بازدید 11992

عشق به بازیگری زن جوان را به زندان رساند

کد خبر: ۱۰۳۲۷۱۸
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۹ 06 February 2021

عشق زن جوان به بازیگری او را در دام مرد شیادی گرفتار کرد که به زورگیری از رانندگان ختم شد.

به گزارش ایران، اواخر دی، مرد جوانی نزد پلیس رفت و از سرقت وسایل با‌ارزش خود توسط زن و مردی جوان خبر داد. وی گفت: سوار بر خودروی گرانقیمتم در حال عبور بودم که خانم جوانی را کنار خیابان دیدم، او به انتظار تاکسی ایستاده بود. آن موقع شب در آن محل، خودروی عبوری به ندرت تردد داشت چه برسد به تاکسی، به همین دلیل سوارش کردم. اما قبل از رساندن وی به مقصدش قرار شد به خانه‌ام بروم که زن جوان هم با من وارد خانه شد که ناگهان پشت سرمان مرد جوانی هم وارد خانه ام شد . او به محض ورود با داد و فریاد مرا متهم‌ کرد که قصد آزار و اذیت همسرش را داشته‌ام. بعد هم دست و پایم را بسته و از خانه‌ام سرقت کردند. بعد از رفتن آنها به سختی دست و پایم را باز کردم و با پلیس تماس گرفتم.

با شکایت مرد جوان تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز شد و در بازبینی دوربین‌های مداربسته محل سرقت، تصویر مرد و زن جوان به‌دست آمد. با این احتمال که سارقان خانه مرد ثروتمند، سابقه‌دار باشند، کارآگاهان به سراغ پرونده سارقان سابقه‌دار رفته و در تطبیق چهره متهمان موفق شدند هویت مرد جوان که در این سرقت شرکت داشت را به‌دست آورند.

با به‌دست آمدن هویت بابک به عنوان متهم اصلی پرونده، بلافاصله او دستگیر شد. با دستگیری بابک همدستش نیز که زن جوانی بود بازداشت شد.

زن جوان در تحقیقات با اینکه به سرقت از خانه مرد ثروتمند اعتراف کرد اما مدعی شد که خود نیز قربانی بابک شده و به اجبار سرقت را انجام داده است.

او در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من عاشق بازیگری بودم و همیشه دلم می‌خواست روزی بازیگر شوم. مدتی قبل در اینستاگرام با صفحه‌ای مواجه شدم که گرداننده آن نوشته بود کارگردان و نویسنده است. وقتی به او پیام دادم کم‌کم ارتباطمان بیشتر شد و او با وعده بازیگری مرا فریب داد. اما بعد از مدتی فهمیدم نه تنها کارگردان و نویسنده نیست بلکه یک مجرم سابقه‌دار است و تازه از زندان آزاد شده از آنجا که متأهل بودم سعی کردم به این ارتباط پایان دهم. اما بابک وقتی فهمید تهدیدهایش را آعاز کرد.

او گفت نه تنها به رابطه پایان نمی‌دهد بلکه برای اجرای نقشه‌اش باید با او همراه شوم. مخالفت‌های من بی‌فایده بود چرا که اگر همراهش نمی‌شدم زندگی‌ام نابود می‌شد. بابک از من خواست به عنوان طعمه سر راه رانندگان خودروهای مدل بالا بایستم و به عنوان مسافر سوار خودروشان شده و با ترفندی وارد خانه‌هایشان شوم. بابک هم که در این مدت در تعقیب من بود وقتی من و صاحب خودرو وارد خانه می‌شدیم خود را به ما می‌رساند و به بهانه اینکه همسر یا برادرم است نقشه سرقت را اجرا می‌کرد.

به‌دنبال اعترافات متهمان و احتمال سرقت‌های مشابه از سوی این باند، تحقیقات به دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت ادامه دارد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۲
آقای مدل بالا! نصفه شب زن جوون رو گوشه خیابون سوار کردی که برسونی خونه خودش! بعد سر از خونه تو در آورد! تو گفتی و ما هم باور کردیم!
چقدر کمک به خاطر رضای خدا به زنها زیاد شده!
اما قبل از رساندن وی به مقصدش قرار شد به خانه‌ام بروم که زن جوان هم با من وارد خانه شد....
بلکه یک مجرم سابقه‌دار است و تازه از زندان آزاد شده از آنجا که متأهل بودم سعی کردم به این ارتباط پایان دهم...

تف به این مدل های زندگی... متاهل، با این با آن...
زن هم شوهر داشته هم با پسری که بعدا فهمیده دزده قرار میگذاشته هم تازه میهواسته برود خانه مرد پولدار دزدی الان یک عده میایند میگویند گول خورده در صورتیکه ایشان هودس استاد هستن در امر کلاهبرداری و همه را گول میزندند.

بیچاره همسر ایشان که پیش خودش چه آرزوهایی داشته و الان چه چیزهایی میفهمد

متاسقم که جمعیت این زنان مظلوم نما روز به زور در حال افزایش هست

زنانی که میگویند مرا محیور کرده ، قیلم داشته و تهدید کرده و .......... و کاملا همه این مسائل را خودشان درست کرده اند و خودشان طمع کرده اند
دلیلش فقط و فقط طمع پول و معروفیت هست ولی چیز دیگری بیان شده توسط خودش ، بیچاره همسرش
این خانم وقت میکرده پیش همسرش هم باشه همش پیش بابک بوده و سوژه های دزدیش
"چرا که اگر همراهش نمی‌شدم زندگی‌ام نابود می‌شد. " مگه زندگی هم داشته جز هوا و حوس
لعنت به اینقدر پستی و رذالت
آن راننده خیر که به نیت خیرخواهی زن جوان رو آن هم در شب و در محل خلوتی سوار میکند و بعد قرار میشود ابتدا به خانه خود برود و بعد هم آن خانم وارد میشود را نباید گوشش رو پیچاند که نه به اون خیری بودنت و نه اون قراری که بایستی به خانه اش میرفت ؟
شروع داستان خیلی خنده دار بود
دلسوزی در نیمه شب ، بعد هم قبل از رساندن ایشان سری به خانه ام زدم ...
خندیدیم
هر دو ماجرا رو سانسور کردند هم صاحب خودرو هم اونا زن که نگفت چرا نتوانسته به اون سابقه دار نه بگوید
اولا باید به این راننده گفت تو دلت برای این خانم نسوخته که درجایی که سوارش کردی تاکسی خور نبود اونموقع شب تاکسی گیرش نمیومد نه عزیزم توبرای امیال ... وچشم چرانی سوارش کردی ...
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی
آخرین اخبار