراد زیردستی یک زمانی باصطلاح شاخ نشوند و یا رقیب نشوند و خلاصه مطیع و سر به راه فرامین ملوکانه باشند افراد ضعیف را در سطوح مدیران میانی انتخاب می کنند و به همین ترتیب هم مدیران پایه، زنجیره ای از مدیران ضعیف و ضعیف تر می شوند. مسئله دیگر این است که مهمترین فاکتور منافع شخصی مدیر در انتخاب مدیران زیردستی است نه مصالح کاری، چرا که عموما در بخش دولتی و عمومی که 85% ساختار اقتصادی ما را تشکیل می دهد، حرفاول را مصالح فردی مدیران ارشد رقم می زند که عموما هم حسب روابط انتخاب شده اند و کارایی و قابلیت لازم را ندارند و از طرفی هم مدیریت و مالکیت از هم جداست و ناکارامدی بنگاه و دستگاه ها لطمه ای به منافع شخصی مدیران ارشد وارد نمی کند. بنابراین یک مدیر ضعیف و مطیع برای حفظ منافع و بقای حاکمیت مدیران ارشد و ... بمراتب بهتر از یک مدیر قوی و مستقل می باشد.!!!
و این می شود دور و تسلسل ضعف، ناکارمدی و ... ناشایست سالاری!!
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
علم مدیریت در ایران شبیه دنیا نیست و در این علم فامیل شدن یا بودن یا آشنا بودن و هم کلاسی و هم محله ای و هم فکر بودن مقدم بر تمام علوم مدیریت است
در بعضی پست ها انتقاد نکردن جزو اصول اصلی باقی ماندن در پست ها است فقط تابعیت محض چه غلط چه درست
تحسین مدیر قابلیت دیگر علم مدیریت در ایران است حتی باید مجرمی را پیدا کرد و در مقابل او از مدیر دفاع کرد
علا
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
اینگونه مدیران نان ضعف همکاران را میخورند نه نان قوت خود را !
افراد تحصیلکرده و میانسال به سختی میتونن کار جدید پیدا کنن چون این مدیران از حضورشان نگرانند !
1. عدم صلاحیت مدیر مربوطه در پست و احساس خطر جایگزینی (بیشتر در سیستم دولتی دیده می شود و در مدیران میانی شرکت های خصوصی)
2. فرهنگ غالب در برخی کسب و کارها
3. عدم نیاز به رقابت در بازار و به تبع آن بی نیازی به کارآیی تیمی
4. مدیریت بر سرمایه دیگران و عدم وجود تفکر حرفه ای و شناخت مدیریتی در سهامدارن
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
نه بابا من مدیر خصوصی هم دیدم که برای ترس از گرفتن میز و سمت و صندلیش حاضره به بی سواد ها میدان بده با حقوق بالا که تو جلسات هیات مدیره هر جا که محکوم شد تیمی از کارمند طرفدارش باشند البته تفکر مدیریت لحظه ای را هم نباید فراموش کرد که مدیران ما حتی تئوری مدیریت اقتضایی هم ندارند و فقط در لحظه بدون تفکر قبلی نظر می دهند
به نظر من اهداف مدیر و اهداف شرکت همسو باهم نیست. چون تو شرکتایی که مالکیت و مدیریت یکی هست مدیرا دنبال افراد توانمند و قوی هستن. از طرف دیگه چون مدیرا با انتخاب مالک بنگاه به این سمت منصوب می شن از اینکه نیروهای زیردست شون از خودشون قوی تر باشن وحشت دارن.
چون خیلی از مدیران براساس ضابطه انتخاب نشده اند و ضغیف می باشند لذا نحمل افراد قوی در مجموغه خود را ندارند.
بنظر من دلیل این امر را باید باند بازی برای جذب کارمند و مدیر دانست. هر مدیر بالا دستی از افراد خودی استفاده می کند. اینکار دو حسن دارد نخست بخاطر وابستگی به مدیر، امکان مخالفت با مدیر وجود ندارد و دوم ترس از اینکه جابجایی مدیر منجر به جابجایی افراد شود و لذا جایگاه مدیر با چالش جدی روبرو نمی شود.
اما نکته ای که کمتر دیده می شود این است که مدیر معمولا براساس این باند پیش گفته شده به مدیریت رسیده و الزاما تخصصی در حوزه مورد مدیریت ندارد. در چنین فضایی این مدیر نیز به دنبال جذب افراد ضعیف تر در قالب باند خود برآمده تا اهداف فوق را تحقق بخشد.در عین حال اگر فرد متخصصی نیز در زیرمجموعه وجود داشته باشد، هدف مدیر کوبیدن و در صورت امکان( با توجه به الزامات سازمانی و کاری)اخراج او خواهد بود.
انتقادی که شما انجام می دهید خوبه ولی آیا تا به حال پیگیری یا کاری برای رفع مشکل انجام دادین؟ یا فقط گزارش می دین و داغ دل ما رو تازه می کنید؟

تابناک همش شده انتقاد، که 90% هم درستن ولی اگر به پیگیری منجر نشه، فقط نمک روی زخم پاشیدن می باشد!!
به نظر من چند دلیل در انتخاب یک مدیر ضعیف نق دارد:
1. فساد بی امان اداری: در این حالت وجود نقص در سیستم، انتخاب افراد شایسته سالارانه نبوده و بر اساس سفارش عمه و خاله (شما بخوانید پارتی بازی) انجام میگیرد.
2. افراد اصولا از این که مورد ستایش قرار بگیرند مشعوف میشوند و از طرفی افراد ستایشگر هم کم نیستند. در نتیجه بعد از طی یک سری فعل و انفعلات ستایشگر به عنوان یک مدیر میانی پرنفوذ انتخاب مبگردد.
3. همه این مراحل دست به دست هم میدهند تا اصولا افراد ضعیف و مطیع دور و بر یک مدیر را بگیرد و در نتیجه دایره انتخاب هم محدود به همین ضعفا میگردد.
از طرفی حب جاه و مقام هم اجازه نمیدهد که یک مدیر به طور صواب به بررسی عملکرد زیر مجموعه خود بپردازد.
البته ناگفتی بسیار است، اما تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
مدیران بی سواد و ناتوان که از روی رابطه مدیر میشوند ونه شایستگی ترجیح می دهند با افراد ضعیف تر از خود کار کنند تا هم به زعم خود مشکل نداشته باشند و هم حقارت خو.د را بپوشانند
چون مدیران خود افراد کوچک و ضعیفی هستند و هیچوقت مایل به پیشرفت دیگران نیستند . و انتخاب مدیران از روی اصول و سالار شایستگی نیست
جون خورشان ضعیف هستند باید زیر دستان صعیف تر از خودشان انتخاب کنند و ضمنا مطیع بودند امری است که در هر مدیریت چه قوی و با ضعیف تا حد زیادی نیاز کار میباشد.
این قضیه ریشه عمیق داره. در دوران مدرسه هر کسی که بهتر کوش به حرف معلمها می کرد میشد مبصر کلاس. توی دانشگاه که رفتیم اجازه ندادن نماینده کلاس معرفی کنیم و گفتن باید اسمشو بذارید رابط کلاس با واحد اموزش تا حتی این سهم کوچک انتخاب رو هم از جمع دانشجویان بگیرن. خوب یادمه که یه دانشجوی ضعیف و متملق رابط ما توی دانشگاه با واحد آموزش بود.و بدین ترتیب مشکلات درسی شون هم تا حدی ندیده گرفته میشد چون خوب بلد بودن راپورت دانشجوها رو به واحد آموزش بدن . وقتی توی جامعه و ادارات وارد میشیم میبینم کسانی که توانایی رقابت کاری با دیگران رو ندارن با تملق و پاچه خواری پیش مدیران خودشون رو بالا میکشن. و عدم توانایی انها پیش مدیران نادیده گرفته میشه. به نظر من مشکل ریشه ای هستش. وقتی به یک دانشجو اجازه انتخاب نماینده کلاسشو نمیدن و ضعیفترین ها از طرف مدیران دانشگاه انتخاب میشن این رویه همچنان در جامعه ادامه خواهد داشت.
سلام
علت اینه که خود مدیران از ضعف اطلاعاتی و مدیریتی رنج می برند و برای اینکه این نقاط ضعف رو بپوشونن از همکارهای ضعیف تر استفاده می کنند.
البته باید ذکر کرد که در ایران سیستم مدیریتی بر اساس دوستی و آشنایی می باشد نه بر اساس کارا بودن فرد.
برای اینکه متاسفانه مدیران ما در وحله اول نگران منصب خود هستند و میترسند اگر افراد شایسته تر و قوی را انتخاب کنند به منصبشان صدمه وارد شود.
پاسخ ها
ناشناس
| United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland |
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
چرا نگران هستند ؟ اصولا نگرانی به دلیل ضعف است ، اگر ضعیف هستند چرا انتخاب می شوند ؟
علی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
دقیقا با نظر شما موافق هستم ، بدلیل عدم شایسته سالاری در مدیران و ضعف علمی ،تخصصی رفتاری، سبب شده است که مدیران برای رهایی از موارد فوق الذکر ، افرادی را انتخاب کنند که از خود ضعیف تر هستند.در خاتمه اکثر مدیران می دانند که بصورت مقطعی در این پست هستند و تمام تلاش خود را برای بدست آوردن منافع مادی انجام می دهند
ناشناس
| Germany |
۱۷:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
به عبارت دیگر مدیران کسانی را که ممکن است برایشان «شاخ» شوند، انتخاب نمی کنند.
رمدیوس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۹:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
انتخاب می شوند به هزار و یک دلیل، که مهمترینش داشتن رابطه هست!
دیگه واضح تر از این؟!
چونکه می دانند به ناحق به مقامی دست پیدا کردند که شایستگی آنرا ندارند واگر فرد لایقی بعنوان معاون انتخاب کنند پس از مدتی می تواند او راکنار بزند ویا از نقاط ضعف او استفاده کند
دوم اینکه معاونین نالایق در برابر خلاف مدیران سکوت می کنند ویا اصلا"به موضوع پی نمیبرند
چون بیسوادند حریف افراد قوی نمیشوند. در واقع لیاقت پست مدیریت را ندارد با پارتی بازی مدیر شده اند.
پاسخ ها
حمید
| Armenia |
۰۹:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
بعضی از مدیران سواد خوبی هم دارند اما در حوزه از مدیریت قرار گرفتند که به هیچ عنوان با رشته تحصیلی شان ارتباط ندارد یعنی تخصصشان با مدیریت شان متفاوت است. از اینرو برای حفظ منافع و سمت خود افرادی را به روی کار می آورند تا اتخاذ تدابیری بتوانند به مصلحت خود عمل نمایند.
به خاطر اینکه بیشتر از خود مدیر سواد نداشته و کارآیی کمتری داشته باشد و در یک کلام همیشه بگوید ((چشم))
چون در كشور ما متاسفانه همه جيز انحصاري شده است و كسي دوست ندارد در ان چيزي كه در تصرف خودش است كسي بالاتر از ان باشد هميشه مديران و رئيسان ما دوست دارند بالاترين قسمت هرم باشند و چون اگر از افراد مطيع و ضعيف استفاده نكنند هميشه اين دل نگراني را دارند كه مبادا اين فرد زير دست جايي بدرخشند و در نهايت جاي ان را بخواهد بگيرد بخاطر همين مديران ايران زمين از افراد ضعيف استفاده ميكنند تا با خيال راحتتري مستعمره خد را حفظ كنند.
1



این بحث در جامعه فعلی ما بسیار رایج و باید نخبگان در این زمینه راهکار بدهند البته اصلاح پذیری بسیار مشکل و شاید نشدنی باشد و.....گفتنی ها بسیار و گوشندادن وبیتاثیربودنها نیز بسیارو..
1- چون تعداد زیادی از مدیران شایسته مقامی که به انها داده شده نیستند .
2-معیار گزینش درست برای انتخاب مدیران وجود ندارد .
3- امنیت شغلی افراد با مدیران نالایق بشدت آسب پذیر است .
4- شرایط خاص جامعه مزید بر علت و اطاعت از مدیران نالایق را دامن می زند .
5- آشنا بازی و ...... در جذب افراد اشنا به بهانه اعتماد داشتن و... باعث ایجاد باند و دسته وگاها خدا میداند که به امثال افراد دخیل در پرونده سه هزار میلیاردی و امثالهم می رسد که فراوانند و ....
6- لذت بردن بعضی از مدیران از تملق و چاپلوسی و...
7- علت اصلی عدم شفاف سازی و ارایه امار بسیار غلط در اکثر موارد .و هزار یک مورد ناگفتنی دیگر
1- حس خودبرتربيني خود را ارضا كنند.
2- حاضر به قبول اشتباهات خود نيستند.
3- فرد ضعيف تنها مجري است و از خود هيچ‌گونه اراده‌اي ندارد. بالطبع مخالفتي و انتقادي هم نمي‌كند.
3- به جاي اينكه به اهداف سازمان و يا اداره‌ فكر كنيم، تنها به غرايز خويش كه همانا ديكتاتوري و خودمحوري خود فكر مي‌كنيم.
4- مي‌خواهيم عيب خود را بپوشانيم. (بي‌تخصصي و بي‌دانشي)
5- تنبل هستيم و نمي‌خواهيم راه‌هاي جديد را امتحان كنيم.
ازاینکه جهت برسی عارضه هاتوجه نموده اید جای تشکر دارد.به نظر حقیر چند مسله درانتخاب مدیران بااعتماد نفس ضعیف دخیل است یکی کم اطلاتی انتخاب کننده درحوزه مدریتی دوم سفارش انخاب شونده (به عبارتی تحمیل )سوم متوصل شدن انتخاب شوند ه به شیوه های تظاهر و....له
1 ضعف و بی کفایتی مدیران
2 ترس از این که فرد تازه وارد جای او را بگیرد
3 ترس از روشدن دست مدیر به بی سوادی و بی کفایتی او
4 عشق ریاست وشنیدن تملق از زیر دستان
5مهمتر بودن اهداف مدیر از اهداف سازمان
6این که بسیاری از مدیران گرفتن پست مدیریت را مرکزی جهت کارهای عقب افتاده خود میدانند واز این که تعدادی از افراد باهوش راکنار خود ببینند احساس خوبی ندارند
بدلیل اینکه افراد دانا وقدرتمند نمتوانند با مدیران کم دانش وضعیف کارکنند
برای اینکه فکر پیاده کردن افکار خودشون هستند نه فکر پیشرفت کار
با توجه به اینکه در انتخاب مدیران به شایسته سالاری و ضوابط اهمیت کمتری داده میشود و عمده مدیران بر اساس روابط و تعهد به افراد انتخاب کننده برگزیده میشوند ؛ عمدتا در حیطه مدیریت خود دارای تخصص نمیباشند و لذا توان کنترل افراد متخصص را ندارند. با انتخاب افراد غیر متخصص عملا کارها پیش نمی رود و افراد به ناچار جهت توجیح خود مجبور به تملق می گردند و تملق نیز به مزاج فرد تملق شونده خوش میاید.
این یک سیکل معیوب است که هر کس با دستگاههای دولتی و مخصوصا دستگاههای تخصصی و فنی در تماس بوده باشد ؛ پس از مدتی پی به ان میبرد.
معمولاً مدیران ضعیف و ناتوان افراد مشابه خود و بله قربان گو را به عنوان همکار انتخاب می کنند تا به راحتی بتوانند نظرات و افکار خود را بدون مزاحمت در محیط کاریشان پیاده کرده و در هر حال جایگاه خود را حفظ کنند.
علت این موضوع ضعف مدیران در امور محوله و البته تجربه و دانش کم ایشان در اداره امور مملکتیست که بر هیچکس پوشیده نیست به همین خاطر مدیران پایین دستی را بی سوادتر و ناکارآمدتر از خود انتخاب میکنند تا هر کاری خواستند بکنند و هر دستور اشتباهیم دادند کسی حرفی نزده و اعتراضی نکند
به نظر من دلایل زیر( در سازمان های دولتی و حکومتی) مسبب چنین اتفاقی است:
1) سیستم جذب نیرو، از پایه مشکل دارد. تاکید اصل بر تعهد افراد است و گاهی تخصص به کل نادیده گرفته میشود. این است که افراد به ظاهر صلاح جذب سیستم می شوند و بدترین ضربات را به پیکر سیستم از سر جهل( خیلی خوشبینانه) وارد می کنند.

2) هیچ قائده و قانون نظام مندی برای پرسش از یک مدیر در مورد وظایفش وجود ندارد و هر کوتاهی و نقصانی را به مجموعه های زیر دست یک مدیر نسبت می دهند. همچنان که می بینیم در این مملکت، گاوها مقصر گرانی لبنیات شناخته شده اند!!

3) فرهنگ تملق و چاپلوسی و به اصطلاح عوام پاچه خواری، که در همه رده ها و طیف های جامعه جریان دارد باعث می شود افراد کاملا موافق به عنوان بهترین همراهان برگزیده شوند.

4) نداشتن روحیه انتقاد پذیری و حذف جریان های مخالف، اغلب مدیران را در لاک خودمعصوم- پنداری فرو برده است.
سلام
به نظر من یکی از مطالب مهم در کشورهای در حال توسعه (از جمله و بخصوص در کشور ما) بسط مطلب پایین در این مورد می باشد:
"برای عکس گرفتن، اگر شخص قصد داشته باشه تو عکس، بهتر و نمایان تر باشه، ترجیحا باید یا عکس فردی باشه و یا با افرادی که از نظر ظاهری یک پله پایین تر از خودش باشن هم عکس بشه.
به این ترتیب نظر بیننده عکس بیشتر به شخص شاخص جلب میشه."

اما در کشورهای پبشرفته، نکته مهمی که مورد اهمیت قرار می گیره معمولا این مطلبه:
" اگر شما در راس تیمی بودین که شاخص ترین فرد (از نظر فاکتورهای مورد نیاز برای رسیدن به هدف تیم) خودتون بودین، تیم شما دارای نقطه ضعف مهمیه"
این مطلب به خوبی نشاندهنده این موضوعه که در کشورهای توسعه یافته همیشه تا حد ممکن سعی میشه از بهترین گزینه ها، در همه سطوح استفاده بشه. البته یک مدیر می تونه از این کلمه "بهترین" تعابیر مختلفی داشته باشه، مثلا اینکه در نظرش گزینه بهتر به معنی دارا بودن فاکتورهایی در راستای تحقق پیدا کردن اهداف شخصی به جای تحقق یافتن اهداف سازمانی باشه. کاملا مشخصه که در این تعریف، افراد وابسته و ضعیف تر جایگاه نزدیکتری دارند.

خدانگهدار

خدانگهدار
معمولاً مدیران ضعیف و ناتوان افراد مشابه خود و بله قربان گو را به عنوان همکار انتخاب می کنند تا به راحتی بتوانند نظرات و افکار خود را بدون مزاحمت در محیط کاریشان پیاده کرده و در هر حال جایگاه خود را حفظ کنند.
با توجه به اینکه کارها بر اساس یک برنامه ریزی صحیح و دارای زمان مشخص تعریف نشده و هر روز برای مقابله با مشکلات بوجود امده و حل انها در همان روز تصمیم گرفته میشود واینده نگری میان مدت و یا کوتاه وبلند مدت نداریم و نیروها را همیشه جهت اجرا و مقابله با مشکلات بوجود امده که معلول ان ماییم که برنامه صحیحی نداشتیم نیروهایی جهت همکاری انتخاب می شوند که خواسته های مدیر در همان مقطع را پیگیری و انجام دهند به هر صورت ممکن تا مسو ل زیر سوال نرود و بگوید کارها انجام گرفت ولی بدلیل مقطعی بودن و ریشه ای حل نشدن مشکل بعد از چند وقت دوباره همان مشکل حادث و نیروها را برای مقابله با ان باید از نو بسیج گردند و این چرخه تا بی نهایت ادامه دارد
شاید بتوان این دو موضوع را جزو علتها ذکر کرد.1-نحوه انتخاب مدیران 2-امنیت شغلی مدیران.
مهمترین دلیل آن عشق مفرت ایرانیان به جاه و جلال می باشد. بدیهی است که افراد مطیع و ضعیف کمترین آسیبی برای جایگاه مدیر قدرت طلب نداشته و صرفاً به دنبال گذران روز خود با کمترین دردسری می باشند. نتیجه چنین رویه ای را با سرک کسیدن به ادارات دولتی و بعضاً غیر دولتی که به نحوی از بودجه سالیانه انتفاع می برند می بینیم. در چنین فضایی مدیران ما روز بروز فاسدتر و سیستم اداریمان هر روز ناکارآمدتر از دیروز خواهند شد.
اینم سواله آخه؟ وقتی همه یک جواب میدند یعنی جواب واضحه. بعد اصلا با این سوال می خوای به کجا برسی؟
.......
اگر افراد قوی را انتخاب کنند ممکن است در آینده به لحاظ شایستگی بیشتر، جای آنها را بگیرند.
باتشکر ازمطلب اعلامی تابناک جان متاسفانه ما کارجمعی رایادنگرفته ایم وهمه کارهای خوب را دوست داریم بنام شخص ماتمام شودوازترس ازدست دادن موقعیت که همیشه براساس پارتی یارانت نه براساس شایستگی بدست می اوریم لذا ازترس ازدست دادن موقعیت همیشه زیرمجموعه ضعیف رادوست داریم وریشه همه عقب ماندگی صدسال اخیر ناشی ازاین طرز فکر میباشد
وقتی شایسته سالاری هیچ جا در ایران اجرا نمیشود، پس طبیعی است که حتی یک مدیر شایسته نیز به جایگاه خود مطمئن نباشد و این احتمال را بدهد که هر لحظه ممکن است جایگاهش برباد رود.پس تصمیم میگیرد تا چند صباحی که مدیر است لااقل عقده مدیریت خود را خالی کند.
چون بیسوادند حریف افراد قوی نمیشوند. .....
مدیران نا توان که فقط از طریق باند بازی و رابطه به پست و مقام می رسند طبعا افرادی که مطیع و فرمانبردار باشند را انتخاب می کنند متاسفانه در کشور ما مدیر شدن نیاز به رابطه و ایجاد رانت دارد و نه به داشتن لیاقت و شایستگی. کاش یک روزی این وضعیت درست شود.
به دليل اين تنها معيار انتخاب افراد نبايد تخصص باشد وبراي انتخاب يك فرد براي همكاري تخصص وتعهد لازم است واين به معني لايق نبودن بك فرد براي مديريت نمي باشد
تعامل مدیر و کارمند یک رابطه دو طرفه است. متأسفانه ما ایرانیها کلا در تعاملات دو طرفه ضعیف هستیم. ضعف در روابط عمومی باعث سوء ظن بین طرفین شده و در نتیجه آن کسی که ضرر میکند البته کارمند است.
به همین علت به نظر میرسد مدیر نمیتواند با کارمند کار کند، بلکه مشکل در تعامل دوطرفه است.
چون تمام مديران براساس روابط و بدون در نظر گرفتن دانش و توانمندي انتخاب شده اند و از كار با افراد كاركشته و ماهر ترس دارند. اصولا سخت است برايشان ديدن كسي كه از و بهتر است..........
به دو علت اساسی .1-عدم توانایی و ترس از انتخاب زیر مجموعه کارامد. 2-عدم سلامت کاری و وجود انگیزه هایی متفاوت از اهداف سازمان مانند قدرت طلبی شخصی و گروهی و کسب موقعیتهای اقتصادی و حکومتی و تثبیت جایگاه خود
چون از بیرون مجبور میشوند افرادی را که آقایان میخواهند استخدام کنند
با سلام
فارغ از طرح نظر شخصی در این خصوص باید خدمت شما عرض کنم اصولا طرح این مساله به این صورت و در قالب القای موضوع به مخاطب به لحاظ علمی موضوعیت و صحتی ندارد که بتواند منبع و مرجعی برای تدوین مقاله و عرضه آن به بالادستان شود. اصولا در چنین مواردی با طرح سوالی ورای هرگونه سوءگیری و القای پاسخ به مخاطب نسبت به افکارسنجی و نظر سنجی اقدام می شود.
بر این اساس پاسخ مخاطبان عزیز صرفا جنبه درد دل و با محتوای نارضایتی خواهد بود.
با تشکر
سلام
مطلب دیگری که باعث تداوم این موضوع میشه انتخاب رابطه ای افراد و وجود داشتن روابطی در سطوح مختلف هست که این روابط مانع نظارت درست هستن.
در واقع عدم تحقق یافتن نظارت درست و مستقل بر عملکرد افراد باعث تداوم این موضوع میشه.

خدانگهدار
سلام
کاملاً مشخصه چون از امنیت شغلی خودشون هراس دارند و نکته دیگه اینکه چاپلوس و متملق باشن و همیشه بله قربان گوی مدیرشان باشن در جائی گه من شاغلم دقیقاً این موضوع مشهوده
اخ نگویید..........................لطفا
1- افراد قوی عمدتا مدیریت ناپذیرند و مدیران ما عمدتا ضعیف در امر مدیریت و مهارت های مدیریتی
2- مدیران ما عمدتا کوتاه نگرند وکوتاه مدت فکر می کنند، تفکر بلند مدت در مرام آن ها نیست. افق دیدشان محدود می شود به همان مدت زمانی که مدیر هستند، لذا باید بارشان را درهمین مدت ببندند.
3- افراد قوی عمدتا به سرغت به ضعف های مدیر پی می برند
چون با پول نفت زندگی میکنیم نیازی به متخصص نداریم ، معیار تعهدمان هم سلیقه ای تعریف میشود . در گزینش مدیران هم رابطه حرف اول و آخر را میزند و ... با این تفاصیل چه ضرورتی دارد که از مدیران قوی استفاده کنیم ! ؟
همانطوریکه یک دانشجوی باسواد که بیشتر از استاد بداند باعث درد سر میشه زیر مجموعه متخصص و کاردان هم باب میل مدیران انتصابی نا لایق نیستند.
مدیران بیسواد از ترس برملا شدن عدم توانایی شان و از دست دادن موقعیت خود یا افراد با سواد استخدام نمی کنند و یا اگر مجبور به همکاری یا استخدام شوند به هر راه ناپسند و زشتی برای تخریب آن دست می زنند.
بدلیل اینکه هراس از این دارند که افراد قوی جای آنها را بگیرند همیشه از آنها دوری میکنند و سعی در سرکوب کردن آنها دارند.
1- خود بزرگ بین هستیم و هیچ وقت قبول نمی کنیم که یکسری ضعف داریم به همین خاطر فکر می کنیم فقط کسی که داره از ما تعریف می کنه و قبولمون داره ، درست فکر می کنه و بقیه چشم دیده مارو ندارن
2- هیچ نظارتی در کارهامون وجود نداره تا حالا که ندیدم مدیری رو به خاطر بی لیاقتی عزل کنند پس مدیر هم دلیلی نمی بینه آدمای حرفه ای تر رو بها بده چون ارزش کار خروجی برامون مهم نیست
چون توانایی تشخیص یک نفر قوی را ندارند و همانطور که از اسمشان مشخص است مدیر ضعیف اند پس در این کار هم ضعیف عمل میکنند
برخی مدیران خود را تاقته جدا بافته میدانند وخود را جای ارباب رجوع نمیگذارندباور کنید اگر در ارائه خدمت خودشان را جزئی از ملت بدانند درک مشکلات ملموس بوده و برنامه ریزی برای رفع مشکلات بسیار آسانتر بوده وهمکاری مردم ومدیران افزایش خواهد یافت در کل باید فرهنگ مدیریت و منصب به سمت سنگری برای خدمت بیشتر القا شود و نظارت هم بدون حب وبغض شخصی انجام شودو ارزیابی عملکردمدیران واقعی باشد
چون اغلب مديران ما ار طريق رابطه منسوب مي شوند نه شايستگي . و به همين دليل هم تقريباً همه شان تملق پذيرند و انتقاد گريز
بدليل اينكه همان مدير بر اساس لياقت و شايستگي گماشته نشده، بلكه بر اساس روابط و پارتي بازي بر سر پست دلخواه نشسته .
و اساسا اينطور شخصيتها دوست ندارن، محيط كاري آنها دچار تغيير و تحول شود و فقط خواهان اخذ حقوق آخر برج، پاداش مديريت آخر سال و احيانا استفاده (سوء استفاده) از رانتهاي درست شده با تفكر خودشان ميباشند.
خود من كارمندم. كارمند يكي از شركتهاي.........بگذريم.
به دلیل اینکه ایرانی ها خودشون رو عقل کل و تیمسار می دونن و فرمانبری ندارن واسه همینه که همه نمی تونن مدیر باشن بالاخره یه زیر دست هم لازمه ....
مدیریت و ریاست دو مقوله جدا هستند. باور غلط این است که یک رئیس مدیر هم هست و دیگر اینکه مدیریت ریاست است. مدیران توانا هیچ واهمه‌ای از همکاران توانا تر از خود ندارند. اما در در نهایت، یک مدیر موفق در گروه مدیریتی خود احتیاج به یار به معنی کمک کننده، دارد و نه کسی‌ که در عین کاردانی کاری جز سنگ انداختن بلد نیست. مشکل اساسی‌ به نظر من ضعف در مدیریت و ضعف در همراهی مدیریت است. ما در هر دو جبهه‌ کمبود داریم و باید با آموزش اجتماعی و تخصصی اثرات منفی‌ این معضل را کم رنگتر کنیم.
هر كس در هر پستي كه قرار گيرد ادعاي مدير بودن مي كند و توانايي خود را بالاتر از مدير خود مي داند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
اگر مدیر لیاقت داشته باشد زیر دست چنین احساسی نخواهد داشت.
بدلیل اینکه هرچه مدیران بخواهند آنها تاٌئید کنند برقدرت مدیر خدشه وارد نشود
از قدیم و ندیم گفته اند :
کبوتر با کبوتر باز با باز !!!
متاسفانه مدیران کشور عموما" نگاه سازمانی به واحد تحت مدیریت خود ندارند و کیفیت محصول(خروجی)سازمان اهمیتی برای مدیر ندارد و صرفا" طولانی شدن مدت مدیریت خود و منافع مادی حاصل از آن مورد نظر مدیران می باشد. چنانچه مدیران نگاه سازمانی به سازمان تحت امر خود داشته باشند،می بایستی برای رده های مدیریتی مجموعه تحت امر خود از افراد لایق و شایسته استفاده کنند،نه از افراد ضعیف و چاپلوس و ناکارآمد.
متاسفانه در ایران ، ریاست و مدیریت بر یک مجموعه ، به مثابه لقمه چربی است که میبایست به هر طریق ممکن آن را حفظ نمود و به هیچ طریق ممکن آن را از دست نداد ( حتی در صورت بی لیاقت بودن ) . لذا اکثر مدیران بی سواد و نالایق ؛ جهت جلوگیری از به خطر افتادن موقعیت شغلی خویش ؛ و اینکه شاید روزی زیر دست به ما فوق تبدیل شود ؛ زیردستان را از افراد ضعیف و بله قربان گو انتخاب میکنند .
برای اینکه رقابت و کار و تخصص در کارهای ما مطرح نیست.
میخواهند فقط خودشان مدیریت کننداگر طرف عرضه داشته باشد که ممکن است مدیریت کند ولی اینجوری مرتب سئوال می کند حتی اگر می خواهد آب بخورد!!!!! بدا به حال ما با این سبک مدیریت مدیران- باید روند رشد وارتقاء وگرفتن پست ومقام بر اساسیک مدل وتعریف شده باشد
چه انتظاری ازملتی باید داشت که درطول تاریخ اسارت کشیده تراژدیهای دردناکی بهش تحمیل شده و گرفتار استبداد بوده ؟ زخمهای ملت ایران خیلی عمیقه وهیچگاه مرهمی روی آنها گذاشته نشده.اینکه ما دوست داریم فرمانروا باشیم -تحمل انتقاد نداریم - بشدت گرفتارتخیلاتمون هستیم وتا لب مرگ حاضربه ترک میزریاست نیستیم بخاطرگذشتمونه.بازسازی فرهنگی واخلاقی چیزیه که یکروزباید بهش تن بدیم.مثل مریضی که بالاخره زیرتیغ جراحی میره
همه اینهایی که بالاییها گفتند.
تو ایران همه چیز بچه سیاست است و در کشورهای توسعه یافته همه چیز بچه اقتصاد و به طبع اون تو ایران اول تعهد مهمه بعد تخصص ! بذارید یه داستان تعریف کنم :
اسکندر پس از فتح ایران هر کجا والی می گمارد دچار آشوب می شد نا گزیر نامه ای نوشت به استاد خود و چاره جویی کرد و جواب استاد این بود : افراد نالایق را به راس امور بگمار تا آنها برای حفظ سمت خود حکومتت را نیز حفظ کنند ! این بود که داستان تا هم اکنون نیز ادامه دارد !
از ترس اینکه مبادا یه روزی زیر آبش بخوره و مدیریت رو ازش بگیرن .
به خاطر اینکه قرار نیست کاری به نحو احسن انجام شود!!!؟؟؟
چون تعداد بسیار زیادی از مدیران ما افراد ضعیف ، بی سواد و کم تجربه ای هستند و برای پوشاندن ضعفهای خود مجبورند که افراد ضعیفتر از خود را به کار گمارند
برای دوام و ماندگاری پست خودشون،کسی نباشه تا بهشون گیر بده،...
عکس گویاست مطیع یعنی ناتوان! و کم تخصص
به نظر بنده این موضوع را میتوان از وجوه بسیاری مورد توجه قرار داد که به ذکر چندین وجه آن میپردازم:
1- در ایران اینگونه مدیران به فکر جایگاه خود هستند و نه جایگاه سازمان و به همین
دلیل انتخاب افراد ضعیف باعث ایجاد حاشیه امن برای جایگاه آنها میگردد.
2-وجود افراد ضعیف باعث میگردد تا عملکردمدیران در مقایسه با این افراد بیشتر جلوه کرده ( بیشتر به چشم بیاید) هر چند که این عملکرد ضعیف باشد .
3-این افرادبه دلیل اینکه مطیع میباشند (که این هم از ضعف آنها نشاءت میگرد)در حقیقت به عنوان همراه برای مدیرتلقی شده ودر تصمیمات اشتباه ،هیچگونه مخالفتی نمیکنند.
سلام شما ابتدا اصل این سخن را مفروض گرفته اید در حالی که خود این یک ادعا است که آیا مدیران ایرانی افراد ضعیف را به مدیریت برمی گزینند؟
به نظر من همه جا اینظور نیست و نمی توان این را تعمیم داد.
اما کسی که ضعیفی را به کاری می گارد ممکن است نگران جایگاه خود باشد که مثلا فلانی فردا زیرآبش رو نزند و زیرش را جاروب کند و جای وی را بگیرد
در حالی که انتخاب افراد شایسته می تواند حتی با دید جزئی باعث بالا رفتن راندمان کار مسئول ارشد شود.
تشکر
همه نظرات جوهره کلام رو گفتن
چیزی که بنظر من میرسه موردی هست که از زمان حضرت ابراهیم بوده تا اکنون
و آن هم بت پرستی هست کم نیستند افرادی که حتی از خدا بت ساختند و در کمال نا آشنایی خداپرست شدند همین قضیه رو هر چقدر کوچیکش کنیم میرسیم مدیر و رییس و مرعوس الی ماشاالله
سلام شما ابتدا اصل این سخن را مفروض گرفته اید در حالی که خود این یک ادعا است که آیا مدیران ایرانی افراد ضعیف را به مدیریت برمی گزینند؟
به نظر من همه جا اینظور نیست و نمی توان این را تعمیم داد.
اما کسی که ضعیفی را به کاری می گارد ممکن است نگران جایگاه خود باشد که مثلا فلانی فردا زیرآبش رو نزند و زیرش را جاروب کند و جای وی را بگیرد
در حالی که انتخاب افراد شایسته می تواند حتی با دید جزئی باعث بالا رفتن راندمان کار مسئول ارشد شود.
تشکر
متاسفانه در سیستم ضعیف مدیریت ایرانی ؛ بالا ترین پاداشی که از طرف مدیریت به کارکنان پرداخت میشود متعلق به افراد مطیع و « بله قربان گویان » میباشد .
مدیران نیز ؛ این افراد را ستایش و تمجید میکنند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
با سلام و عرض خسته نباشید
متاسفانه در کشور ما مناصب مدیریتی بر اساس شایستگی و تجربه و تخصص به افراد اعطا نمی شود(البته در بخش دولتی و عمومی) دلیل آن هم اینست که این دستگاهها بر اساس اصل دریافت و تخصیص بودجه فعالیت میکنند نه کسب سود و منفعت. خب طبیعی است تا هدف سازمانها این موضوع باشد هماهنگی افراد و اطاعت از مافوق رویه انتخاب مدیران پایین دستی خواهد بود.اما اگر هدف سازمان کسب حداکثر سود باشد کسی مدیر می شود که شایستگی و تجربه و تخصص این کار را داشته باشد و در نتیجه کسب این سود پاداش بگیرد.این فرد برای بقای خود ناگزیر به انتخاب افراد لایق است نه افراد بله قربان گو.
اگر زیر دست یک مدیر ، در فهم و اجرای وظایف توانمندتر باشد، به نظر شما مدیر مربوطه احساس خطر نمی کند؟ البته که احساس خطری برای جایگزینی خود در وی پدیدار می گردد، ضمنا" چاپلوس ها نیز از گفتن "به به" و" چه چه" در مقابل مدیران بالا دستی مدیرش ، موجبات ارتقاء آن مدیر را فراهم می کند و نکته ی دیگر عقده های شخصیتی هم در خصوص نیاز به تملق خود مزید بر علت خواهد بود.
به نظر بنده مدیران از آن جهت از افراد ضعیف استفاده می کنند که همیشه بر آنها تسلط داشته و در صورت خراب شدن کار بتوان آنرا سر کسی خراب کرد و همچنین در جلسات بدلیل نداشتن علم وآگاهی مجبورند بله قربان بگویند واین افراد هچگاه تهدیدی برای تصاحب پست مدیریت نیستند .
اول به دليل اينكه مديران قوي زيردست مديران ضعيف كار نميكنند. البته اين شايد معقول باشد ولي درست نيست. چون انتخاب مدير در كشور ما بيشتر متاثر از ارتباط است تا توانايي و تجربه، و يك مدير با تلاش و تجربه خود به مديريت خصوصا در مدريتهاي ارشد دولتي نرسيده بلكه با ارتباط خود به آنجا رسيده است. حال اگر اين مدير انسان ضعيف النفسي باشد تاب تحمل انسانهاي قوي را حتي در حد مشاور نخواهد داشت و مديران ضعيف‌تر از خود معاونين و مشاورينش خواهد شد و آن مي‌شود كه ميبنيم. ولي اگر اين مدير ارتباطي، علي‌رغم دانش كم مديريت انسان قويي باشد با درايت از افراد مجرب و ورزيده در تيم خود استفاده كرده و كار را به سرانجام مي‌رساند. البته اينجانب با تجربه اندك خود دسته دوم را كمتر از يك درصد مديران دولتي ديده‌ام.
در مجموع تا وقتي انتخاب مديران در ايران رابطه‌اي باشد مشكل حل نخواهد شد.
هم شما و هم بقیه مردم و مهمتر از همه کل مسئولان تصمیم گیر مملکت باموضوع مورد بحث شما آشنا هستند و آنرامی شناسند نقطه نظرات مردم تا به حال چه مشکلی را حل کرده و تغییری را حاصل نموده است؟ این روش تنها راه سوار شدن بر دوش مردم و استفاده از امکات کشور توسط تعداد اقلیتی است.
کاملا واضح است مدیرانی که به اینصورت عمل می کنند به علت عدم اطلاعات کافی در مورد مسئولیت مورد نظر نمی توانند افراد بادانش را در کنار خود تحمل نمایند تا ضعفهایشان اشکار نگردد
حال این نفرات به جای اثبات توانایی مدیریتی خود در عمل با سخنرانی و وعده و وعیدهای فراوان و اعلام امار دروغین سعی در پنهان نمودن این ضعفها می نمایند
تابی جان جواب سئوالت خیلی آسونه . . .
به خاطر اینکه (وای به حال مدیری که از زیر دست خودش کمتر چیز بدونه)
متاسفانه در مملکت ما انتصاب مدیر ضابطه ای نیست رابطه ایه
همین موضوع کافیه که یه مدیر که با رابطه میاد بالا واسه اینکه هر چی گفت همه بگند چشم مجبور میشه آدم های بی سواد تر از خودشو بزاره سر کار
با 17 سال سابقه کار مدیریتی فناوری اطلاعات در یکی از ادارات دولتی به علت انتقاد از رئس جمهور محترم از سمت ومسئولیتم برکنار شدم .هرچند که در حال حاضر کسی اگر فحش هم بدهد همه به به و چه چه میکنند.سرمایه های ما اینگونه به باد میرود هرچند که آدم ناچیزی مثل بنده باشد.
متاسفانه از آنجا که مدیریت در ایران در مناصب مختلف اعم از دولتی و یا خصوصی جنبه موروثی پیدا کرده است بنابراین گزینش درستی در ایران صورت نمی پذیرد. مضافا اینکه در ایران هر کس در هر پستی مشغول به کار شود تا حد امکان خود را در آن پست ابقا می نماید، چرا که ارزیابی درستی از وی و واحد تحت سرپرستی وی انجام نشده و بازخوردها بررسی نمی گرددو
سلام چون خود مديران ضعيف هستند و كسي كه از خودشان بهتر باشد و زرنگتر و شايسته تر نمي خواهند چون مي ترسند برايشان دردسر شود پس كسي رل مي آورند كه آي كي او به مراتب كمتر از خودشان باشد و در حقيقت مديران زير دست غلام حلقه به گوش مديران بالاتر باشند.
بدليل اينكه بيشتر مديران از خارج از دايره يك سيستم تعيين مي‌شوند و اساسا آشنايي چنداني با مجموعه تحت مديريت خود ندارند، لذا انتخاب معاونين و مشاوران قوي مي‌تواند اينگونه مديران را با معضل و مشكلات فني مواجه كند.
چون برخي از مديران براي اينكه به هر دليلي صاحب منافعي شوند، افرادي را بكار ميگيرند كه در برابر كارها و خواستهاي بدون توجيه وي اعتراض نكرده و دستورات مدير را بي قيد و شرط اجرا كنند.
جانا سخن از زبان ما می گویی .
ولی راستی چه اتفاق افتاده که تابناک تازه به این فکر افتاده .
این معظل چند ده سال است که گریبان کشور را گرفته است !!
البته با نظر دوستان مبنی بر بیسواد بودن و ضعف مدیران موافقم، اما یک نکته ای هم یادآوری کنم، اونم اینه که همونطور که "مدیر حرفه ای" کم داریم، "کارمند حرفه ای" هم کم داریم. یعنی توی اکثر سازمانها فضا طوریه که کارمندها بیشتر از اینکه در تلاش باشن که امور محوله رو پیش ببرن، توی فکر این هستن که یجوری رئیس رو به زیر بکشن و خودشون رئیس بشن و باقی داستانها که میدونیم..
مریض بودن سیستم اداری ونبود ساختار اساسی جهت برنامه ریزی در انتخاب مدیر وبی اعتمادی وباند بازیهای سیاسی و........باعث شده مدیران ضعیف وناتوان بهتر پیشرفت کنند وقتی شما کاری نکنید جواب هم نمی دهیدوقتی کاری انجام می شوند هزاران نظر وانتقاد به دنبال دارد
قسمتی از کتاب "تاریخ 100 ساله کشورهای نفتی" به این واقعیت اشاره میکنه که:
در کشورهایی که منابع اولیه دارند و دولت قادر به برنامه ریزی برای استفاده موثر از این منابع نیست همیشه یک سری افراد پیدا میشن که با استفاده از رانت مثل زالو روی این منابع میفتن و با تمام قوا سعی میکنن بهره ببرند. این افراد و گروه ها برای اینکه ضمانت استفاده خودشون و نسل های بعدشون رو تامین کنن به هر وسیله دولت و نظام حکومتی رو ضعیف نگه میدارن تا کسی نتونه جلوی استفاده شون رو بگیره. بدیهیه که با انجام چنین کاری تنها راهی که ممکنه از طریق اون مانعی برای سو استفاده این سودجویان ایجاد بشه بسته میشه. فقط و فقط دولت میتونه با برنامه موثر برای منابع اولیه، مملکت رو رشد بده. خوب طبیعی خواهد بود که وقتی افراد قوی وارد سیستم بشن به سرعت توی سلسله مراتب دولتی بالا میرن و در آینده با ایجاد پایگاه های قوی توی حکومت، یا مانعی برای اون افراد ایجاد میکنن یا اینکه خودشون هم بر سر اون سفره خواهند نشست و شریک دزدها خواهند شد. نتیجه میگیریم که بایستی همواره افراد ضعیف رو وارد سیستم کرد تا توانایی بالا کشیدن نفت توسط آدم بدها زیاد بشه.
فکر کنم سال 1376 تحقیقی در این خصوص انجام شد و فرهنگ کاری ایرانی ها مورد بررسی قرار گرفت در نهایت فرهنگ کاری در ایران بین فرهنگ کاری ژاپن و آمریکا مشخص شد ولی ن تحقیق نیمه تمام ماند .
بنابراین تا زمانیکه فرهنگ کاری برای خودمان تعریف نکنیم از این مشکلات وجود خواهد داشت .
بطور کلی طی سالهای بعد ازانقلاب متاسفانه مسائل اصلی را فدای مسائل حاشیه ای کردیم.سیستم مدیریتی کشور اغلب اتوبوسی وبرمبنای کوتوله پروری بوده طوریکه هرجا مدیر ارشد احساس خطر کرد بنا رابرحذف نهاده وتا همه اجداد طرف را مقابل چشمانش نیاورد دست بردارنیست.
با سلام
از یک کارمند بانک شنیدم که میگفت اگر شما در کشور ژاپن بخواهید به منصب بالاتر برسید باید نفری که بالاتر از شما هست رو کمک بکنی تا یک پله بره بالا و شما بتونید به جای ایشان تکیه کنید . من از خودم که یک ایرانی هستم می پرسم اگه بخوام که نمیخوام جای یک نفر دیگر رو بگیرم ممکنه کله پاش کنم و بعد به جاش بشینم . ممکنه تفکر همه این نباشه ولی متاسفانه کم هم نیست . گروهی فکر کردن نیاز به تمرین دارد . مدیر و رییس و رسمی سالاری آفت ادارات ما می باشد .
مديران و كاركنان بي سواد بهتر آلت دست قرار مي گيرند . اينجاتب با بيش از 28 سال تجربه در سمتهاي اجرايي به اين نتيجه رسيده ام . و ارزش يك مدير يا كارشناس بي سواد به مراتب در اداره هاي ما بيشتر از يك مدير و كارشناس لايق و توانمند است ؟!
از کوزه همان تراود که در اوست!!
به نظر می رسد عوامل متعذی در بخش های مختلف در ترجیح کارکنان ضعیف موثر باشد. برخی از این عوامل از این قرار هستند:
الف)ضعف مدیریتی مدیران باعث می شود آنان از افرادی استفاده کنند که گوش به فرمان آنان بوده ، مشکل چندانی در اداره کردن آنان نداشته باشند.
ب )ضعف اطلاعاتی مدیران آنان را از فهم ایده های برتر از سطح فکری شان باز می دارد آنان ترجیح می دهند از افرادی با تفکر ضعیف تر ولی قابل درک برای خودبهره گیری کنند.
پ) ضعف کنترل مدیران موجب می شود. انها از به کارگیری افراد باهوش و دانا که البته قادر به کنترل آنان نیستند خودداری نموده و محافظه کارانه عمل نمایند.
ت) ترساز دست دادن پست و اشغال صندلی توسط فردی لایق تر مدیران را وا می دارد در مجموعه تحت سرپرستی خود فردی لایق و توانمند نداشته باسند.
ث )نوع رفتار و برخورد مدیران موجب می شود افراد با کفایت خود تصمیم به ترک مجموعه بگیرند.
ج) فرهنگ ما ایرانی ها فرهنگ اطاعت و حفظ احترام بزرگ تر است. در این فرهنگ همیشه باید شاگرد یک فن را کمتر از استاد بداند. دانش بیشتر از استاد منتهی به ناخرسندی خواهد شد.
چ )فرهنگ سابقه مداری با شایسته سالاری در تناقض است. با سابقه ها در سازمان رشد می کنند و افراد جوان ، تحصیل کرده و لایق از گردونه رشد جا می مانند. تنها زمانی این افراد به سمت های بالاتر منصوب می شوند که کاملا سرچشمه خلاقیت و نو آوری آنان خشک شده باشد.
ح) در عموم سازمان های اداری ما عمده ترین تلاش ها دردجهت حفظ وضعیت موجود صورت می گیرد. نوآوری و تغییر به عنوان ریسک مذموم و ناپسند تلقی می گرذ. دلایل این امر را می توان از تغییرات اتوبوسی مدیران و فقدان چشم انداز بلند مدت شغلی آنان تا مقاومت عوام و پوپولیسم رایج دانست علی ای حال در این چنین سازمان هایی طبیعتا افراد متوسط کارایی بهتری نسبت به نخبگان و صاحبان اندیشه خواهند داشت.
برای بقای بیشتر خودشان بر سر مدیریت وبرای اینکه عیب های خودشان رو نشودواینکه نمی توانند بالاتر از خود را ببینندوهمیشه عاشق تایید شدن هستندوقدرت انتقاد پذیری رو ندارندو......
چون براساس رابطه منصب گرفته اند و نه براساس تخصص و دانش ويژه بنابراين براي برملانشدن نادانيشان افراد نادان رابرمي گزينند و چه بهتر كه اين افراد متملق و چاپلوس و دو بهم زن نم باشند .
2-
خیلی ساده است وقتی مدیری با چاپلوسی و تملق ب مسندی رسیده باشد نه بر اساس شایستگی متاقلا میداند که زیر دتسی هوشمند و آگاه خطری است بالقوه برای پست مدیریت وی و همیشه سدی است در برابر خاسته های غیر منطقی و غیر اصولی وی پس بهتر است کسی را انتخاب کند به عنوان همکار که مدافع نوع نگرش وی باشد به قول معروف کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
بخاطر اينكه اكثرا آدمهاي ضعيف هستند و اعتماد به نفس كافي ندارند بخاطر مي ترسند با آدمهاي قوي كار كنند چون فكر مي كنند ضعفشون مشخص ميشه.
در ساختار اداری با نظامات فاسد مانده از دوران طاغوت که پس از انقلاب قرار بوده ضمن کاهش حجم آن ، به مردم اعتماد کنند . متاسفانه نه تنها در تمام تشکیلات وقوانین مردم هم چنان دروغ گویند مگر خلافش ثابت شود ، حجم تشکیلات اداری کشور چهار برابر شده است . طبیعی است که در این سیستم همه گونه فساد اعم از دروغ ، رشوه و....رایج باشد که تملق گفتن هم یکی از موارد آن می باشد و طبعا گفتن تملق تعجب وقباحت ندارد .
به دلیل آنکه 1- فرمانبردار می خواهند 2 -می خواهند بین تنبل ها اول باشند 3- مدیران خلافکار نیاز به افرادی دارند که بقای پست خود را در بقای مدیر ببینند و در مقابل او مخالفتی نشان ندهد. افراد توانمند اینطور نیستند و برای او دردسر سازند. در پایان اگر چنین رسمی رواج پیدا کند ریشه آن سیستم نابود می شود چون ترسوها احمق ها در سلسله مراتب قرار دارند چنانکه افتد وبینی
اولین و مهمترین شاخصه هایی که در یک کشور میتواند مرز خوبها و بدها و قویها و ضعیف ها، توانا و ناتوان و دانا و نادان را روشن کند شفافیت است. فقدان شفافیت باعث تیره و مات شدن معیارها میشود و افراد ضعیف، ناتوان و نالایق در پناه ابرهای تیره ابهام خود را خوب، متدین توانا و دانا جا میزنند. وقتی فلان آقا سالهاست در تلویزیون در مورد مسائل مهم ایدئولوژیک سخنوری میکند ولی تا کنون رو در روی یک مخالف ننشسته و جواب بدهد معلوم است خیال می کند علامه دهر است.
وقتی فلان آقا با نزدیک کردن خود به مقامات ارشد سیاسی که خود با کمک فیلتر بالا آمده اند برای خود جایگاه و مقام دست و پا میکند معلوم است شخصی که قرار است برای او کارکند هر چه به خودش شبیه تر باشد او راحت تر و راضی تر است. به اعتقاد من مهمترین قدم ایجاد شفافیت و آزادی خبری و اظهارنظر در کشور است.
یه امی وبیسواد که با هزار واسطه به مقام مدیریت رسیده هیچوقت افراد با سواد وقدرتمند انتخاب نمی کنند فرد بله قربانگو وترسو انتخاب می کند ..............!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی که نمیتواند خود را بالا ببرد سعی میکند دیگران را پایین بکشد تا عقب ماندگی خودش نمایان نشود
سلام مدير قوي و كارمند توانا بدنبال كار و توليد و نوآوري هستند و در ايران چون اساسا كاري انجام نمي‌شود و كارمندان بر اساس تئوري آدام اسميت (چاله كندن و پركردن)به قولي سر كار هستند در چنين شرايطي مديراني كه چنين شرايطي را قبول ميكنند افرادي زيرك اما فرصت طلب و جاه طلب هستند كه از دست رنج ديگران ارتزاق مي‌كنند پس در اين سيستم بهترين كارمندنيز كسي است كه توانايي و كارايي بالا نداشته و به ذات وجودي و كرامت خود آگاه نباشد و يا از روي تنبلي و تن پروري به شرايط بي اعتنا بوده و از روي عادت انجام وظيفه مي‌نمايد.
با سلام
ممنون از نظر سنجی مناسبی که گذاشته اید. لازمست به اطلاع برسانم ریشه این مووضع در عدم انتصابهای مناسب می باشد. همچنین زیردستان نیز بعضاً خودشان تمایل دارند در چنین شرایطی فعالیات نمایند. اما نکته اساسی اینست که تا زمانی که نظام شایسته سالاری و وجود ندارد و همیشه در سازمانها به مدیران ارشد افراد بی کفایت برای تصاحب پستهای بالای مدیریتی تحمیل می شوند (که بعضاً نه تنها تجربه ندارند، بلکه سود مرتبط نیز ندارند) لذا تا زمانیکه این فرهنگ در کشور ما وجود دارد که بعضی ها احساس می کنند کشور به انها بدهکار است و حق خود را باید از کشور بگیرند (الزاماً بدون زحمت) وضعیت همین است. نمونه های فراوانی از این دست داردم که با توجه به شرایط نظر سنجی، از ذکر آن پرهیز می شود. در نهایت باید گفت ادامه این روند چیزی جزء سقوط و نابودی سازمانهای نخواهد بود.
تلقی غلطی وجود دارد که هر چه سطح فرد در سازمانی بالاتر می رود باید کمتر کار کند. در نتیجه فرد با این رفتار روز به روز از تخصص خود دورتر می شود. حال این فرد نمی خواهد جای خود را از دست بدهد پس ....
نکته دیگر عدم تمرین مناسب در کار گروهی است. این قضیه در حد کمتری حتی در شرکتهای خصوصی نیز وجود دارد. یعنی من چون مدیر پروژه هستم نمی خواهم کسی توان فنی بالاتری از من داشته باشد. این موضوع باید از دو طرف حل شود. یکی اینکه مدیر باید سعی کند از راه های دیگر دانش خود را افزایش دهد یا در صورتی که واقعا فردی لایقتر وجود دارد کار را به او بسپارد. ولی از طرف دیگر بقیه هم باید ظرفیت داشته باشند. یعنی تا اینکه مدیر کمی از لحاظ فنی ضعیف شد خود را لایق تر از آن ندانند. شاهد این مطلب را زیاد دیده اید که همه خود را کارشناس تر از کارشناسان می دانند.
چون مدیران اگرزیردست باسوادومتخصص راانتخاب کندجایگاهش متزلزل خواهدشدوبه همین خاطرمدیران ماازچاپلوسی وپابوسی لذت می برندوبابی سوادازترخودراحت ترکنارمی آید.متاسفانه درنظام اداری ما،وابستگی قومی وآشنایی بامقامات مافوق،بررتبه علمی وتخصص وسنوات خدمت وغیره برتری دارد.فرهنگ ما:قوم وخویش بازی وخویشاوندسالاری به جای شایسته سالاری
2- قدرت کاذبی که در اثر مدح و ثنا گویی زیر دستان بدست آورده در معرض خطر می بیند
3- چون بدون هیچ ضابطه ای بر این کرسی نشسته و می داند این جایگاه واقعی او نیست لذا احتمال خطر را از نطفه خفه می کند
3- مدیریت معمولا با تجربه همراه است مدیری که در حد مدیر وزارتی و یا استانی است با سن 25 الی 30 سال چگونه می تواند با تجربه تر از خود تعامل کند در صورتی که هنوز انرژی حاصل از احساس در وجود خود دارد و افراد ثنا گو هم این فتیله را زیاد می کنند
ما هنوز بعد از اين همه مدت كه از عمر انقلاب مي گذرد در انتخاب متخصص يا متعهد شك داريم. به عنوان نمونه يك متخصص قوي كه حالا انقلاب نه بلكه دولت را قبول نداشته باشد در هر دوره اي به كار گرفته نميشود.
در خصوص مديران ضعيف هم گفتني هست از خود دولت فكر كنيد آيا رئيس جمهور با ادمهاي قوي تر از خودش توانست كار كند؟ اين فرهنگ بايد از راس هرم شروع و به پائين جامعه تسري پيدا كند. هر مخالفت با نظر ما به معني دشمني و مخالفت با ما نيست. در ايران فقط آقاي خاتمي بود كه عليرغم اينكه اقاي شمخاني در انتخابات كلي با ايشان مخالفت كرد از ايشان در كابينه استفاده كرد.
ما هنوز بعد از اين همه مدت كه از عمر انقلاب مي گذرد در انتخاب متخصص يا متعهد شك داريم. به عنوان نمونه يك متخصص قوي كه حالا انقلاب نه بلكه دولت را قبول نداشته باشد در هر دوره اي به كار گرفته نميشود.
در خصوص مديران ضعيف هم گفتني هست از خود دولت فكر كنيد آيا رئيس جمهور با ادمهاي قوي تر از خودش توانست كار كند؟ اين فرهنگ بايد از راس هرم شروع و به پائين جامعه تسري پيدا كند. هر مخالفت با نظر ما به معني دشمني و مخالفت با ما نيست. در ايران فقط آقاي خاتمي بود كه عليرغم اينكه اقاي شمخاني در انتخابات كلي با ايشان مخالفت كرد از ايشان در كابينه استفاده كرد.
اشکال در راس هرم مدیریتی است . بالاترین مقام مدیریتی است که مدیران عالی ضعیف را به کار میگیرد و مدیر عالی ضعیف هم مدیر میانی ضعیفتر را انتخاب میکند و به تبع آن مدیر پایین دستی هم چیزی جز ضعف از خود بروز نمیدهد و اینها همه در راستای مدیری است که در راس همه این افراد قراردارد و بر ضعف هیچکدام خرده ای نمیگیرد و برعکس تشویق هم می شوند و نظارتها و بازرسی ها هم یا سوری است و یا نتایج ضعف مدیران با اعمال نفوذ مدیران ضعیف و البته قدرتمند محو می شوند . البته این افراد ضعیف معمولاً با بوغ و کرنا اقدامات بسیار ضعیف خود را دستاوردی مهم جلوه می دهند و اگر در گوشه ای کار کارشناسی خوبی هم انجام شده باشد آنرا بنام خود تمام میکنند . در هر حال اشکال همیشه در راس است . چراکه مدیر یا حاکم خودکامه افراد بله قربانگو و بی دردسر برای خود برمیگزیند .
این مدیری که درباره آن صحبت می شود بالاخره یک مدیر بالاتری نیز دارد به این نتیجه می خواهم برسم که مدیر سطح بالا به علت ضعیف و ناتوان بودن در انجام وظایف سعی می کند صدای اشخاص با تجربه مجموعه خود را با یک مدیر نالایق و سطح پایین خاموش کند.به عبارت دیگر اگر می خواهید کسی را خاموش کنید ابتدا باید ارزش آن را ساقط کنید واین محقق نمی شود مگر در سایه استفاده از مدیران ضعیف که بر یک عده چیز فهم حکومت می کنند.
تابناك عزيز !!! فكر مي كني با اين حرفها چيزي عوض مي شه؟
افراد مطیع و ضعیف رو انتخاب میکنند که یه روز براشون شاخ نشن..
برا اینکه ضعفای خودشون رو نشه ، برا اینکه هر دستور احمقانه ای دادن و خواستن با سرنوشت بقیه بازی کنن کسی صداش در نیاد .
عدم وجود شایسته سالاری و بی برنامگی متعاقب آن ، نبود شفافیت و شیوع فساد همه موجب راندن افراد قوی به خارج گود و حضور افراد ناتوان در پست های مختلف و حساس می گردد و نتیجه آن پیشی گرفتن هر ننه قمری در منطقه نسبت به کشور ماست!!
موضوع بدي را انتخاب كرده‌ايد، همه جوابش را مي دانند :)
خیلی ساده است :
چون خودشان هم روزی اینگونه بوده اند!
چون مدیر نیستند
چون خودشون در كارشون كم سوادند و ميدانند جايگاهـى كه در ان قرار گرفته اند جايشان نيست ,براى اينكه ضعفشان برملا نشود و ضايع نگردند و از انجا كه عقده بله قربان دارند كسانى را مياورند دور خود چاپلوس ,بله قربانگو ودر ضمن بيسواد تر از خود كه نقطه ضعفهـايش پنهـان باقى مانده و مورد تمسخر زير دستى نباشند!
اصولا مدير قوي كه قابليتهاي او از ابعاد گوناگون داراي مولفه ها و شاخص هاي مطلوب مي باشد همكارن خود را از بين آناني كه اين مولفه ها را دارا باشند انتخاب مي نمايد .
به نظرم این موضوع در عین سادگی پیچیده است و دلایل متعددی داره. باید ریشه این موضوع رو در برخی از رفتارها و دیدگاههای حاکم بر کل جامعه جستجو کرد باید با نگاهی جامعه شناخت موضوع رو بررسی کرد . اما نظر شخصی من اینه که از جمله مهمترین عوامل روبنایی این معضل عدم قرار گرفتن هرکس و هر چیز در سرجای خودشه.وقتی کسی با هر روش و مستمسکی در جایگاهی قرارمیگیره که میدونه حقش نیست و در حد تجربه و تخصصش نیست و میدونه افرادی محقتر از اون برای تصدی پست مورد نظر هست بنا بر این و بطور طبیعی سعی میکنه به هر نحو ممکن فضا رو مدیریت کنه تا حداکثر زمان ممکن بر مسند بمونه و یکی از کارهایی که بایدانجام بده حاشیه نشین کردن افراد لایق و استفاده از افرادی با توان کمتر از خودشه. البته باید به این نکته حتما توجه داشت در این شریط تقصیر زیادی متوجه او نیست بلکه مقصر اصلی کسی است که او را برخلاف لیاقتش منصوب نموده
چون در یک سیستم بیمار مدیریتی اپیدمی منفعت طلبی مرضی واگیردار است و بی ایمانی شرف کاریشان را به بادداده و بی غیرت شده اند
با سلام
متاسفانه در کشورما انتخاب مدیر سیلقه ای است و قانون مدار نیست. بخاطر همین مدیران سعی می کنند افرادی را انتخاب کنند که غلام حلقه به گوش آنها باشند. همیشه در درگیری بین یک کارشناس و مدیر حق را به مدیر می دهند اگر چه آن مدیر گناهکار باشد. در حطیه کاری خودم چندین نفر هستیم که یک مدیر نالایق داریم که که از رده پایین تا بالا از ایشان شاکی هستند و این موضوع را تمام مدیران بالاتر از وی نیز می دانند ولی هیچ کاری با ایشان ندارند. ولخرجی در بیت المال ، توهین به شخصیت کارمندان، برده حساب کردن کارمند و غیره جژء خصوصیات وی میباشد. و تا زمانی که همچین مدیرانی داریم نباید امید داشت که ممکلت درست خواهد شد. البته در کنار این مدیران نالایق مدیرانی هم هستند که واقعا مدیر موفق و نمونه ای هستند ولی چه فاید که خیلی انگشت شمار می باشند.
این بحث شما دو مرحله داره اول زمانی که تازه به قدرت میرسند دوم بعد از مدتی که در قدرت هستند در مرحله ی اول چون اگر آدم در جایگاهی که حقش نیست ایستاده باشه از لحاظ روحی ترس به تنش کشیده شدن و آزمون شدن مدتی باهاش هست پس کسی رو زیر دست خودش میاره که توانایی به چالش کشیدنش رو نداشته باشه در مرحله ی دوم یعنی پس از مدتی در قدرت بودن و مورد متملق هر روزه قرار گرفتن از بس با آدم های پایین تر از خودش و متملقان و چپلوسان دم خود شده که یک حس خود بزرگ بینی کاذب می گیره و خودش را بهترین در جایگاهش میبینه و این بار اگر کسی هم بیاد که اندکی چیزی جز چاپلوسی بر زبان بیاره تاب نمی آورد و آن را عذل می کند .
وقتی آدم ها به مرحله ی دوم می رسند خیلی خطر ناک می شوند و پس از مدتی خود را یک معصوم در جایگاه کنونی می پندارند و اندکی بعد حرف هایی می زنند که گویی ادعای خدایی می کنند .
چون اصولاً خود مدیران ارشد هم ضعیف و مطیع هستند
همین عامل باعث شده بسیاری از نخبه های ما سر از کشورهای دیگه دربیارن .
صندلی مدیریت صندلی رویایی خیلی ازما ایرانیان بوده و عاشق تکیه زدن بر آنیم .از آنجا که مدیران معمولا" بر اساس شایستگی انتخاب نشده و از لایه های پایین کاری به سمت بالا نیامده و مراحل مختلف کار را درک نکرده اند لذا اطلاعات لازم و اعتماد به نفس اداره موقعیت بدست امده را ندارند. و از انجا که خود صاحب سرمایه سازمان مربوطه نیستند حفظ صندلی مربوطه مهم تر از حفظ سازمان و ارتقا ان می باشد و نمی خواهند زیردستان انها از خودشان قوی تر باشند چرا؟ چون از نگاهی ادم های قوی زیر دست ممکن است توسط مدیران بالایی شناسایی شده و جایگزین مدیر مربوطه شوند .
هم چنین از انجا که تصمیمات سازمانی در ایران تحت فشار مسایل زیاد و بعضا" نامعقول درکشور واقع شده دستورات مدیریتی نیزدر سازمان بعضا نامعقول بوده و اجرای فرامین نامعقول صرفا توسط پرسنل ضعیف قابل انجام بوده و پرسنل قوی و صاحب نظر در برابر این موضوع مقاومت خواهند کرد.
هم چنین تضییع حقوق پرسنل ضعیف بسیار ساده تر از پرسنل قوی می باشد

همیشه مدیران قوی و لایق که اعتماد به نفس لازم را دارند بدنبال ادم های با اطلاعات و لایق در کار خود می گردند. زیرا داشتن پرسنل قوی باعث پیشرفت ان مدیر نیز می شود.
چون افراد باسواد موقعيت شغلي اونها رو تهديد ميكنن
چون از مديران استفاده نميشود!!

كساني كه در سمت مديريت هستند ,اساسا" مدير نيستند.

مدير و پست مديريت دو موضوع كاملا" مستقل هستند.

مديريت يك سيستم, با اهداف آن سيستم مفهموم پيدا ميكند و براي نيل به ان اهداف بايد مدير مربوطه داراي ويژگيهاي متناسبي باشد.

در ايران معيار اوليه براي انتخاب مديريت هيچ تناسبي با سيستم و اهداف آن ندارد.
در انتخاب مديران معيارهاي كلي و بيربط, مد نظر قرار ميگيرد.
مدیریت دانشی است که تا سطح دکترا وحتی بالاتردردنیا مطرح می باشد و در جامعه مابیشتر مدیران دارای چنین دانشی نبوده ونمیتوانند دارای انتخاب درست جهت استفاده از پتانسیل های موجود در کشور باشند
به دلیل حاکم شدن واژه مانوس روابط سالاری بر واژه فراموش شده شایسته سالاری و لذا رشد حبابی مدیران بی سواد و نوچه های بله قربان گو، تا جایی که ریشه فرزندان شهید و تحصیل کرده این مرز و بوم هم که می خواهند پا جای پای پدر خود گذاشته و به این مملکت خدمت کنند با تیشه که چه عرض کنم با موشک اس 300 میزنند و جالب آنکه از طرف مدیران بالاسر هم حمایت می شوند. همان بهتر که اون دریادلان رفتند و ندیدند.
مدير بودن در ايران حقوق بيشتر و مسئوليت كمتر به همراه داره. خارج از ايران حقوق يك مدير زياده به دليل استرس‌ها و مسئوليت‌هاي زيادي كه داره ولي در ايران حقوق مدير زياده و بابت اشتباهاتش هم هيچ وقت مورد بازخواست قرار نمي‌گيره و در يك حاشيه امن به كارش ادامه مي‌ده. به خاطر همين سمت مديريت در ايران كلا براي همه مطلوب هست. در نتيجه كسي هم كه مدير شده به هيچ قيمتي حاضر نيست از اين سمت كنار گذاشته بشه و طبيعتا آدم‌هاي قوي‌تر از خودش رو جذب نمي‌كنه تا مبادا موقعيتش به خطر بيفته. اگر در كنار حقوق و مزايا و پاداش‌هاي آنچناني از مديرها كار و مسئوليت و پاسخگويي بيشتر خواسته مي‌شد اونوقت واقعا كساني كه مهارت و دانش مديريت داشتند مدير بودند و چون عملكردشون رو زير ذره‌بين مي‌ديدند سعي مي‌كردند كه افراد قوي رو جذب تيمشون كنند تا عملكرد تيم و در نتيجه عملكرد خودشون بهتر بشه.
چون خود مدیر هم برای بالادستش همین حالت را دارد.
پاسخ ها
حمید
| Armenia |
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
عجب مخی داری تو... واقعاً نخبه ای، خوشم اومد
1-بي كفايتي2-نحوه گزينش آنها بر اساس بر رابطه بوده3- تصميم گيري در مورد مسايل براساس نظر شخصي و نه با كمك ديگران انجام ميگيرد4-حفظ موقعيت5-تملق سبب فراموشي ضعف آنها به صورت موقت ميشود.6-يكه تازي
با سلام
استفاده از کلمه مطیع و ضعیف در کنار هم اشکال دارد. در هر صورت زیر مجموعه ها و بخش های کارشناسی قشر زیرک ، قوی و با هوش هستند و اگر اینها مطیع باشند دلیل بر اخلاق خوب و انسانیت آنهاست و اطاعت پذیری از مدیران می باید یک اصل باشد که البته تعهد ها در این خصوص از بین رفته است و جای خود را به گستاخی داده است.
ولی اگر شما موضوع ضعف مدیران را می خواهید به چالش بکشید سوال اشتباه طرح کرده اید. صادق باشید و عادت دوپهلو سخن گفتن را فراموش کنید.
از یک منبع غیر موثق شنیده ام که ضریب هوش ایرانیان در هر 6 نفر 5 نفر بالای 70 می باشد( بعید است) ولی جالب این است که همان یک نفر زیر 70 مدیر می شود.
بنابراین شیوه انتخاب مدیران باید اصلاح شود وگرنه یک حسن احلاق اداری را نکوهش نکنید- اطاعت پذیری دلیل ضعف نیست.کارمندان مختارند با مدیر کار کنند یا خیر وقتی کار می کنند باید اطاعت پذیر باشند.
نکته خواندنی:
در پاکستان یک آزمون برگزار می شود که فقط پذیرفته شدگان در این آزمون می توانند در آینده در پست های مدیریتی مشغول شوند . بسیار جدی تر از کنکور ما و تقریبا از معدود برنامه های بدون تقلب و حاشیه در پاکستان می باشد.
هزار نکته باریکتر از موی اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
چون ایرانی به فکر کار نیست فقط به فکر اینه که جیب خودشو پر کنه بس.
بدیدم کسی برسر شاخ نشته و بن می برید..!!
دقیقا حکایت ما ایرانیهاست
1) طول عمر مديريتهاي كمتر از 3 سال است
2) افراد با سواد حاضر به انجام كارهاي غير اصولي و غير منطقي وغير حرفهاي نيستند
3)تملق شنيدن در تمامي افراد وجود دارد ليكن مديران داراي اعتماد نفس گول نميخورند كه متاسفانه هرچه بجلو ميريم از تعداد آنها كم ميشود.
4)وجود يك انجمن علمي مستحكم مانند جامعه حسابداران رسمي (اگر چه نارسائيهاي در آن مشهود است) در فضاي جامعه مديران كشور وجود ندارد جامعه كه مديريت آن در دست دانشگاهيان اتاقهاي بازرگاني غير دولتي باشد و بخش خصوصي و دولتي الزام به انتخاب مدير خود در ان جامعه باشند.
5)افراد در اين انجمن يا جامعه موظف به گذاراندن مراحل علمي و عملي باشند و اگر تخطي مرتكب شدند در هيچ جاي كشور در منصب مديري بكار گيري نشوند .
6)حتي ميتوان وزرائ و نمايندگان مجلس را از اين جامعه شناسائي نمود.
7) وقتي ملاك براي انتخاب مدير نباشد افراد مجبورند از بين دوستان خود مناصب را انتخاب كنند و اين آغاز شروع مشكلات است كه يكي از عوامل آن پرسش شماست.
8) ايجاد يك جامعه عام مديريتي با تصويب قانون بدون دخالت پنهان و آ شكهر دولت بتمامي اين موضوعات خاتمه ميدهد .
زیرا مدیران ضعیف تر جلوی هر کاری را این مدیران می خواهند انجام بدهند را نمی گیرند . پس این مدیران هر کاری می خواهند می توانند انجام دهند
به علت اینکههر مدیری نگران این امر است که در افراد زیر مجموعه فردی لایقتر وبا قدزت بیشتر جلب توجه نموده وصندلی مدیریت وریاست راز اوبرباید
چون اختلاص و سوء استفاده مالی در جامعه مدیریت ما به یک نوع فرهنگ تبدیل شده است و با انتخاب افراد ضعیف و بلی قربان گو راحت میتوانند به هدف خود برسند
مطابق قوانین مدیریتی دیلبرت ، پوت و ... در کل سیستمهای مدیریتی رفتارهای مشابهی در کل جهان دیده می شود :
1- در سیستمها مدیران بالایی تمایل دارند افراد ضعیف را از چرخه تاثیر گذاری در روند تولید و خدمات خارج کنند بنابر این افراد ضعیف را که تخریب کمتری می توانند ایجاد نمایند به مدیریت انتخاب می کنند.کار اصلی بر دوش کارشناسان قویست و اینگونه مدیران فقط نقش ارتباط با مدیران بالایی را ایفا می کنند.
2- قانون دوم: فناوری در احاطه دو گروه است :آنانیکه می فهمند آنچیزی را که مدیریت نمی کنند دسته دیگر آنانی که آنچه را مدیریت می کنند نمی فهمند
.
خلاصه این اصول یعنی اینکه در کل دنیا و نه فقط ایران افرادی که لیاقت کمتری دارند به مدیریت ارتقا می یابند.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
اگر این قانون درست باشد بازهم بازده کاری مدیران شرکتهای خارجی کجا داخل کجا.
دلايل مختلفي براي اين كار مي توان نامبرد:
1-عدم امنيت شغلي افراد و از جمله مديران
2-بي كفايتي مديران
3-پارتي بازي و عدم توان و سواد مناسب براي شغل مديران
4-فرهنگ فاميل و دوست پروري
5-نبود فرهنگ كار گروهي در ايران و تحمل نظرات ديگران
6-نبود زير ساخت اداري منسجم و يك پارچه كه كمتر وابسته به نفرات و نظرات شخصي باشد
7-عدم آموزش افراد در شغل و ملاك نبودن جنبه علمي شغل
8-سيستم سنتي اداري و كاري در ايران
مدیر در هر سطحی چنانچه اعتماد به نفس داشته باشد، از همکاران قوی برای انجام امور استفاده میکند. همکاران با لیاقت نیز حاضر به همکاری با مدیران ضعیف نیستند. این یک معادله منطقی است، مدیر قوی در برابر همکاران قوی. روش های گزینش مدیران در حال حاضر ایراد های فراوان دارد. از بیشتر لحاظ جامعه ما به بالای سرش نگاه میکند و رفتار ایشان را تقلید می نماید. انچه در سطوح میانی و پایین کاری مبینید، در حقیقت رفتار سطوح بالایی را نمایندگی می کند.
1- چون مدیریان ایرانی فقط نام مدیر را به یدک می کشد و از شاخصه های مدیریت بعضا حداقل اطلاعات را نهم دارند.
2- مشکلات روحی روانی از جمله حسادت و بخل و تنگ نظری در یک سامانه مدیریتی برای شکوفایی ها یک بازدارنده است.
3- متاسفانه در جامعه ایران ؛ تخصص معنای کاربردی ندارد بنده به عنوان یک معلم دانشگاه تحقیقی در این زمینه انجام داده ام که نتایج آن نگران کننده است.
من در طول زندگی کاری ام در شرکتهای خصوصی با مدیران مختلفی سروکار داشته ام که اکثریت آنها فرزندانی هستند که بواسطه داشتن پدری پولدار ، شرکتی تاسیس کرده اند و متاسفانه نه سواد درست و حسابی دارند و نه از علوم پایه مدیریتی بهره ای برده اند .
یکی از خصوصیات مشترک آنها اینست که فقط می خواهند از طریق دلالی (بازرگانی) و یا نوسانات قیمتی به سود سرشار برسند .
آدم هایی که در ایران در بالاترین سطح آموزشی (مثلا دانشگاه تهران- شریف و امیرکبیر) درس می خونند نمی توانند به جایی برسند در حالی که اکثر مدیرهای کشور مدرک های تقلبی دارند. تا وقتی که نظام مدیریت کشور وارونه هستش هیچ آدم شایسته ای به جایگاهش نمی رسه و از کشور فرار می کنه.
قائده این است که اگر مدیران زیر مجموعه دارای چنین صفاتی باشند ضعف او مشخص نمیشود و او را ارجع و متناسب میبینندو بغاع وحیات دراین روش است اگر مدیر قوی و......باشد بیشک در کمترین زمان باید غزل خدا حافظی رابخاند .و تشکر میکنم که بهترین واساسی ترین موضوع که ریشه بسیاری از نابسامانیهادارد و یکی ازمشکلات جامعه امروز ماست پرداخته اید
چون منافع ملی مد نظر نیست.
ايكاش بجاي اين پرسش كه پاسخ آن اظهرمن‌الشمس است. مي‌پرسيديد كه براي جازگزيني اين مديران چه بايد كرد؟ كه به نظر حقير ابتدا بايد مديراني كه فقط از خدا بترسند و براي او كار كنند، خلاق باشند، پوست كلفت باشند، پر تلاش باشند و . . . تربيت كرد. سپس براي جايگزيني آنها راهكار مناسب را ارائه نمود.
در غير اينصورت اين ره كه مي‌رويم به نا كجا آباد است.
البته به نظر من این دیدگاه کلی نیست .بعضی مدیران ترجیح می دهند از افراد ضعیف استفاده کنند و بر عکس بعضی از مدیران از افراد قوی استفاده می کنند .من بعنوان یک مدیر میانی تجربه هر دو نوع مدیریت را داشته ام که چون قرار شد اسم دستگاهی ذکر نشود مثال عینی نمی زنم .ولی بطور دقیق مشاهده کرده ام که زمانی که تیم مدیریتی قوی وفعال است دستگاه بسیار دقیق و پاسخگو به ماموریت محوله است وزمانی که تیم ضعیف است دستگاه فشل می شود .بنابراین وقتی نظارت از بالا قوی باشد مدیران مجبورند همکاران قوی بگذارند تا کمتر از انها انتقاد شود ووقتی نظارت کمتر شد پاسخگویی بسیار کاهش می یابد .در مورد قوای سه گانه نیز صادق است اگر نظارت کم شود اشکالات زیاد می شود .به امید روزی که جناحی فکر نکنیم وبا مدیران ضعیف بخاطر خدا وکشور هم که شده برخورد کنیم وتوضیح بخواهیم با این امانت الهی چگونه رفتار کرده اید
وقتی یک جامعه دردوره های طولانی گرفتار و اسیر و درگیرمصیبت باشه متناسب با همون شرایط پرورش پیدا میکنه.اینکه ما تشنه ریاست و تملق وتعریف شنیدنیم همگی نشانه زخمهای التیام نیافته تاریخیه.
اصولا يك مدير ضعيف زير دستان قابل تر از خود را تهديدي بالقوه براي ادامه ي مديريت خود مي داند، از اينرو سعي در اين دارد كه دور و بر خود را با افراد چاپلوس و ضعيف پر كند.
مدير بي لياقت=افراد يول اطرافش باشن براي ثبات صندلي
تمام مطالب تا 15/28 دقیقه که مطالعه کردم درست است و بطور خلاصه:
1-علاقمند به منصب
2-بیسوادی
3-تملق دوست
4-اگر زیر دست با کفایت باشد آتها در سایه او محو میشوند
5-کلا رابطه ای مدیر ارشد شده اند و با دستور اینکه از خود اراده ای نداشته باشند سر کار آمدهاند و انتخاب یک معاون لایق با این تز در
تضاد است
6-ختم کلام اینکه چراغ پر نور جلوه چراغ کم نور را از بین می برد
در بیشتر جاها افراد بر اساس تجزیه و تحلیل شغل بکار گرفته می شوند و این اصل بیانگر بیشترین تناسب فرد با شغل مورد تصدی است اما متاسفانه در کشور ما فردی پیدا میشود بدون شغل وبرای او کار می تراشند اگر فرد بر اساس شایستگی انتصاب نشود او هم افراد ضعیف همانند خود را به کار می گمارد از سوی دیگر ضعف شخصیتی مدیر در عدم توانایی اقناع پست باعث می شود افراد چاپلوس را برای جبران ضعف شخصیتی اش بکار بگمارد افراد چاپلوس در برابر شخصیت رشد یافته جایگاهی ندارند اما در کنار افراد ضعیف لازم وملزوم یکدیگرند
تابی جون !
آخه تو نمیدونی ، با پارتی مدیر بشی و دور و بریات رو همه رو از افراد هالو و پخمه و بله قربان گو ، بچینی . چه حالی میده .....
از4 سال قبل در دفتر فروش یک شرکت انبوه ساز نیمه دولتی مشغول به کارم. یک و نیم سال قبل با رفتن مدیرمالی شرکت مدیر فروش در پست وی مشغول بکار شد و برای فروش یک نیروی بازنشسته آموزش پرورشی که در هنرستان دولتی پسرانه ناظم بود گمارده شد. در برخورد اولم با وی این مطلب بدستم آمد که وی اعتقادی به نیروی جوان ندارد و یا اینکه با ما خوب نخواهد بود. البته من در دوره تصدی مدیر قبلی نیز کم لطفی هایی را در حقم می دیدم ولی امید داشتم آنها کم شود. حال بعد از گذشت این همه مدت هر روز با تخریب کارهای بنده (مسئولیت تنظیم و عقد قراردادهای فروش و امورات اولیه مالی بر عهده بنده است) با عناوین مختلف سعی در تنگ کردن عرصه و فراری دادن من دارد. ضمن اینکه این آقای بازنشسته که تا دیروز به قول خودش در خانه اجاره ای می نشست حال طی این مدت کم ماهیانه 2 میلیون حقوق می گیرد و چند ده میلیون نیز از شرکت عایدش شده با فراری دادن من سعی به بکارگیری فرزند خود بجای من دارد.
دو دلیل مشخص وجود دارد: اول اینکه خود مدیران، غالبا ضعیف بوده و به واسطه لابی های سیاسی و توازنات مربوط به آن منصوب می شوند. بدین ترتیب عدم تخصص و توانایی مدیر در حوزه انتخاب همکاران ومشاوران طبیعی خواهد بود. دوم اینکه حضور مشاوران و همکاران قدرتمند شاید خطر خطیری بیخ گوش جناب مدیر باشد.. تنها مدیر باید به چشم بیاید چرا که اصلا ساز و کار مشخصی که مدیریت و بیلان مجموعه را مد نظر قرار دهد و ترازی باشد برای سنجش توانایی و لیاقت مدیر، در سیستم بروکراسی ما وجود ندارد. گرد و خاک کردن مدیر و جلب رضایت مدیران فرادست که آنها نیز مشخصا کم توان و کم دانش هستند وضع نامطلوب اخیر را تشدید می نماید.
در مديريتي اصلي وجود دارد كه مي‌گويد: رهبران قوي به دنبال زيردستان قوي هستند.
1) طول عمر مديريتهاي كمتر از 3 سال است
2) افراد با سواد حاضر به انجام كارهاي غير اصولي و غير منطقي وغير حرفهاي نيستند
3)تملق شنيدن در تمامي افراد وجود دارد ليكن مديران داراي اعتماد نفس گول نميخورند كه متاسفانه هرچه بجلو ميريم از تعداد آنها كم ميشود.
4)وجود يك انجمن علمي مستحكم مانند جامعه حسابداران رسمي (اگر چه نارسائيهاي در آن مشهود است) در فضاي جامعه مديران كشور وجود ندارد جامعه كه مديريت آن در دست دانشگاهيان اتاقهاي بازرگاني غير دولتي باشد و بخش خصوصي و دولتي الزام به انتخاب مدير خود در ان جامعه باشند.
5)افراد در اين انجمن يا جامعه موظف به گذاراندن مراحل علمي و عملي باشند و اگر تخطي مرتكب شدند در هيچ جاي كشور در منصب مديري بكار گيري نشوند .
6)حتي ميتوان وزرائ و نمايندگان مجلس را از اين جامعه شناسائي نمود.
7) وقتي ملاك براي انتخاب مدير نباشد افراد مجبورند از بين دوستان خود مناصب را انتخاب كنند و اين آغاز شروع مشكلات است كه يكي از عوامل آن پرسش شماست.
8) ايجاد يك جامعه عام مديريتي با تصويب قانون بدون دخالت پنهان و آ شكهر دولت بتمامي اين موضوعات خاتمه ميدهد .
همه گفتند چون مديران ميترسند كه با سوادتر از خودشون جاشونو بگيره و ... ولي من ميخوام بگم افراد قوي تر از مديران ما هم حاضر به همكاري با مديران ضعيف نيستند و يا اينكه خودشان را مقيد نمي كنند.
پاسخ ها
قدرت
| United States of America |
۲۲:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
افراد قوي تر با مديران ضعيف كار نمي كنندچونكه: مدير عارش مياد بياد اين طرح را فلاني داده من نقش معرفي دارم
2-چون مدير ضعيف از طرح مذبور سردر نمياره به خاطر همين نمي خواد زير بارش باره
3-افراد قوي طرحهاي در خور توجهي ارائه داده اند ولي چون در سركوب بوركراسي گير كرده دلسرد شده اند.
در مديريتي اصلي وجود دارد كه مي‌گويد: رهبران قوي به دنبال زيردستان قوي هستند.
چون پارتی بازی جای شایسته سالاری رو گرفته.
برای اینکه خودشان افراد بی اطلاع ونا آگاه می باشند
مطابق قوانین مدیریتی دیلبرت ، پوت و ... در کل سیستمهای مدیریتی رفتارهای مشابهی در کل جهان دیده می شود :
1- در سیستمها مدیران بالایی تمایل دارند افراد ضعیف را از چرخه تاثیر گذاری در روند تولید و خدمات خارج کنند بنابر این افراد ضعیف را که تخریب کمتری می توانند ایجاد نمایند به مدیریت انتخاب می کنند.کار اصلی بر دوش کارشناسان قویست و اینگونه مدیران فقط نقش ارتباط با مدیران بالایی را ایفا می کنند.
2- قانون دوم: فناوری در احاطه دو گروه است :آنانیکه می فهمند آنچیزی را که مدیریت نمی کنند دسته دیگر آنانی که آنچه را مدیریت می کنند نمی فهمند
.
خلاصه این اصول یعنی اینکه در کل دنیا و نه فقط ایران افرادی که لیاقت کمتری دارند به مدیریت ارتقا می یابند.
مدیران ایرانی به منصبی که دارند بسیار دلبسته اند و حضور افراد زیرک و کاردان وفعال زنگ خطری برای منصب آن ها محسوب می شود
در ایران چون به دست اوردن مقام بر اساس شایسته سالاری نیست و از طرفی این مدیران برای اینکه ضعف انها در اشکار نشود از پذیرش افراد خبره اگاه جلوگیری می کنند تاریخ ایران نشان میدهد کلا نظام پادشاهی و دولتی ایران در طول تاریخ همیشه به همین منوال بوده و این را هم بپذیرید و که هر جا هم افراد خوب و باسواد وارد شده اند یا به طریقی حذف شده اند مثل امیر کبیر در دوران قاجار
سیالیت سیاسی چاره همه دردها.
شاید این سئوال برای شما هم پیش آمده باشد که چرا علیرغم بالا بودن ضریب هوشی ما ایرانی ها نسبت به اروپاییان ، ما به عنوان کشور توسعه نیافته و آنها به عنوان کشور پیشرفته شناخته می شوند.در نظام بخصوص دولتی چون اکثرا"مدیران ارشد انتصابی هستند و انتخابی نیستند،لذا فاقد کارایی و اثربخشی بوده و چون از توانایی لازم برخوردار نیستند از اینکه کسی آنها را زیر سئوال ببرد می ترسند پس از افراد متملق و چاپلوس استفاده می کنند.و اگر از آنها ایراد گرفته شود آن شخص صلاحیت احراز پست بالاتر را از دست می دهد .متاسفانه وصیت اسکندر مقدونی ظاهرا" در ایران اجرا می شود ...ای کاش مدیران ارشد داستان شاه لیر اثر شکسپیر را مطالعه می نمودند .
معمولا مديران با افراد ثابتي كه با خلق و خوي آنها تناسب دارند را با خود بر سركار مي آورند و در صورت جابجايي از بخشي به بخش ديگر آنها را نيز كوچ مي دهند. و از پذيرش افراد جديد بالاخص جوانان مستعد در كنار خود خودداري مي كنند.
به نظر من ما ايراني ها عادت د اريم در يك چارچوب خاص فعاليت كنيم و از تجربه چيزهاي جديد و كار با افراد جديد هراس داريم .
وقتی بحث طی کردن راه 100 ساله در یک شب و بستن کوله بار و عزم سفر با قالیچه سلیمان باشد. مدیران حتی از استخدام و به کار گماردن افغانی و عمله حتی در پست های معاونت و ریاست هم ابایی ندارند. بعد وقتی به بالاتر رجوع می کنید می بینید بابا آن مدیر جزء واقعا" خودش به تنهایی فیلسوفی بوده که آن هم حقش خورده شده.
مهاجر جماعت برای بقای خودش دست به هر کاری می زند . وقتی این مهاجر با هرروشی مسئول شود طبیعتا فامیل و دارو دسته هم ولایتی اش را برای بقای خود و فامیل روی کار می آورد. وقتی شایسته سالاری ملاک نباشد و حراست ادارات هم همین سبک بالا آمده باشند از چه چیزی حراست خواهند کرد؟ از فامیل یا از اصول؟ اگر از اصول حفاظت می کردند الان اینگونه نبود که در اکثریت قریب به اتفاق ادارات و وزارتخانه ها افراد غیر مدیر و غیر متخصص حاکم باشند.
ناتواني مديران متاسفانه در تمام سطوح بالا وحتي بعضا مياني ادارات دولتي وغير دولتي مشهود است چون مدير بر اساس روابط منصوب شده وضوابط در ادارات حاكم نيست براي اينكه جايگاه خود را حفظ كند از كساني استفاده مي كند كه اولا سطح سوادشان پايين بوده ودست به تملق گويي انها بسيار بالا وبراي اينكه كارشان با مشكل مواجه نشود در سطوح پايين از افراد متخصص كه بتوانند انها را كنترل وبر سرشان هم بزننند استفاده مي نمايد اين ركن مديريت در جامعه ماست وخواهد بود به همين خاطر هر گز ما پيشرفت نخواهيم كرد چون متخصصين ما در سطوح پايين هستند واگر پا را فراتر از گليم خود بگذارند يا اخراج يا در جا خواهند زد
میدونید چیه؟؟
این ها افرادی ترسو هستند که با اوردن چنین افرادی (که بعضا هم پارتی بازی می کنند) نمیذارن بخور بخورشن معلوم بشه.
1- مدیریت جمع ضعیف ساده تر است و اصلا دانش مدیریتی نمیخواهد.
2- ترس از اینکه نبوغ و خرد زیر دست موجب آن شود که روزی جایش توسط آن شخص اشغال شود.
3-اوامر نابخردانه را نمیتوان به افراد نا ضعیف تحمیل کرد.قطعا مقاومت میکند.
4- یک مجموعه ای که نیاز به مدیریت ندارد و فقط مدیر نیاز دارد به این روش بهتر اداره میشود.
5-رفتار مدیران کلان در انتخاب صحیح موجب میشود که مدیرزیر دست نیز خود بخود به سمت انتخاب مدیر خرد و به عبارتی زیر دستان بهتر بروند .
سلام عليكم
مثل اينكه اين خبر مشتريان زيادي داشت .اين خود حاكي از درست بودن سوء مديريت در مملكت است چون مردم اظهار نظرات زيادي داشته اند .الحق رهبري انقلاب بايد فكري بحال مديريت مملكت بكند ما مردم هم پشتيبان ايشان هستيم . سيستم هم مقصر است نه افراد چون از آنان مي خواهند كه از حد خود بالاتر نروند خلاقيت هم دراين روش امري زايل شده مي باشد .ترقي هم جبه علمي ندارد وفقط باندهاي سازماندهي شده هر از چندي ترك تازي مي كنند .وبعد ميروند .بيشتر اداره امور به قيمتي مطرح است .تا توسعه وتعالي سازماني وكمال جويي .
مدیریت تا حدودی ذاتی ولی اکتسابی است داشتن شجاعت کافی برای گفتن عقیده هر چند مخالف مافوق و همچنین صداقت درگفتار از امور ذاتی میباشد.گذراندن کلاسهای مدیریتی کمک شایانی در حوزه مدیریتی شخص میتواند بسیار مفید واقع گردد
دو دلیل مشخص وجود دارد: اول اینکه خود مدیران، غالبا ضعیف بوده و به واسطه لابی های سیاسی و توازنات مربوط به آن منصوب می شوند. بدین ترتیب عدم تخصص و توانایی مدیر در حوزه انتخاب همکاران ومشاوران طبیعی خواهد بود. دوم اینکه حضور مشاوران و همکاران قدرتمند شاید خطر خطیری بیخ گوش جناب مدیر باشد.. تنها مدیر باید به چشم بیاید چرا که اصلا ساز و کار مشخصی که مدیریت و بیلان مجموعه را مد نظر قرار دهد و ترازی باشد برای سنجش توانایی و لیاقت مدیر، در سیستم بروکراسی ما وجود ندارد. گرد و خاک کردن مدیر و جلب رضایت مدیران فرادست که آنها نیز مشخصا کم توان و کم دانش هستند وضع نامطلوب اخیر را تشدید می نماید.
چون هيچ مديري خوشش نمياد كه باافرادزير دستش كنتاكت داشته باشه و گوش بحرفش نباشن.
ضمن تایید موارد بالا که دوستان ذکر کرده اند وقتی امنیت شغلی وجود ندارد وقتی شایسته سالاری از انتصابات مقامات بالاتر در نظر گرفته نمی شوددیگر این مسئله بدیهی است و این از مشخصه های اصلی کشورهای جهان سوم است چرا این موارد را در غرب وکشورهای توسعه یافته مثل هند برزیل و..... نمیبینیم
تو ایران برای ثبات قدرت مدیران از این شگرد استفاده میکنند گرچه که باعث ضرره مردمه ولی مدیریتو عشقه . دوم اینکه مدیران از زیر دست بهتر از خودش میترسن چون نشون دهنده ضعف خودشونه
تا اگه سوادشون نرسید و یه روز گفتند چرا نفت را با بشکه میفروشین با تانکر بفروشین بهتره کسی ایراد نگیره و متوجه نشه که ایشون نمیدونه منظور از بشکه واحد فروش هست نه اینکه با بشکه می فروشند.
برای اینکه کشور ما از نظام مدیریتی با قاعده و قانون برخوردار نبوده و نیست و ارزیابی درست از اعمال و عملکردها نیست و برای اثبات این مدعا میتوانید یک سوال بپرسید؟ که تا بحال کدام مقام مسئول بعد از اتمام ماموریت و مسئولیتش مورد بازخواست کارشناسی قرار داده اند که مثلا در ماموریت و مسئولیت شما قرار بود فلان کارها تا این حد انجام شود 1- چرا بیشتر از حد معین انجام شده که اگر منطقی باشد در مرعی و منظرعام مورد تشویق قرار گیرد و از تجارب اش به عنوان الگوی عملی استفاده شود 2- چرا کارها و ماموریتها درست انجام نشده یا کمتر انجام شده یا به تعهدات عمل نشده که لازم است علنا تقبیه و تنبیه و شیوه هایش مطرود گردد.
لذا نظام ارزیابی و ارزشیابی مدیریتی از صدر تا ذیل نظام حاکمیتی کشور بدون در نظر گرفتن وابستگیهای حزبی و گروهی و طایفه ای و قومی و صنفی و حتی بعضا در امور فوق تخصصی ملاک تعصبات دینی و مذهبی باید بعنوان یک اصل قانون اساسی پذیرفته و تمام شمول و سازکارهای اجرایی و آیین نامه ای آن از صدر تا ذیل پیاده گردد. این نظر در مراجع مختلف گفته و نوشته ام ولی همواره مفقودالاثر گشته است و به گمانم در سایت شما هم همین سرنوشت را دارد و برای همین تصور میکنم که آب از سرچشمه گل آلود است . چون واقعا مسائلی ساده در این کشور لاینحل می ماند که من چوپان هم خنده ام میگیرد.
به عقیده من ساده اگر در کشور ما فقط به یک کلمه از دین با عظمت اسلام عمل شود و ملاک عمل قرار گیرد کل امور اصلاح میشود الی الذین آمنو و عملوالصالحات و حتی اگر آمنو را بدهیم به خود انسانها و فقط حاصل آمنو را که عمل صالح است کنترل شود گلستان و مدینه فاضله ایجاد میشود.
باید باور کنیم که اداره امور جوامع با مماشا و باری به هرجهت و تساهل و تسامح ممکن نبوده و نیست و نخواهدبود.
کشوری را می بینید که روی یکنفر یک کودک یک هموطن یک تبعه حساب باز میکند و برنامه ریزی میکند و ... و در مقابل کشوری را میبینید که میلیون میلیون وارد میشوند و مهاجرت میکنند و زاده میشوند و می میرند ولی حکما و عملای کشور از آن بی خبرند؟ اگر باور نمکنید بروید شرق و غرب و شمال و جنوب کشور خودمان را نگاه کنید!! یا صحنه هایی که شب و روز در پارکهای تهران اتفاق می افتد تماشا کنید!!
والسلام و من الله التوفیق
باید پرسید چرا مدیران افراد مطیع و ضعیف را از قشر زنان و دختران انتخاب می کنند .( پر شدن هشتاد درصد ادارات و بانک ها از زنان و دختران آنهم زنان و دخترانی که علاقه ای به ازدواج کردن ندارند خود موید این مطلب است ) اگر برای این توانستیم جوابی پیدا کنیم جواب سوال شما هم معلوم می شود
دو دلیل مشخص وجود دارد: اول اینکه خود مدیران، غالبا ضعیف بوده و به واسطه لابی های سیاسی و توازنات مربوط به آن منصوب می شوند. بدین ترتیب عدم تخصص و توانایی مدیر در حوزه انتخاب همکاران ومشاوران طبیعی خواهد بود. دوم اینکه حضور مشاوران و همکاران قدرتمند شاید خطر خطیری بیخ گوش جناب مدیر باشد.. تنها مدیر باید به چشم بیاید چرا که اصلا ساز و کار مشخصی که مدیریت و بیلان مجموعه را مد نظر قرار دهد و ترازی باشد برای سنجش توانایی و لیاقت مدیر، در سیستم بروکراسی ما وجود ندارد. گرد و خاک کردن مدیر و جلب رضایت مدیران فرادست که آنها نیز مشخصا کم توان و کم دانش هستند وضع نامطلوب اخیر را تشدید می نماید.
درجامعه ما مديران پاسخگو نيستند ،اگر اشتباهاتشان كاملا محرز وآشكار باشد به هيچ عنوان عزل ويا تنبيه نمي گردند وبلعكس ترفيع خواهند يافت،اين بزرگترين چالش جامعه مديرتي است.
خوب باید ادام ها هم سایز خودش یا کمتر را انتخاب کنه، این طبیعیه نیاز به بحث داره مومن.
همه چيز سياسي شده است.
افرادظعیف (فکری)برای حل مشکلات روزمره بحای اتکا به خود بیشتر متوسل به امداد های غیبی میشوند مرام فوق ( تعطیلی کامل خرد ورزی از دبستان تا گور ) بعنوان فرهنگ اسلامی معرفی شده است . حال مدیری با این فرهنگ برای مصونیت خود و تداوم کارش کارها را به افرادی هم مرام خود میسپارد
تابناک عزیز با این نظر سنجی واظهار نظر دوستان در مدت کوتاه نشان میده که مردم خصوصا جوانان چقدر مشتاق مشارکت در امور جامعه هستند وکاش مسئولین ما قدر این نعمت را می دانستند که ندانسته اند
در خصوص موضوع مطرح شده باید عرض کنم که این امر کلیت ندارد یعنی همه مدیران کشور دارای چنین دیدگاهی نیستند که افراد پایین تر از خود را بر سرکار بیاورند این در برهه ای از تاریخ معاصر در این چند سال اخیر اتفاق افتاده وعلت ان هم ظرفیت پایین مسئول بوده که قادر نبود با افراد قوی تعامل وهمکاری داشته باشد وگرنه در گذشته مدیرانی را داشتیم که افتخار می کرد به فلان نیرویش که توانمند هست وبا او کار می کنه انچه که مشخص ومبرهن است دلیل اصلی این کار ضعف خود مدیر هست پیش می اید بعضی وقتها هم برای جلوگیری از تحمیل فردی علیرغم لیاقت فرد مجبور میوند فرد کارا را انتخاب نکرده ودر نبود نیروی بهتر مجبور باشند نیروی ضعیفتر را انتخاب کنند این بلا سرخود بنده امده زمانی میخواستم فردی را به عنوان معاون خود معرفی وابلاغ بگیرم متاسفانه قبل از اعلام من معاون اداره ان شخص را بعنوان معاون برای بنده پیشنهاد وتاکید نمود لذا همین امر موجب شد از انتخاب ان فرد خودداری نموده وفرد دیگری را انتخاب کنم البته من در این مورد معاون اداره را مقصر میدانم که نباید تاکید میکرد بلکه تنها کاری که میتوانست انجام دهد پیشنهاد بود نه بیشتر
اکثر مدیران ما همانند مربیان فوتبال ما هستند، هیچ جای دنیا این افراد را قبول ندارند چون فاقد علم بوده و بهره ور نیستند. تو شرکت قبلی که بودم، مدیر عامل جدید هزینه های زیادی به بودجه شرکت تحمیل کرد و افراد زیادی را از دوستان و آشنایان سابق به شرکت با حقوقهای بالا وارد کرد و جالب اینکه مدرک تحصیلی دوستان خود را به دروغ ارتقا داد و در نهایت به هیچ کدام از اهدافیکه تعریف کرده بود دست نیافت چون افراد نالایق دور و بر او بودند و او هم به دنبال بهره وری و رسیدن به اهداف شرکت نبود. این واقعیتی است که مدیران در ایران از پست خود صرفا در جهت منافع شخصی بهره برداری می نمایند و این همان اسیبی است که در سطح کلان به مملکت وارد شده است.
من یکی از دوستان قدیمی را دقیقا می شناسم از اول که یک کارشناس بود و حال که یکی از مدیران کل می باشد.ایشان برای رسیدن به این منصب از هیچ جیز دریغ نکرد دیگران را پله و از سیاست مداران استان استفاده نمود و به هیچ کس هم رحم نکرد. ایشان از خود شایستگی علمی و تخصصی ارائه نکرد و صرفا از روابط و بده بستانهای اقتصادی و سیاسی استفاده نمود و جالب اینکه در اداره کل منصوب به خود چون به صراحت می گویید اداره کل من فکر کنم ارثیه بابا می باشد از ضعیف ترین افراد و بله قربانگوهای چاپلوس استفاده و حتی روسای شهرستانها را هم افراد کاملا مطیع انتخاب نموده است و در ضمن 85 درصد از افراد اداره کل و شهرستانها را خانم استخدام کرده است و جالب این که وقتی پیگیری از شرایط خانواده گی افراد تازه بکار گماشته که اکثرا فارغ التحصیلان صفر دانشگاهی می باشند به عمل می اید پدر به فعلان اقای ...... مطرح در استانداری و سایر وزارتخانه ها ارتباط دارد به قول یکی از این خانمها می گوید من در خانه بودم وتازه ترم اخر را به پایان بردم که یکی تلفن زد و گفت از فردا بیا سر کار که بعدا فهمیدم اقای مدیر کل بوده است. این داستان نیست و کاملا واقعیت دارد . در کل نتیجه می گیریم که بیشتر مدیران مخصوصا در بخش دولتی صرفا بدون شایسته سالاری و فقط و فقط با روابط به روی کار امده اند و از همه ابزار برای کوبیدن افراد شایسته و متخصص استفاده می کنند یا تبعید به شهرستانهای دور و یا ارجاع و پاپوش در حراست اداره خلاصه اگر در باند انها نباشی کله پایی و اگر هم باشی ان هم با چاپلوسی هم وضع مالی خوبی داری و هم پست خوب.یک نکته در پایان از قدیم گفتن دست بالا دست بسیار است اما در تصدی چند ساله مدیران فقط تغییر میز صورت می گیرد کارشناسی که الان مدیر کل شده و فبلا در خانه اجاره ای زندگی می کرده و پدر پولداری هم نداشته چطور در عرض یک سال صاحب خانه و ماشین و سایر مستغلات دیگر که کاملا دارای مدارک مستند می باشد غمی از بابت جابجایی دارد چون بارش را بسته وعشق دنیا بکامش است.خوتان قضاوت کنید چند تا از این موارد در استانها وجود دارد
یادتون یاشه در کشور ما همه رئیسن ما مدیر نداریم اگر داشتیم حالو روزمون این نبود
با سلام
در ژاپن 10درصد تيزهوش 90درصد افراد عاديرو سرپرستي ميكنه ولي در ايران 10 درصد عادي 90 درصد بقيه افراد جامعه ايرانو سر پرستي ميكنه؟؟؟؟؟؟؟؟
1- روند انتخاب مديران بر اساس رابطه و نه ضابطه
2- عدم امنيبت وترس ازذست دادن جايگاه خود
3- فرهنگ چاپلوسي ما ايرانيان
4- پاسخگو نبودن مديريت و ترجيح منفعت خود بر جمع
5- عدم امنيت شغلي براي زير دستان
6- عقده هاي رواني وحقارت مديران
7- استفاده از ساختار ديوانسالاري در سازمان هاي ايران
در كشورهاي جهان سوم انتخاب مدير براي رشد و تعالي نيست بلكه براي آن است كه فقط سيستم را كنترل كند. يك اعتباري به سازمانها داده مي شه و فقط در محدوده هزينه اين اعتبارات، مدير مي تواند اظهار نظر كند. لذا ابتدا به ساكن اصلا نياز نيست مدير قوي انتخاب بشه كه بخواهد زيردستاني قوي انتخاب كند. مگه ساعت كاري كارمندان ما حدود بيست دقيقه در روز نيست لذا اصلا نيازي به مديريت قوي نيست كه بخواهد زيردستاني قوي انتخاب كند. سازمان هاي دولتي كه تابحال من ديده ام بيشتر حالت نيمه بيكاري دارند. افراد نيمه بيكار را چه مي شود كرد. موانع و مشكلاتي در كشور ما وجود داره كه آنها باعث مي شوند مدير قوي انتخاب نشه. يا در واقع مدير قوي فقط براي مديران رده بالاتر خود مشكل درست مي كند و مطالبات دارد لذا مدير ضعيف انتخاب ميشه. سازمان بايد رشد كند تا بخواهيم مدير قوي انتخاب كنيم. سازماني كه بازده كاري هر فرد آن بيست دقيقه در روز است نيازي به مدير قوي ندارد تا زيردستاني قوي انتخاب كند. اينجا اصلا بحث بحث مديريت نيست. به مدير خلاق نيازي نداريم زيرا اگه مدير خلاق انتخاب كردي بايد در مقابل آن پاسخگو باشي و مطالبات دارد. لذا مشكل ما در اين زمينه تاريخي است و به عقب ماندگي فرهنگي و صنعتي بر مي گردد.
درکشورماهمیشه کانون توجهات مدیرمی باشد،نه مدیریت.اگرمدیریت هرمدیردرمقاطع منظم ،توسط نهادهای متخصص،مورد ارزیابی قرارگیردونتیجه ی حرکت مدیریت به سمت اهداف تعیین شده مشخص گردد.یعنی مدیرخودرابه عملکردمدیریتی پاسخگوباشد،آنوقت به دنبال یار ویاران قوی وکارآمدخواهدگشت.تااینکه تیم کاری قوی داشته باشد
تعریف مدیریت، استفاده بهینه از امکانات ونیروی انسانی در جهت نیل به اهداف سازمانش می باشد،در کشور های پیش رفته مدیر حداقل گزارش ماهانه، سالانه ودوره مدیریت خود را مکتوب ارایه میدهد، در این گزارش نقاط مثبت ومنفی خودرا بعلاوه راه کار بهینه وروان را پیشنهاد میدهد،مهمتر از همه انگیزه خدمات بهتر برای پیشرفت آینده خود را دارد ،اگر در محیطی دوغ ودوشاب یکی باشد ؟ آیا انگیزه فوق وجود دارد ؟ کاملا ساده ومشخص است.
تذکر :این سوال برای مدیرانی است که سرمایه گذار نیستند و با سرمایه افراد دیگر و یا سرمایه مردم سرو کار دارند
توضیح : وقتی که یک مدیر ارشد می خواهد سیستم زیر مجموعه خود بابه میل خود او باشد و هیچگونه نظر مخالف یا تغییر جهتی صورت نگیرد . لازم است مدیران زیر مجموعه اش را از افرادی انتخاب کند که بیشتر از خود او نفهمند و از بی سوادی و عدم آگاهی کافی با گرفتن دست مزد بالا فقط اطاعت کرده و سیستم را بابه میل مدیر ارشد بگرداند .
دلیل اینکه این مسئله در ایران وجود دارد این است که هیچ شخص یا گروهی بازده آن مدیر ارشد را در زمینه فعالیتش بررسی نکرده و رشد سعودی ونزولی روند کار آن را زیر نظر ندارد . فقط به صورت یک مجموعه به وی تحویل داده شده و انتظار روزمره گی با هر کم و کیفی از وی میرود .
به به چه عجب! تابناک بیدار می شود
اگه راست می گی پس چرا هر وقت می نوشتم "کارنامه مدیریتی" تعریف کنیم چاپ نمی کردی! بگذریم

من حاضرم در این باره یک کتاب بنویسم! آیا شما چاپ میکنی؟
مديران ضعيف قائم به ذات نيستند زيرا تصدي آنان بر سمت مديريت حسب توانايي هاي ايشان نبوده است لذا بقاي آنان در مديريت بستگي تام به بقاي مدير فوق ايشان و بقاي اين نيز بسته به بقاي مقام مافوق و اين تسلسل تا به راس سيستم ادامه خواهد داشت. بنابراين اگر هدف مديري حفظ پست و منافع فردي باشد انتصاب مديران زيردست نالايق و ضعيف حداقل دو استفاده براي وي دارد: اول اينكه مدير زير دست به دليل ضعف و عدم توانايي تابع بدون قيد و شرط دستور وي مي باشد و دوم اينكه مدير زير دست به منظور بقاي خود با جان و دل تلاش براي بقاي مدير فوق خود دارد و اين تسلسل تا قاعده ادامه دارد. بديهي است در اين سيستم افراد لايق اگر بنا به هر دليل و از جمله اشتباه مدير مافوق در مشاغل مديريتي منصوب گردند مدت مديريتشان ديري نمي پايد و سيستم بطور خودكار آن ها را از اين چرخه خارج مي كند چون نه با حلقه بلايي و نه با حلقه پاييني خود اتصال نمي يابند. با اين فرض، اصلاح اين سيستم از راس مي بايست انجام شود و هر چه به قاعده نزديك تر شويم امكان انجام اصلاح كمتر مي شود.
معمولا مدیران در ایران بر اساس روابط و چاپلوسی تعیین می شوند و نه شایستگی. به خاطر اینکه شایستگی آن جایگاه را ندارند و نمی توانند با افراد قوی تر از خود کار کنند به دنبال افراد ضعیف تر از خود هستند. از طرفی مدیران ما دنیال افراد برای تایید تصمصماتشون هستند و هیچ انتقادی را نمی پذیرند.
چند عامل باعث می شود که هجوم برای مدیر شدن زیاد شود1حق مدیریت کلان 2 اختیار وقدرت زیاد بدون پاسخ گویی 3-اگر موفقیت در دستگاه پیش آمد مدیر تشویق می شود اگر مشکل پیش آمد عوامل زیر مجموعه توبیخ می شود 4قدرت نان قرض دادن با دی گران و.... اگر مدیر این ها را نداشته باشد مثل اوایل انقلاب فقط کسانی می آیند که عاشق خدمت باشند
با درود بر شما:سوال بسیار پبچیده ای است که در چند سطر نمیگنجد لیکن مدیریت در کشور از شایسته سالاری پیروی نمیکند و اغاب بر اساس رابطه مدیر انتخاب میشود و مدیر منتخب یا برای انتخاب مدبران پایین دستی اغاب تحت فشار است و اگر هم نباشد از مدبران ضعیف که مانند موم در دستش باشند استفاده میکند و این کار سنت شده است برای مدبران در تمامی سطوح کلاس و سمینار میگذارند ولی کو گوش شنوا -
باسلام
من موضوع تيپ شناسي مديران را در مباحث حرفه اي نديدم ويكي از بدترين آفت هاي موضوع ،علاقه مندي مردم به داشتن واژه هاي شغلي با عبارات مديريتي است ،هوب هم وجهه اجتماعي داردوهم درآمد خوب ولي جاي تأسف است كه هنوز درجوامع حرفهاي مديران تيپ شناسي وديته بندي نميشوند براي مثال مديران اجرايي نبايد درطول زمان بهره برداري نبايد مدير بهره برداري بماند چون أصولا مختصات متفاوتي در نكاه سازماني خودشان بأهم دارند وأين موضوع وتوانايي ها وعدم توانايي ها منجر به انتخاب عوامل همكار كه نه بلكه به معني يار كشي در محدوده كاري است كه ممكن است هيچ بازده كاري مناسبي نداشته باشد ولى به عنوان يك يار ضروري است وعوارض منفي اين انتخابات هم قابل پش بيني است 
باور بفرمایید برخی مدیران برای معاون یا مشاور ارزش وجودی قایل نیستند این در حالی است که اقتدار یک مجموعه به توانایی نیروی انسانی آن وابسته است.
...تا تعريف مديريت چه باشد....... در ايران مديران لايق كم نيستند، هشت سال دفاع مقدس نشانگر مديران لايق بود، هشت سال جنگيدن با تمام دنياي غرب و استكبار،مدريت بود.
بهتر بود میگفتید مدیران نالایق . چرا چونکه در خارج از کشور موفق ترین مدیران در عرصه ها مختلف ایرانی هستند. و اما جواب سوالتان : نا توانی و نداشتن علم و تخصص در پست های مدیریت کارمندانی را می طلبد که بمراتب ضعیف تر از مدیر باشند چون یک کارمند توانا و قابل یقیناعملکرد مدیریت کلان بالای سرش را به چالش میکشد و زمینه فهم عمومی را برای سایر کارمندان فراهم میکند.پس یک مدیر ناتوان جهت اعمال مدیریتبی دغدغه خود نیاز مبرم به کارمندانی بسیار ناتوان تر از خود دارد. البته خروجی و باز دهی این موسسات دیگر جای بحثی ندارد.
گذشت آن زمان كه با عناوين مختلف روابط جاي ظوابط را بگيرند هر كسي بر اساس تعهد و شايستگي هاي خويش به مسئوليتي خواهد رسيد... شايستگي سالاري حرف اول را ميزند كه شامل هر دو مقوله تعهد و تخصص ميشود.. با تشكر از بقيه كه حقايق را به گونه اي خوب نوشته اند...
من کارمند یک شرکت هستم فقط به دو دلیل : ضعیف بودن خود مدیران و ترس از از دست دادن جایگاه
مدیران ما ترسو هستند و نمی خواهند ببینند کسی بهتر از آنهاست
برای اینکه ضعف خودشان پوشیده بماند
آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه
با توجه به اینکه معمولا مدیران ما از روی رابطه فامیلی، دوستی و جناحی انتخاب میشوند و نه بر اساس تخصص، لذا بایستی کارمندانی را انتخاب کنند که یا از نظر تخصصی و توانایی در مرحله پایینی باشند و یا اینکه چاپلوس باشند، چون هیچگاه یک آدم متخصص و کاردان زیر دست مدیری که قابلیتهای کمتری از خودش دارد کار نمیکند مگر اینکه آدم چاپلوسی باشد که بخاطر منافع شخصی خود حاضر است تن به هر خفت و خواری بدهد. به امید روزی که مدیران ما بر اساس تخصص، توانایی و پاک بودن انتخاب گردند چون آنموقع است که کشور روی پیشرفت را بخود خواهد دید.
مدیر ایرانی بیشتر از اینکه دغدغه کار و امور سازمانی و منافع سازمان و مردم و پرسنل زیرمجموعه اش را داشته باشد بیشتر دغدغه حفظ پست و میز و مزایای حاصله از این پست را دارد بخاطر همین همه افرادی که به نوعی برایش تهدید محسوب می شود و یا به عبارت درست تر کارشان و وجه شان از مدیر بهتر است را کنار می گذارد. نتیجه سازمانی با بهره وری پایین، افراد متملق و کوته بین و .... در نهایت هدر رفتن هزینه وقت منابع و....
در بسیاری از سازمانها و ادارات از آنجائیکه مدیر ارشد آن سازمان سرمایه گذار نهایی نیست، بنابراین راندمان کاری و در نتیجه سود و زیان سازمان در اولویت قرار ندارد. در چنین سازمانهایی برای مدیران ارشد ضعیف، هدف نهایی حفظ پست و سمت و بهره وری حداکثری از امتیازات و امکانات سازمان است. در صورتیکه چنین مدیر ارشدی از مدیران متخصص و توانا استفاده نماید، هر چند که راندمان و سود آوری سیستم افزایش می یابد، اما خطر مشخص شدن نقاط ضعف این مدیر و به چالش کشیده شدن مدیریت او وجود دارد. زیرا افراد متخصص و توانا به توانایی خود تکیه داشته و اعتماد به نفس و استقلال فکری بیشتری دارند. بنابراین چنین مدیر ارشدی ترجیح می دهد، افراد بله قربان گو و اصطلاحاً پاچه خوار را انتخاب نماید. از طرفی عموماً افرادی بله قربان گو هستند که از لحاظ تخصصی ضعیف بوده و تلاش می کنند نقطه ضعف خود را از طریق مجیزگویی پوشانده و لطف مدیر بالاتر را از این طریق جبران نمایند. از این طریق در یک رابطه دو طرفه، مدیر ارشد با علم بر نقاط ضعف چنین مدیرانی کنترل آنها را در دست داشته و در ضمن حریم مدیریتی و منافع شخصی خود را نیز محافظت می نماید. از طرفی مدیر زیر دستی ضعیف نیز برای حفظ جایگاهی که شایستگی اش را ندارد، مجبور به اطاعت محض از مدیر بالاتر و بله قربان گویی خواهد شد. مشکل انجام کار را نیز بعضی از این مدیران بالاتر از طریق محول کردن کار به نیروهای متخصص با سمت عادی بر طرف می نمایند. بعبارتی مدیریت و مزایای آن مخصوص افراد ضعیف، متملق و چاپلوس و کار و تلاش نیز با بیگاری کشیدن از متخصصان توانایی است که مورد تبعیض قرار گرفته اند. نتیجه اینکه این نیروهای متخصص نیز نهایتاً بواسطه تکیه بر توانائیهایشان و با ایجاد فرصتها و شرایط مناسب کاری بهتر چنین سازمانهایی را ترک خواهند کرد.
اصل مطلب اينه كه اصلا مدير نيستند پس چه انتظار ديگه اي ازشون ميره؟!!
به نظر من در ايران جايگاههاي مديريتي تعريف شده است ليكن فرايند رسيدن به يك فرد به مديريت يك مجموعه تعريف نشده است و لذا اكثر افرادي كه پست مديريت را اشغال مي كنند بدون حساب و كتاب به آن جايگاه رسيده اند و چون يك جايگاه بزرگتر از حد خود به آنها رسيده است بيشتر به فكر حفظ آن پست هستند تا انجام كار و مامويت شغلي خود و اين دليلي اصلي براي سئوال مطرح شده است.
به اميد روزي كه اين فرايند ( گرفتن پست مديريت) كاملا شفاف و دقيق براي مردم ايران مشخص شود از مديريت كلان تا مديران جز كشور.
به نظر من علت مشکل یک طرفه و صرفا" به مدیران بر نمی گردد بلکه مشکل دو طرفه هست ، مشکل اصلی "عدم فرهنگ صحیح گفتگو" است که در همه ابعاد رفتار اجتماعی ما ریشه دارد از جمله در رابطه بین مدیران با نیروهای زیر مجموعه خود،ما چون نمیتوانیم با هم گفتگوی درست و منطقی و بیغرض و معطوف به راه حل های کارشناسی داشته باشیم راه حل را عدم گفتگو یا اطاعت پذیری کامل طرف گفتگو قرار میدهیم و با انتخاب افراد مطیع مشکل را حل میکنیم....
مدیری که سابقه کاریش 7 سال باشد و با پارتی و رابطه ( از شهرستان به تهران می آورند ) به پست مدیریتی رسیده باشه ، معاونین خودش را که 25 تا 30 سال سابقه دارند ، با پاپوش فراری میدهد و افرادی را که هیچ سوادی ندارند به معاونت میرساند و تنها شرطش فرمانبرداری است ، این مدیر وقتی فرمهای تکمیل بانک اطلاعات مدیران را میخواهند تکمیل کنند ، میگوید چه معنی دارد اطلاعات مردم را الکی جمع آوری میکنند ؟!!! چون نه خود و نه معاونین جدیدش سابقه ای ندارند ، اونوقت این مدیر سالی چند صد میلیارد پول مملکت را چطوری مدیریت میخواهد بکند ؟؟!!!!!
بسیاری از ما با آرزو زندگی می کنیم که اگر به فلان منسب برسم فلان کار را می کنم حال تصور کنید فرد به آن منسب یا شبیه به آن دست یافت اکنون آرزوهایی که بر اثر زمان و تکرار ، ملکه وجودش شده است می شود هدف . او هیچ مخالفتی را بر نمی تابد چون دنبال آرزو هایش است البته در بسیاری از موارد این آرزوها هدفی جز خدمت به کشور ندارند اما چون آرزوهای ذهنی هستند و نه اهدافی مطالعه شده لذا به شکست می انجامند در هر صورت اینگونه مدیران برای رسیدن به آرزوهایشان هیچگونه مانع و مخالفتی را بر نمی تابند و همواره به دنبال دنباله برای خود می گردند و نه بال برای پرواز .
زیر دست مطیع و حرف گوش کن مانند دنباله است و زیردست جسور ،شجاع و صاحب نظر مانند بال است .دنباله فقط وصل است اما بال برای بودن و ماندن نیاز به ماهیچه ای قوی در بدنه دارد که فقط در مدیر واقع گرا و پیشرو یافت می شود .
خب معلومه دیگه اگه معاون مدیر قدرتی از خود مدیر فردا روزی پیش خواهد امد جای اونو میگیره......................؟
چاپلوسی اگر وارد زنجیره ی مدیریت شود مانند یک ویروس عمل میکند . تمام رده های پایین تر را نیز چاپلوس میکند . شخصی که بلحاظ شخصیتی ، دانش و تجربه لیاقت لازم را برای کسب یک پست مدیریتی ندارد فقط در سایه رفتار چاپلوسانه و فرصت طلبانه میتواند به آن پست برسد . این شخص نمی تواند تصمیم های درست مدیریتی بگیرد . زیردستانی که متوجه تصمیمهای نادرست میشوند و دلسوزند و خود را وزنه و خبره می دانند اعتراض میکنند تمرد میکنند و با مدیر بد میشوند و مدیر از آنها متنفر میشود و آنها را کنار میزند ودر مقابل کسانی را که فقط با چاپلوسی روز گار میگذرانند و همیشه در هر جایی رییس را تایید می کنند و مجیزه گوی او هستند را در دورو برش جمع می کند به آنها مقامها و مسئولیتها را تقسیم می کندو اونها می شوند مدیرانی نا لایق در پستهای بعدی و به این شیوه تا انتها ادامه مییابد.
پاسخ ها
رامین
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
ببخشید،چاپلوسی بازنجیره مدیریت همراه بوده ودرواقع حلقه های این زنجیررا تشکیل میدهدو رفتاری نیست که تازه وارد زنجیره مدیریت شده باشد.در هرسازمان شما اگر دلسوزی کنیدومواردی را از سز دلسوزی گوشزد کنید میشوید منتقد ومنتقد از دید مدیران ایرانی باید جریمه و تنزل داده شود.اگر خواهان پیشرفت هستید همیشه هر کاروتصمیم مدیران را باید تایید کنید.
بعنوان نمونه تجربه شخصی خود را ذکر میکنم. از تابناک خواهشمندم آنرا منعکس ننماید و فقط پاسخ را به ایمیل اینجانب ارسال نماید. با تشکر.
بنده در سازمانی کار می کردم که مدیر مجموعه ما با عضویت قراردادی و با تحصیلات و سابقه کاری پائین تر از بنده و بعضی از همکاران که عضویت رسمی هستیم، همزمان دو پست مدیریتی داشت. ظاهراً اشغال دو پست سازمانی بصورت همزمان بر خلاف قوانین اداری می باشد. نتیجه اینکه بواسطه فضای غیر منطقی و تبعیض آمیز و برخوردهای نامناسب، بسیاری از نیروهای خوب مجموعه را ترک کردند. بنده نیز با بیش از 20 سال سابقه کاری و علیرغم خدمات شایسته و انجام پروژه های بسیار مهم و دریافت لوح تقدیر از معاون وزیر و از طرفی عدم پیشرفت شغلی و مشکلات اقتصادی و اجاره نشینی و بدلیل عدم تحمل چنین فضایی ابتدا تقاضای بازنشستگی پیش از موعد نمودم که موافقت نشد. سپس راضی به استعفا و حتی اخراج شدم که آن هم فعلاً پذیرفته نشده و با هدف خسته کردن و فشار بر اعصاب و روان اینجانب فرایند رهایی را عمداً طولانی نموده اند، بگونه ایکه بیشتر از یکسال و نیم درگیر این ماجرا هستم. سوال من این است که آیا طولانی کردن بیش از حد فرایند رهایی کاری درست و قانونی است؟ با کدام منطق سازگار است که از طرفی به مشکلات و خواسته های یک نیرو بی توجه باشیم، بگونه ایکه مجبور به ترک کار خود شود و از طرفی بواسطه نیاز به تخصص او با استفاده از روشهای جنگ اعصاب مانع رفتنش شویم؟ آیا به زور میتوان یک نفر را وادار به همکاری نمود؟ خواهشمندم بنده را راهنمایی فرمائید از چه طریقی میتوانم پیگیر این مسأله باشم؟
اینکه یک تیم همفکرانتخاب شودفکربدی نیست امااگرمدیری برجسته وباتجربه وشجاع باشد بهترین راانتخاب میکند اما اگرخودشخص سرگروه غیرازاین باشدانتخابی درحدخودمیکندوطبیعی است که نتیجه ای خوبی نخواهدداشت و امادرحدخودش خواهدبودکه بایستی مدیرسرگوه شایسته باشدتاخوب نتیجه بگیرد
حقیقت تا زمانیکه گزینش مدیر بر اساس یک سیستم انجام نگیرد هیچگاه توقع بهتر شدن وضعیت را نباید داشت.
وقتی یک شرکت اروپائی مثل شرکت TEVES نود پنج درصد از مدیران خود را از پرسنل آن شرکت انتخاب میکند و پنج در صد باقیمانده را به نفع شرکت از افراد خاص استفاده میکند باید توقع پیشرفت را داشت چرا که این افراد آشنا به سیستم شرکتشان و علاقه به شرکتشان و آشنا به توانائی پرسنل شرکتشان و...... و وقتی غیر از این در هر کجای این دنیا اتفاق بیافتد آنجا ایران میشود.
پاسخ ها
رامین
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
مدیریت اصول خاص خودراداردویک مدیر قابل که به کارمدیریت وارد باشد در هر شرکتی مشغول کار مدیریت شود میتواند منشا آثار مثبت باشد وسازمان را بسوی اهداف پیش ببرد.بقیه مشاغل ومدیریتها هم همینطور هستند.مثلا یک برقکار باقوانین خاص الکتریسیته سروکاردارد وهرجای دنیا که برود میتواند با لوازم وقطعات برقی کار کند ومفید باشدو...اتفاقا در ایران گزینش مدیران از بین کسانی که در آن شرکت سابقه کار داشته اند باعث افت سازمان میشود.این مورد بکرات تجربه شده است ونتیجه تاحدود زیادی یکسان بوده است.
حقیقتش رو بخواید بخش زیادی از این رفتار مدیران ناشی از اشکالات قانونی ست . مثلاً در قانون حراستها این مدیر است که باید مسئول حراست وزارتخانه و سازمان خود را انتخاب و معرفی کند و مسئولین بازرسی و... را نیز همینطور . حال شما بگویید چنین حراست . بازرس و... میتواند وظایف و ماموریت هاشو بدرستی انجام دهد . و اگر چنین کند بلافاصله از مسئولیت عزل میشود .
ازدوجنبه می توان به آن نگاه کرد1-اگرفرض شود مدیرفرد لایقی است موضوع کمی تغییر مییابدوتاریخ گواهی میدهد که زیرمجموعه توانمند نبودند.بنابراین مدیرلایق هم وجودداردکه دیگران نمی توانند آنراتحمل نمایند.2-زیرمجموعه ای توانمند وجودداردکه بدلیل عدم درک درست مدیررده بالاتحلیل رفته ومستهلاک شدند.لذابعلت عدم وجود سوابق قابل استنادقضاوتها به مقصد نهایی نخواهد رسید.
مدیر ضعیف زیر مجموع ضعیف می خواهد تا عیب و ضعف خود پیدا نشود!
عدم انتقاد پذیری مدیران وعدم تسلط کاری به کار
به نام خدا
برای اینکه کسانی مثل شما وجود دارند که درست یا نادرست مثل همون شرایطی که برای نظرات در نظر گرفته اید، شرایط ویژه خود را دارند که هر کس در آن چهارچوب عمل کند می تواند به آنها نزدیک شوند ( مثل شما که با شرایط خاص قصد چاپ نظرات را دارید) و چون این یک ملاک عمومی و قانون نیست ، و سلیقه حرف اول را می زند، این میشود که هست
معمولا مناسب با رابطه است نه شایسته سالاری لذا مدیران از افراد ضعیف انتخاب میشوند مدیران ضعیف برای اینکه معاون یا زیر دست انان با رابطه جای انان نگیرند افراد خیلی ضعیف را انتخاب میکنند برای نمونه به یکی از روسای مهم شهرمان مراجعه کرده بودم این مقام مسیول در مقابل خود یک کامپیوتر گذاشته بود مشکلی داشتم که باید از انترنت استعلام میشد ان مقام مسیول ازمن پرسید که ایا فرزند تحصیل کرده دارم یا نه گفتم دارم چطور؟ گفت فرزندت را با خودت ببر به کافی نت و فلان استعلام را بگیرد با تعجب گفتم جناب ریس شما ظاهرا از پیشرفت جامعه اطلاعی ندارید انترنت و غیره همه گیر شده و من خود دارای انترنت و وبلاگ و ایمل هستم شما از کامپیوتر چیزی نمیدانید فکر میکنید که مردم هم نمیدانند این مطلب ثابت میکند که این مدیر چقدر از زمان عقب است
چون پارتی بازی می کنن
کتاب توسعه و تضاد جامعه شناسان دانشگاه شهید بهشتی خیلی از مشکلات مدیریتی ما را تا سال 72 بیان نمودند ضمن اینکه می شود از این نظرات بخوبی استفاده کرد ولی اگر کار را به کاردان بسپریم سپس از توصیه آنها استفاده کنیم نتایج بهتری می گیریم ما از اول انقلاب فقط به متظاهرین حراف بظاهر متعهد فاقد تخصص میدان داده ایم و به افراد کم حرف ولی متخصص(که ادعای تعهد نداشته ولی بواقع متعهد بوده اند) بها نداده ایم و حالا داریم حاصل آنرا درو می کنیم.
باسلام
اينجانب با8 سال سابقه مفيد مهمترين دلايل اين موضوع را
1- عدم تخصص خود مدير
2-استفاده از افراد با داشتن مزاياي غير شغلي براي مدير
3- بي خطر بودن افراد مورد استفاده
4- تملق افراد زير دست
ضربه ي اقتصادي اي كه مديريت در اين 30 سال اخير بر ايران وارد كرده بيش از 5000 سال گذشته است. مجموع مغول ها و اعراب و افغانها و ....... نتوانسته اند اينچنين كاري انجام دهند.
در صورت واكاوي و كنكاش در اين مقوله نتيجه مقالات علمي چندين صفحه اي خواهد بود ولي اگر بتوان در اين چند دقيقه به آن انديشيد و نگارش كرد شايد تيتر وار بشرح زير باشد:
1- عدم تطابق پست مديريت با توان و رشته تحصيلي فرد و عدم توجه به رشته تخصصي فرد منتصب با نياز پست مديريتي كه نتيجه اين انتخاب افراد ضعيف براي خود يا به دليل عدم شناخت از حوزه مديريتي جديد و يا به دليل پوشش گذاشتن بر ضعف و عدم وجود سواد كاري در پست مربوطه
2- اكثر مديران سيستم دولتي در ايران به دليل عدم از دست دادن پست مديريت ، به اصطلاح تحصيلات عاليه خود را از سازمانهاي علمي تراز بالا اخذ نكرده و صرف داشتن مدرك گام برداشته اند. مثلاً اخذ مدرك تحصيلي از سازمان مديريت دولتي و يا ... نه از دانشگاهها لذا چون دانش علمي نيست پس يكي از راهها جهت سرپوش نهادن براين امر انتخاب افراد ضعيف و تملق گو در اطراف خود مي باشد.
3- نداشتن معيارهاي مكتوب و كارشناسي شده براي پست هاي منتصب مديريتي و به طبع آن نداشتن معيارهاي مكتوب و تعريف شده براي انتخاب مديران موفق و حتي كارمندان موفق و ... و عدم وجود سيستم هاي نظارتي قوي و منسجم در سيستم هاي مديريتي
4- به دليل رابطه اي بودن سيستم ها در ايران در انتصابها ملاك انتخاب مدير سابقه و كارنامه فرد نبوده و بلكه ملاك ميزان شناخت فردي مي باشد.
5- معيار بقا در سيستم هاي مديريتي در ايران اين است كه خود را با موجهاي سياسي جاري همسو كنيم اينكه اين همسو شدن چقدر مي تواند در انجام وظايف سازماني و اهداف سازماني هم راستا نباشد مهم نيست چرا كه مهم فقط و فقط بقاست.
6- انتخاب مديران در ايران سياسي بوده و براساس شايسته سالاري نيست.
7- به قول قديما امروز كه ميدان و تاخت دست من هست پس چه بهتر كه همين حالا من هم بتازم چرا كه اگر عقب بمونم، ديگران تاختند و رفتند پس جداي از توان و شايستگي فردي جهت انتخاب اين فرد به من وصل هست پس مديريت فلان جا براش خوبه
8- داستان كوتاه كه شايد گوياي خيلي چيزها باشد: مي گويند يك فرد نابينيي با يك فرد بينايي مشغول خوردن انگور به صورت دانه به دانه بودند بعد از مدتي اين فرد نابينا شروع به خوردن انگور با خوشه مي كند فرد بينا دليل اينكار را مي پرسد كه جواب مي دهد چون تو مي دوني من نمي بينم با خوشه مي خوري پس چرا من از غافله عقب بمانم
بسمه تعالی
1-دلیل اصلی عدم وجود شایسته سالاری و وجود بایسته سالاری
2- ضعف مدیران فامیلی
3- ترس از ازدست دادن جایگاه ، درصورتی مدیران زیر مجموعه مدیر ارشد کارا تر باشند
4- تملق پذیری مدیران
درپایان :
فرمایش حضرت علی علیه السلام :
چه بسا افرادی به خاطر تعریف وتمجید مردم به فتنه افتاده واز ترقی بازماندند. حکمت 454 نهج البلاغه
به نظر بنده مديران در ايران براساس ضوابط انتخاب نمي شوند و در واقع مدير انتخاب شده اصلا تخصص و شرايط لازم براي مديريت را ندارد و اين مدير هيچ وقت حاضر نيست با افراد متخصص تر از خود ارتباط برقرار كند چون ترس از جانشيني براي خود را دارد.
چون تصمیم گیریها و انتخاب افراد بر اساس معیارهای سیاسی و ایدئولوژیک صورت می پذیرد.
پاسخ ها
رامین
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
نظریه ات بروزنیست واحتمالا ناشی از این است که اطلاعات بروز نداری .جانم معیار وملاک سیاسی وایدئولوزیک دوره اش گذشته است.الان تملق،چاپلوسی،زیرآب زنی،ناتوانی، وبی لیاقتی است که باعث پیشرفت وبخصوص اشغال مناصب مدیریتی درشرکتها میشود.
مختصر و مقید عرض کنم : تملق گوئی و متملق پروری در جامعه ما ریشه در تاریخ دارد.
انتخاب مدیران ضعیف در ایران موضوعی ساده نیست و ریشه در فرهنگ و عملکرد چند صد ساله دارد و در بعد از انقلاب و به ویژه بعد از پایان جنگ تحمیلی ابعاد بیشتری پیدا کرد و در سالهای اخیر به اوج خود رسیده است. شاید یکی از دلایل اصلی انتخاب مدیران ضعیف در رأس کارها، نوع نگاه مسئولان رده بالای مملکتی باشد. وقتی با همه ی فریادهای رهبری، اصل 44 قانون اساسی به شکل دقیق انجام نمی شود و در بخش هایی هم که انجام شده رد پاهای دولتی دیده می شود. نشان می دهد که مسئولان تمایل ندارند مردم (به شکل عام) در فعالیت های مختلف مشارکت تمام عیار داشته باشند و آنها تمایل دارند به هر نحوی عوامل خود را در مراکز خود حفظ نمایند و این عوامل هم که اکثر آنها آدمهای قوی در داخل مجموعه خود نیستند مدیران زیر دست خود را از آدمهای چاپلوس استفاده می کنند. این مدیران انتصابی از گماردن آدمهای قوی واهمه دارند چون معمولاً آدمهای توانا بعد از مدتی تحمل این مدیران ضعیف را ندارند. متأسفانه به دليل دخالت مدیران دستگاههای دولتی در بخش خای خصوصی نيز این روش رصوخ نموده و دلیل آن وابسته بودن بخش خصوصی به بخش های دولتی است. از اشکالات دیگر این نوع انتصابها، عدم نگاه ملی اين قبیل مدیران به عملکرد دستگاه خود است. به دلیل گمارده شدن آنها از راه زد و بند، آنهاناچارند منافع حامیان خود (شخص، حزب، گروه، دسته و ....) را بر منافع مملکت ترجیح دهند و وقتی منافع حامیان تأمیس شد تازه شروع به بهره برداری از موقعيت برای خود می کنند و لذا جایی برای فکر کردن به منافع ملی باقی نمی ماند. تا زمانی که مردم ما (در تمامی زمینه ها) منافع خود، حزب، گروه و .... را بر منافع ملی ترجیح بدهند وضعیت به همین منوال خواهد بود. به نظر می رسد این وضعیت را همه پذیرفته اند و صدایی از ملت و دولت نسبت به این دیدگاه شنیده نمی شود. خوش باشید
با تشکر فراوران از تابناک
به نظر میرسد که تابناک، مسیر ترقی و پیشرفت را انتخاب کرده که جای بسی خوشحالی است.
به امید روزهای بهتر و آزادی بیان از هر قوم، ملیت، مذهب، رنگ پوست و ...
موضوع بسیار مهمی انخاب شده اما کافی نیست.
صندلی مدیریت فرصتی است تا جیبشونو برکنن و از چاه نفت بره سر سفرشون. به همین دلیل آدمای ضعیف می خوان که کسی نتونه جلوی نتونستنهاشونو بگیره مبادا فرصت بدست اومده از دست بره. همین! از نظر اونا الان نقده گوربابای مملکت و جمع و فرد و منافع. و البته همین آدمها به دلیل مخفی شدن بشت زبونهای چرب و نرم تا اطلاع ثاموی در صندلی خود بابرجا هستند. اینم شد موضوع؟ خود شمای نگارنده جات درسته و از دلسوزی اینو نوشتی یا فقط ستون خالی داشتی؟ چرا اینقدر دیر یاد این حرفا افتادی؟ تاحالا کجا بودی عمو؟ مملکتمون تموم شد و رفت.
سال 59 دانشگاهها برای انقلاب فرهنگی
تعطیل شده بود به یک شرکت وارد کننده
برای استخدام رفتم . مدیر عامل آنجا مردی
کم سواد بود که هر 5 دقیقه یکبار با عربده مدیر امور اداری را بدفترش فرا میخواند و
کارمند بدبخت سراسیمه وارد میشد و شروع
به کاسه لیسی میکرد درحالیکه مدرک
فوق لیسانس مدیریت داشت . جالب اینکه هیچ اثری از دلخوری و ناراحتی در رفتار و گفتارش نبود . رمز موفقیت برخی مدیران ما سه چیز است ( پ.پ.پ.) یعنی پول . پارتی
و ازهمه مهمتر ( پررو یی ) .
روايت است که روزي دانشمندي نزد شيخ رفته و به ايشان گفت: آيا بهتر نيست به جاي اين مريدان کم سواد، با ما دانشمندان نشت و برخاست کنيد؟
نقل است که شيخ شمشير يکي از مريدان را گرفته و به دانشمند داد و فرمود:"يکي از مريدان را بکش".
آن دانشمند رد کرد.
پس شمشير را از دانشمند گرفته و به مريد داد و فرمود: جان اين مرد را بگير.
وقتي آن مريد شمشير را بالا برد شيخ از اين کار منعش کرد و رو به مرد دانشمند فرمود:" آيا تو حاضري چنين بي چون و چرا از من فرمان بري ؟

همانا ما اهل شيوخ تاجراني هستيم که نيک مي دانيم کالاي خود را به چه کساني عرضه کنيم."
سلام

بنظرم انتخاب تیتر بیشتر برا جلب توجه بوده، شاید تیتره واقع گرانه تر این میبود: `چرا مدیران ایرانی‌ افراد هم فکر ولی‌ تا حدی غیر متخصص را برای همکاری انتخاب میکنند`

نیمشود همه مدیران را بی‌ سود و ضعیف معرفی‌ کرد، جدای از نظرات گفته شده، شاید یکی‌ از دلیل‌ها این باشد که:

به دلیل نبود زیر ساختار‌های مناسب برای انتقاد سازنده و نبود یک پروسه سیستماتیک برای رسیدگی به نظرات معاونان، مدیران برای از دست ندادن وقت ترجیح میدهند اشخاصی‌ را از روی سلیقه انتخاب کنند. چیزی که از اوایل انقلاب به دلیل کبود متخصص شروع شد و در زمان جنگ قوّت یافت (میبینیم که خیلی‌ هم موفق بود اون هم به دلیل خلوص همه افراد منتخب بود).

در هر صورت، در همه جای دنیا تخصص فقط یک فاکتور برای همکاری است، برای مثال استاد برای انتخاب دانشجوی دکترا بیشتر از هرچیز دنبال فردی میگردد که بتوانند با هم کار تحقیقی انجام دهند تا اینکه کاندیدا یک فرد نابغه باشد.
تابناک جان ! بکارگیری افراد ضعیف و تصدی آنها توسط مدیران پیش کش ....! ما الان شاهدیم افرادی در پستها و مسوولیتهای حساس و مهم قرار میگیرند که علاوه بر ضعف مدیریت مشکل اساسی دارند و کارنامه اشان مملو از مفاسد گوناگون است . اونوقت شما دنبال پرتغال فروش میگردی ؟؟؟؟؟
سلام؛
تابی این از اون بحثهایی است که من خیلی بهش علاقه دارم چون خودم...بگذریم؛ اما اون نکته ایی که بنظرم خیلی مهم است به خود موضوع است بلکه تبعات اونه مثلا وگذاری شرکتها و سازمانهای حوب به اینچنین اقراد است و اگر سازمان تحویلی مشکلاتی هم داشته باشه که وامصیبتا.به من که ثابت شده ما از نسل امیرکبیر و مصدق نیستیم بلکه از طرف مقابلشانیم عذر تقصیر خودم هم را میگم.یا حق.
بنده دکتری مدیریت دارم نظریات افراد را دقیق خواندم . خوشالم از اینکه خوشبختانه ملت فهیم و با سوادی داریم . تقریبا بیش از هشتاد درصد نطریات فوق به نوعی درست میباشند. این نشان میدهد که ملت ما درد را میفهمد ولی به همین دلیل بی لیاقتی و ... مدیران رده بالا، متاسفانه آنها یا هنوز نمیفهمند یا آنقدر ضعیفند که قادر به حل مشکلات نیستند.
بنده دکتری مدیریت دارم نظریات افراد را دقیق خواندم . خوشالم از اینکه خوشبختانه ملت فهیم و با سوادی داریم . تقریبا بیش از هشتاد درصد نطریات فوق به نوعی درست میباشند. این نشان میدهد که ملت ما درد را میفهمد ولی به همین دلیل بی لیاقتی و ... مدیران رده بالا، متاسفانه آنها یا هنوز نمیفهمند یا آنقدر ضعیفند که قادر به حل مشکلات نیستند.
برای اینکه معیار پیشرفت ریاکاریست! متاسفانه
مدیران را در کشور باید به3 گروه تقسیم کرد

1-مدیران بنگاههای صددرصد خصوصی

2-مدیران بنگاههای منشعب شده از دولت یا واگذار شده به بخش خصوصی

3- مدیران شرکتهای دولتی

انتخاب مدیران گروه اول به دلیل انگیزه قوی مالکان برای بهره وری بیشتر با دقت صورت می گیرد واکثرا توانمند وبا صلاحیت هستند

گروه دوم به دلیل پرداخت نکردن مبلغ واقعی شرکت یا ماشین آلات به دولت به دلایل زیاد ازجمله روابط وسو ء استفاده به مثال مال باد آورده است ودر یک کلام
مدیری باید انتخاب کنند که مثل خودشان باشد

اما گروه سوم که نه سرمایه گذاری کرده اند ونه انگیزه قوی برای کار دارند وهرلحظه ممکن است دیگری را به جای او انتخاب کنند برای تملق گوئی و.....نمی شود آن هارا سرزنش کرد
فرهنگ مديران ايراني چه در بالا و چه در ميانه فرهنگ قدكوتاهي است.. هيچ كس نبايد قدش از قد رئيس بلند تر باشد و هركس قدش بلند تر باشد پايش را اره مي كنن تا هم قد يا پائين تر از رئيس باشد..
در ایران جرخه معیوبی که وجود داره یکی اینکه ملاک درستی برای انتخاب یک مدیر وجود نداره(تخصص واقعی.اخلاق حرفه ای کار.مدیریت درست بر منابع انسانی.) در برخی از مواقع به عینه دیده ام که مدیر فلان دستگاه نا خواسته باعث اتلاف وقت و پیشرفت کار شده و مدیر در رده های پایین تر از همکاران کسانی رو بر میگزینند که چه بسا کمترین سیاستی رو برای امور محوله برای اون پست رو ندارند در جنین شرایطی اشفته ای که استانداردی برای میزان بهره وری وجود نداره به جای استفاده از امار واقعی با تملق و شیوه هایی که در ایران مرسومه سعی در موجه نشون دادن خودشون میکنند همینه که نظام مدیریت اداری در ایران یکی از بزگترین موانع پیشرفته
عدم رقابت در فضای کسب و کار کشورمان یک وضعیت رکود و انحصاری در بخش های اقتصادی به ویژه دولتی ایجاد نموده است و چون قیمت تمام شده کالای تولید ساخت داخل به دلایل مختلف از جمله عدم بهره وری و اثر بخشی قابل رقابت با سایر رقبای خارج ی نمی باشد.در نتیجه عملکرد مجموعه سازمان به درستی ارزیابی نمی شود و ما افراد بی کفایت را در سطوح مختلف سازمانی به خصو ص مدیران مشاهده میکنیم و فضای رقابت سالم منجر به حذف افراد بی کفایت از محیط سازمانی میشود
عمدتا بر ميگردد به تربيت وشخصيت مدير . وقتي مدير بربستش سوار است وبي نياز است از اينکه ازمقامش عزت بگيرد بلکه به جايگاهش عزت ميدهد انوقت به خدمت کردن وبا بزرگتراز خودش کارکردن افتخار ميکند .اما وقتي افراد کوچک به کارهاي بزرگ گمارده ميشوند مجبور ميشوندکساني را انتخاب کنند که خودشان کارشناس بنظر بيايند! اينجاست که تاثريا ميرود ديوار کج وميشود نظام اجرايي موجود! ..........
این قضیه در بخش دولتی صادق است که افراد نمیخواهند کسی پا روی شانه آنها بگذارد و بالا برود.در بخش خصوصی برعکس این قضیه صادق است.چون اصل بر افزایش بهره وری است.کلا سیستم دولتی ما مشکل اساسی دارد.
اگر مسوولیت ها بر اساس قوانین دموکراتیک تقسیم شود .اگر کارمندان در انتخاب روسا نقش کلیدی داشته باشند اگر ملاک و ارزیابی توانایی یک مسوول صرفا مسائل سیاسی نباشد و ملاک ها تخصصی شود اگر و هزاران اگر دیگر...اما همه ی این اگر ها در دایره ی بزرگتری می گنجد .آن هم اینست که مشکل ایران قانون نیست بلکه تبعات قانون است. سالها پیش و از زمان ناصرالدین شاه بحث ورود قانون به ایران مطرح شده. مشکل اینست که ما ملت بزرگ ایران نمی توانیم به راحتی تبعات قانون را بپذیریم. در نظر گرفتن قانون یعنی اینکه همه ی آدم ها از حق یکسانی برخوردار هستند. امتیاز عقیدتی و سیاسی و طبقه ی اجتماعی بی معنا باید باشد. یعنی اگر حتی یک مخالف سیاسی بخواهد تریبون داشته باشد منعی در کار نباشد. اگر خودخواهی آدم ها نباشد و قانون هم در کار باشد همه ی مشکلات از جمله مشکل مورد بحث به تدریج حل خواهد شد.به عبارتی ما در توهم بزرگ بودن خود هر روز در حال آب شدن هستیم.
1.عدم شایسته سالاری ودر تنیجه سپردن مصادر امور به افراد بی لیاقت ودر نتیجه عدم احساس اعتماد به نفس در مدیریت
2-سیستم مدیریت فردی در کل کشور وعدم بهای لازم به خرد جمعی وکار تیمی
3-ملزم نبودن مدیریت کلان جامعه به عدم پاسخگویی که این خود موجب سرایت روحیه عدم اتنقاد پدیری ودر تنیجه گزینش افراد مطیع وبله قربان گو به جای افراد صاحبنظر که احتمال انتفاد آنها میرود.
4- برجسته شدن وبه رح کشیده شدن بیشتر بی لیافتی مدیر بی کقایت، در حضور اقراد کاردان وضاحب نظر
اول ااینکه خودشان هیچ کاری بلد نیستند و میترسند کنف شوند !!! دوم اینکه حسادت و تنگ نظری چون واهمه دارند اگر زیر دستی تخصص و مهارت پیدا کند جای آنها تنگ شود و از نان خوردن بیفتند !!! سوم اینکه چون بسیاری اهل زد و بست هستند و اصولا کار و پست را اجاره ای به آنها داده اند و با شرط و شروط! سر ازکار آنها در آورتد و نتوانند لفت و لیست نمایند !!! چهارم اینکه یک مشت اعوان و انصار بیسواد و بیعار و بیکاره بخصوص زن ذلیلهلیشان که اکثرا از قبیله همسرانشان هستند باید بکار گرفته شوند !!! پنجم اینکه اصولا اهل توکل بخدا نیستند و دوست ندارند کسی ترقی کند و کار یاد بگیرد و علاقه ای هم به پیشرفت مملکت و مردم ندارند !!! ششم اشخاص نادان و دریوزه و بی محتوی و پیذوری و بله قربان گو و متملق و چاپلوس اضولا تا آخر مرید مراد خواهند بود و سرکشی نخواهند کرد ! هفتم هرچه زیر دستان کودن تر و نادان باشند و طمعکار و تنبل اصولا کار طول کشیده ! هم جای آنها قرص خواهد بود و هم از تعدیلات منافع بیشتری برده و زر اندوزی بیشتری خواهند کرد !!!و مهمتر از همه نان بهم قرض دادن گروهها با زیر دستان نادان و ناشی و نابلد بهتر صورت خواهد پذیرفت و جابجائی پستها بهتر صورت خواهد گرفت برای جابجائیهای اتوبوسی ومینی بوسی و معاملات راحتر در این مورد صورت خواهد گرفت و بهتر با بالا دستی ها توافق نموده و سنگ و پاره سنگها راحتر بوده تا مثلا از وزارت کشور بروند وزارت صنایع و جابجائی ها و...........!!! بهمین علل هم هست که طرفهای رئیس و مرئوس سی سال سابقه یدک میکشند هیچکدان تخصص و مدیریت آموزش نگرفته و تجربه عاید نکرده و بهمین علت هنوز امورات مملکت لنگ میزند و در بحران تولید و صنعت و کل امور جاره مملکت هستیم و جالب آنکه همه افنخار میکنند که آچار فرانسه کلیه مشاغل شده اند !! هم تخصص کشاورزی دارند و هم اتومبیل سازی و هم ساختمان و هم حسابداری و حسابسازی و هم گره گشای مشکلات صنعت نفت و گاز و بیمه و بازرگانی و گمرکات و شهر و شهرداری و سد و سیل بند و... و الخ مدیریت جهانی !!!! که اگر روزی کار بر مدار قانون و شایسته سالاری قرار گیرد آنها را به گارسنی کافه هم راه نخواهند داد چه برسد به آرماتور بندی !!!!!
وظیفه اصلی مدیر رسیدن به اهداف سازمان می باشد ولی به دلایل زیر این مدیران حفظ خود را هدف دارندو اینجاست که امکان تحمل افراد توانا نمی باشد
- عدم توانای ، تخصص و تجربه
- انتخاب بر اساس رابطه
- اقتصاد دولتی
- عدم رقابت صحیح اقتصادی
و...
یعنی با اینهمه نظر ، شما میگید اونهایی که باید تصمیم بگیرند ، این ها رو نمیدونند ؟!!!!! من بعید میدونم که ندونند ، مشکل کجاست ؟! کی باید مداوا کنه ؟؟!!!! فکر میکنم چون کسی جوابگو نیست ، اینهمه نظر هم فایده ای ندارد
پاسخ ها
جواد کاشی
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
صرف دونستن که بد نیست ولی واقعا خود از ما بهترون ها جواب این سوال را نمی دونند.خلاصه: در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
موضوع را با ذکریه مثال پاسخ میدم.
شمابرای اصلاح وآرایش موی سرخود به آرایشگاه مراجعه میکنید،یکی آرایشگرباسابقه و باتجربه ودیگری آرایشگربی تجربه،آیا شما آبروی خود رابرای یادگرفتن آرایشگری به زیرپای آرایشگر بی تجربه میریزید؟
اگرپاسخ مثبت است باید همه عواقب آنرابپذیریم و از توجیح وماست مالی پرهیز کنیم.متاسفانه در سه سال گذشته این شیوه مدیریتی که درکلیه ادارات حاکم شده است،تمام اصول و قواعداداری را ازبین برده است.اثرات منفی و بسیار خطرناک آن در دوره آینده اداره کشور نمود خواهد کرد.ضربه هایی بس دهشتناک برپیکره اداراتمون وارد شده است که برای جبران آن سالهای سال وقت و هزینه کردتا کمی جبران شود
1- برای آنکه کار خود را بر دوش آنها بگذارند.
2- تا روزی جایشان را نگیرند.
کاشکی اینام به جای اینکه به پست و مقام فکر کنن بهفکر آباد کردن مملکت بودن کاشکی ما ها به این فکر میکردیم که اون حقوقی که میگیریم توی همه زمینه ها حلال باشه کارمند نباشیم که از وقت بدزدیم مدیر نباشیم که پوزشو بدیم دکتر نباشیم کاشکی. البته بعضی ها هم هستن که کار میکنن اونم خیلیییییییییییییییییییییییییییییی کم
سلام موضوع بسیار جالب بود آنقدر که یه گم گشته را پیدا کرده باشم کاش مسئولین ببینند
عدم رقابت در فضای کسب و کار کشورمان یک وضعیت رکود و انحصاری در بخش های اقتصادی به ویژه دولتی ایجاد نموده است و چون قیمت تمام شده کالای تولید ساخت داخل به دلایل مختلف از جمله عدم بهره وری و اثر بخشی قابل رقابت با سایر رقبای خارج ی نمی باشد.در نتیجه عملکرد مجموعه سازمان به درستی ارزیابی نمی شود و ما افراد بی کفایت را در سطوح مختلف سازمانی به خصو ص مدیران مشاهده میکنیم و فضای رقابت سالم منجر به حذف افراد بی کفایت از محیط سازمانی میشود
یعنی با اینهمه نظر ، شما میگید اونهایی که باید تصمیم بگیرند ، این ها رو نمیدونند ؟!!!!! من بعید میدونم که ندونند ، مشکل کجاست ؟! کی باید مداوا کنه ؟؟!!!! فکر میکنم چون کسی جوابگو نیست ، اینهمه نظر هم فایده ای ندارد
مشکلات امروز بخاطر راه حلهای دیروز می باشد. زمانی که در یک سیستم کوتوله پروری رواج داشته باشد به مراتب مدیران افراد ضعیف را انتخاب خواهند کرد.این پدیده نشات گرفته از دلایل متعددی است که می توان به ترجیحات و اهداف شخصی جناحی حزبی و.. بر اهداف سازمانی کاری و ملی باشد.
باسلام
درایران اساسا" مدیران با توجه به رابطه، اطاعت پذیری، وابستگی جناحی، چشم بسته عمل کردن بدون دلالت عقلی و... انتخاب می شوند نه بر اساس توانایی شخصی ولیاقت. بدین معنی که لیسانس تاریخ می شود مدیرعامل کارخانه نساجی، پسر یا باجناق و... می شود وزیر واستاندار والی الاخر.
قطعا" یک فرد صاحب نظر با درمیان گذاردن ایده های خود ودریافت نظرات مسؤولان رده بالاتر و هم سطح وحتی زیردست نتیجه گیری وتصمیم گیری می کند ومطمئنا" با توفیق به پیش می رود.
البته مشکلات کشور ما در رده های مدیریتی پایین تر به صورت بروز تخلفات ناشی از بدکاری رده های بالاتر ( رانت خواری و...)است. به طور حتم وقتی مسؤولان درجه اول به دقت مراقب رفتارهای اجتماعی-اقتصادی-ایمانی خود باشند واز تخلف فرزند خود هم نگذرند این مشکلات پیش نمی آید.
مشکل کشور ما این است که اگر من نوعی تخلفی کرد می گویند آبرویش را نریزید، حال که علی (ع) در به امانت گرفتن وسیله زینتی حضرت زینب(س) را تهدید به حد می کند و آهن داغ به دست عقیل می گذارد.
پس د رنهایت ضعف ایمان وخودپرستی وخودشیفتگی من نوعی باعث بروز مشکلات در جامعه ما می شود.
واسلام
یعنی با اینهمه نظر ، شما میگید اونهایی که باید تصمیم بگیرند ، این ها رو نمیدونند ؟!!!!! من بعید میدونم که ندونند ، مشکل کجاست ؟! کی باید مداوا کنه ؟؟!!!! فکر میکنم چون کسی جوابگو نیست ، اینهمه نظر هم فایده ای ندارد
-دلايل زيادي وجود داره ولي به نظر من مهمترين اون اينكه: به دليل نبود مطبوعات آزاد و زير سوال بردن عملكرد مديران و همچنين نبود سنديكاهاي واقعي كه با توجه به ساختار مديريت ايران ممكن است مصالح شخص (نه عامه) به خطر بيافتد ،لذا ضروريست افراد بله قربان گو در خدمت باشند.
ادم های کوچک و ضعیف، افراد کوچکتر و ضعیف تر از خودشان را انتخاب می می کنند.
مدیریت دولتی بهتر از این نمی شود.
منافع شخصی مدیران این وضعیت را ایجاب می کند.
والسلام
وجه تمایزملت ایران باسایرین این است که ایرانبان متخصص قول زدن خودشان هستندند وبراحتی ازپستانک استفاده میکنند واحتیاج به توصیه هیچ کس ندارند واخیرا قصد دارند به جهانیان بباورند که انسان موجود اجتماعی نیست.
بالاتر بودن نسبی است و به خودی خود چیز بدی نیست.

منتهی در همه جای دنیا برای بالاتر رفتن افراد تلاش می کنند تا در یک فضای سالم و رقابتی خودشان را بالا بکشند ولی در ایران افراد برای اینکه بالا بروند سعی می کنند با دسیسه و زیرآب زنی و غیره دیگران را به پایین هل دهند تا خود بالاتر باشند. جالب هم اینجاست که همان قدر که انرژی برای بالارفتن نیاز است برای زیرآب زنی و دسیسه هم نیاز است و اگر افراد این قدر انرژی که برای نابود کردن دیگران به صرف می دهند را برای پیشرفت دادن خودشان به کار می بردند هم حقوقشان حلال و شرافتمندانه بود و هم همه در کنار هم زندگی خوبی داشتیم.
من خودم مدیر یکی از شرکتهای زیر مجموعه نفت هستم. افراد زیردستم را هم به تازگی عوض کردم و افرادی مطیع تری را آورده ام. قبلاً افراد من با سواد، متخصص و با سابقه بودند و این سواد و تخصص باعث غرور و خود بزرگ بینی در آنها می شد به گونه ای که با وجود آنکه در مسائل مختلف با آنها مشورت و تبادل نظر می کردم و تصمیمی را اتخاذ می نمودم اما باز از پیروی تصمیم من سر باز می زدند و هر کدام کاری را می کرد که فکر می کرد درست است. این مجزا کار کردن باعث ایجاد اختلال در امور می شد. پروژه ها عقب می افتاد و بودجه ها هدر می رفت. چند بار به آنها گفتم که با اجماع نظرات شما من یک تصمیم را می گیرم پس چرا به آن عمل نمی کنید. هر کدام ساز خودش را می زد. من هم در نهایت مجبور شدم افراد ضعیفتر اما مطیعتری را وارد مجموعه تحت مدیریتم کنم. پس به نظر من زیادی هم متخصص و با سابقه باشند خوب نیست. حرف شنوی مهمتر است.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۳:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۰
شما چون در سیستم خراب می‏خواستی درست عمل کنی به نتیجه نرسیدید. بنابراین شما هم مجبور شدید سیستم خراب را انتخاب کنید.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
با سلام
دوست عزیز احتمالاً از سایر ابزارهای مدیریتی استفاده نمی کردی وگرنه نیروها تحت اختیار شما بوده اند نه شما تحت نظر آنها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
مشکل شما ازتخصص زیادی کارمندان نیست بلکه ازناتوانی وبی لیاقتی خودتان است . بهتربود خودتان استعفاء می دادید وبه اداره کوچکتری با دوسه کارمند می رفتید تا توان اداره وکنترل افرادتان را داشته باشید .
مدیران در ایران در قریب به اتفاق موارد انتصابی اند و نه انتخابی. حتی در مواردی که انتخابی بودن توجیه معقول و منطقی نیز داشته باشد. در نتیجه به جای تامین منافع زیردستان، ارباب رجوع و مردم سعی می کند نظر افرادی که او را به مدیریت مذکور انتصاب نموده اند، تامین نماید تا حتی الامکان جایگاه و مدیریت خود را حفظ نماید. این گونه افراد خود متملق بوده و از همین راه به این مقام رسیده اند و طبیعتا چنین افرادی را به عنوان زیردست انتخاب می کنند. چنین روندی متاسقانه حتی در سطوح بالای مدیریتی کشور دیده می شود. در صورتی که یک مدیر توانمند هم افراد شایسته و متخصص و منتقد را انتخاب می نماید و هم در صورت مشاهده افراد با توانایی بالاتر، کناره گیری نموده و جهت ترقی امور به سمت جلو، جای خود را به افراد شایسته تر واگذار می نماید.
1- این واقعیت است که افراد ضعیف افراد ضعیف را برای همکاری انتخاب و افراد قوی افراد قوی را انتخاب میکنند .
در ضمن این بحثها هیچ نتیجه ای ندارد چون تو این مملکت هرکی کار خودش رو انجام میده به نظرات دیگران هم کاری ندارد حالا میخواد قانون گذار باشه یا قاضی یا مسئول و یا هر کس دیگه !
مدیر ضعیف:
ارادت می خواهد تا مهارت
فردی فکر می کند تا سازمانی
فارق از تمام نقطه ضعف های موجود درمدیران ودر تائید برخی از گفته های عزیزان به عرض می رسد کشور مایک کشور بامدیریت دربحران است واصول مدیریت بحران شرایط خاص خودش رادارد اگر نیروهای میانی وپائین دستی این موضوع را به خوبی درک نکنند ونتوانند خودرا با این شرایط تطبیق دهند دچار مشکل می شوند به همین دلیل افراد مطلع وآکادمیک وباسواد این حساسیت ها را به خوبی نمی توانند درک کنند وخود را تطبیق دهند بر این اساس متاسفانه خلاء وجود این افراد را افراد کم سواد ومطیع پرمی کنند البته این یکی از ده ها دلیل دیگر می باشد
سلام
به نظز من با محدود‌هاي قابل تفسير به رايي كه شما تعيين كرده‌ايد و خود سانسوري كه تمام مردم ما به آن عادت كرده‌اند اين مباحث نمي ژتواند ره به حايي ببرد با اين‌حال به نظز من علت اصلي چنين انتخابي خود مرئوسين در آن حوزه مديريتي و در شكل كلي جاماعه خود مردم هستند كه قادر به مطالبه حق خود نيستند زيرا كه كه اگر آنها حق خود را طلب مي‌كردند مديران مجبور به انتخاب افراد لايق براي تأمين حقوق آنها بودند
وقتی در انتخاب یک شخص برای احراز مسولیت و پست مدیریت ملاک تجربه و تخصص نباشد و ظاهر شخصی و تظاهر به تعهد و دینداری و استفاده ابزاری از بعضی از معیارهای انقلابی و اسلامی ملاک باشد این می شود که بسیاری از مدیران افراد مطیع و ضعیف بوده و آنان نیز زیر دستان بی سواد را به عنوان همکار برمی‌گزینند و از تملق لذت می‌برند چون باعث تداوم مدت زمان باقیماندن بر مسند مدیریت خود هستند
با خواندن کامنت ها متوجه شدید 100 درصد انها مشکل را بدرستی تشخیص داده اند اگر می خواهید برای حل مشکل اقدامی کنید وارد مصادیق شوید اگر ظرفیت یک کار بزرگ را دارید.
خیلی پست اید
چون بسیاری از ما ها تفکر استبدادی داریم هنوز هم خیلی ها وقتی می بینن یه جایی درست عمل نمیشه میگن زور بالا سرشون نیس مدیران هم بخاطر این طرز تفکر ادم های مطیع وبی اراده وبله قربان گو می خواهندکه دستورات آنها را بدون هیچ نظری صرفا تایید کنند.
خود مدیر هم جزئی از سیستم است ونه همه آن
مدیریت ما نه شباهتی به مدیریت غرب دارد و
نه مدیریت اسلامی . اکثر مدیریتها اتوبوسی شده یعنی یک مدیر به اندازه یک اتوبوس محارم
و رفقای گرمایه و گلستانش را با خودش میاره
تا حرفش خریدار داشته باشد . متاسفانه چیزی
که امروز به نام مدیریت بخورد ملت ما میدهند
ملغمه بیمزه و بی خاصیتی بیش نیست .
نظریات جالب و در بعضی موارد نزدیک بهم میباشدولی یک نکته فراموش نشود که مدیران یک سری هم به قرآن و نهج البلاغه و رفتار پیامبر اسلام و امام علی بزنند نکات مدیریتی زیادی کشف خواهند نمود
متاسفانه در کشور ما الفبای مدیریت بدرستی آموزش داده نشده و قریب به اتفاق تمام مدیران ما با آن دست و پنجه نرم میکنند.
مسئولین بیشتر تک رای و با مشورت میانه خوبی ندارند و اگر هم به صورت نمایشی مشاورینی برای خود انتخاب میکنند ولی در عمل مشاورین باید بر اساس نظر مدیر پیشنهادات خود را ارائه بدهند.
اگر اسم بردن از دموکراسی جرم نباشد باید گفت : مدیران خوب و کاردان در احزاب رشد کرده و با قوانین مختلف آشنا شده و پله های ترقی را در حزب طی میکنند و پس از آن اگر آن حزب موفق شد رای مردم را نسبت خود جلب کند از این افراد در پستهای مختلف اجرایی استفاده میشود و مدیران در این سیستم به دنبال سیاستهای آن نظام گام برمیدارند.
ولی در ایران مدیریت به صورت ملوک الطوایفی ادراره میشود.و در جراید میخوانیم که مثلا فلان شخص که در یک اداره معمولی هیچگونه سمت مدیریتی حتی در سطح یک بخش کوچک اداره را نداشته ، باید درباره مسائل کلان منطقه ای یا ملی و حتی بین المللی تصمیم گیری کند و نتیجه آن میشود که هیچ چیز سر جای خودش نیست ومردم باید تاوان اشتباه این افراد را بپردازند و الا آخر.
اصلا افراد بهتر رو نمیشناسند بیچاره ها ونمیدونند کار بهتر و شخص با سواد کیه
نبود نخبه سالاری
گسست بین نسلها بدلیل تسویه حساب مدیریتی در سازمانها و از بین رفتن تجارب
عدم آگاهی و اطلاع مدیران از شرح وظایف مدیریتی و تلاش برای جبران عقب ماندگی های مالی و قدرتی و .. در زمان مدیریت که فقط با همکاران مطیع و همراه امکان پذیر است
وجود آقازاده ها و همراهی خوب ایشان با مدیرانی که با پدرانشان سابقه رفاقت هم دارند
نبود ظرفیت انتقاد پذیری و عدم پذیرش حضور نقاد در سازمانها
و اصولا نبود هرگونه اراده ای برای کار در ادارات که سبب عدم نیاز به کارکنان خبره و نقاد و ایده پرداز است
در حال حاضر فقط همراهی و مطیع بودن مهمترین فاکتور همکاری است.
البته مدیران خود سایر علل را هم بخوبی می دانند و بهتر است از خودشان بپرسید
دليل آن خيلي ساده است. چون مدير پاسخگوي مرجع بالاتر جهت انجام خواسته هاي آنهاست و اگر افراد زيردست چه ضعيف باشند چه نباشند حرف مدير را گوش نکنند مدير به چه شکلي بايد کار خود را به پيش ببرد؟
چون مدیران بر اساس شایسته سالاری انتخاب نشده اند و از وزیر به سمت نقاط مرزی ضریب هوشی بجای کاهش افزایش میابد . مدیر از کلیه زیر دستی های خود کمتر به کار مسلط است
مدیران در جامعه ما طبق یک اصول و ساختار منطقی انتخاب نشده و تنها بر حسب رابطه و میزان تعهد صرف به سمتشان برگزیده می شوند. اگر چه داشتن تعهد شرط لازم برای یک مدیر در تمام دنیاست اما کافی نیست و تخصص نیز لازم است. لذا وجود افراد متعهد بی تخصص در راس ساختار های مدیریتی و انتخاب بر اساس داشتن رابطه، مدیران ضعیفی را در راس امور قرار می دهد. این مدیران نیز چون از توانمندی لازم برخوردار نیستند ، در بهترین حالت ممکن توان همکاری با افراد توانمند را ندارند و لذا همکاران آنها از خودشان ضعیف ترند. البته حب و بغض و ترس از برکناری در قیاس با افراد توانمند تر نیز بخش عمده مشکل این مدیران نا توان است.
متاسفانه به دلیل ضعف در ابعاد مختلف نمی توانند کنند.با کارمندان توانمند کار
مديران آدم ضعيف رو انتخاب مي كنند چون اولا بله قربان گوي خوبي باشند يعني هر چي مدير بگه و در زماني كه كار خراب ميشه گردن يكي بندازند و تا ميتونند به طرف گير الكي بدهند و حتي خيلي از مديران مديريت رو گير دادن ميدونند چون اصولا از اينكه كسي از مدير چيزي بيشتر بدونه اين باعث نگراني اونها ميشه
به نظر من مدیران ایرانی نه همه اصلا با مدیریت اشنا نیستند همیشه منا فع فردی را بر منافع جمع یا سازمان ترجیح می دن دچار روزمرگی شده اند برنامه ریزی سازمانی ندارند وچون به حیطه کاریشان مسلط نیستند دنبال مشاور دفتر دار یا معاونی هستند که بله قربان گو باشد ونتواند یه انتقاد یا پیشنهادی سازنده بدهدیا به کار مدیرش ایراد بگیرد مدیران ایرانی به مشارکت کارکنان در بهبود اوضاع سازمان اعتقادی ندارند دلیل عقب ماندگی سازمانهای ما همین عدم مشارکت کارکنان روزمره گی کارکنان وعدم توجه راس سازمان به ایده جدید فکر جدید ودر پایان باید عرض کنم که چون مدیران ایرانی اعتماد به نفس لازم را ندارند دنبال افرادی می گردند که از طرف انها مورد ستایش قرار بگیرند عباس عبدالهی دانشجوی مدیریت دولتی
وقتی معیار برای ورود به مجلس تخصص در زمینه حقوق و قانون نباشد به تبع قانون مملکت دچار رخنه شده و همین امر از بالا به همه مدیران و روسای پایین دست سرایت می‏کند. و می بینید که هیچ کس سر جای خود نیست.
و از همه بدتر این که "حکایت افسار شتر به دم خر بستن" پیش می‏آید.
با سلام
متاسفانه در کشور ما مدیران عالیرتبه برای انتخاب مدیران زیردست خود ویژگی مطیع بودن آنها را ملاک اصلی انتخاب خود قرار میدهند نه تخصص و توانائی انان را . چون تصور میکنند برای آزادی عمل در حیطه مدیریتی خود و اجرای سریع و بی چون و چرای دستورات خود به مدیران مطیع نیازمندند نه مدیرانی که مدعی توانمندی و تخصص بوده و می خواهند نظریات وی را زیر سوال ببرند چرا که توجه به نظریات کارشناسی مدیران زیر دست را که گاها" تغییر تصمیمات و دستورات صادره مافوق را می طلبد را به نوعی ضعف مدیریت و عدم کارائی و نهایتا" کاهش عمر مدیریتی خود می پندارند .
پاسخ ها
محسن
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
با این بحث مخالف هستم که به عمد نیروی قوی گزینش نمی کنند تا از حاشیه امنیت شغلی بیشتری برخوردار باشند. شاید در موراد معدود درست باشد ولی همیشه صدق نمیکند. اگر در این حد هم قدرت تحلیل داشته باشند باز قابل تقدیر است.
بهتر بود می پرسیدیدچرا در کشور ما تعهد بجای تخصص نشسته؟ علت اصلی اینکه اکثر نیروها بقولی حرف گوش کن و ضعیف هستند این است که آنها فقط تعهد دارند و هیچ تخصصی در رابطه با شغل مربوطه ندارند وچون صرفا بخاطر تعهدشان صاحب آن پست شده اند پس بالطبع این افراد افرادی ضعیف خواهند بود.
اول اینکه مدیران بالاتر چنین هستند لذا به قول معروف زیر دستان شبیه بالا دستان میشوند-به انسان بعنوان اشرف مخلوقات ارج و ارزش گذاشته نمیشود بلکه به داراییهای او ارزش و احترام کذارده میشود و به این اصل که انسان موجودی والا و قابل احترام است هیچ کس توجه نکرده و ایمان ندارد.اگر به انسانها احترام و ارزش قایل باشیم هرگز این مسایل به وجود نخواهد امد.به نظر من اگر این مسیله جا بیافتد که همه انسانها قابل احترام هستند بیشتر از 90 درصد مشکلات جامعه حل میشود ولی متاسفانه همانطور که غرور شیطان باعث رانده شدن او شد.غرور بسیاری از انسانهای به ظاهر با ایمان نیز باعث تکبر انها و خودالقایی این میشود که فکر کنند از انسانهای دیگر برتر بوده و نسبت به بقیه در نزد خدا دارای امتیازهای ویژه ای هستند.در صورتی که این تفکر یک تفکر شیطانی است و نه انساتی.حتی خدا هم به انسانها چنین امتیازی نداده و این انسانها و شیاطین هستند که فکر میکنند خداوند به افراد با ایمان امتیاز خاصی داده تا انها را گمراه کرده و دچار غرور و خود بینی کنند.
اکثر مدیران قریب به اتفاق خصوصاً در سازمانه های دولتی و عمومی زاییده ارتباطات نادرست و در واقع معاملات سیاسی و غیر سیاسی می باشند در انتصاب یک مدیر نماینده ، استاندار و ..... نظر دارند مدیر بدهکار به همه این اشخاص است و در اینحاست که بقای او وابسته به نظر دیگران است و از انجاییکه هدفش بقاء و اجابت خواسته های مشروع و یا نامشروع کسانی است که او به آنها بدهکاراست ، گماردن افراد متملق و گوش به فرمان برای او حائز اهمیت است چراکه این افراد براحتی خواسته های نا بجا را برآورده مینمایند مثل سازمانی که من در آن حضور دارم . افراد کارآمد در گوشه ای گمارده و به روز مرگی سپرده شده اند و افراد نا لایق در مسند امور . من از سازمان تامین اجتماعی سخن میگوییم .
با سلام خدمت مسئولان محترم سايت تابناك 1-شما ميگوييد نام نهادها و سازمان ها و افراد حقيقي را نياوريم ، پس اين مقالات و نظرها هم چندان مفيد نخواهد بود.
2-حال كه مدعي هستيد نام اشخاص حقيقي و حقوقي را نياوريم به مسئولان پيشنهاد دهيد كه هر وزارتخانه اي يك سايت طراحي كند كه مخصوص اطلاع رساني از وضعيت دستگاههاي زيرمجموعه خود باشد تا كاركنان ديگر دستگاههاي تابعه خود بتوانند از سوء مديرت ها، سوء جريانات ، سوء استفاده ها و پارتي بازي ها بگويند.و بعد هم افراد با اعتماد به نفس قاطع و بي طرف را مسئول بررسي و تحقيق نمايند و قطعا اين يكي از راههاي اصلاح است.

اما در باب مقاله فوق
منقول است كه معلم از دانش آموز زرنگ، باهوش و با معلومات، خيلي خوشش نمي آيد.
حال وقتي يك مديري كه تخصص و تعهد ندارد بنابراين سعي مي كند افراد زير مجموعه خود را از ضعيفان انتخاب كند و اين در نهايت باعث نابودي هر سيستمي خواهد شد
2-فعلا كه شايسته سالاري در كار نيست و افراد را براساس باند و جناح بر پستها و سمتها مي گمارند.
3-مديران صفت چاپلوسي، تملق ،پاچه خواري و بله قربان گوئي دارند و بر اساس اين صفات در پستها گذارده يا ابقا ء مي شوند و به همين ترتيب اين مديران از كاركنان زير مجموعه خود و ارباب رجوع خود انتظار چاپلوسي تملق و پاچه خواري و بله قربان گوئي دارند چون خودش نسبت به مديران بالائي اينگونه است پس دچار يك كمبود و عقده اي مي شود كه خودش هم از كاركنان زير مجموعه خود و ارباب رجوع خود چنين انتظاري دارد. و اين سيكل معيوب و ناسالم دائم تكرار مي شود .بقول معرف ماهي بزرگ ماهي كوچك را مي خورد ماهي كوچك ميگو را مي خورد و ميگو هم لجن مي خورد.
حرف و حديث براي گفتن فراوان دارم ولي كو گوش شنوا .از بس گفتيم و فايده اي نداشت ديگر حوصله گفتن را هم نداريم .
فقط فراموش نكنيم در مقطي از زمان دشمنان اين مرز و بوم جنگي خانمانسوز را به ما تحميل كردند عده اي از انسانهاي پاك و وارسته و ايثارگر از بالاترين ثروت و دارائي خود كه همان حق حيات و زندگي است گذشتند ، حال بياييم كاري كنيم كه در محضر خدا و همه آن عزيزان شرمسار و سرافكنده نشويم.
متاسفانه بحث ضعیف و قوی نیست . مشکل از عدم وجود سیستم هست. من سالهاست در صنایع قطعه سازی و خودروسازی مدیریت میکنم و مشکل جدی رو در نبود سیستم جامع و کامل دیدیم. یکی از دلایلی که مدیران به دنبال افراد ضعیفتر هستند این هست که این نوع افراد بخاطر عدم قدرت کافی راحتتر در سیستم قرار میگیرند یا به صراحت عرض میکنم که افراد قدیمی تر چون سیستمی کار نکردند و یا نمیخواهند در سیستم قرار بگیرند بیشتر در نقابل با مدیریت قرار میگیرند. اتفاقا هنر مدیریت اصلی این هست که این گونه افراد را در سیستم جا بدهند نه اینکه افراد ضعیفتر را جذب کنند اما این کار بخش زیادی از انرژی مدیریت رو خواهد گرفت و به کارهای اصلی نخواهند رسید. به هر حال این پارادوکس تا زمانی که از کودکی تفکر سیستمی نهادینه نشده باشد و تمامی ارکان ما طبق یک سیستم واحد کار نکنند وجود خواهد داشت. باور بفرمایید بسیار مدیرانی هستند که ناحق در جایگاهشون قرار گرفتند و بسیاری که حقشان خورده شده است که این هم از طبعات همین سیستم بیمار و یا بی سیستمی هست.
دو حالت داره:
1- مدیر ارشد خودش خیلی ضعیفه و مایل به داشتن مدیر زیر دست و قوی نیست چون بهتر وبیشتر از ایشون میدونه و کار بلده و ممکنه ضعف ایشون رو بفهمه.
2- مدیر ارشد اتفاقا" کار بلد و هفت خطه از مدیران ضعیف و بله، چشم قربان گو استفاده میکنه که هر کاری دلش خواست انجام بده
مثلا" یک مدیر مالی ضعیف هم دوست داره پست وعنوان سمت خودش رو حفظ کنه هر سندی رو که مدیر بگه امضاء کن.امضاء میکنه و خلاص............
با سلام ؛انشالله نظرات کاربران جمعبندی شده تا درس عبرتی باشد بر سایرین که اداره یک مجموعه باند بازی وخانواده سالاری بر نمیدارد،برای ارائه نظرات به ذکر چند نمونه واقعی از بی لیاقتی مدیران ومعاونین انان اشاره میکنم ،تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل:
1-در یک سازمان دولتی متمول مشغول به کار میباشم به مدت 9سال (از ابتدای شروع فعالیت )در تمام این مدت مدیران انتسابی یا فامیل مدیر عامل بودند ویا دوستان دوران تحصیل ،در یک دوره 8مدیر استراتیژک سازمان همگی همکلاسیهای دوران تحصیل مدیر عامل بوده و هیچکدام از آنها حتی 1ماه سابقه کاری نداشتند.
2-یکی از مدیران سازمان تا قبل از به مدیریت رسیدن دوستش، برای سازمان در فرودگاه جاکلیدی تبلیغاتی پخش میکرد وبه یک باره شد مدیر روابط عمومی!!!
3-در حوزه مدیریت ما مدیر عامل بر اساس شفارس هم باندیها یکی از همزبانان خود را به عنوان مدیر آن مجموعه معرفی کرد با سطح سواد در حد دیپلم که فقط 20لیسانس وفوق لیسانس زیر دستش کار میکردند و ایشان هم شروع کرد قلع وقعم با تجربه ها و کار بلد ها وچرا : چونکه احساس خطر میکرد نا واردی او را شناساسی کنند و یک موقع جای اورا بگیرند و به همین سبب نامه عدم نیاز مارا صادر کرد (اما خواست خداوند نبود ما از ان سازمان بیرون شویم )باورنمیکنید فقط وفقط به خاطر دقت زیاد وتخصص حرفی و کار با تمام وجود او دشمن من شد و به جای تشویق اضافه کار من را ابتدا قطع کرد وبعد 10مسئولیت متفاوت به وظایفم اضافه کرد تا من کم بیارم وبرم (اما به خواست خدا تحمل کردم )و او عوض شد .
4-تا زمانیکه الگوی رفتاری وشرح وظایف یک مدیریت تعریف نگردد نمیتوان کارکرد یک مدیر را ارزیابی کردزیرا ملاک صحت و دقت وپیشبرد اهداف مشخص نیست ،
5- دستگاههای نظارتی ما در صورت وجود اطلاعات واصله از اشخاص یا مراجع مرتبط دیگر تاحدی سعی بر کنترل عملکرد را دارند ؛اما نوش دارو بعد از مرگ سهراب است و هرگز برای پیشگیری رنامه اجرایی خوبی ندارند(قانون خوب داریم و اما مجری خوب نداریم ).
6- تمام این مشکلات از نظر اینجانب منشا در بودجه ریزی دولتی دارد و اساس این نوع بودجه مربوط به سنوات خیلی دور بوده است ودر شرایط کنونی هیچ گونه نقش کنترلی ندارد و براساس اهداف برنامه ریزی نمیشوند و تنها برر اساس چانه زنی کم ویا زیاد میشوند (در سازمان ما مدیریت بودجه افتخار میکند که در دفاع از بودجه وافزایش مبلغ آن بسیارقوی است !!!)
به دو دلیل اولا افرادی که با تملق و چاپلوسی از مقام بالاتر به پستی رسیده اند به افراد تملق گو و بله قربان زیر دست خودش بهتر بها میدهد و تشکیل یک باند بیسواد را داده اند و بیشتر عقب افتادکی ما در حال حاضر به همین مسِله بر میگردد دوما یک فرد لایق و با سواد به هیچ عنوان حاضر به تملق و چاپلوسی نیست و بنابرین هیچ زمان به پست بالایی نمیرسد
با سلام: دوستی عقیده دلشت که اگر ما ایرانیها صد وجه مشترک داشته باشیم کافیه یک وجه غیر مشترک داشته باشیم تا باعث جدائی و قطع رابطه شود . من فکر می کنم متاسفانه به دلیل بدعتها و مسائل اشتباهی که در جامعه ما وجود دارد یکی از دستاوردهای ان نیز این مسئله می باشد. و این مسئله نیاز به درصدی کار فرهنگی دارد. چون کسی که مدیر می شودکه مدیر می شود. خود را در تمام امور و زمینه ها مدیر و مدبر می داند . اصلا نمی تواند انتقاد پذیر باشد.
نمی شود انتظار داشت مدیری که چرخه شایسته سالاری را طی نکرده و به مدیریت رسیده از افراد شایسته ای برای گروه کاری خودش استفاده کند. نه اینکه نخواهد، نه. چونکه بلد نیست. از مشخصه های اینگونه مدیران می توان به احساسی برخورد کردن، ایجاد جو ناسالم در فضای کاری، سفارشی جذب نیرو کردن و سفارش پذیر بودن اشاره کرد.
به این دلیل که در ایران اغلب مدیران بر اساس شایسته سالاری و تخصص و سواد مربوطه انتخاب نمیشوند به همین دلیل همیشه از ترس اینکه مبادا کسی پیدا بشه برتر از خودشون باشه میان افراد زیردستشون رو از افراد مطیع و سازگار و کم سواد و ترسو انتخاب میکنن تا بدینوسیله هم موقعیت خودشون حفظ بشه و هم بتونن نظرات خودشون رو بدون هیچ منع و سدی به بقیه تحمیل کنند.
چون ما در ایران مدیر نداریم
اینها هیچکدام مدیر نیستند
اگر بودند این سوال جواب داشت
الان خود سوال زیر سواله
بنده از مدیران دولنی در یک سازمانم وقتی یک نفر قانونگزار بی قانونی میکند و در عزل و نصب مدبران دخالت مستقیم دارد دیگر شایته سالاری رنگ مبیازد در اداره دولتی ما اغلب مدیران کم تجربه وسن حدود 30 سال بر مسند قدرتند و آنها هم مدیران خیلی ضعیف تر از خود را به خاطر در خطر نیفتادن پست خود انتخاب میکند
مقدم دانستن خواست خويش ( مدير) بر خواست سازماني و حس خود برتر بيني - ضعف مدير در مواجهه با چالش هاي زير دست - عدم ريسك پذيري مدير - ايجاد هاله امنيت در حوزه مديريت خود از مواردي است كه موجب مي شود شخص مدير از افراد ناكارآمد يا ضعيف براي خود بر گزيند
سوال
لطفا حتما جوابی داشته باشید

اگر فرض این مسئله صحیح است و مدیران بالادست، افراد ضعیف را برای زیردست انتخاب می کنند، پس اینهمه ارتقا و رشد در جنبه های مختلف جامعه (اقتصادی/ فرهنگی/ اجتماعی / و ... ) را شاهد هستیم؟
در مديريت، گذشته از شم ذاتي كه شخص مدير بايد داشته باشد انتخاب او فارغ از جريانات انتصابي و براساس شايستگي هاي فردي باشد. مديريت علمي است كه معمولا در كشورهاي پيشرفته دنيا آن را در سطوح بهترين دانشگاهها تدريس نموده و معمولا با هوش ترين افراد جامعه را براي تحصيل در اين شاخه بر مي گزينند. اگر به مطلب ارائه شده معتقديم بايد ببينيم كه جايگاه كشورمان در اين مقوله كجاست؟
مشکلات مدیریتی بیشتر در حوزه مدیریت دولتی مشهود است. از آنجایی که ملاک انتخاب مدیران صرفا توانایی، قابلیت و کفایت افراد نیست و باید ملاحظات دیگری نیز در نظر گرفته شود (ملاحظاتی که لزوما ارتباطی با توانایی مدیریت ندارد)، در نتیجه فردی که به عنوان مدیر انتخاب می‌شود به احتمال زیاد یک مدیر ایده‌آل نیست و دارای نقاط ضعفی است که از آن جمله می‌توان به عدم آشنایی با علم مدیریت روز جهان، نداشتن تجربه کافی به ویژه در حوزه تحت سرپرستی خود، فقدان جاذبه و گیرایی مدیریت و ... نام برد. چنین افرادی برای آنکه احساس ضعف می‌کنند سعی می‌کنند مدیران زیرمجموعه خود را از میان افرادی ضعیف‌تر از خود انتخاب کنند تا هم نقاط ضعفشان برای زیرمجموعه‌اشان پوشیده بماند و هم اینکه بتوانند به راحتی بر زیرمجموعه خود تسلط پیدا کنند. نکته دیگری نیز که حائز اهمیت است این است که مدیران به دلیل نداشتن استقلال، برای راضی نگه داشتن افراد مافوق خود باید در گزینش زیرمجموعه خود در چارچوبی حرکت کنند که موافق نظر افراد مافوق باشد. بنابراین در انتخاب فاقد آزادی عمل و استقلال هستند.
سه چیز زندگی افراد یک جامعه را تباه می کند:
1غرور
2- حسادت
3- حرص و طمع
این سه چیز سرمنشاء بسیاری از مشکلات جامعه چه از نظر سازمانی و چه از نظر اجتماعی است.
مدیران غرور دارند بنابراین این غرور کاذب به آنها فرمان می دهد که غیر از نظر خود نظرات مخالف را نپذیرند. و این رویکرد در سیستم اداری رایج می شود و کارکنان هم عده ای با انگیزه پیشرفت و عده ای هم از سر ناچاری مجبور به تملق گویی می شوند
2- حسادت باعث می شود که افراد کاردان را به گوشه بفرستند تا عیار کار خودشان مشخص نشود. این امر باعث می شود افراد هم عیار مدیر و یا به اصطلاح بادمجان........ زیاد شوند
3- حرص و طمع: این امر باعث می شود که عده ای با استفاده از این ترفند و از راه های غیر معمول به دنبال اهداف شخصی باشند حرص باعث می شود مدیر تصمیمات اشتباه بگیرد و زیردستان فرصت طلب هم از این معضل استفاده نموده و مطامع خود را دنبال کنند.
متاسفانه این مطلب الن در سیستم های ما ساری و جاری شده و جزء فرهنگ سازمانی شده است.
اگه می خواهی پیشرفت سازمانی داشته باشه باید بله قربان گو باشید. در جلسات به قول آنها ساز مخالف نزنی> از القابی برای آنها استفاده کنی که نیستند ولی باعث خوشحالی آنها می شود. نحوه برخورد باید بگونه ای باشد که ارباب رعیتی در سیستم حس شود. در صحبتهای خود نیز باید مکرر به بیانات آنها استناد کنید.
البته در خصوص فرهنگ سازمانی در ایران ناگفته بسیار است که در قالب یک بحث با این شرایط نمی گنجد بلکه نیاز به کرسی هایی آزاد و آن هم در رسانه میلی باید بحث شود
در هر صورت بنده از سال 81 وارد سیستم اداری دولتی شدم و متاسفانه در این 10 سال و بویژه در این 5 سال اخیر این مساله جزء فرهنگ سازمانی کشور ما شده و این امر باعث شده کارایی و اثر بخشی و در نتیجه بهره وری سازمانهای ما به میزان بسیار زیادی کاهش پیدا کند.
متاسفانه این اخلاق ریشه در فرهنگ ما دارد ونتیجه حکومت چند هزار ساله حکومتهای پادشاهی بر این سرزمین است و هر کدام از ما ناخواسته گرفتار این عادتها هستیم وباید یاد بگیریم که بیشتر از آنکه شعار بدهیم ودیگران را بکوبیم و خودرا مبری از اشتباه بدانیم یک سری هم به خودمان بزنیم . اصلاح عادتهای ناپسند فقط بر عهده حکومتها نیست بلکه مستلزم اصلاح فرهنگ ملتها نیز است .
اولا: مدیران برای تحمیل خواسته هاشون راحت بر افراد ضعیف دستور میدهند و آنها را به خدمت میگیرند نمونه بارز فسادهای بانکی اخیر که ناشی از تحمیل خواسته مدیران بر افراد ضعیف بوده است
ثانیا : مدیران از افراد تحصیلکرده ابا دارند از این بابت که ممکن است حریف منطق یک فرد تحصیلکرده و دانا نشوند
ثالثا : متاسفانه گاهی اوقات در کشور ما مدیران بر اساس شایسته سالاری انتخاب نمی شوند و را بطه جای خود را به ضابطه داده و هیچی سرجای خودش نیست یعنی سواد آن شخص ممکن است به درد مدیریت آن مجموعه نخورد ولی با توجه به نفوذی که دارد مدیر شده ،بنابراین به زعم خود انتخاب افراد زیردست ضعیف توان مدیریتی خود را به آنها اثبات نماید
کتاب مدیریت در ایران قابل خواندن نیست اغلاط املایی، انشایی، شکلی، ساختاری، محتوایی و....... به وفور دارد بنای تألیف این کتاب به سال های دور برمی گردد در سال 63 یکی از اعضای هیأت مدیره شرکتی که بنده در آن شاغل بودم فوق لیسانس مکانیک داشت و از آمریکا براساس آگهی استخدام سازمان صنایع ملی... بند... درخواست کار داده بود در جریان گزینش منتظر نوبت است که کارمند گزینش به رئس قسمت در اتاق مجاور می گوید برادر...... این شخصی که پرونده اش را به من داده ای سوابق عیاشی دارد در مشروب فروشی ها هم دیده شده ، در اعتصابات دانشجویی و تظاهرات هیچوقت شرکت نکرده .... رئس مربوطه پاسخ می دهد این ها را سریع تأیید کنید بارها گفته ام آنانی خطرناک اند که در زمان دانشجویی کله شان بوی قرمه سبزی داده اینها ها توبه می کنند و به راه راست برمی گردند دومی ها توبه نمی کنند و اصلاح ناپذیر اند. نوبت به همکار ما که می رسد از او می پرسند تفریحات شما چیست، می گوید تلویزیون،منزل فامیل در این دو ماهه برگشت از آمریکا یکبار سینما... می پرسند تفریح دیگری هم داری می گوید خیر می گویند ماه گذشته با بساط ماهیگری که از آمریکا آورده ای کجا بودی می گوید درست است یکبار هم به کنار رودخانه برای ماهیگیری رفتم و بعد ایشان را تأیید می کنند وقتی از سال های دور معیارها اینگونه سطحی و ظاهری منظور و بسیاری عوامل متظاهر عهده دار امور شدند قابل پیش بینی بود که به کجا می رسیم تازه آنانی که گزینش نداشتند و با رابطه بالا آمدند که جای خود حالا خشت این دیوار از ابتدا کج بنا شده تا ثریا هم کج خواهد رفت البته یکی از راه های محدود برای اصلاح اینست که تصدی دولت کم وصفر شود سایر قوا هم به همین شکل ، البته قوه قضائیه و نیرو های نظارت مخفی نقش خاص دارند باید پاک سازی و سالم سازی شوند تا بتوانند مفسدین را از مصلحین جدا کنند در شرایط موجود چشم ها و گوش ها به لحاظ اقتصادی مشکل دارند
اصولا در هرکشوری جهت رسیدن به اهداف توسعه ملی دوزیرساخت مهم باید تعریف و اسکلت بندی شود :
1- ایجاد زیر ساختهای فیزیکی :مثل آب ،برق ،گاز ،راه و...
2- ایجاد زیر ساخت های اجتماعی:حقوق مردان ،زنان ،نقشها ،انتظارات اجتماع و..
اما در کشورهای درحال توسعه یا به عبارت دیگر کشورهای جهان سوم ،ساختارهای اجتماعی نه به خوبی تبیین شده ونه به خوبی سرمایه گذاری جهت پرورش انسانها صورت میگیرد . گرایش کلی این کشورها به جای توجه در رشته ها و شاخص های اجتماعی بیشتر متمرکز برروی رشته های علوم تجربی و.. میباشد لذا نمیتوانند انسانهای درستی که مغز محور باشند وقادربه ساختار سازی جوامع باشند را پرورش دهند .لذا نقش ها در کشور خوب شناسایی نمی گردد .و کسانی که قادر به ایفای نقشها باشند نیز خوب شناسایی نمیشوند وافراد ضعیف که هیچگونه دانش ،بینش و مهارتی در زمینه نقشهای اجتماع نیستند باید انها را ایفا نمایند و... درنتیجه وقتی انسان قوی و مدیر لایق بر سر پست ونقشش نباشد قطعا در ایفای این نقش ناتوان و ضعیف خواهد بود ...وفرد ضعیف نیز به واسطه فطرت ضعیف خودش قادر به تحمل فردی قوی تر نبوده چون اصل بر این است که نقش ها باید در اختیار افراد قوی تر باشند نه ضعیف تر .
حقیقت این است که برای جلب توجه افکار عمومی و اینکه خود را شاخص برتر نشان دهند افراد متملق و ضعیف را بر میگزینند تا نقاط منفی خود را بپوشانند.این فقط مختص مدیران نیست و در هر قشری اعم از ادارات دولتی و خصوصی و بازاری و .... به نوبه خود میتوان دید.چند سال قبل یکی از مداحان معروف را جهت مراسم عزاداری دعوت کردیم ومسجد مملو از جمعیت بود ولی مراسم آنجوری که مثلاً در تلویزیون میخواند نشد و بقول مداحان گرم نشد ازش پرسیدیم جریان چیه ،مداح گفت من یک سری افرادی را دارم که هر جا میرم با خود میبرم هم از من تعریف میکنند و هم مجلس را گرم نگه میدارند.گفتیم بگو بیایند هزینه کردیم و آمدند نگو چه مجلس پر شوری شد.حال نکته اینجاست که برای خود نمائی و اینکه بهترم افرادی را دور بر خود جمع میکنند که شاید از آن موضوع هیچ سر رشته ای ندارند.فقط جهت تملق و خود ستائی
اول اینکه مدیران از روی تخصص و تعهد انتخاب نمی شوند بلکه از طریق روابط ارتقاء پیدا می کنند .
مدیر ضعیف چون کار بلد نیست از افراد با سواد و کاردان دوری میکنه چون میدونه پیش اون حرفی برای گفتن نداره
مدیر ضعیف معاون یا نداره یا اگر داره از خودش ضعیف تره چون از خودش قوی تر را معاون نمیزاره چون میترسه جاشو بگیره .
در سازمانهای دولتی غیر تخصصی 95 درصد مدیران از روی روابط مدیر شدند نه روی توانایی اما در بخش خصوصی عکس این مصداق داره
به دلیل عدم تربیت صحیح و فقر تربیتی دوران کودکی، افراد توانمند را نمی توانند تحمل کنند همیشه می خواهند "من "باشند و همین من بودن باعث بدبختی خود و کشور می شوند و توانمندها در حاشیه قرار می گیرند
مديران ايراني فقط به فكر منافع شخصي هستند به همين دليل افراد ضعيف را انتخاب مي كنند تا چيزي نفهمد و يا اگر هم فهميد تواند كاري كند به خاطر ضعف شخصيت
به موضوع حياتي كشور پرداخته شده و هر شخصي بايد در حد توان در اين خصوص كمك نمايد. تجربه شخصي اينجانب اين بوده است كه اصولا مديران توانمند، در زير مجموعه خود مسئوليت ها را مديران شايسته، باتجربه و توانمندواگذار مي كنند چون به توانمندي خود در استفاده از نظرات مديران زير مجموعه خود اعتقاد دارندو اما مديران ضعيف اصولا نمي توانند با مديران توانمند و قدر در زير مجموعه خود كار كنند (به دلايل مختلف و از جمله واضح گرديدن عدم توان مدير بالادستي)لذا از گماردن مديران توانمند در زير مجموعه خود واهمه داشته و همواره تلاش مي نمايند مديران مطيع و يا ضعيفي را در زير مجموعه خود مديريت نمايند. اين موضوع را در هر وزارت،موسسه ، شركت، و يا هر دستگاه ديگري مي توان رصد نمود.لذا به نغع كشور است كه در هر سلسله مراتب مديريتي، مسئوليت به مديران توانمند و مستقل از حواشي واگذار گردد.
تابناک جان
چرا همیشه حرفایی میزنی که باب دل منه؟؟؟

من واقعا دارم از همین قضیه زجر میکشم
مدیرمون رفته 4 تا پیرمرد بازنشسته از همکاراش آورده که فقط بله قربان میگن حقوقم بیشتر از قانون کار میده بهشون
آخه چرا؟؟؟
تابناک یه فکری به حال این بازنشسته هایی که سر کارن هم بکن
همینا اگه برن خونه هاشون و حقوق بازنشستگیشونو بگیرن و 4تا جوون که میخان ازدواج کنن بیان سر کار خیییلی از مشکلات مملکتمون حل میشه
خدایا چرا هیچکی به فکر نیست؟
متاسفانه مدیریت که رکن اساسی اداره کشور و جوامع و نهادهای دیگر است به یک ابزار عمومی تبدیل شده. کدام یک از ما حاضریم لوله کشی و برق کاری ساختمان و یا اصلاح موی خود را بدون بررسی به افراد فاقد تخصص بسپاریم ولی ظاهرا تنها مدیریت است که در این مملکت نیاز به تخصص ندارد. نکته مهمتر آنست که مدیرانی که با این شیوه انتخاب می شوند از شغل و منصب خود در جهت منافع شخصی بهره می برند چون عملا توانایی اداره کردن ندارند. پس در اولین اقدام افراد کاربلد و با تجربه آن سازمان را خلع ید نموده و به گوشه ای می رانند و آنان را یک مشت خائن و منافق معرفی و ضمن بزرگنمایی مسائل جزئی و اینکه در حال انجام ریشه ای امور هستیم زمان را برای خود میخرنند. و متاسفانه کسی هم نیست که این قضایا را رسیدگی کند. بنده خود از نزدیک وجود چنین مدیرانی را دیده و لمس کرده ام.
اول اينكه چون نتونه از حقش دفاع كنه هر چي توسر كارمندش مي زنه كارمنده حرف نزنه همش بگه چشم شما درست ميگيد و اون شخص اينو دوست داره وگرنه اگر افراد مقابل چنين آدمهاي مي ايستادند ديگر اينگونه افراد وجود نداشت كه مديران بخواهند آدما ضعيف را استخدام كنند
چونكه اغلب مديران ايراني مصلحتي كار مي كنند و منافع شخصي خود را در الويت قرار مي دهند تا منافع جامعه و نان به نرخ روز مي خورند و دوست دارند كارهايي پيش ببرنند كه مورد تمجيد مافوقشان قرار بگيرند لذا در اين مسير افراد قوي و مقرراتي و با وجدان كاري و افرادي كه براي كشور و مردم كار مي كنند براي مديران فوق الاشاره بله تخواهند گفت استفاده نمي كنند و سعي مي كنند از افراد بي تجربه و ضعيف و مديون دار خود استفاده كرده تا جواب نه در رسيدن به اهداف شخصي خود نشنود.
با سلام به عرض میرساند عارضه ارجعیت منافع شخصی بر منافع ملی مدیران سطوح بالا را وامیدارد تا بجای انتخاب مدیران شجاع و لایق از مدیران ترسو و بله قربان گو انتخاب میکنند که این افراد نیز به طبع شخصیت خود افرادی همانند را به عنوان مدیر زیر مجموعه می گزینند و این سلسله ادامه می یابد.
من خود درجايي كارمي كنم كه اين موضوع صدق مي كند اطلاعات عمومي و فني ام بيشتر از رئيسم است ولي او از من اصلاً خوشش نمي آيد و به شكلهاي مختلف گير بيجا مي دهدولي از پرسنل نادان و بله قربان گو بسيار خوشش مي آيد بالاخره افرادي كه بدون طي ضوابط فقط براساس روابط مسئول شوند همين است زيرا اين چرخه ادامه داراست .والله علم
قديم مي گفتند او ل تخصص بعد تعهد ... بعد انقلاب گفتيم اول تعهد بعد تخصص.... خوشحال شديم كه طرف حافظ بيت المال و حقوق زير دست است .... اما حالا مي بينيم كه تعهدي كه و جود ندارد هيچ تخصص هم در حد صفر است و اينگونه است كه اطرافيان مديران نيز شبيه او خواهند بود.
به دو دلیل بی سوادی و چاپلوسی خود انها
بنده خودم کارشناس ارشد مدیریت هستم ...اکثر نظرات دوستان را هم مطالعه کردم که قریب به اتفاق به نظر بنده شبیه هستند ....مهمترین مشکل مدیریتی این مملکت وجود رابطه به جای اجرای صحیح قوانین میباشد و مدیران نالایق با رابطه و پارتی به سمت مدیریت میرسند و داشتن سمت مدیریت از مدیریت کردن مهمتر است
برای اینکه بهتر بتوانند از آنها استفاده کنند چه از نظر مالی آنها رو تحت نظر دارند و جه از نظر اختیاری دقیقا مدیران ما مدیران عقده ای هستند که دوست دارند دیگران به آنها احترام بگذارند. مدیران کشور ما مدیران بی تجربه ای هستند که بیشتر به جیب خود فکر می کنند و این حلقه ای است در کشور کارمند و رئیس اداره و معاون و مدیرکل و معاونت و ...
حالا شما بگید با این همه سلیقه ما کارمندان چقدر باید دولا و راست بشیم تا اضافه کارمان مالیده نشود خدابه داد کارمندان جز برسد - باتشکر
البته فقط مشکل مدیریت هم نیست ممکن است نیروی کاری قوی هم دچار توهم شده باشد و مشکل ایجاد کند ما کلا برای کار گروهی و روابط کاری تفاوت زیادی با کشورهای پیشرفته داریم، در کشورهای پیشرفته با رفتن یک نیروی متخصص هیچ سازمانی نمیخوابد، چون از قیب همه چیز مستند سازی و به دیگران هم یاد داده میشود. در ایران تکروی فقط باعث موفقیت است و کار تیمی بلد نیستیم و کسی که پس از چند سال تجربه کسب میکند سعی میکند دیگران چیزی یاد نگیرند و او فقط خود را بالا بکشد و هدف فقط نفع شخصی میباشد نگهداری کسی که دچار توهم است و فقط نفع شخصی را دنبال میکند برای یک سازمان کار سختی است. آموزش کار گروهی و بد دانستن پیشرفت بصورت تکروی و داشتن تعهد در برابر یک سازمان و ارجح دانستن منافع سازمانی و گروهی بر منافع فردی تا زمانی که در یک گروه کار میکنیم باید در ایران از کودکی آموزش داده و نهادینه شود. دولت و قوانین هم نباید طرف کسی را بگیرد که با تکروی خود شرکتی را دچار بحران کرده و بخاطر یک نفر گروهی را دچار مشکل نموده است.
اگر شما به کشورهای جلوتر از ما دقت کنید اصل انتخاب مدیران بر اساس شایستکی انها است و اصل قابل برای تصمیمات براساس منافع ملی است وقتی عکس این حالت اتفاق بیفتد ادم ضعیف یکی را مسل خودش برای حفظ منافع دسته وگروه خود می اورد. (البته دلایل دیگری هم هست که احتیاج به بحس بیشتری دارد).
الان بعد از انتخابات برید از شهرستانها گزارش تهیه کنید ببینید نماینده چند تا از مسئولین شهر ستانهای حوزه خود را عوض کرده اند . و بحث لیاقت نیست فقط تعهد فرمانبرداری دارند
lمهمترین علت آن این است که هیچ مقام و مسئولی از مدیران ما بیلان کار نخواسته و نمی خواهند تا او نیز بخاطر پاسخگویی از افراد لایق و توانا استفاده نماید و مدیران امروزی می دانند که بعد از این پست پستی دیگر در انتظار او هست در چنین حالتی مطمعناً تملق و چاپلوسی زیر دستان بیشتر مزه می دهد.
با سلام ،
علت عمده ، در ملاک انتخاب خود مدیران است که متاسفانه علیرغم وجود تاکیدات قانونی و توصیه های مقام معظم رهبری و آموزه های دینی که مدیران بایستی از بین افراد توانمند ، متخصص ، متعهد و با تجربه و موفق در مسئولیتهای قبل ، انتخاب شوند ، اینکار انجام نمیشود و شعار انتخاب مدیران بر مبنای اصلحیت و لیاقت و شایستگی فقط در حد حرف است و اجرا نمیشود و مطلب دوم اینکه مدیران در دوره های مختلف و مستمر ارزیابی عملکرد نمیشوند. مطلب سوم اینکه نظارت بر عملکرد آنها اصلا وجود ندارد .
خوب طبیعی است وقتی خود مدیران بر مبنای شایستگی و لیاقت و تخصص و تعهد انتخاب نمیشوند و بعد از انتخاب نیز بدون هیچگونه نظارتی در حاشیه امن قرار میگیرند ، معلوم است که برای بقای خود و جلوگیری از بروز هرگونه تنش ، اعتراض و انتقادی از عملکرد خود ، کارکنان و همکاران زیر مجموعه خود را از افراد ضعیف و حتی ضعیف تر از خود ، انتخاب کند که فقط مطیع محض باشند و به جهت ادامه کار و دریافت مزایای بیشتر ، دائما به تملق گویی مدیرش بپردازند که به جهت ضعف ایمان و تعهد ، خوشایند مدیر مربوطه نیز میباشد.
پس نتیجه اینکه آب از سر چشمه گل است و باید ابتدا در انتخاب مدیران اصلح و شایسته و بالیاقت از هر جهت ، بصورت جدی و عملی (نه در حد حرف و شعار) اهتمام ورزید و بعد از آن نیز عمل نظارت از مدیران را بصورت جدی و واقعی انجام داد . که این توصیه و آموزه ی دینی ماست و ائمه معصومین (ع) ما نیز خود این گونه عمل میکردند و به دیگران توصیه و تاکید میفرمودند . نمونه آنرا میتوان در نامه حضرت علی (ع) خطاب به مالک اشتر نخعی ملاحظه نمود.
تابناک عزیز نظرات زیادی را باهم خواندیم ومیدانیم که اکثریت نظرها درست است حال شما که مدیری هستید برای خودتان بگوئید چه استفاده ای خواهید کرد وآیا قرار است با استفاده ار این نظرات مدیرنالایقی برکنار شود ویا استفاده های شخصی (سوء استفاده)بشود . ارآنجا که یکسال تا انتخابات ریاست جمهوری مانده است طرح این سئوالات که مطمئنا هیچ بهره برداری شایسته ای هم ازآن نخواهد شد میتواند تبلیغ خوبی برای شما باشد
تقسيم جامعه به خودي و غيرخودي باعث ريزش خيل زيادي از افراد مستعد ميشود. و انتخاب افراد از اين محدوده كار را مشكل ميسازد.
به خاطر اینکه بیسواد هستن. اطلاعات کافی در حیطه کاری خودشون ندارن. کارشناس و کاردان و مدبر نیستن. همیشه چشمشون به دهن این و اونه که کی چی میگه. خودشون نه میتونن نه توانایی کافی برای گرفتن تصمیمات قاطع رو دارن. از آنجایی هم که سواد کافی برای قدرت بیان محکم رو ندارن همیشه کم میارن جلوی افراد باسواد و با کفایت. از آنجایی هم که حسود هستن بالاتر از خودشونو نمی تونن تحمل کنن همیشه جلوی بالادستی تملق و چاپلوسی میکنن به پایین تر از خودشونم با دید تحقیر میبینن. خلاصه کلام اینکه مدیران ما کارشناس و آدم شناس نیستن....
بنظرم ضمن اینکه مدیران بر اساس رابطه های خاص انتخاب میشوند و نه ضابطه و قانون. هم چنین از پست های سازمانی و جایگاههای مختلف به دید یک فرصت اقتصادی برای خود نگاه میکنند تا در ایام کوتاه مدیریتی خود نهایت استفاده را ببرند مثلا در ازای استخدام یکنفر یک فقره وام از یک بانک میگیرند یا از یک رانت دیگر استفاده میکنند
دلايل متعددي وجود دارد
1- عدم دانش كافي مدير مربوطه
2- طرز تلقي مديران كه من بهتر صلاح اين سيستم را مي دانم
3- در تمام دنيا سرمايه گذاران تيمي مشاور دارند كه انها را در سرمايه گذاري مشاوره مي دهند و اين يك سيستم و يك فرهنگ شده است اما در ايران چون اكثر مديران خود نيز سرمايه گذار اصلي نيز مي باشد لذا نميتوانند با علم روز خود را تطبيق دهند
4- حركت بشكل سنتي كه در بسياري از شركت ها همچنان برقرار است حتي شركت هاي صاحب نام كه شايد تصورش نيز براي ديگران غير ممكن باشد
5- مديران مجيز گويان را دوست دارند و اين يك فرهنگ غالب شده است
6- از افراد توانمند و صاحب عقيده مي ترسند بجاي آنكه به ايشان بها دهند
با سلام،
علت این امر:
1- برای اینکه ضعف خود را در مجموعه کاریشان پنهان کنند و خود را موجه بنمایند.
2- به دلیل حب جاه و خودخواهی، سعی در ابقا خود در مقامشان رادارند به هر قیمتی و حتی کمرنگ و گمرنکتر کردن افراد توانا و لایق.
3- تحمل شنیدن هرگونه نقد و سعی در اصلاح رویه های خود را ندارند وپس از مدتی دچار خودشیفتگی حاد شده که آغاز شکست مادی و معنوی جبران ناپذیر برای مجموعه خود خواهند شد.
4- سعی در سوء استفاده از امکانات و افراد مجموعه خد رادارند، بنابراین کارمندشان حق پرسیدن دلیل و توجیه آن تصمیم خاص و رویه جرایی آنها را ندارند.
5- افرادی کوته بین و کوچک هستند که خود نیز همین گونه و با همین ترفند ها به مسند قدرت رسیده اند.
نتیجه:
1- مرگ شایسته سالاری و مرگ انگیزه های خلاق و بهره وری.
2- درجا زدن مجمعه ایشان و نبود پویایی و تبدیل شدن کارمندان به کسانی که فقط زمان کاری روز خود را به پایان رسانند.
در پایان، در مجموعه ای کار میکنم که مدیر مالکیت مجموعه چندین بار تاوانهای بسیار سنگینی برای انتخاب چنین مدیر هایی را داده و هم اکنون نیز در حال پرداخت این نمونه تاوان است ولی باز هم با حمد و ثنای این دسته مدیرانش بیش از پیش در حال غرق شدن است.
ای کاش در دوران نوجوانی، جوانی والدین ایشان اینان را طوری تربیت میکردند که در این دوره زندگیشان دچار کمبود محبت، احترام و توجه نمی شدند تا این همه تاوان برای نداشته ها ی دوران قبلی زندگیشان نمی پرداختند و مهمتر از همه باعث تغییر در هنجار ها و ارزشها در جامعه شغلی نمی شدند.
یادمان نرود این اصلاحات در ساختار جوامع شغلی به فرهنگ سازی وهنجار سازیهایی نیاز دارد که افراد از بچگی بایستی آنها را لمس کنند و در اعماق روحشان به شکلی فرهنگی ایجاد شود.
به نظر من اين مشكل از نوع نگاه جامعه (حتي افراد تحصيل كرده) به جايگاه مديريت حاصل گرديده است؟!
اگر يادتان باشد در زمان تكميل فرم انتخاب رشته دانشگاهي ( 100 رشته)معمولا اولين انتخاب ها، رشته هاي مهندسي بود و در آخر همه رشته هاي مديريتي و ... بود.
طبيعتا هر كسي كه در رشته هاي مهندسي قبول مي شد به اين اعتقاد داشت كه (چو صد آيد نود هم پيش ماست) يعني چون در رشته مهندسي تحصيل كرده پس رشته هاي پائيني (مديريتي ها؟!) را هم مي تواند با سعي و خطا انجام دهد.
لذا در ايران تفكر عام به مديريت اين است كه هر كس كه مدير مي شود بايد همه چيز را بداند و معمولا هم مهندسان!!! در اكثر سازمانها مدير ميشوند. اين نگاه و طرز تفكر باعث گرديده كه حتي كسي هم كه تحصيل كرده رشته مديريت است به اين عارضه مبتلا گشته و از رسالت اصلي خود باز مانده است.
مديريت يعني استفاده از مهارتهاي انساني و ارتباطات در بكارگيري افراد متخصص براي پيشبرد اهداف سازماني (مثل يك مربي فوتبال كه لزوما خود ميتواند فوتبالسيت نباشد مثل ويرا مربي تيم ايران يا مورينيو و ...)
چونكه از نظر مديريت ضعيف هستند و تخصص كار در زمينه كار وا گذار شده را ندارند مجبورند افراد ضعيف تر از خود را انتخاب كنند
برای اینکه آدمهای موفق را با مارکهای حجتیه و غیره بد نام کرده اند.اقوام و خویشان مدیران توقع پست و مقام دارندو خود مدیران هیچ تجربه مدیریتی ندارند.و آخرش هم طبق روابط سر کار میایند نه ضوابط
1-انتخاب مدیر در ایران رابطه ای است چون فاکتور اصلی تعهد است نه تخصص وتجربه اگرچه درسخنرانیها کلمات تعهد وتخصص را باهم می آورند
2-ضعیف بودن مدیر ازلحاظ توان مدیریت زیرا افراد باهوش و زرنگ نمتوانند با این نوع مدیر کار کنند و مدیر هم ازاین جور افراد خوشش نمی آید
3-اکثریت مسئولین رده های مختلف یک سازمان بطور سفارشی سمت سازمانی می گیرند آن هم افرادی که مطیع بوده وحتی اگر مسئله خلافی درسازمان رخ دهد از مدیریت های رده بالا انتقاد نمی کنند چون در فکر حفظ موقیت شغلی خود هستند
بطور کلی مدیریت درایران باید متحول شود
بهر حال فرهنگ کار سازمانی و اطاعت از ما فوق باید در یک سازمان باشد و افراد توانمند نیز باید مطیع تصمیم مدیران باشند (البته منظور چاپلوسی نیست) حتی اگر تصمیم غلط باشد. این روش شدیدا در کشورهای پیشرفته نیز دنبال میشود. البته کسی که دیگر با سازمان نیست و مخالف اهداف آن است باید تضعیف و ترد شود و مسلما نخواهند گذاشت پیشرفت کند مشابه کاری که امریکا و غرب با ایران انجام میدهند.
وقتي دريك مجموعه ضعيفترين وبيسوادترين فرد به عنوان مدير انتخاب مي شودوبراي كوچكترين كار دچارترديداست وحتي ازالفباي مديريت هيچ اطلاعي نداردفقط به خاطر تملق پست گرفته واين پست برايش ازهرچيزي مهمتراست ومنافع ملي اصلامفهوم نداردازطرف ديگر تملق جزء لاينفك فرهنگ ماشده اجراي قانون دركشور ما معني ندارد روابط برضوابط غلبه كرده است هرحرفي ونظري تعبير اقدام عليه امنيت ملي به خود مي گيرد خوب كارمند ضعيف وتوسري خور بيسواد كه فقط تملق بگويد خوب است ضعف مدير پوشيده ميماندكارمند ومدير بيسوادمكمل هم شده كار مملكت رابه اينجا كه رسيديم ميرسانندبعد هم مادر كل مدير نداريم مبصر داريم مديران ما مبصرن نه مدير
تمامی موارد گفته شده درست است ولی یک نکته دیگر هست که اغلب نادیده گرفته میشود و آن زنانه شدن فضای ادارات است
زنان به دلیل غلبه احساس (که این خود در جای خود وعلی الخصوص در خانواده یک نقطه قوت فوق العاده نسبت به مردان محسوب میشود) تمایل به تایید مافوق و مرجع قدرت بسیار بیشتری حتی در برابر تصمیمهای غیر منطقی دارند به خصوص وقتی که مافوق مرد باشد این تاییدهای پی در پی هم موجب فربه شدن نفس خود خواه مدیر میشود وهم موجب میشود دیگران وحتی مردان زیر دست کم کم به این کار یعنی تایید مافوق دست بزنند (یعنی نوعی یادگیری اجتماعی پنهان)و این موضوع قطعاً در افراد زیردستی که توانایی کمتری دارند بیشتر اتفاق می افتد چون به جای تکیه بر توانایی بر تملق گویی خوش اکتفا میکنند واین دور باطل ادامه دارد به این نحو که همین افراد متملق احتمال بیشتری دارد که در آینده مدیر شوند چون به منابع قدرت نزدیکترند وبعد از مدیر شدن دوباره همین رویه را دنبال خواهند کرد یعنی تملق مقام مافوق و تقویت تملق گویی زیر دست
چون مدیریت یک علم است و متاسفانه مدیران ما اکثر فاقد دانش مدیریت است و برحسب رابطه وگرایش سیاسی انتخاب می شوند و انچه برایشان مهم است نگاه سیاسی جناح مربوطه خود است و از طرفی چون دانش و تخصص مدیریت ندارند و برای اینکه ضعف خود راپوشش دهند با افراد ضعیف و تملق گو کار می کنند تا افراد متخصص و کارشناس واقعی تا ضعف آنان مشخص نشود و از طرفی هیچ جای برای کار خود در زمان تصدی مدیریت خود پاسخ گو نیستند.
سلام
دلایل مختلفی داره
1-مهمترین دلیل بر می گردد به ساختار کشور ما اگر کمی دقت بفرمایید کل سیستم ما تحمل افراد مستقل و دارای اندیشه و فکر و عمل وابسته به خود را ندارد اگر کسی از دیدگاه شخصی ما کمی عدول نماید باید کنار گذاشته شود حتی به میزان بسیاراندکی2-مدیران ما براساس لیاقت بکارگیری نمی شوندبراساس یکسری زد و بندهای سیاسی پست می گیرند مثلا نمایندگان یک استان به توافق می رسند که مدیریت کل های یک استان را بین مدیران نزدیک به خود تقسیم کنند هر مدیری که به کار گمارده می شود طی شرط و شروطی منصوب می شود که باید فلان کند و فلان شخص را در فلان جا و بدون نظر آن نماینده دست از پا خطا نکند
این مدیر دیگر هیچ استقلال کلانی ندارد حال سود مدیریتش چیست؟ سود اقتصادی مناسب -وجهه و سابقه ی چند سال مدیریت -در کنار آن انجام کارهایی برای خود و خانواده و اقوام
یکی از نمایندگان شهر های غربی روزی نامه نوشته بود به رئیس اداره ای که چرا فلان خدمه را از قسمت آبیاری چمنهای محیط اداره به قسمت نظافت منتقل نموده ای فورا وی را به کار قبلی اش گمارده و موضوع را اطلاع دهید در این اوضاع و احوال مدیر باید چه گلی به سر بگیرد و مرئوس چگونه باید از او حرف شنوی داشته باشد
در فلان اداره مدیر کل آن را خبر دادند که فلان کارمند از ارباب رجوع و حتی پرسنل، در قبال انجام کارها(کارهایی که وظیفه ی قانونی آن شخص و حق قانون ی ارباب رجوع است) سکه رشوه می گیرد گفت خدا خیر معاون فرماندار را بدهد ما از دست ایشان نمی توانیم حتی یک تذکر کوچک به این پسر خاله اشان بدهیم و با،بالا زدن آستینش گفت بچه ها را جمع کنید هنگام نماز ظهر است باید نماز جماعت برگزار کنیم
مگر این نا اهلانی که آن پیر بزرگوار سالها پیش هشدار داد که هستند همین افراد ند
نه شهامت دارند نه شجاعت نه مدیریت بله قربان گوهای بی دست و پا اما در عوض با کسی که دستش به هیچ جا بند نیست قانون را بر سرش آوار می کنند و روزگارش را سیاه و همه ی عقده ها را بر سرش می ریزند
به نظر من باید مدیران را آزاد گذاشت و انتصاب آنها را مجزا از نمایندگان استان ها قرار دهیم و تا این کار اساسی و از بالا صورت نگیرد کاری از پیش نخواهیم برد
امروز دشمنان اصلی ما نخست فساد اداری حاکم بر جامعه و نا اهلان و دوم استکبار است و گروه دوم چشم به راه اثر گذاری گروه اول است زیرا یدون این دوست بهتر از جانش هرگز راه به جایی نخواهد برد و خدایی نخواسته هر بلای سر این مملکت و نظام هم بیاید تردید نکنید که پای گروه اول گامی جلو تر از گروه دوم است
باتوجه به جایگاه فاخرکاذبی که برای مدیریت لحاظ کرده ایم ومزایایای مادی ومعنوی فاحشی که درنظرگرفته شده عملا مسیرمدیریت کانالیزه شده وافرادی که طالب چنینن جایگاه ومزایتی هستند به این سمت متمایل میشوند.پس فلسه مدیریت واهداف مدیریت جوردیگری تعبیروتفسیرخواهدشد.وطبعتاحفظ این موقعیت سیاست خاصی رامی طلبدکه بگارگماردن افرادمطیع وضعیف ازجانب این تیپ مدیران درراستای تحکیم وتثبیت شرایط استثنایی مهیاشده برای انان خواهدبودتاضمن نشان دادن برتری خودشان درحلقه منصوبین چندصباحی راباآرامش خاطرریاست کنندومتنعم گردند.
چون اگه این افراد قوی باشن، جای اون مدیران رو میگیرن
با سلام،به نظر بنده مدیریت در ایران را باید به بخش دولتی و خصوصی تقسیم کنیم، بخش دولتی که اصولا روابط به ضوابط رجحان دارد، و کمتر بحث شایسته سالاری مطرح میباشد اما در بخش خصوصی این قضیه عکس میباشد و مدیران عمدتا بنا بر شایستگیشان بر مناصب تکیه زده اند، بنده با توجه به اینکه در هر دو قسمت دولتی و خصوصی بوده ام چند نکته برای بهتر شدن امور دارم
الف) در نحوه جذب مدیر بیشترین سختگیری انجام شود و با عبور دادن مدیر از فیلترهای مختلف حتما صلاحیت وی کاملا محرز گردد
ب)به مدیری که با این شرایط انتخاب شده است حتما فرصت مقتضی داده شود که تفکرات خود را پیاده کند این فرصت باید از قبل مشخص باشد که مثلا یک ماهه یک ساله و یا چند ساله است
ج)نظارت به کار این مدیر باید به شکلی مدون باشد و نه باسلیقه شخصی و نوعا در جهت رفع مشکلات و نه ایجاد موانع و مشکل در جهت فرضا زمین زدن مدیر
قطعا موارد بیشتری در جهت بهبود شرایط میتوان عنوان نمود که فی البداهه این چند مورد به ذهن حقیر خطور کرد.
تنها دلیلش اینکه مدیر مافوق بتواند با خیال راحت ضعف هایش را بپوشاند .
مٍثال:
بنده با شرکت ...در اهواز فعالیت دارم از سال گذشته مدیر عامل جدید روی کار آمد . ایشان روز اول کارش را با ایراد گرفتن از پیدا کردن ته سیگاری در محوطه شرکت شروع کرد و به نوعی پرخاشگر هم بود . خلاصه چندی طول نکشید اکثر مدیران شجاع و دلسوز را عوض کرد و افرادی از محل کار قبلیش روی کار اورد که ترسو و اب بخواد بخورد بدون اجازه مدیر عامل میل نمی کنند .
سرتون را به درد نمی آورم الان آن مدیر عامل با خیال راحت به روابط پنهانش و دریافت رشوه و ترویج فساد بین کل مجموعه می پردازد . زیر دست هاش چون ترسو و اغلب دست نشانده ی ایشان هستند عرضه ی انجام هیچ کاری را ندارند و 24 ساعت نشستن زیر آب همدیگر را زدن و چاپلوسی نزد مدیر عاملند .
باور کنید وقتی بنده بعنوان کسی که روابط تجاری با ان شرکت دولتی دارم و این وضع را می بینم هر روز شکنجه ی روحی میشوم و افسوس می خورم .
و هزاران مدیر فاسد دیگر .
اگر هم کسی بخواد پیگیری کنه بنده باش همکاری میکنم . هزار دلیل اثبات دارم ...
چون مدیر ایرانی با توجه به سواد انتخاب نمی شود چون مدیر ایرانی سلسله مراتب سازمانی را طی نمی کند چون مدیر ایرانی معمولا سواد مرتبط ند ارد چون مدیر ایرانی مدبر نیست و توانایی مواجهه شدن در تگناهای سازمانی را ندارد چون مدیر ایرانی قبلا در سازمان متبوعه خود کار اجرایی نگرده چون مدیر ایرانی به مراحل اجرایی سازمان خود اشراف ندارد و چون...... در نتیجه اعتماد به نفس لازم را برای مدیریت به مسئولان و کارشناسان زیر مجموعه خود ندارد و افرادی را بر میگزیند که با تملق و چابلوسی اعتماد به نفس کذب به او بدهند و لو اینکه به قیمت از هم پاشیدن شیرازه سازمان باشد و ضمنا بدون اینکه کار با کیفیتی بکنند همیشه در توهمات خود ادعای اولی بودن در کشور دارند حالا در هر زمیته ای که باشد
علت اصلی نبود شایسته سالاری میباشد .مجموعه زیردست مدیران به عنوان ارباب رجوع یک سیستم محسوب میشود . در صورتی که مشتری مداری اصل فرض شود و مخفیانه نظر خواهی از کارمندان صورت گیرد . خوب است این نظر سنجی از مدیران ارشد در کل سیستم صورت پذیرد . سیستم های دولتی در بخش کارشناسی قوی هستند ولی در بخش مدیریت از این استعداد خیلی کم استفاده میشود .
به دلیل اینکه متاسفانه اکثر مدیران ایرانی فاقد سواد در پست تخصصی هستند و اکثرا با ارتباطات مدیر شده اند و ترس از دست دادن جایگاه توسط شخص کارآمد باعث چنین ترسی در آنان می شود ترس از دست دادن جایگاه
من کارمند یکی از ارگانها در جنوب کشور در اداره ما مدیر محترم که قربون قد و بالاش برم ( شاید مطلبو بخونه ) تمام مسئولین محترم واحدهای ستادی را از میان همشیره های محترم برکزیده اند این را گفتم تا بقیه مدیران هم به جای انتخاب مدیران ضعیف خواهران محترم را در رده های بالا به کار گیرند
1- چون اغلب از انتقاد بیزاریم و اگر از جانب افراد پایین تر باشد به مراتب برای ما سخت تر است
(بهترین دوست کسی است که عیب های تو را به تو بگوید (البته جهت رفع آن و کمک به تعالی))
2- افرادی که از لحاظ شخصیتی بسیار ضعیف هستند بزرگی خود را در تحقیر دیگران می بینند به این خاطر در کنار افراد مطیع بیشتر احساس بزرگی و شخصیت می کنند.
3- تحمل افراد شجاع و با درک و تشخیص بالاتر برای مدیران ضعیف که تعداد آنها نیز زیاد است، سخت می باشد و در کنار این افراد احساس حقارت می کنند.
4- سطوح فکری و تصمیم گیری در ادارات دولتی بسیار پایین است و افراد نخبه تمایلی به کار کردن در این سطوح فکری را ندارند.
5- از لحاظ روان شناختی تمایل انسانها به افرادی که به آنها توجه بیشتری می کنند و کارهای آنها را (هرچند اشتباه) بیشتر مورد تایید قرار می دهند بیشتر از افرادی می باشد که توجه کمتری به آنها دارند.
6 . . .
سلام
وقتي همه مردم كشور ما پاسخ سوال شما را مي دانند و در عين حال هيچ كاري از دست كسي برنمي آيد لطفا با اين سوال و پرسشها ملت همه چيزدان را كه خود را به موضع نمي دانم و نديدين مي زنند سرگرم نكنيد به اندازه كافي با مشكلات مملكت عزيز هميشه استوارمان سركار و سرگرم هستيم.
باید دید در ساختار نظام،
ساختار مدیریتی اصولاً تعریف شده یانه؟
اگر شده دستخوش تحریف گردیده یا نه؟
اگر اساساً تعریف نشده که وامصیبتا!
انتظار نظم از چنین نظام مدیریتی قیاس مع الفارق است.
سرمایه های ملی اعم از انسانی و دیگر منابع در چنین بی ساختاری مصداق هرز آبی را پیدا می کنند که از سینه پاک آسمان جاری می شوند لکن بر روی زمین بی هدف می روند و نابود می کنند تا آ نجا که خود در دشتهائی تشنه بی هیچ فایده ای برای اراضی بی حاصل نابود می شوند.
نه تنها مدیران که کل انسانها در چنین ساختاری مصداق روشنی می شوند از خسر دنیا والآخره چرا که خداوند متعال همه انسانها را مدیر آفریده تا بر روی زمین حد اقل بر ابزار (هرکس به فراخور حال و کار خود )مدیریت کند تا مشمول صفاتی ناپسندمثل :
مسرف، مخرب و مبطل و در مجموع موجدعدم النفع در محیط خود نشود.
به این موضوع مهم باید از راس هرم در جامعه نگاه اصلاحی شود و نه از وسط یا بد تر از آن از قاعده.
پس بیائیم اول به بحث بگذاریم که ما اصولاً
- ساختار مدیریتی در کشور داریم؟
- مقبول خاص وعام است؟
- نطام کنترلی دارد یا کنترل سرخود است؟
- پاداش و عقاب در آن قابل فهم و درک است؟
- مکانیزم ارتقاء و تنزل برایش تعریف شده؟
و.....
اگر همه این پرسشها و ده ها پرسش مهمتر از اینها برای این ساختار مطرح است که پاسخشان هم اکثراً منفی است، انتظاری بهتر از آنچه که امروز شاهدش هستیم را از وضعیت مدیریت در کشور دارید؟
بنام او
با سلام
در پاسخ سوال مطرح شده، دلایل از نظر بنده به شرح ذیل می باشد.
الف - اینکه مدیران ارشد بجای تمرکز روی روند اجرای ماموریت ها برای رسیدن به اهداف تعین شده بر روی خو اهداف و چشم اندازها تمرکز دارند بنابراین آنقدر سرگرم اهداف و چشم اندازها می شوند که دیگر به روند امور توجه کافی را ندارند بنابراین مدیران میانی اگر هم در ابتدا نالایق نباشند پس از مدتی ضعیف و نالایق به نظر می رسند؛ از طرفی دیگر وقتی یک مدیر ارشد بر اثر توجه و تمرکز بیش از حد به اهداف و باور اینکه این اهداف در مشت او هستند و دستیابی به این اهداف برای او آسان است، دیگر توجه و دقتی در انتخاب مدیران میانی نمی کند و با فرهنگ ها و انگیز ه های دیگری که غیر تخصصی هستند، مدیران میانی را انتخاب می کند.

ب- مدیران ارشد بایستی هموراه به روز باشند و اطلاعات خود را بروز رسانی کنند تا بتوانند در تعامل و تقابل با مدیران میانی از ارتباط دو سویه معتبری بهره برند و از آنجائیکه بیشتر مدیران ارشد از این مسئله غافل هستند و اطلاعات خود را به روز نمی کنند، لذا برای اینکه مبادا کسی متوجه این ضعف شود از افراد ضعیف بعنوان مدیران میانی یا همکار استفاده می کنند.
ج - هر مدیر ارشدی برای انجام ماموریت خود نیاز به یک استراتژی پلن و یک برنامه دارد و زمانی که این استراتژی را تهیه می کند اگر قرار است کار بصورت گروهی و سازمانی انجام شود بایستی برنامه ها بصورت برنامه های کار گروهی و نظارت های کنترلی تهیه شود ولی مدیران ارشد اغلب یا استراتژی و یا برنامه و یا هردو را ندارند و یا اگر هم دارند استراتژی پلن و برنامه های آنها بصورت فردی و تنها در ذهن و فکر ایشان صورت پذیرفته بنابراین نیازی به همکار و مدیر میانی ندارند و یا در این استراتژی پلن و برنامه ها جایی برای افراد تصمیم گیر و خلاق وجود ندارد، بنابراین از افراد نالایق و ضعیف استفاده می کنند تا نقش ربات را داشته باشند تا مدیر چرا که برنامه و استراتژی پلن آنها فردی است.
د- از طرف دیگر ضعف دستگاه های نظارنی و کنترلی - که مدیران ارشد این بخش ها هم شامل سوال نظر سنجی می باشند- نیز؛ همواره باعث می شود تا مدیران میانی به لحاظ فرار از پاسخگوئی و زیر سوال رفتن از انجام ماموریت های محوله فرار کنند بطوریکه فرهنگ حاکم در سازمان ها در حال حاضر به اینصورت است و تفکر بسیار مخربی را بر سازمان ها حاکم کرده و آن این است که می گویند کسی را برای کار نکردن مواخذه نمی کنند ولی برای کار کردن همواره افراد زیر ذربین و سوال هستند.
ه-از آنجائیکه طرح ها و برنامه ها بر اساس اولویت ها و اهداف فردی و نه اجتماعی و ملی تدوین و اجرا می شوند، لذا اگر از افراد لایق بعنوان مدیران میانی استفاده شود؛ آنها دیر یا زود متوجه این موضوع می شوند و دردسر ساز می شوند لذا بهتر است از افراد ضعیف و بله قربان گو استفاده شود تا مدیران لایق و قابل دردسرساز.

بعنوان مثال جامع و کامل می توان به نحوه مدیریت یکی از بانک ها خصوصی جدیدالتاسیس اشاره کرد که مدیران میانی آن به هیچ وجه مناسب پست هائی که در اختیار دارند نمی باشند.
با تشکر
نظام مدیریتی در ایران معکوس است. اگر اداری هستید با من موافق هستید که هر چه با لا تر میرویم افراد ریاکار و ضعیف و بله قربان گو تر میبینیم. با این شرایط میخواهیم جهان را هم مدیریت کنیم!
مدیرن فکر می کنند افراد جسور درصدد گرفتن پست آنان می باشند در حالی که اغلب کارکنانی که دست به جسارت می زنند افرادی با تجربه و آگاه از امور میباشند در اغلب مراکزی که مدیر رابطه ای یا پروازی دارند اینگونه می باشند
سلام
چون اكثر مديران ايراني برحسب تجربه و دانش علمي و تخصص به كارگمارده نمي شوند و بيشتر رابط ها به جاي ضابطه ها تعيين كننده جايگاه شغلي آنان مي باشد .بنابراين براي تداوم كار و حفظ و گاها پيشرفت موقعيت فعليشان دست به دامان كارمنداني مي شوند كه آنان نيز با خودشان همفكر و همراي باشندو بعضا افراد ضعيفي كه هيچ دانش و معلوماتي ندارند كه به واسطه آن پله هاي ترقي را طي كنندو ناچار ناگزير به زيراب زني و تملق مي شوند . اين مسائل را به وضوح در محيط كار ديده ام و كاملا ملموس مي باشد .
با تشكر
مدیری موفق خواهد بود که بازوهای قوی برای خود انتخاب نماید .
افراد آگاه ،پرتوان و دانشمند برای بسیاری از مدیران امروزی خطرناک هستند خصوصا" اگر آن افراد پاک هم باشند .
از قدیم گفتن دستی که از خودت نبود با آن مار بگیر
ریشه اصلی تمامی این مشکلات این است حفظ موقعیت مهمتر از منافع کلی مجموعه است . مدیر راضی است به قیمت حفظ خود به مجموعه ضرر بزند ، و این هم بیشتر به علت حماقت آن مدیران می باشد ، چون برای کارگر همیشه کار هست اما یک مدیر به ندرت می تواند کار جدید پیدا کند .
چون سیستم مدیریتی کشور بر اساس مدرک گرایی بنا شده نه بر اساس سواد و کسب علم و دانش واقعی. و افراد در پست هایی غیر از مدرک تخصصی خود به کار گمارده می شوند. و هدف مدیران پیشرفت کشور نیست بلکه هدفشان استفاده شخصی از مزایای پستشان می باشد.
و به این دلیل از مدیران ضعیف استفاده می کنند تا نتوانند جای خودشان را بگیرند.
من تمام نظرات ارائه شده را مطالعه كردم جالب بود اما بايد عرض كنم كه مشكل اصلي از بين رفتن اصول اوليه انتخاب مديران است و اگر شرايط و ضوابط انتخاب فرد به عنوان مدير در هر سازمان تهيه و نهادينه شود و از طرفي ديگر فاصله مزاياي ريالي دريافتي با مدير به حداقل ممكن رسيده شود آنگاه حساسيت موضوع كاسته شده و تعداد متقاضيان به حداقل ممكن خواهد رسيد.
پس همانگونه كه همگان مي دانند علت اصلي پول است و افراد بي تجربه و بي سابقه هم براي آن دست و پا مي زنند
چون خود مديران مي فهمند كه لايق چنين سمتي نيستند ازطرفي ديگر پستهاي مديريتي بسيار جذابند و درآمدهاي كيهاني و استفاده وسو استفاده هاي بسياري دارند كه رويايي است مخصوصا براي افراد نالايق . اين يعني احساس ناامني دائم درباره از دست دادن اين بهشت مجاني . براي همين تنها كساني بايد در مجموعه باشند كه امن و خودي باشند و نتوانند ايجاد خطر كنند افراد شايسته هم كه تن به نوكري نمي دهند و پرچم رسوايي مديران بي لياقت مي باشند. براستي چه كسي دوست دارد كه پرچم رسواييش را در كنارش نگه دارد؟؟؟؟؟؟؟
جا تون خالی برای بازدبد چند پروژه به جنوب رفته بودم ، تو جلسه ای کا با مدیران پروژه بر گزار شده بود چند تا انتقاد کردم ، دفعه بعد اصلاً راه ندادنم .
اصولا انتخاب مدیر در ایران نه بر اساس توانایی در کار مربوطه بلکه بر اساس روابط حزبی و جناحی می باشد و مدیران نیز با توجه به روابط حزبی و جناحی زیر دستان را انتخاب می کنند ولو اینکه ناتوان در کار باشد و این چرخه ادامه دارد تا جایی که سازمان مربوطه به چه روزگاری بیفتد به طور کلی توانایی کار و شایسته سالاری در سیستم مدیریتی و اداری ما جایی ندارد مگر وابستگی سیاسی و حزبی
براي اينكه مهمتر از كار، حفظ موقعيت خودشان هست
1-ضعف مدیر
2-بی سوادی مدیر
3-عدم تحمل وپائین بودن آستانه تحمل
من به عنوان یک کارمند با 15 سال سابقه کار جدای از انتقادات اساسی که به سبک مدیریت برخی از یدک کشان پست مدیریت وارد می دانم عرض می کنم که کارمندان نیز از نوعی فقر فرهنگی رنج می برند به طوری که اگر برخی روشهای مدیریتی اجرا نشود تن پروری و گریز از انجام وظیفه که در ذات برخی افراد وجود دارد به اوج خواهد رسید ضمنا محیطهای اداری ایران به خاطر بی نشاطی حاکم بر اداره جات بسیار محیطهای کسالت آور و بی روحی است که همه اینها در نهایت به سوء مدیریت بازمی گردد
در سازمانی تخصصی و فنی کار می کنم
مدیران تصمیم گیر و تاثیر گزار این سازمان از بیرون سازمان جذب می شوند و دارای تفکرات و سیاست های مدیریتی زیر هستند و با شهامت و بدون هیچ ابایی با زیر مجموعه خود برای تعامل و اتمام حجت می کنند:
1- من در نقش مجتهد هستم و بقیه باید مقلد باشند.
2- همیشه سربازان می جنگند و کشته و زخمی می شوند، ژنرال ها مدال می گیرند.
3- برای انجام کار و اهداف سازمان و هماهنگی بدون دغدغه ، مدیران میانی نیز از بیرون سازمان جذب می شوند مگر اینکه نیروی کارشناس داخل سازمان تابع و پای بند منشور و قانون یاسای مدیر بالا دستی باشد.
برای اینکه خودشان هم افراد ضعیفی هستند
با سلام
فقط یک جمله از سخنان امیر مومنان حضرت علی (ع) در کتاب نهج البلاغه آمده است اگر ما این سخنان را آویزه گوشه خود کنیم و به آن عمل کنیم در جامعه اسلامی ایران مخصوصاً ما شیعیان همه کارها درست خواهد شد و آن جمله این است :
ای کسانی که در سمت های مهم و مدیریتی گمارده شده اید اگر مدیر و مدبر و آگاه به مسائل حیطه مدیریتی خود هستید که هیچ و اگر در سمتهای مدیریتی قرار بگیرد و در آن کار موفق نباشید و افراد کاردان را به کار نگمارید به اسلام و جامعه اسلامی خیانت و مرتکب گناه بزرگ خواهید شد و در پیشگاه خداوند متعال مورد بازخواست قرار خواهید گرفت و بلعکس به همین گونه
دريك كلمه اين است كه هر رقم سوء استفاده كه ميخواهند بكنند
کبوتر باکبوتر باز با باز ودیگر هیچ
برادران و خواهران عزیز سلام،

اگرچه با کمال تاسف بنده هرگز افتخار این رو نداشتم که یک نقش مدیریتی داشته باشم ولی با کمال احترام به نظر دوستانی که نظر منفی به مدیت در ایران دارند عرض میکنم شدیدا" اشتباه می کنند خواهش میکنم ناراحت نشید و کمی بیاین بیرون مساله و بعنوان شخص ثالث بیطرف به مساله نگاه کنید.
بطور کلی در تمام دنیا علوم بشری به دو روش تحقیقی و تقلیدی تقسیم می شوند (تحقیقی قابلیت اندازه گیری داره و باید پاسخی برای هر چرا داشته باشیم که شایستگی ها معلوم میشه و تقلید دقیقا" عکس روش فوق) و حالا در جامعه ما که درصد بسیار بالای جامعه از روش دو (چون راحتره) استفاده میکنیم پس بایدبپذیریم علارقم اینکه شاید ممکن باشه جمله "مدیران براساس شایسگی انتخاب نمیشن"
درست باشه ولی انتخاب با معیاری که شما دارین اندازه گیری میکنین نیست و کار داره کاملا" درست انجام میشه، یعنی مدیرانی که میفرآیید اشتباه انتخاب شده اند کاملا" درست انتخاب شده اند.
پس با این زیرساخت ذهنی، باید بپذیریم روش انتخاب یک فرد برای رده بالاتر فقط انچه که شایستگی گفته میشه نیست بلکه معیارهای متعدد دیگریست که آنچه شما بعنوان شایستگی بهش اشاره کردین کم اهمیت ترین... پس با آرامش مدل فکری تون رو عوض کنین تا هم با آرامش زندگی کنین و هم با انجام کارهای درست ( با رویکرد جدیدی که عرض کردم) انشالله موفق و سرافراز باشید در غیر اینصورت بهتره خودتون بیشتر خسته نکنین و مهاجرت کنین.
امیدوارم موضوع شفاف شده باشه و کمک کوچکی برای هدایت شما به راه راست کرده باشم چرا که در غیر اینصورت توضیح بیشتر با قوانین تعریف شده فوق خیلی سخت خواهد شد.
فرض کنید برای انتخاب مدیر ملاک عمل وزن باشد مثلاً هر کس سنگین تر بود برای مدیریت اصلح تر . در نتیجه هیچگاه مشکلی برای انتخاب مدیر بوجود نمی آمد نهایتاً سنگین ترین نفر بعنوان مدیر انتخاب میشد . منظور من از این بحث این استکه باید مدیریت در سطح کشور به چند سطح تقسیم و سپس برای انتخاب , ماندگار شدن و عزل , قوانینی مصوب شود . و همه ملزم به رعایت و احترام به قانون گردند . حال ممکن است قوانین در ابتدا مشکلاتی هم داشته باشد اما یقیناً بعد از چند سال مشکلاتش برطرف خواهد شد . نتیجه اینک انتخاب از سلیقه و باند بازی به انتخاب و یا عزل بر اساس قانون تبدیل گردد .
انتخاب مدیران بر اساس رابطه نه شایستگی که تقریبا در همه نظرات آمده است مطمئن باشید مدیران ما یعنی خود ما ضعیف نیستیم اما نظام اداری ما ایراد دارد همون مدیر ضعیف اگر جای دیگری کار کند یک فرد برجسته خواهد بود اما شرایط و پلکان ترقی موجود در کشور او را به این سمت آورده ، راه حل اینه که ساز و کارهای مشخص تعریف شود خود افراد هم یه کم غیرت و مردانگی داشته باشند اگه توان کاری را نداشتند چنانچه پیشنهاد شد نپذیرند.ضمنا نکته دیگر آنکه افرادی که کاردان و منطقی باشند خودشان هم تمایل ندارند وارد این بازی شوند
برای اینکه مدیران در کشور ما بر اساس دانش مدیریتشون شناسایی نمیشن در کشور ما متاسفانه نوابغ تحصیلیمون به سمت رشته های فنی و ... میروند و رشته های مدیریت عملا رشته های بدرد نخور شدن چرا؟ چون مدیران از بین کسانی که درس مدیریت خوندند انتخاب نمیشوند
بزرگترین مشکل کشور ما مشکل مدیریت هست
ما پتانسیل بسیار بالایی برای چرخوندن همه چرخ های اقتصادی کشور داریم ولی مدیریت و کنترل بر روی این پتانسیل ها نداریم متاسفانه
مشکل ریشه ایست و متاسفانه فرهنگ بله قربان گویی زیردستان یک فرهنگ نهادینه در کشور ما شده و این به دلسردی کارمندان منجر میشه
با سلام اگه مدیر با استفاده از توانایی های خودش بالا اومده باشه ، وابسته به گروه نفوذ نباشه مطمئنن افرادی رو که انتخاب میکنه بر اساس شایسته سالاری خواهد بود و گر نه اگه وابسته به گروه نفوذ باشه می بایست هر کسی رو که اون ها میگن در پست های مدیریتی قرار بده اکثر مدیران کشور ازشون سوال کنید مدیریت چیست نمیتونن حتی تعریفش کنن در ادارات دولتی عملکرد و یا صورت های مالی تهیه نمیشه که نشون بده یک سازمان یا وزارت خانه در طی سال چه قدر سود یا زیان داشته است.
برادران و خواهران عزیز سلام،

اگرچه با کمال تاسف بنده هرگز افتخار این رو نداشتم که یک نقش مدیریتی داشته باشم ولی با کمال احترام به نظر دوستانی که نظر منفی به مدیت در ایران دارند عرض میکنم شدیدا" اشتباه می کنند خواهش میکنم ناراحت نشید و کمی بیاین بیرون مساله و بعنوان شخص ثالث بیطرف به مساله نگاه کنید.
بطور کلی در تمام دنیا علوم بشری به دو روش تحقیقی و تقلیدی تقسیم می شوند (تحقیقی قابلیت اندازه گیری داره و باید پاسخی برای هر چرا داشته باشیم که شایستگی ها معلوم میشه و تقلید دقیقا" عکس روش فوق) و حالا در جامعه ما که درصد بسیار بالای جامعه از روش دو (چون راحتره) استفاده میکنیم پس بایدبپذیریم علارقم اینکه شاید ممکن باشه جمله "مدیران براساس شایسگی انتخاب نمیشن"
درست باشه ولی انتخاب با معیاری که شما دارین اندازه گیری میکنین نیست و کار داره کاملا" درست انجام میشه، یعنی مدیرانی که میفرآیید اشتباه انتخاب شده اند کاملا" درست انتخاب شده اند.
پس با این زیرساخت ذهنی، باید بپذیریم روش انتخاب یک فرد برای رده بالاتر فقط انچه که شایستگی گفته میشه نیست بلکه معیارهای متعدد دیگریست که آنچه شما بعنوان شایستگی بهش اشاره کردین کم اهمیت ترین... پس با آرامش مدل فکری تون رو عوض کنین تا هم با آرامش زندگی کنین و هم با انجام کارهای درست ( با رویکرد جدیدی که عرض کردم) انشالله موفق و سرافراز باشید در غیر اینصورت بهتره خودتون بیشتر خسته نکنین و مهاجرت کنین.
امیدوارم موضوع شفاف شده باشه و کمک کوچکی برای هدایت شما به راه راست کرده باشم چرا که در غیر اینصورت توضیح بیشتر با قوانین تعریف شده فوق خیلی سخت خواهد شد.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
منظورت ازاین حرفها پاک کردن صورت مسئله است . دمت گرم کمک خوبی بود
فرض کنید برای انتخاب مدیر , وزن ملاک عمل بود مثلاً هر کس سنگین تر , اصلح تر . در نتیجه هیچگاه مشکل و بحثی بر سر انتخاب مدیر بوجود نمی آمد و سنگین ترین فرد بعنوان مدیر انتخاب میشد . دوستان توجه نمایند هیچگاه بحث شیرین انتخاب و عزل مدیران نقطه پایانی ندارد مگر اینکه برای انتخاب , ماندگاری و عزل مدیران وزن و معیار تعیین گردد و سپس به شکل قانون در آید .ممکن است در ابتدا ی اجرای قانون مشکلاتی بوجود بیاید اما خیلی زود بر طرف خواهد شد .
فرض کنید برای انتخاب مدیر , وزن ملاک عمل بود مثلاً هر کس سنگین تر , اصلح تر . در نتیجه هیچگاه مشکل و بحثی بر سر انتخاب مدیر بوجود نمی آمد و سنگین ترین فرد بعنوان مدیر انتخاب میشد . دوستان توجه نمایند هیچگاه بحث شیرین انتخاب و عزل مدیران نقطه پایانی ندارد مگر اینکه برای انتخاب , ماندگاری و عزل مدیران وزن و معیار تعیین گردد و سپس به شکل قانون در آید .ممکن است در ابتدا ی اجرای قانون مشکلاتی بوجود بیاید اما خیلی زود بر طرف خواهد شد .
باسلام باستحضار دوستان مي رسانم كه من مشكل اصلي را در اين مي دانم كه مديريت قبيله اي در وجود ما نهادينه شده و علارغم زحمات خدا و پيغمبر براي اينكه به ما بفهمانند كه"اناخلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائلاً لتعارفوا انّ اكرمكم عندالله اتقيكم" يعني اي انسان در شعبه ها و قبيله هاي خود نمانيد و آن را اصل قرار ندهيد آن فقط براي باز شناسي شما از ديگران است و فاقد هر گونه ارزش ديگري است از زندگي جاهلانه خارج شويد و به سمت تقوا برويد كه ارزش شما در نزد خدا پرهيزكاري شماست نه به مناسبت هاي اجتماعي كه همه براي شناخت يكديگر است و نبايد جايگزين شايستگي ها و شايسته سالاري ها بشود .
نتيجه اينكه در مديريت هاي قبيله اي چيزي به نام كار گروهي و مشاركت و اتاق فكر و دموكراسي و آزادي بيان و آزادي اظهار نظر و مديريت شورايي وجود ندارد و پيشرفت و ارتقاء آحاد قبيله را رئيس قبيله تعيين ميكنند و اين روش قبيله داري اوست كه شخصيت افراد را مي سازد عده اي متملّق و چاپلوس و عزيز بي جهت و رويش در فضاي قبيله و وعده اي هم انواع و اقسام ناراضي و ريزش از فضاي قبيله كه طبيعي است كه جذب قبايل و دستگاهها و واحدهاي ديگر خواهند شد و بيشترين آسيب را متوجه آن مدير ضعيف خواهد نمود.
بسمه تعالي
باسلام واحترام ، به فرمايش بنيانگذار انقلاب اسلامي كشور عزيزمان حضرت امام خميني (ره) كه خدواند روحش را شاد بدارد. ايمان وتخصص مكمل هم مي باشد.لذا ، انتخاب يك مدير موفق مي بايستي با فرمايش ايشان منطبق باشد .تا امور محوله به ايشان با موفقيت به مقصد برسد. ياعلي
سلام . من خیلی خلاصه می گویم : چون مدیران ما ریاست می کنند و نه مدیریت
فقر سواد و تجربه ضعف
کم ندیدیم از اینها.
چون به تنها موضوعي كه فكر نمي كنند پيشرفت كشور وحفظ منافع ملي وبهبود وضع معيشت مردم است .اين مديران چون فقط بفكر منافع خود هستند بنابراين افرادي را مي خواهند كه چشم بسته بلي قربان گو باشد
با سلام مدیران معمولا افرادی را انتخاب می کنند که همسو و همفکر با آنان باشندو این یک رابطه دوطرفه است یعنی هم افراد زیر مجموعه در هر سازمان سعی می کنند بخاطر رضایت مدیریت نظرات مخالف و همچنین با مدیریت مخالفت نکنندو مدیریت هم کلا یا نظرات مخالف یا برخورد میکند و یا ترتیب اثر نمی دهد زیرا مدیران خودشان را باهوش ترین فرد هر سازمان میدانند و تصور می کنندبا انتخاب افراد توانمند و بها دادن به آنها ممکن است جایگاه شغلی آنها متزلزل گردد.
دنیا طلبی و هوانی نفس
انتخاب مدیران بر اساس رابطه نه شایستگی که تقریبا در همه نظرات آمده است مطمئن باشید مدیران ما یعنی خود ما ضعیف نیستیم اما نظام اداری ما ایراد دارد همون مدیر ضعیف اگر جای دیگری کار کند یک فرد برجسته خواهد بود اما شرایط و پلکان ترقی موجود در کشور او را به این سمت آورده ، راه حل اینه که ساز و کارهای مشخص تعریف شود خود افراد هم یه کم غیرت و مردانگی داشته باشند اگه توان کاری را نداشتند چنانچه پیشنهاد شد نپذیرند.ضمنا نکته دیگر آنکه افرادی که کاردان و منطقی باشند خودشان هم تمایل ندارند وارد این بازی شوند
شما نظر من رو منتشر نکردید.
چون که حرف حق را به وضوح زده بودم.
همانگونه که شما این حرف حق را منتشر نکردید مدیرن نالایق و دست و پا چلفتی بر این ملت سوار میشوند.
چرا مدیران ایرانی افراد مطیع و ضعیف را برای همکاری برمی‌گزینند؟ به نظر من که سرکار با خیلی از مدیران داشته و دارم و این موضوع همیشه آزارم میدهد این است که قریب به 95درصد از مدیران کنونی که در راس کار هستند سواد کافی و دانشگاهی واقعی ندارند و پست هایی که گرفتند بر اساس لیاقت و شایسته سالاری نبوده است . لذا این موضوع برای خود مدیران آشکار است و بخاطر اینکه احساس مکنند ضعیف هستند لذا از افراد توانمند و با سواد میترسند که مبادا ناتوانی مدیر آشکار شود و پست و مقامش به خطر بیفتد . امروزه با سواد بودن به معنای مدرک لیسانس و فوق لیسانس و دکترای داشتن نیست . امروزه بر اساس معیارهای سازمان ملل باسواد کسی است که مسلط به کامپیوتر و زبان انگلیسی باشد و بتواند بصورت موثر با تمام دنیا در ارتباط باشد . شما بییایید بررسی کنید و ببینید که چند درصد از مدیرانی که دارای مدرک فوق لیسانس و دکترای هستند مسلط به کامپیوتر و مسلط به زبان انگلیسی که یک زبان بین المللی است هستند .به نظر بنده اگر یک مدیری بر اساس لیافت و توانمندی پستی گرفته باشد هیچ وقت برایش مهم نخواهد بود که آن را از دست بدهد و همیشه به دنبال افزایش توانمندی خود خواهد بود و از افراد توانمند هم استفاده خواهد کرد .در سازمانی کار میکردم که زبان انگلیسی ابزار کار آنهاست مثل کارگاه مکانیکی که آچار ابزار کار است و بدون آچار یک مکانیک خیلی ماهر هم نمی تواند ماشینی را تعمیر کند لذا در این سازمان که زبان انگلیسی مثل آچار برای کارگاه مکانیکی می ماند متاسفانه بیش از 95درصد از کار کنان و مدیران به زبان انگلیسی حتی آشنایی ندارند و آنهایی هم که آشنا هستند در حد ی بتوانند گلیم خویش را از آب بیرون بکشند آدم های با سواد ما امروز دارای پست های رییس گروهی به پایین هستند. و اجازه بالاتر نخواهند داشت
سلام
در زمان قديم كارتوني تلويزيون پخش مي كرد به نام گاليور و شهر لي لي پوت اگر خاطر مبارك تون باشه توي اين كارتون چند تا كوتوله بودند كه هميشه از گاليور با تمام گيجي اش فرمان مي بردند .حال به نظر مي رسد كه مديراني كه از افرادمطيع و ضعيف براي همكاري استخدام ميكنند مشخصا" يكي از دلايل آن بالا نگاه داشتن مقام و منصب خود از جنبه حقوقي و حقيقي در اجتماع است دوم اگر مي خواهي بر كسي حكومت كني سعي كن مردم گرسنه و بي سواد باشند وصيت يكي از شاه هاي قاجار بوده البته اگر اشتباه نكنم
مديران محترم البته نمه همه آنها بعضي هاشون سعي مي كنند زير دستان شان آدم هاي بي سواد باشند تا بتوانند به قول امروزي هاي حساب ازشون استفاده و حتي سو استفاده كنند
آئينه چو نقش تو بنمود راست
خود شكن آئينه شكستن خطاست - يا حق
آخرش ميخواهي به چه نتيجه اي برسي
چون علي رغم انتظار جامعه و دين و انسانيت هدف ايشان خدمت و درستكاري نيست بلكه فقط خوش خدمتي و وقت گذراني است .
چقدر دلها پر است و درد دلها زياد
نتوانستم همه پيامها را بخوانم .فقط خواستم بگويم من خودم يك با ر سر يك اختلاف نظر مديريتي با با مافوقم 3 سال دربدري كشيدم و گناهم اين بود كه فقط گفتم شيوه مديريت ايشان غير علمي است .
انتخاب افراد ضعیف مزیت های دارد 1.اندیشه و تفکر مدیر بالا دست بدون مقاومت وارد سیستم میشود.2.کنترل کردن آدم های ضعیف بسیار راحت تر از آدم های باهوش و کاردان است.3.چون نتیجه کار کیفیت و کمیت مناسبی ندارد همیشه مدیر ارشد و بالادست را در کانون توجه نگه میدارد همه مرتب میگویند دارد زحمت میکشد سعی خودش را میکند و امثال این داستانها
نقل قول است زمانیکه معاویه در حال مرگ بود به یزید وصیت نمود اگر میخواهی قدرت تو پا بر جا باشد از نالایق ترین افراد به کارهای بزرگ بگمار تا نسبت به تو وفا دار باشند .
بسه دیگه بردارید این مطالب رو مگه راز نهفته دارید کشف می کنید .چطور ما رده ی چندم هم درد رو می شناسیم هم درمان رو اونوقت شما وحضرات نمی دانند .منتظر نظر مردمند . یا نه یه جایی برای تخلیه حرص مردم باز کردید. که اونهم . ومکرو مکرالله
از نظرات مشخص هست که هیچ کس کوچکترین اطلاعی از واژه مدیریت در سطح بین الملل اطلاع ندارد
در کجای دنیا شما دیده اید که کسی که دارای لیسانس و فوق لیسانس کشاورزی باشد پست معاون پشتیبانی یک سازمان کاملا اقتصادی با بیش ار 5000 کارمند را به او بدهند آیا این غیر از باند بازی فامیلیگری چیز دیگری است آیا خدا وکیلی این کا ر خود تحریمی نیست تحریم آمریکا تاثیرش خیلی کمتر از این خود تحریمی ها ست آیا با گماردن چنین افرادی در مسئو لیت های اقتصادی وضع اقتصادی ما بایستی بهتر از این باشد؟
برای اینکه افراد در جای خودشون نیستن و اگر افراد متخصص بیاورن واز خودشان بهتر و با تجربه تر دستشون زود رو می شه و از جایگاهشون می ترسن که جاشون بگیرن به این دلیل از افراد ضعیف و مطیع استفاده میکنن که حرفی برای گفتن نداشته باشن
باسلام دلیل واقعیتی که تیتر زده اید بنظر من که از نزدیک بامدیران دولتی قریب بیست ساتل است کار میکنم اینست که دوموضوع پست وجایگاه اجتماعی و پول وحقوق چشمگیر کاملا برای اکثر مدیران ما کافیست که باهمه وجود این دورا ازدست ندهند لذا :
دروغگوئی - ریاکاری - خیانت درامانت برای این هدف رد خورندارد وکنار اینها بالطبع باید چشم قربان مافوق را ترک نکننند.وااسلاما
سلام
شايسته سالاري بعنوان يك اصل غير قابل انكار، در انتخاب ها و انتصاب ها (بويژه در مناصب مديريتي) بايد حرف اول را بزند،كانديداها بايستي در كنار تعهد و وفاداري شان نسبت به مجموعه جامعه ، سازمان ، كاركنان ، مشتريان ، اهداف سازماني ، و باورهاي اجتماعي از تخصص لازم و اشراف كامل در حوزه ماموريت و پست مورد نظر برخوردار باشند و آموزشهاي لازم را متناسب با دوره تصدي پست مورد بحث كسب نموده و حتي در طول زمان تصدي به توسعه كمي- كيفي شغل همت نمايند بديهي است كه اين امر در ادوار مختلف با ابزار و شاخص هاي متناسب سنجيده ميشود. بنظر ميرسد مدتي است كه اين اصل بديهي و اوليه در انتخابهاي جديد مغفول مانده و شايستگي جاي خود را به مولفه هاي ديگري داده است بنا بر اين انتظاري غير از وضع موجود نميتوان داشت.البته بهتر است بدانيم (مطمئنا شما ميدانيد) شايسته ترين ها بدليل نگراني از مخدوش شدن جايگاه اداري و اعتبار اجتماعي شان و عدم چشمداشت به مطامع غير قانوني و غير متعارف ناشي از تصدي پستها ، در روند كنوني از پذيرش پست هاي پر مسئوليت خودداري مينمايند و همين امر موجب پديد آمدن فرصتهاي طلايي غير متصور براي افراد غير شايسته ميشود پرواضح است كه افراد ناشايست و ضعيف النفس نيز بنا به هزاران دليل اشخاص ضعيف تر را در مناصب بگمارند.
و اين زنگ خطري است كه اركان نظام اداري را بشدت تهديد مينمايد
انتخاب افراد ضعیف مزیت های دارد 1.اندیشه و تفکر مدیر بالا دست بدون مقاومت وارد سیستم میشود.2.کنترل کردن آدم های ضعیف بسیار راحت تر از آدم های باهوش و کاردان است.3.چون نتیجه کار کیفیت و کمیت مناسبی ندارد همیشه مدیر ارشد و بالادست را در کانون توجه نگه میدارد همه مرتب میگویند دارد زحمت میکشد سعی خودش را میکند و امثال این داستانها
داستان کاملا مشخصه
اگه به کسی که پیشنهاد سمت مدیریت داده میشه اون شخص
تعهد کافی رو داشته باشه که اگر علم و تجربه و کلاس مدیریت رو نداره این سمت رو قبول نکنه همه چیز درست میشه

اما این اتفاقی نیست که تو جامعه ما می افته ..............
کم نیستن مدیران بی تجربه /کم سواد /کم تخصص

البته با تعهد که همه سر کار هستن
.
نتیجه این مدیریت هم کاملا مشخصه
با تشکر
مدیر ضعیف به رئیس ضعیف ورئیس ضعیف سرپرست ضعیف وسرپرست ضعیف مسئول ضعیف و ...
اینهمه هزینه تو این مملکت صرف تولید و خدمات میشه نتیجه جمله بالاست. جالب اینجاست که توی این سالها هیچ نهاد ، ارگان و مرجعی عملکرد مددیران را از نحوه کار بررسی کند وجود ندارد. نتیجه بعدی فرار مغزها از کشور و به طبع آن خرابی و ویرانی بیشتر برای این مملکت عاید شده است. تنها با یک نگرش در دور و بر محیط زنگدی به فقر شدید مدیریتی فریاد می زند ولی همه ماشاالله مگن به ما چه .... بعد انتظار داریم در آینده یکی از بهترین کشورها باشیم. به نظر بنده شاید این امر در آینده خیلی خیلی دور هم اتفاق نیفتد.
یکی خیلی خوب گفته : به اندازه آارزوهایت تلاش کن و یا به اندازه تلاش و کوشش ات آرزو کن. که به نظز بنده جمله آخر در مورد ایران مریض بیشتر صدق می کند.....
متاسفانه ماازفرهنگ اسلامي دورشده ا يم واكثر مديران تحمل انتقادات سازنده وخيرخواهانه راهم ندارنددر روايات داريم كه عمر درزمان خلافت درجلسه اي ازحاضرين خواست كه درصورت مشاهده انحراف به او تذكربدهند يكي ازحاضرين گفت اگرديديم باشمشيركج تورا راست ميكنيم در زير مجموعه مديران افراد دلسوز ومنتقد جايي ندارند بلكه مغضوب هستندوافراد چاپلوس مدارج ترقي راناعادلانه طي ميكنند واين شامل مدير هم ميشود
البته قوم گرايي را هم به مقوله هاي بالا اضافه كنيد چون هر مديري كه از يك استان خاص انتخاب مي شه مي بيني كه حداقل 50% همكاراش همكارانش مي شن
براي پاسخگويي بايد يكبار خودمان را جاي مدير بگذاريم و يكبار جاي زيردست . ولي ميتوان :
1- عدم شايستگي مدير از نظر فني يا علمي
2- داشتن روحيه قانون گريزي مدير _حتي باسواد و فني)
3- تمايل به ثروت ( كه البته روزافزون خواهد شد )
4- عدم قدرداني محل يا سازماني كه شخص مدير آن است و باعث ميشود شخص به خود حق دهد از راههاي پشت كنتوري اقدام به برداشت كند و براي چنين برداشتي بايد زير دست را افراد خاصي انتخاب كرد .
5- عدم قوانين مطلوب و بخصوص شفاف كه هم مدير را راضي نگه دارد و هم زير دست را در جاي خود . در برخي كشورها بسياري مزايا براي مدير حق قانوني اوست . در آمريكا به افراد كنگره و رييس جمهور مزايايي داده شده .بالاخره كسي كه مقام دولتي يك كشور با اين حد از گرفتاري شخصي و شغلي دارد بايد انگيزه اي او را به سمت كار بكشاند .و اگر در اين زمينه سخت گيري زياد هر چه افراد ماهر در زمينه تقلب است به روي كار مي آيند و شايسته ها را پس مي زنند.
خوب اکثریت به یک نکته توجه کرده اند که نکته درستی هم هست. ولی حالا راه حل چیست؟ آیا همین آقایان یا خانمهای که ریشه این مشکلات را می دانند و اینجا اعلام کرده اند خود حاضرند زیر دستان خود را از افراد لایق انتخاب کنند و نه بر اساس روابط؟ البته سابقه نداشته که تابناک نظری از من را چاپ کند و اگر این را چاپ کند به نوبه خود یک رکورد محسوب می شود.
نکته جالب توی تمام نظرات بالا اینه که همه به ضعیف بودن مدیران اعتقاد دارن و هیچ کسی طرفداریشونو نمی کنه. اینم خودش جالبه اگه مدیران ما بفهمن
یک کلام

" عدم شایسته سالاری در کشور "
سلام
شايسته سالاري بعنوان يك اصل غير قابل انكار، در انتخاب ها و انتصاب ها (بويژه در مناصب مديريتي) بايد حرف اول را بزند،كانديداها بايستي در كنار تعهد و وفاداري شان نسبت به مجموعه جامعه ، سازمان ، كاركنان ، مشتريان ، اهداف سازماني ، و باورهاي اجتماعي از تخصص لازم و اشراف كامل در حوزه ماموريت و پست مورد نظر برخوردار باشند و آموزشهاي لازم را متناسب با دوره تصدي پست مورد بحث كسب نموده و حتي در طول زمان تصدي به توسعه كمي- كيفي شغل همت نمايند بديهي است كه اين امر در ادوار مختلف با ابزار و شاخص هاي متناسب سنجيده ميشود. بنظر ميرسد مدتي است كه اين اصل بديهي و اوليه در انتخابهاي جديد مغفول مانده و شايستگي جاي خود را به مولفه هاي ديگري داده است بنا بر اين انتظاري غير از وضع موجود نميتوان داشت.البته بهتر است بدانيم (مطمئنا شما ميدانيد) شايسته ترين ها بدليل نگراني از مخدوش شدن جايگاه اداري و اعتبار اجتماعي شان و عدم چشمداشت به مطامع غير قانوني و غير متعارف ناشي از تصدي پستها ، در روند كنوني از پذيرش پست هاي پر مسئوليت خودداري مينمايند و همين امر موجب پديد آمدن فرصتهاي طلايي غير متصور براي افراد غير شايسته ميشود پرواضح است كه افراد ناشايست و ضعيف النفس نيز بنا به هزاران دليل اشخاص ضعيف تر را در مناصب بگمارند.
و اين زنگ خطري است كه اركان نظام اداري را بشدت تهديد مينمايد
چون اگر مديران وبه تبع آن معاونان در يك سطح باشند .هيچكدام حرف همديگر را نمخوننند. چون ما فرهنگ كاري نداريم ياد نگرفتيم كه چگونه كار كنيم سعي مي كنيم افراد ضعسف تر از خودمان انتخاب كنيم تا مبادا يك روز جايه ما را بگيره با اين تفكر هستش كه مملكت ما به اين روز افتاده كه فقط دنبال اين هستيم كه خودمان را به هر قيمتي شده حفظ كنيم هر چی شد شد.......
نمیخوام به مدیران کشور توهین کنم و مدیران لایق را مخاطب قرار نمیدهم ولی ریشه این مشکل را باید در انتخاب نادرست و بدور از استانداردهای مدیریتی برخی مدیران جستجو کرد. وقتی شخص مدیر بر اساس روابط انتخاب می شود نه ضوابط و شایستگی و دانش و تجربه و... چگونه انتظار داشته باشیم که وی مدیران و کارمندان زیر مجموعه خود را درست انتخاب کند.در ضمن برخی مدیران ضعیف برای پوشش ضعف خود از افراد توانمندتر از خود استفاده نمیکنند. مسایل سیاسی و خودی و ناخودی کردن افراد در کشور هم مزید بر علت است
چند دلیل دارد :
ا-کمتر مدیری مخلصانه و با هدف خدمت کار می کند.
2-بسیاری از مدیران فقط به موقعیت چند روزه خود خود می اندیشند نه به حوزه کاری
2-امکان دارد مدیران قوی موقعیت آنها را در معرض خطر قرار دهند .
3-از تملق لذت می برند چون بیسوادند شناختی از خود ندارندو اطمینان می یابند که فرد چاپلوس خطری برای آنها ندارد.
4- در دو جمله :خدا را فراموش کرده اند و از کار کردن برای مردم لذت نمی برند.
1-شركتها دولتی بوده و آنان هزینه بی کفایتی های خود و نفراتی که با پارتی بازی انتخاب کرده اند نمی پردازند.
از اینکه زیردستان قوی تری داشته باشند که در جلسات احساس حقارت کنند, خجالت می کشند. (البته در بیشتر موارد به اندازه کافی پر رو و پر ادعا هستند و توقع ارتقاء های بیشتری را دارند.)
3- کلاً ویژگی آدمهای کوچک, تمایل به تعریف و تمجید توسط دیگران است.
با سلام
ابتدا باید به نحوه انتخاب خود مدیر نگاه کرد که چگونه مدبر شده . و بعد به سیستمی که مدیر در آن مدیریت میکند نگاه کرد که آیا آن سیستم بر اساس پایه های آموزش ،پیشرفت و اجرا استوار است یابر اساس سعی وخطا.. و در ضمن در سیستم اول که کاراتر هست خود سیستم هوشمند بوده و نفر انتخاب می شود و مدیر ارشدتر فقط نظر و عمل پایش را انجام می دهد و با سرنوشت یک جامعه بازی نمی کند
مثلا وقتی وزیری صاحب اندیشه و نظریه و کتاب مهمی نباشد چگونه از آن میتوان انتطار داشت نیروهای خوبی نسبت به وزیری که در کشور دیگه بوده و صاحب کتاب بوده (تنبل و بیفکرنبوده) انتخای نماید
با سلام
ابتدا باید به نحوه انتخاب خود مدیر نگاه کرد که چگونه مدبر شده . و بعد به سیستمی که مدیر در آن مدیریت میکند نگاه کرد که آیا آن سیستم بر اساس پایه های آموزش ،پیشرفت و اجرا استوار است یابر اساس سعی وخطا.. و در ضمن در سیستم اول که کاراتر هست خود سیستم هوشمند بوده و نفر انتخاب می شود و مدیر ارشدتر فقط نظر و عمل پایش را انجام می دهد و با سرنوشت یک جامعه بازی نمی کند
مثلا وقتی وزیری صاحب اندیشه و نظریه و کتاب مهمی نباشد چگونه از آن میتوان انتطار داشت نیروهای خوبی نسبت به وزیری که در کشور دیگه بوده و صاحب کتاب بوده (تنبل و بیفکرنبوده) انتخای نماید
خواهش مکنم این مطلب رو بخونید تو شرکت ما چند هفته گذشته مدیر با مدرک فوق لیسانی را برداشتند و یک مدیر با مدرک دیپلم گذاشتند
به دلیل اینکه افراد ضعیف خیلی مطیع ترند و چون IQ پایینی دارند از امور زیاد سردرنمی آورند و کاربکار مدیر ندارند.
نكته مهم اينست كه آن كسي كه در پست مدير قرار گرفته اساسا با رابطه و ساير عوامل پشت پرده بوده و خواهان از دست دادن آن به اين راحتي نيست پس بايستي براي حفظ آن هم تمهيداتي داشته باشد از جمله انتخاب زير دستان نالايق تر از خود و حذف ساير نيروهاي متخصص و بلطبع نابساماني در توسعه كشور و مهاجرت نيروهاي متخصص به خارج.
موفق باشيد
علتش اين است كه خودشان ضعيف هستند ونمي خواهند افراد قوي وكار بلد زير دستشان باشد چون ممكن است كار دستشان بدهد.وابرويشان برود ورسوا گردند البته پيش خدا رسوا هستند .
نكته مهم اينست كه آن كسي كه در پست مدير قرار گرفته اساسا با رابطه و ساير عوامل پشت پرده بوده و خواهان از دست دادن آن به اين راحتي نيست پس بايستي براي حفظ آن هم تمهيداتي داشته باشد از جمله انتخاب زير دستان نالايق تر از خود و حذف ساير نيروهاي متخصص و بلطبع نابساماني در توسعه كشور و مهاجرت نيروهاي متخصص به خارج.
موفق باشيد
یک نکته خیلی مهم که دوستان به آن توجه نکردند رو به عنوان یک کارشناس ارشد مدیریت مطرح میکنم الیته توی عمل زیاد این مورد رو دیدم ولی گفتنش خالی از لطف نیست .متاسفانه تئوری جدیدی در حال شکل گیری هست که در کنار ضعف خود مدیر از مدیران مالی و اداری با تجربه استفاده می کنند جهت اهداف ظاهری خودشون و تعدادی مدیر نالایق و بی سواد هم در کنار مدیران استخدام می کنند حالا نکته اینجاست مدیر مالی اداری قوی توی جلسه می خواهد قوانین را اجرا کنه در کنارش حداقل 5 مدیر نالایق بیسواد هستند که با تفکر قانونی و مقرراتی سازمان مخالفند در این لحظه تنش در روابط مدیران بوجود می آید حالا شدند یک به پنج ناگهان مدیر عامل وارد میشه می بینه اگر طرف مدیر مالی اداری رو بگیره مدیران دیگه یا بهتر بگم حامیان خودشو رو از دست میده اگر طرف سایر مدیران رو بگیره مدیر مالی اداری می خواهد استفا بده و بره که خوب این روزها مدیر مالی اداری خوب هم نرخ بالایی داره لذا شروع میکنه به شرایط را سخت کردن جهت مدیر مالی اداری و سعی میکنه به طور غیر مستقیم به مدیران ناکارامد خودش بگه که شروع کنید بی احترامی کردن به مدیر اداری مالی که خودش ول کنه بره اونوقت مدیر عامل هم میگه اگز هیات مدیره ازمن پرسید میگم خود مدیر مالی اداری خواسته بره من نگفتم بره و.... دوستان متاسفانه این نظریه داره توی سازمان ها شکل میگیره و چون خصوصی هم هستند امکان دخالت مراجع قضایی نیست بهترین پیشنهاد من این هست که عزل و نصب کلیه مدیران باید با نظر مستقیم هیات مدیره باشه تا مدیر عامل هم حساب کار بیاد دستش.
تأکید بیش از حد به تعهد نسبت به تخصص، باعث شد در سالیان اخیر تعداد زیادی مدیر بدون تخصص صرفا با ملاک های ظاهری تعهد دینی و اخلاقی (که عمدتا ظاهر فریبانه بود) وارد پست های مدیریتی شوند. آثار سوء چنین گزینش هایی به مراتب مخرب تر از حضور افراد متخصص بدون تعهد است. چرا که خرابکاری های یک متخصص بدون تعهد به اسلام و تعهد هیچ لطمه ای نمی زند ولی خرابکاری های یک متعهد بدون تخصص پیکان اتهامات را بیش از پیش به سوی اسلام متوجه می کند. راهکار اصلی این است که در انتخاب مدیران، سازمان گزینش کشور ملاک اول را بر تخصص پایه ریزی کند، نه تعهد. در وهله بعد از بین متخصصین به دنبال افراد متهدتر بگردد. این شیوه با ساختار فعلی گزینش کشوری محال و دور از دسترس است.
تمام مشکلات به عدم اجرای صحیح قانون بازمیگردد اگر زیر دست مدیر به دستور او عمل نکند جایگاه شغلی او در خطر می افتد. من هم حاضرم بخاطر کسب مقام به حکم مافوق خودم هرچی که باشه عمل کنم!! چون عمل نکنم از سمت خودم عزل میشم. و قانون هم نمیتونه کاری برای من انجام بده!!!!!!
به نظر من در سازمانهای دولتی چند ویژگی وجود دارد که در سازمانها یا شرکتهای خصوصی یا وجود ندارد یا بسیار کم است.انتخاب افراد ضعیف هم تابعی از این موارد است.
1- فرهنگ ایرانی ما(منظورم اکنون است نه 2500 سال پیش) بسیار مصلحت جو و پر تعارف و سرشار از رودربایستی است. از این رو با ضعیفان و آشنایان مماشات می کنیم.
2- عدم وجود قوانین کافی و لازم در مورد بکارگیری اقوام و منصوبان در دستگاههای تحت امر و همچنین استخدام بر پایه سفارش مقامات.
3- اصولاً موجودات ضعیف از موجودات قوی می ترسند، لذا مدیری که خود دچار انواع ضعف است چگونه می تواند افراد قوی تر از خود را به کار بگمارد؟
4- متاسفانه یک مطلبی را جا انداخته اند و مدام تکرار می کنند که یک مدیر لازم نیست متخصص باشد بلکه باید مدیر باشد غافل از اینکه مدیری که از حوزه تحت امر و مسئولیتش هیچ نداند چگونه می تواند آن را اداره کند؟ یکی از مشکلات مملکت ما که مهمترین هم هست مربوط به مدیریت افراد بی کفایت می شود.
5- مدیرانی که خود نه بر اساس توانمندی و قابلیت منصوب شده است تمام تلاشش را می کند به هر قیمتی شده پست خود را حفظ کند. از اینرو با چاپلوسی و تملق سعی در حفظ میزش می کند.
6- وجود حقوق بالا و امکان بهره مندی از رانتهای گوناگون آدمها و مدیران فرصت طلب را تشویق می کند برای حفظ شرایط موجود هیچ اظهار نظر متفاوتی با مقام مافوق نکند.
7- اختیارات بدون نظارت در کار مدیران موجب شده است مدیران مطلق العنان شوند و کارکنان را همچون بردگان چشم و گوش بسته به تبعیت و اطاعت بکشاند.
..........
در سیستم‌های دولتی و شبه دولتی کشور ما چون انتصابات بیشتر متاثر از عوامل سیاسی و .... است بنابراین در انتخاب مدیران لزوما توجه چندانی به قابلیت و توانایی افراد، تجربه و سابقه آنان و آشناییشان با علم مدیریت روز جهان نمی‌شود. در نتیجه مدیران منتصب لزوما افراد کارآمد و قابلی نیستند. این افراد پس از انتصاب برای راضی نگه داشتن مافوق خود باید معاونان و سایر افراد کلیدی زیرمجموعه خود را نیز مطابق میل بالاسری‌ها انتخاب کنند که قطعا آنان نیز مثل خودشان انتخاب احسن نیستند و در نتیجه یک مجموعه ضعیف با مدیریت بیمارگونه ایجاد می‌شود که همه تنها به فکر بله قربان‌گویی و راضی نگه داشتن مافوق خود برای حفظ سمتشان هستند و کوچکترین تغییر و انتقاد را نیز برنمی‌تابند.
این مدیران تحمیلی هستند و با رابطه مدیر شده اند و هیچگونه تخصصی ندارند
1- کسانی که مدیری را نصب می کنند، الزام قانونی واقعی در رعایت شایسته سالاری ندارند و انتخابشان بر اساس اصول علمی صورت نمی گیرد. بنابراین مدیری که به این طریق نصب می شود خود می داند که به همین آسانی که نصب شده به همین آسانی برداشته می شود. بنابراین بجای اینکه فکر این باشد که چکار کند که بیشترین خروجی و بهره وری سازمان را تأمین کند (که بعضا در این راه مجبور خواهد بود در برابر همان مقامات مافوق بایستد و مخالف نظر آنان عمل کند) تلاش می کند باب میل مقامات مافوق عمل کند حتی اگر این اعمال بسیار سطحی باشد یا برضد منافع کلی سازمان باشد. در حقیقت این افراد به ظاهر مدیر یک سازمان هستند ولی در حقیقت حلقه به حلقه های یک باند قدرت و ثروت می شوند. در چنین شرایطی که منافع افراد مافوق بر منافع سازمان ارجح است و معیارهای نصب مدیران قانونی و علمی نیست، طبیعتا مدیر هم سعی می کند جلوی آلترناتیوسازی برای خود را بگیرد و شرایط تغییر دادنش را برای افراد مافوق سخت تر کند. پس سعی می کند افراد زیردست را کوتوله و بدون اطلاع بار بیاورد و از شناساندن افراد قوی به مقامات مافوق جلوگیری کند.
2- اگر مدیر به نفع کلی سازمان ولی برخلاف نظر مقامات مافوق عمل کند، باز هم مقامات مافوق می توانند براحتی به بهانه های مختلف مدیر را تغییر دهند و هیچ مرجع مستقلی برای قضاوت در مورد عملکرد مدیر وجود ندارد تا جلوی تغییر او را بگیرد. هر چه امنیت شغلی مدیر کاهش پیدا کند، تمرکز وی از روی هدف سازمانی به طرف حفظ قدرت منحرف و منحرف تر می شود.
3- خروجی کاری مدیر توسط هیچ نهادی اندازه گیری و اعلام نمیشود و نظام تنبیه و تشویق حاکم نیست. مدیری که مجبور نیست درقبال بهره وری و کیفیت عملکرد مدیریت تحت اختیارش پاسخگو باشد، برای چه با انتخاب همکاران قوی قدرت خود را به خطر بیاندازد؟
اخيراً آقاي ع-ح نماينده يكي از شهرستانهاي استان گيلان كه به تازگي وارد مجلس شده است و براي بركناري مديران دستگاههاي مختلف شمشير از رو بسته است در جلسه اي فرموده است مديري كه در انتخابات از من حمايت نكرده است بايد برود وبراي من كارايي و عملكرد وي معني ندارد بلكه هركس كه با من بوده است مي تواند بعنوان مدير باقي بماند والا بايد كناربرود.يعني همان جمله معروف جورج بوش كه گفت هركه با ما نيست برمااست.خوب فكر مي كنيد اين نماينده جمهوري اسلامي با چنين ديدگاهي كه مايه تأسف است بدنبال چه مديري مي گردد. جز بدنبال افراد ترسو.حرف گوش كن ومطيع مي گردد.؟!!! پناه مي بريم به خدا از دست دنيا طلبان ظاهرنما وريا كار
علت اصلی آن است که مدیریت درکشورما ازگذشته های دورجایگاهی نداشته وندارد لذاهیچ ارگان یاسازمانی برنامه منظم برای تربیت مدیر ندارد ازگذشته دورطرزتغکرشاهانه ودیکتاتوری برکشورحاکم بوده وبعدازآن هم سالهای سال استعمارگران مارامدیریت کرده اند در حال حاضرهم کسی اعتقادعملی وقلبی ندارد که یک نفریایک جناح قادرنیست کلیه امورکشوررا مدیریت کند. اصلاباوربراین نیست که درمملکت بایدکارکرد وکارراکاردان متعهد میتواند انجام دهدهیچ گوشی عملا این هشدار امام(ره)رانشنیدکه اگرکسی توان انجام کاری راندارد وفردی بهترازخودمی شناسد ومسئولیتی را می پذیردمرتکب کبیره شده وبدبخت تراز اوکسی است که این امانات رابدست نااهلان میسپارد طبیعی است وقتی پذیرش مسئولیت ها برای خدمت به خدا ومخلوقاتش نباشد هیچ انگیزه ای برای سپردن مسئولیت هاغیرازحفظ خودومنافع فردی یاگروهی نمی ماند ودراین مسیرتمامی ارزشهاازجمله شایسته سالاری به آسانی قربانی میشود وفقط ابزارهای حفظ منافع فردی منجمله افرادضعیف ومتملق مورداستفاده غاصبان مسئولیت ها بکارگرفته میشود
بحث بسیار خوبی است. بنظر می رسد که چون این چنین مدیرانی خود ضعیف هستند و در عین حال مستبد و اغلب بی توجه به فکر، عقل و علم واقعی می باشند لذا چه بهتر که عده ای ضعیف، بی سواد (منظور مدرک تحصیلی نیست) را دور خود جمع می کنند. از دیدگاهی دیگر می توان گفت که فکر و توان حداکثری این افراد همان است؛ بعبارتی دیگر از نظر آن مدیران که خود از اکثر جهات ضعیف و ناشایسته هستند بهترین افراد همان افرادی ست که انتخاب می کنند. حب ریاست، خودخواهی و چاپلوسی و بله قربان گو یان که در این مملکت و در این سیستم اداری معیوب ایران حاکم است، مشخصه این افراد و مجموعه های تحت مدیریت آنهاست. بنظر من یک راه معقول، ایجاد محیطهای اداری دمکراتیک و پاسخگ‌و در برابر همه است. آیا اگر مثلا" در یک دانشگاه، رئیسش را استادان و کارکنان و حتی دانشجویان انتخاب کنند (یا در هر اداره دیگر) باز هم اینطور خواهد شد؟! وقتی که از بالا تا پایین همش انتصابات است و شور و فکر گروهی بی اهمیت، نتیجه همین هست که می بینیم.
توی اداره ی مامدیرجدید که اومد هیچی بلدنبود.بهش گفته بودندفلانی حل المسائل اداره ست.منوخونش دعوت کردگفت یاعلی بگووکمکم کن.خیلی باصداقت می زد،منم یاعلی گفتم،کارابینهایت خوب پیش میرفت مدیران بالایی رضایت کامل داشتند،حتی رتبه دوم ارزیابی عملکرد شدیم.(سال قبلش آخربودیم)سعی میکردیم صبحهانیم ساعت جلسه بداریم ونطرات همکاران رودررابطه باکارابگیریم.بعدهاکه میشنیدمیگند فلانی(من) حلال مشکلاته همه کاره ست و...بمن گفت درجلسات و پیش دیگران مسائل رامطرح نکنیم وخصوصی راه حل بده.یواش یواش درجلسات وجمع نظرات منوتحقیرمیکردوحتی درستم بودعمل نمی کرد،پستم روکاهش داد،اواخرسال دوم چنان عرصه راتنگ کردکه انتقالی گرفتمورفتم.بابعضی همکارادرارتباط بودم.میگفتندکسی آب میخوره بایداجازه بگیره.همه بله قربانگوو...نتیجه ازرده اول به پایین ترازدهم رفتندوهمه همکاراسرخورده و...
برای به دست گرفتن قدرت باید به طرفین حامی مان را مناصبی در نظر گرفت یکی از این مناصب در ایران عزیز ما مدیر نام دارد . فقط کافیست ما ضعف بیشتری داشته باشیم بعد می ببینم که چه اتفاقاتی می افتد . خشک سالی رفتن برکت از دریا و در امدن پدر کارگزها .
1-دركشورما مديريت ها موقتي وبه قولي فصلي است با هرانتخاباتي بخصوص نمايندگي مجلس اكثر مديران ومعاونين درادارات مختلف تغيير مي يابند.2- چون ملاك داشتن كارآيي ومديريت نيست بلكه بيشتر سياسي وباندي است بنابراين وقتي كسي مدير سازمان واداره اي شد سعي مي كند ازباند خود كساني را معاون انتخاب كند كه ازخودش ضعيف تر باشند تا به حرفش گوش داده وچشم وگوش بسته بپذيرند.3- ايران درحال گذراست وبا شيوه مديريت سنتي وكدخدا منشي اداره مي شود4- مدرك تحصيلي ونوع تخصص ملاك انتخاب نيست بلكه جناح بندي و... مطرح است. 5- چاپلوسي وتملق يكي از عوامل بالا رفتن از نردبان ترقي اداري است بنابراين هركه بيشتر وارد باشد بهتر وزودتر صاحب پست مي شود.6- چون مديريت ها دائمي نيست بنابراين دزدي و فساد اداري را هم خواهيم داشت يعني هركسي برسر كاراست سعي خواهد كرد سوء استفاده كند...
خلاصه دلايل زيادي هست كه برخي را دوستان نوشته اند وخود اساتيد هم بهتر وبيشتر مي دانند.
ممنون ازشما.
بنظرم افراد مطیع و نه ضعیف ،اگرمدیریت صحیح شوند و مدیرشان آدم فنی باشد خیلی زودتر سیستم را به اهدافش می رسانند تا افرادیکه سرکش هستند و فکر می کنند درست می اندیشند و برای نظرات مدیر ارزشی قائل نیستند.از این دست کارمندا هم کم نیستن !پیشنهاد میکنم سوال بعدیتون این باشه:چرااکثر کارمندان ما بصورت مفید کارایی ندارند؟
البته "وامرهم شورا بینهم" هم جواب میده.
چون برخی از مدیران جدید حتی در مراکز عالی آموزشی کم سواد و بر اساس مناسبات خونی و دوستی به مقام مدیریت رسیده اند لذا فرد بی لیاقت اولا حرف افراد با تجربه و باهوش را نمی فهمند ثانیا چه اهمیتی داره اگه چرخ مملکت نگرده جیب اون که پر پوله ثالثا افراد لایق تن به هر کاری نمی دهند و زیر بار بی قانونی و کاسه لیسی نمی دهند مدیر بی لیلقت عوض نگران بودن امور مردم برای نگه داشتن میزش دنبال ارتباطات بیشتر برای ماندن بیشتر و نان به هم قرض دادن هستند.
كاش ميرفتيم و100 مدير ژاپني وارد مي كرديم .
اون وقت اين باند بازي ها وضعف و .... نبود ومملكت نيز آباد بود.
تجار محترم خواهشمند است در لابلاي كالاهاي چيني خود مدير نيز وارد نمائيد.
زیرا ما ایرانی ها جنبه انتقاد نداریم و هر کسی که از شخصی یا مدیری انتقاد کند اگر هم درست باشد از آن شخص خوشمان نمی آید و همیشه دوست داریم از ما تعریف کنند تا حالا دیده اید یک مدیر بیاید و شجاعانه اعتراف کند که من در فلان کار یا پروژه اشتباه کرده ام و دلیل دیگر فقر سواد در مدیریت ارشد میباشد و زیردستان نیز ضعیف انتخاب میشوند در علم مدیریت آمده که 80 درصد مدیریت انتخاب زیردستان میباشد و در ایران بدلیل اینکه زیردستان از آشنایان و دوستان و اقوام انتخاب میشوند در ایران این 80 درصد تعطیل است
باسلام
به نظر بنده مشکل زیر بنایی است وساختار مدیریت کشور مشکل دارد هیچ ربطی هم به این ریس جمهور یا آن ریس جمهور ندارد فقط شدت وضعف داشته و این مشکل از قبل از انقلاب تا کنون وجود داشته ساختار مدیریت کشور ما باید به سمت خصوصی برود تا کی نمیخواهیم از تجربه کشورهای دیگر استفاده کنیم؟ کشور ژاپن بعد از بمب اتم در هیروشیما در عمل گفت "مرگ بر امریکا" ولی ما فقط شعار دادیم درکشورهای اروپایی حتی محافظین مقاماتشان هم شرکتهای کاراگاهی خصوصی هستند تاوقتی سازمان یا مدیری منافع شخصی او در گیر نباشد واز منافع دولتی هزینه کند همین آش وهمین کاسه است چندی پیش مطالعه ای داشتم مبنی بر اینکه اکثر کشورهایی که از نظر منابع طبیعی غنی هستند عقب افتاده ترین کشورهای دنیا هستند و کشورهایی که کمبود منابع داشته اند تلاش بیشتری برای پیشرفت داشته اند پس یکی دیگر از مشکلات پول نفت است پسری که همیشه از جیب پدر(نفت) هزینه میکند هیچ وقت کاسب نمی شود مگر این تحریمها ودرتنگنا قرار دادن کشور ما،مارابیدار کند
در ايران بررسي كنيم مي بينيم كه اكثر مديران فاقد مهارت هاي مديريت مي باشند و اغلب آنها به واسطه چابلوسي، تملق و دورغ به جايگاه بالا رسيده اند و آنها با عبور از افراد لايق با استفاده از حربه هاي غير اخلاقي توانسته اند مدير شوند و معمولا مديران براي حفظ جايگاه خود افرادي را در كنار خود انتخاب مي كنند كه در آينده براي انها خطري نداشته باشد و در نتيجه تصميمات اتخاذ شده در جلسات و شورا فقط همان رآي مدير بوده و هركسي كه ساز مخالف بزند از صحنه روزگار حذفش مي كنند و همان اطرافيان مدير نيز براي حفظ ميز و پست خود سعي مي كنند همراه مدير باشند. همين امر باعث شده ديگر كسي به فكر خلاقيت و نوآوري و كار اثربخش نباشد و هركسي به دنبال كسب درآمد و حقوق بشر است هرچند حق فردي لايق از بين ببرد و متآسفانه در بسياري از تصميمات و ارتقاء افراد يك رنگ ديني و مذهبي به آن داده و مثل روز روشن در حق همكاران و زيردستان ظلم مي كنند و در صف اول نماز جماعت آنچنان نماز مي خوانند كه هركسي نداند فكر ميئ كند كه واقعا چه فرد با ايماني در حال راز ونياز با خدا بوده است. اميدوارم روزي بيايد كه شايسته سالاري در نظام اداري و سياسي ايران حاكم شود هرچند كه آن روز خيلي دور است.
در ايران بررسي كنيم مي بينيم كه اكثر مديران فاقد مهارت هاي مديريت مي باشند و اغلب آنها به واسطه چابلوسي، تملق و دورغ به جايگاه بالا رسيده اند و آنها با عبور از افراد لايق با استفاده از حربه هاي غير اخلاقي توانسته اند مدير شوند و معمولا مديران براي حفظ جايگاه خود افرادي را در كنار خود انتخاب مي كنند كه در آينده براي انها خطري نداشته باشد و در نتيجه تصميمات اتخاذ شده در جلسات و شورا فقط همان رآي مدير بوده و هركسي كه ساز مخالف بزند از صحنه روزگار حذفش مي كنند و همان اطرافيان مدير نيز براي حفظ ميز و پست خود سعي مي كنند همراه مدير باشند. همين امر باعث شده ديگر كسي به فكر خلاقيت و نوآوري و كار اثربخش نباشد و هركسي به دنبال كسب درآمد و حقوق بشر است هرچند حق فردي لايق از بين ببرد و متآسفانه در بسياري از تصميمات و ارتقاء افراد يك رنگ ديني و مذهبي به آن داده و مثل روز روشن در حق همكاران و زيردستان ظلم مي كنند و در صف اول نماز جماعت آنچنان نماز مي خوانند كه هركسي نداند فكر ميئ كند كه واقعا چه فرد با ايماني در حال راز ونياز با خدا بوده است. اميدوارم روزي بيايد كه شايسته سالاري در نظام اداري و سياسي ايران حاكم شود هرچند كه آن روز خيلي دور است.
با سلام به نظر من این موارد از همه مهمتر هستند.
1. نداشتن اخلاق حرفه‌ای کارکنان: آقا فرض بر اینکه مدیر بی کفایت انتخاب شد ، چرا کارکنان باید خودشون رو ارزون بفروشند؟ نداشتن اخلاق حرفه ای. به عبارت ساده تر از ماست که بر ماست.
2. امروزه سازمانها ، افراد و گروه‌هایی موفق هستند که همراه با فناوری روز باشند و همراه با فناوری روز بودن امکان پذیر نیست مگر اینکه سازمانی داشته باشیم یاد گیرنده.
خوب چند درصد شما در سازمان یا شرکتی کار می کنید که اینطور باشه. هر کی سرش به کار خودش باشه؟ و آموزش رواج داشته باشه ؟ حتی آموزش توسط کارکنان قدیمی به کارکنان جدید؟
3. نادانی. یعنی خیلی ها نمی دونند که حالا فرض بر اینکه به یه پستی رسیدن . حالا مسئولیتشان سخت تر شده و این سختی ارزش درآمد بیشتر رو نداره .

آخر از همه وصیت امام به احمد آقا : فرزندم در امور دخالت نکن مگر اینکه ببینی کسی نیست و آن کار بر زمین مانده.

یا علی
به نظر بنده سوال پرسیده شده اشکال دارد.
سه صفت مطیع - ضعیف - تملق گو چه سنخیتی با هم دارند که یک مدیر به انتخاب افراد با این صفات روی بیاورد.
یک مدیر ممکن است ترجیح دهد با یک فردی فعالیت نماید که همزبان از نظر کاری است. لذا این به مفهوم مطیع بودن نیست.
در یک قایق پارویی اگر پارو زنان مطیع فرمان هدایت کننده نباشند قایق حرکت نخواهد کرد.
همچنین اگر در یک تیم تحقیقاتی جهت یافتن و کشف موضوعی اجتماعی اگر همه مطیع باشند نتیجه واقعی و عملیاتی نخواهد بود. لذا سوال مطرح شده نمی تواند یک تحقیق علمی باشد. بهتر است سوال را به گونه ای دیگر و با مشورت از متخصیص علم مدیریت که ممکن است صفات یاد شده را نداشته باشند استفاده نمایید.
جایگزینی اصل اعتماد براصل شایستگی ، ازمرحله جذب واستخدام تا مرحله حتی بعد از بازنشستگی
برای اینکه ما به نتیجه مکلف نیستیم !!
1.وقتي كه حقوق و پاداش مديران بدون هيچ بازخواستي از نتايج مسوليت شان داده مي شود هيچ مديري خود را ملزم به استفاده از افراد كارامد نمي بيند
2.افراد ضعيف و البته حرف شنو هيچ مقاومتي در برابر مديريت غلط از خود نشان نمي دهند و تمامي كارهاي مدير ارشد را تاييد ميكنند چون ميدانند كه اشتباه براي آنان هزينه ندارد
3.تفاوت دريافتي هاي يك مدير با يك كارمند ساده به حدي است كه يك مدير هيچگاه ريسك استفاده از افراد فعال و قوي را بدليل از دست دادن موقعيت مالي برجسته از دست نمي دهد
چون خانه از بنيان خراب است،دوران ابتدايي و راهنمايي افراد تنبل و بي استعدا و كم سواد مي روفتنددبيرستان در رشته علوم انساني سپس در اين رشته درس مي خوانند و بعد از آن مجبورند آس رشته شان كه همان مديريت است انتخاب كنند و آن را بخوانند سپس ادعاي مديريت دارند و ضعيف ترين هاي رياضي و علوم نيز يك رشته بنا كردند به نام صنايع كه يك ادبيات فني است حالا خود بخوان اين حديث مفصل را...
واحدمرکزی خبر نوشت:

برادر ناتنی باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا در یکی از حلبی آبادهای کنیا زندگی می کند.

مجله امریکا هالیوود ریپورتر روز سه شنبه در پایگاه اینترنتی خود نوشت جورج اوباما، برادر ناتنی باراک اوباما در کنیا و در یک محله فقیر‌نشین به سر می برد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه از لس آنجلس، جورج اوباما کوچکترین فرزند باراک اوباما (پدر) از چهار همسر است.

بر اساس این گزارش، جورج اوباما در مصاحبه با دینش دسوزا، کارگردان فیلمی تحت عنوان ضمن رد حس حسادت نسبت به برادر ناتنی اش، گفت: «باراک مشغول خانواده و شغلش است و من به تنهایی می توانم از خودم مراقبت کنم.»

این کارگردان امریکایی در مقاله ای که در مجله هالیوود ریپورتر منتشر می شود، نوشت: «این جالب است که برادر رئیس جمهوری که ثروتی چند میلیون دلاری دارد، در یک حلبی آباد در حومه پایتخت کنیا زندگی می کند و هیچ اقدامی برای کمک به این برادر فقیر صورت نمی گیرد.»
چون سالها با این معضل در سازمانهای دولتی وخصوصی درگیر بوده ام
( البته در سازمانهای دولتی به دلایلی که ذکر خواهم کرد این مشکل بسیار شایع تر میباشد)به نظر من دو دلیل عمده داشته که هر کدام زیرمجموعه هایی دارد. الف) مشکل فرهنگی شامل1-الف)انتقادناپذیری کلی ما ایرانیان ،وقتی ما حاضر نیستیم به کوچکترین انتقادی از نزدیکترین افرادبه خودمان مثل پدر،مادر ،همسر،فرزندو....که مطمِِِین هستیم صلاح ما را می خواهندگوش دهیم پس انتظار اینکه به حرف زیردستانمان گوش بدهیم که گاها"حتی به حسن نیت آنها هم شک داریم سخت است.2-الف)لازمه مشورت گرفتن ،اعتفاد یه کار گروهی است که در فرهنگ ما ضعیف است.(ب)مشکل ساختار مدیریتی وشایسته سالاری شامل1-ب)مدیرت درکشور ما یالاخص سازمانهای دولتی بصورت ساختاری که همراه با آموزش های لازم فنی ومدیریتی باشد نیست ودربسیاری از موارد حتی بصورت باندبازی میباشدیعنی زمانیکه از یک باندی یک نفر به مدیریت ارشد سازمانی می رسد در مدت کوتاهی تمام افراد باند خودرابدون توجه به سابقه،توانایی فنی ومدیریتی و....بعنوان مدیران سازمان خود معرفی میکند.پس مدیران ما بدون آموزشهای لازم به مدیریت میرسندبنابراین درس نخوانده را که نمی توانند امتحان پس دهند.اگر هم گاها"مدیری توانایی هایی از خود بروز میدهد ذاتی واتفاقی ازبین صدها مدیر نابلد است.(2-ب)عدم پاسخگویی مدیران ،ما در تمام کارها توانایی های خود رامی بینیم بعد قبول می کنیم به غیراز یک وزنه بردار هیچ کس برای بلند کردن یک وزنه 250 کیلویی تلاش نمیکند.ولی چون مدیران پاسخگو به مردم وبامرجع ذیصلاح سومی نیستند هر سمتی را بدون توجه به تونایی خود قبول کرده وباز به همین دلیل هر فرد نالایقی را زیر دست خود قرار می دهند.چون م دانند هیچ تاوانی بابت شکست نمی دهند.وقتی مدیری پاسخگو باشد به خاطر حفظ موقعیت شغلی خودش هم که شده مجبور به استفاده از افراد توانمند است حتی اگر با او همسو نباشند.(3-ب)مدیران به دلیل عدم توانایی وشایستگی همواره از اینکه جایگاه خود را از دست بدهند ترس داشته بنابراین از افراد مطیع وضعیف استفاده می کنند.(4-ب)مشکل ناسازگاری زیردستان،بدلیل نداشتن ساختار مدیریت پروری صحیح وامکان مدیر شدن یک شبه افراد بدون طی کردن سلسله مراتب پیشرفت،دربسیاری از مواقع افرادی که توانایی کمی بیشترازمدیر خودداشته باشندویا حتی تنهاتوان لفاظی بیشتری دارند(چون بدلایل فرهنگی گفته شده تنها فردی کارمیکنیم وپیشرفت را در خودمان می بینیم نه سازمان)این افرادبه محض ورودبه محافل وجلسات مدیریتی صرقا"در جهت اثبات خودونفی مدیر بالادست تلاش می کنند(اصطلاحا" زیراب زنی میکنند.)پس مدیرارشد بالادست برای حفظ جایگاه خود ازهمان ابتدا به قول معروف ریسک نکرده وازافراد ضعیفتر ولی مطیعتر استفاده میکند.
عزیزم چون قوی شرایط ساز است و ضعیف شرایط پذیر .......................
درجواب سوال که چرا مدیران افراد بیسواد را بر سر کار میگمارند بهترین دلیل ان اول اینکه خود بیسواد هستن ونمیخواهند فردی بجای انها تصمیم بگیرند دوم اینکه میخواهند برانها نفوذ داشته باشند وسوم اینکه فسادی که دارند وسعی در عدم اگاهی داشته باشند
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار