بازدید 16701

مرثیه‌ای برای سازمانی که گویا سر سامان ندارد

حسین ایزدپناه
کد خبر: ۳۸۳۷۹۷
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۵ 03 March 2014
از زمان شکل گیری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به عنوان یکی از نهادهای وابسته به ریاست جمهوری در سال 1383 و پایان دولت هشتم تا به امروز که بیش از 9 سال  از پیوند میمون میراث فرهنگی و گردشگری می گذرد، علیرغم وعده ها و تاکیدهای دولت های قبلی و حاضر  بر اهمیت حفظ و حراست از میراث فرهنگی ، توسعه گردشگری و ارتقاء صنایع دستی، جز تغییر مدیریت های پی درپی و هدایت خلق الساعه آن به مانند زورقی سرگشته در یک دریای مواج اقدامی صورت نگرفته است.

طی این سال ها ـ یعنی از خرداد 83 تاکنون ـ این سازمان 9 دوره تغییر مدیریت را تجربه کرده است  یعنی به صورت میانگین در هر سال یک رییس سازمان و یک سلیقه برای به سامان رساندن بخش مهمی از فرهنگ و اقتصاد این کشور.

زمانی که ادغام سه سازمان مختلف میراث فرهنگی، صنایع دستی و ایرانگردی و جهانگردی  صورت پذیرفت، اساس و مبنای این تغییرات را سند چشم انداز 1404 با تاکید بر حفظ و حراست از میراث فرهنگی، جایگزینی صنعت گردشگری و در امدهای حاصل از آن به جای درآمدهای نفتی و ارتقاء وضعیت صنایع دستی در بازارهای داخلی و خارجی عنوان کردند اما با مروری بر عملکرد 9 ساله این سازمان و مبنا قرار دادن سند چشم انداز به عنوان یک معیار و مبنا ، فاصله ای از زمین تا آسمان هنوز به چشم می خورد. با نگاهی واقع بینانه و مثبت اندیش، در حال حاضر و در بهترین وضعیت،  هنوز آمار ورود گردشگران خارجی و رونق بازار گردشگری ایران به سالهای پایانی قرن بیستم و سال 2000 میلادی یعنی قبل از واقعه 11 سپتامبر- سال گفتگوی تمدن ها - که اوج سفر گردشگران خارجی به ایران بود ، نرسیده است هر چند که آمارهای قلب شده و بی سامان و فاقد مبنای مسولان این سازمان طی سال های اخیر ، ادعای دیگری دارد.

 هنوز این سازمان در حوزه برنامه ریزی و مطالعه بر روی بازارهای هدف، بلاتکلیف است و این بلاتکلیفی  بخش خصوصی را نیز به چالش جدی کشانده است، مگر تعدادی از شرکت های خاص که با رانت های دولتی به عنوان عمده فروشان و مافیای  گردشگری فعالانه در عرصه اند.

اما در ترویج فرهنگ سفر و گردشگری  تا حدی عملکرد آن قابل قبول بود، هر چند وعده سفرهای ارزان و کارت سفرها و سایر امکانات وعده داده شده هرگز محقق نگردید و این است سرنوشت غم انگیز حوزه گردشگری که  طی این سالها چرخ آن نه تنها نچرخید بلکه حتی به واسطه انفعال و رکود از کار افتاده و نیازمند اقدامات اساسی است.

اما وای بر ما و آنچه بر میراث فرهنگی مظلوم این آب و خاک در این سالها گذشت . بیشترین افتخار ما در این سالها بالا رفتن آمار ثبت جهانی آثار و اماکن ایرانی در فهرست میراث جهانی بود. در کنار تلاش های کارشناسان سازمان، نباید از صرف هزینه ها و قراردادهای کلانی که در قالب پروژه با برخی افراد خاص در این حوزه بسته می شد، غافل شد. قراردادهایی که هر چند برای میراث فرهنگی ما «آب نداشت» اما برای سفره  برخی ها، «نان» های چرب  وشیرین به همراه داشته است.

از تاراج اموال و اشیاء تاریخی در لوای همکاری و برگزاری نمایشگاه در خارج از کشور ـ که با بی تدبیری و سود جویی هایی که در دولت قبل توسط برخی روسای این سازمان صورت پذیرفت ـ تا واگذاری ابنیه و اماکن تاریخی به بخش خصوصی بدون نظارت و اخذ تعهد یا وثیق های مناسب ، آنچنان که به گفته برخی منابع آگاه، نتیجه 90 درصد این واگذاری ها  تخریب این اماکن بوده است . خصوصی سازی آفتی که در پایان دولت دهم به بدنه میراث فرهنگی زد و بهانه هم اجرای اصل 44 قانون اساسی بود، متاسفانه در دولت یازدهم، بدون بررسی دقیق کارشناسی، آسیب شناسی و مطالعه ادامه داد. گویا فراموش شده است که بر اساس قانون اساسی حفاظت از میراث فرهنگی، وظیفه حاکمیتی است و قابل واگذاری به بخش خصوصی نیست.اینکه میراث فرهنگی را به بهانه توسعه گردشگری به تاراج دهیم در حالیکه در کشورهای دیگر ،  گردشگری در خدمت حفاظت از میراث فرهنگی است.

 در حوزه صنایع دستی هم وضع خیلی بهتر نیست ، باز هم هنرمندان صنایع دستی بدون پشتوانه و حمایت رها شده مانده اند. بدنه صنایع دستی به صورت بیمارگونه و افلیج  وابسته به بخش خصوصی است که به شکل ارباب و رعیتی با هنرمندان صنایع دستی کار می کند .
روزی که آقای نجفی سکان میراث فرهنگی را در دست گرفت آن را به جسدی نیمه جان تشبیه کرد و بدنه را بیمار خواند ، این بدنه هنوز درمان نشده بود که به رئیس جدید دیگری سپرده شد . متاسفانه در این دوره چند ماهه هم انتخاب برخی مدیران به ویژه در حوزه مستقیم ایشان ، بسیار نامناسب بود که این امر حتی آن قسمت از بدنه را که به نسبه سلامت بود ، بیمار کرد .

و اما حالا سخنی با آقای سلطانی فر؛
آقای رییس در آغاز برای شما آرزوی موفقیت دارم ، اما به عنوان یک ایرانی دغدغه مند در این حوزه از شما خواهشی دارم، اینکه مراقب انتخاب هایتان باشید و به شایستگی سالاری اهمیت دهید. میراث فرهنگی را به دلسوزان بسپارید و آن را قربانی مصلحت اندیشی ها و خصوصی سازی نکنید، خصوصی سازی  در این بخش از سازمان در شرایط فعلی بسیار خطرناک است. این جراحی سنگین دقت بالایی می طلبد که در حال حاضر بدنه بیمار سازمان، تاب و توان آن را ندارد.
 در حوزه گردشگری نیز شما  نیازمند ریسک پذیری بالا، اندکی جسارت ، نظارت مداوم و متعهدانه و مبارزه با رانت خواری ها و فرصت طلبی هایی هستید که علاوه بر بدنه سازمانی، بخش خصوصی و متاسفانه حتی حوزه پژوهش را آلوده ساخته است.

آقای رییس؛ بخش صنایع دستی، نیازمند تیمار است. هنرمندان این حوزه هنوز محروم و مظلوم اند، کاری برای آنها بکنید. در این حوزه هم لازم است تا از سازمان های مردم نهاد و تعاونی ها بیشترین استفاده را ببرید. اینجا بیش از آنکه نیازمند خصوصی سازی باشد ، لازم است تا به شکل تعاونی و مشارکتی اداره شود.

در پایان امیدوارم سکان هدایت این سازمان تا پایان دولت یازدهم در دست شما قرار گیرد و این بدنه بیمار را با تغییر مدیریت های مکرر و نابجا بیش از این نیازارید و در برنامه ریزی و اجرای برنامه هایتان ، به آن گونه که به صلاح ایران عزیزمان باشد ، موفق باشید.   

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# اسرائیل # توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # موسسه مصاف
وب گردی