بازدید 7776

گفت‌و‌گو با مرد سنگ ‌پران

کد خبر: ۱۰۹۹۲۴۳
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۳ 15 January 2022

«من محجورم» این اولین جمله‌ای بود که متهم در مقابل دوربین خبرنگاران به زبان آورد. علیرضا 45 ساله، با ظاهری آشفته، اصرار داشت که به جای بازداشتگاه او را به تیمارستان منتقل کنند، چرا که تاب و توان تحمل زندان را ندارد.

انگیزه‌ات از این کارها چه بود؟

به گزارش ایران، اعصاب مرا بهم ریخته بودند و اصلاً متوجه نبودم که چکار می‌کنم. من نمی‌خواستم کسی کشته شود، فقط می‌خواستم در حد خراب کردن خودروها باشد. تا به مردمی که مرا کتک می‌زدند و اذیت می‌کردند بگویم که من با کسی دشمنی ندارم. می‌خواستم از حق خودم دفاع و عقده‌هایم را خالی کنم. حقم را خورده بودند. در جامعه به من ظلم شده بود.

چه کسانی اعصابت را بهم ریخته بودند؟

خواهر و برادرهایم و مردم جامعه با من کارهایی کردند که رویم نمی‌شود بگویم. مثلاً مردم به من چپ چپ نگاه می‌کردند، چرا باید این کار را انجام می‌دادند. یکبار رفتم شیرینی بخرم، فروشنده به جای 40 هزار تومان با من 80 هزار تومان حساب کرد. یک دفعه هم در خیابان داشتم راه می‌رفتم، یک مرد مست مرا بلند کرد و انداخت در مغازه موتورسازی‌اش، بعد هم مرا کتک زد و اذیت کرد.

پدر و مادرت زنده هستند؟

10 سال قبل مادرم فوت کرد اما فامیل و خواهر و برادرم می‌گویند مادرت آنقدر غصه تو را خورد فوت کرد. درصورتی که مادرم دیابت داشت و مریض قلبی بود، او مرا خیلی دوست داشت و مدام می‌گفت درسته که مردم تو را اذیت می‌کنند، اما من می‌شناسمت و می‌دانم که آدم خوبی هستی. پدرم دوباره ازدواج کرد نامادری‌ام زن خوبی است. اما خواهر و برادرم خیلی اذیتم می‌کنند. خواهرم انگشتر طلایش را مخفی می‌کرد و می‌گفت علیرضا دزدیده است.

چرا اصرار‌ داری تو را به تیمارستان ببرند؟

من از بازداشتگاه می‌ترسم و احساس غربت می‌کنم. آنجا سکته می‌کنم. تا به حال بازداشتگاه نرفتم لطفاً بگویید مرا به تیمارستان ببرند.

می‌دانستی دو نفر را کشته‌ای؟

نه، وقتی دستگیر شدم فهمیدم.

در روزنامه‌ها نخوانده بودی؟

نه، من با فضای مجازی کاری ندارم و روزنامه هم نمی‌خوانم.

چه ساعتی این کار را انجام می‌دادی؟

5 صبح، از خانه‌ام در محدوده خیابان کارون خارج می‌شدم و هر چند روز یکبار این کار را انجام می‌دادم.

چرا 5 صبح سنگ‌پرانی می‌کردی؟

به خاطر اینکه در روز بزرگراه‌ها و خیابان‌ها شلوغ است و مرا می‌گرفتند.

بیماری روحی و روانی داری؟

بله، 27 سال قبل تحت درمان بودم.

شغلت چییست؟

کارهای زیادی انجام دادم اما از سال 84 بیکارم و پدرم خرج زندگی‌ام و خانه‌ای که برای من اجاره کرده است را می‌دهد.
ازدواج نکردی؟

می‌خواستم ازدواج کنم ولی نشد. شاید یکی از دلایلی که دست به این کار زدم تنهایی‌ام بود.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست