بهتر است برای درک ماهیت «پول» مفهوم آن را بهعنوان ابزار و هدف مبادلات بررسی کنیم و ارزش اجتماعیاش را نیز در نظر بگیریم. بسیاری از فیلسوفان و اقتصاددانان در گذشته از این روش استفاده میکردند، اما امروزه متفکران چندان از این دریچه به ماهیت پول در زندگیهای امروز ما نمینگرند.
«پول» واقعیت و ویژگی همیشگی زندگی روزمره ما انسانها است. پول ریتم زندگی، جهانبینی و جایگاه اجتماعی فرد را تعیین میکند. اما در عین حال، پول میتواند مشکلاتی را ایجاد کند که پیشتر وجود نداشتهاند، یا اگر مشکلی بوده، آن را تشدید کند.
شاید این یک توهم باشد که ما پول را تحت کنترل داریم: حقیقت این است که گاهی متوجه نمیشویم این پدیده با چه ظرافت و در چه سطح وسیعی، زندگی ما را زیر سلطه خود برده است. پول ما را هم ارباب و هم برده میکند. تسلط ما نسبت به پول تنها زمانی میتواند قدرتنمایی کند که بواقع قدرت آن را نسبت به خود درک کرده باشیم.
چندین قرن است که بشر در جستوجوی «فهم ماهیت پول» است. فیلسوفان و اقتصاددانان، دلتمردان، نویسندگان و حتی شاعران درباره پول مطالب زیادی با دیدگاههای مختلف نگاشتهاند که از سوی برخی از آنان، پول مورد ستایش قرار گرفته و از سوی برخی دیگرشان نفرین شده است؛ گاهی پول رؤیایشان بوده و گاهی هم مورد غضبشان قرار گرفته است.
اما به واقع، پول چیست؟ خیر است یا شر؟ پول ثبات را همراه با بیثباتی به ما ارمغان میدهد؛ علاوه براینکه، ما را جذب خود میکند در عین حال دافعه هم دارد. پول قدرتِ «خلق» یا «نابودی»، قدرت «اتحاد» یا «از همگسستگی» را توأمان دارد. پول میتواند مردم را «شریک» یا «رقیب» هم کند و بر سرنوشت افراد یا کل جامعه تأثیر گذارد.
اما پول چه وعدههایی به ما میدهد؛ آزادی یا وابستگی؟ مردم با کار جدی، پولی بهدست میآورند و با خوشی یا ناراحتی آن را خرج میکنند. پول روش زندگی و طرز فکر ما را هم میتواند تعیین کند. پول قادر است تمام احساسات بشر را برانگیزاند. اگر بتوانید نوشتههای مختلف را از ملل گوناگون حول محور پول جمعآوری کنید، مجموعهای از افکار و احساساتی را میبینید که لحنی تیره و ناامید از پول یا لحنی روشن و خوشبین به آن دارند؛ اما در همه آنها یک شیرازه مشترک وجود دارد؛ رگههایی از نقاط تاریک و ناشناخته درباره پول و جایگاه خیر یا شر آن، در همه این افکار و احساسات مشترک است.
«اقتصاد پولی» بهعنوان بخش تفکیکناپذیر از علم اقتصاد، ظهور عملی سیاستهای اقتصادی هستند. با توجه به اهمیت بازار و جریان پول در آن، اما هنوز علم اقتصاد نتوانسته راز پول را کشف و نقش آن را در زندگی و جامعه درک کند. به همین لحاظ، به رویکردهای فلسفی و روشهای تحقیق نظری نیاز داریم تا تصویری کلی از پول بهعنوان پدیدهای اجتماعی ارائه دهند.
نباید فراموش کنیم که پول نه تنها ابزار مبادلات، بلکه غایت آن است. پول در جایگاه «ابزار مبادلات» به توسعه تجارت، افزایش جابهجایی کالاها و خدمات و ایجاد روابط اقتصادی کمک کرده است. اما در جایگاه «هدف مبادلات» تأثیر بسزایی در پیشرفت بشر، فعالیتهای هدفمند و گرایش به کار داشته است. پول توانسته در جهتگیری ارزشهای انسانی و تفکر او نسبت به استانداردهای اخلاقی تأثیر گذارد.
ارسطو در نوشتههای خود درباره سیاست به نقش دوجانبه پول، بهعنوان موضوع اقتصاد، اشاره کرده است. از دیدگاه او، نخستین نقش پول، لازم و همسو بودنش با طبیعت است، اما دومین نقش آن بدون مرز بودنش است. اما تاریخ به مراتب نشان داد که هر دو نقش پول ضروری و البته مناسب هستند. در حالی که پول «وحدت تضادها» را نشان میدهد، این تناقض منشأ توسعه اجتماعی میشود. مارکس با همین دیدگاه «هویت پول» را تحلیل کرد و نشان داد که چگونه پول بهعنوان هدف مبادلات به سرمایه تبدیل میشود. به همین ترتیب، گئورگ زیمل بر تأثیر پول در فعالیتهای انسانها نیز تأکید داشت.
پول «ارزش» است، اما این ارزش شامل چه چیزهایی است؟ تنها زمانی که پول در قالب فلزات اصل در دستان مردم بود، میتوانستیم از ارزش واقعی آن سخن بگوییم. اما پول با انتقال از شکل پیشین به سکه و اسکناس، با ارزشی صوری، به نشانه، علامت و سمبل اطلاعات بدل شد. به هر حال، پول بیشترین ارزش را دارد، زیرا توانسته نقش ابزار و هدف را در مبادلات بازی کند. ارزش پول به خاطر شکل مادی آن نیست، بلکه برخاسته از محتوای فرآیند اجتماعی گردش پول است.
پول شیئی است که فارغ از شکل مادی و سمبلیک خود، میتواند از فردی به فردی دیگر منتقل شود و این ویژگیاش، آن را به ابزاری برای تعاملات و ارتباطات اجتماعی بدل کرده است و همین ویژگی، منبع ارزش بیکران پول برای جامعه است.
مکانیسم تعامل اجتماعی پول میتواند در دو عمل «تملک» و «انتقال مالکیت» خلاصه شود. ممکن است مردم جامعه با انتقال پول یا کار، مالکیت کالایی خاص را تصاحب کنند. این نظم اجتماعی در توزیع مجدد ارزشهای اجتماعی و تخصیص منابع است. چیزی که مال من بوده، متناسب با قدرت خرید، اکنون مال فرد دیگری است و بر عکس. پول اینجا ابزار جهانی تبادل و میزان سنجش ارزش چیزهای مختلف میشود.
پول «محدودیت کمی» در اعمال مردم را آشکار میکند. علاوه بر اینکه، «بیاندازگی کیفی» را هم در اعمال مردم نشان میدهد. پول اراده انسان را با قدرت مادی پاسخ میدهد که میتوان آن را از طریق مکانیسم اجتماعی - بازار - درک کرد. با وجود این، پول نسبت به هدف «موضوع اراده» بیتفاوت است؛ که برآمده از قلمروی عقل و استنتاج است.
پول به شکلی محتاطانه شرایط را هم برای اعمال مخرب و هم سازنده انسان فراهم میکند و تنها ابزاری برای عملی کردن اراده و ذهنیت فرد است. پول برای فرد ضرورتی ایجاد میکند که به شکلی منطقی به عمل خود واقعیت ببخشد. با این تعاریف ممکن است فردی با گئورگ زیمل هم عقیده باشد که «هوش بشر» به موازات «اقتصاد پولی» ارتقا مییابد. به علاوه، پول به توسعه «هوش اجتماعی» کمک میکند و جامعه را وادار میکند تا «بازی آزاد نیروهای بازار» را کنترل کند.
پول محصول تمدن و ابزار توسعه بیشتر آن است. با این حال، بهنظر میرسد نیاز داریم که فیلسوفان بیشتر در باب پول و ماهیت و کارکرد خیر و شر آن بیندیشند و یافتههای فلسفی خود را در این رابطه در اختیارمان بگذارند. به این اعتبار «فلسفه پول» تنها نظریهپردازی پوچ نیست. ماهیت و نقش پول پایه نظری و فلسفی محکمی دارد. چیزی که در مقابل اقتصاد «بازار»، اقتصاد «برنامهریزی شده»، سوسیالیسم و کاپیتالیسم استفاده میشود. علاوه بر این، عاملی کلیدی است که محدودیتهای موجود در آزادی و برابری مردم جامعه را در برابر اقتصاد پولی تعیین میکند.
«فلسفه پول» سبکی از پژوهش اندیشمندانه از ماهیت پول بهعنوان پدیدهای اجتماعی و تأثیر آن بر «جهان اشیا»، «جهان مردم» و «جهان درونی» فرد است. فلسفه پول میتواند در آگاهیبخشی بشریت نقش بسزایی داشته باشد و به مردم کمک کند به خاطر داشته باشند که «معیار سنجش چیزهای مختلف» در زندگی باید همیشه خود انسان باشد، نه پول یا هر چیز دیگری.
بخاطر داشته باشیم کارکردهایی که برای پول در این مقاله برشمردیم در جامعه بیپول بیشتر خودنمایی میکند. در واقع، پول در جامعه بیپول است که قدرت مانور بیشتری مییابد.
منبع: وبسایت دانشگاه بوستون
* استاد دانشگاه
منبع: فایننشال مسکو
مترجم: فرزانه اسکندریان
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.