بازدید 6192

سرنوشت شوم یک فرزند طلاق

فرهاد جلو رفت و زنگ خانه را به صدا در آورد اما لحظه اي که در خانه باز شد ناگهان او دستم را گرفت و به زور مرا به داخل خانه کشاند. من وحشت کرده بودم و مي خواستم جيغ بکشم ولي فرهاد جلوي دهانم را گرفت. او و ۲ نفر از دوستان شيطان صفتش که در خانه بودند با توسل به زور و تهديد مرا مورد آزار و اذيت قرار دادند و ...
کد خبر: ۱۳۷۴۸۹
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۰ 22 December 2010
خراسان: دلتنگ پدر و مادرم بودم و براي ديدن آن ها بهانه گيري مي کردم اما مادربزرگم با خريد هديه و اسباب بازي و وعده هاي دروغين مرا سرگرم مي کرد تا به شرايط جديد زندگي ام عادت کنم.

سال ها به سرعت گذشتند و من روزها و شب هاي سختي را پشت سر گذاشتم. هميشه اين سوال برايم مطرح بود که چرا پدر و مادرم از همديگر جدا شده اند و بالاخره جواب سوالم را پيدا کردم. پدرم يک شب با چشماني گريان گفت که مادرم را به دليل فساد اخلاقي طلاق داده است.

دختر جوان در دايره اجتماعي کلانتري خواجه ربيع مشهد افزود: متاسفانه مادربزرگم که حال و حوصله اي برايش نمانده بود و هميشه از بيماري رنج مي برد، نتوانست کنترل درستي بر رفتار و حرکاتم داشته باشد و من از کلاس سوم راهنمايي ترک تحصيل کردم.

مدتي در يک آرايشگاه زنانه مشغول به کار شدم و پس از گذشت ۲ سال چون سرمايه اي براي راه اندازي آرايشگاه نداشتم به ناچار در فروشگاهي بزرگ استخدام شدم و با درآمد ناچيزي که داشتم هزينه هاي روزمره ام را تامين کردم.

حدود يک سال قبل به طور اتفاقي با پسر جواني به نام «فرهاد» آشنا شدم. ما مدتي رابطه تلفني داشتيم و گاهي اوقات نيز همديگر را مي ديديم.

دختر جوان اشک هايش را پاک کرد و افزود: چند روز قبل با فرهاد قرار ملاقات داشتم و زماني که به سر قرار رسيدم به او گفتم: مي خواهم براي روز تولد پدرم هديه خوبي بخرم و بيست هزار تومان کم دارم. فرهاد لبخندي زد و گفت: ببخشيد، پول همراهم نيست اما تا چند دقيقه ديگر اين مبلغ را از دوستم برايت مهيا مي کنم.

ما با عجله سوار تاکسي شديم و به کوچه پس کوچه هاي منطقه اي در حاشيه شهر رفتيم. هوا تاريک شده بود که مقابل خانه دوست او رسيديم.

فرهاد جلو رفت و زنگ خانه را به صدا در آورد اما لحظه اي که در خانه باز شد ناگهان او دستم را گرفت و به زور مرا به داخل خانه کشاند. من وحشت کرده بودم و مي خواستم جيغ بکشم ولي فرهاد جلوي دهانم را گرفت. او و ۲ نفر از دوستان شيطان صفتش که در خانه بودند با توسل به زور و تهديد مرا مورد آزار و اذيت قرار دادند و ...

آنها سپس چشمانم را بستند و در خياباني رهايم کردند. حالا پدر و مادرم بيايند و ببينند که چه بلايي به سرم آمده است. کاش فريب فرهاد را نمي خوردم و به او دلبسته نمي شدم.

در خور يادآوري است تيم هاي اطلاعات و عمليات کلانتري خواجه ربيع مشهد با توجه به سرنخ هاي موجود، متهمان اين پرونده را دستگير و به مراجع قضايي معرفي کرده اند.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حادثه سقوط بالگرد رییس جمهور # سید ابراهیم رئیسی # حسین امیر عبداللهیان # سیدمحمدعلی آل هاشم # مالک رحمتی
وب گردی