بازدید 8671

«زندگی در شب»، قدرت‌نمایی بن افلک در قامت گانگستر

افلک به عنوان بازیگر حضور خوب و مفیدی داشته؛ عملکرد او همانند یک لنگر، کشتی حامل بازیگران نقش مکمل را ثابت نگه داشته و به آن‌ها انسجام بخشیده. هرچند حضور او در جلوی دوربین نمی‌تواند به پای بازیگری چون «کوین کاستنر» در فیلم‌های با گرگ‌ها می‌رقصد و تسخیرناپذیران برسد.
کد خبر: ۹۲۶۲۲۱
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۸ - ۲۰:۳۷ 27 September 2019

«زندگی در شب»، قدرتمندانی بن افلک در قامت گانگستر

سابقه‌ی ارتباط بین «بن افلک» کارگردان/بازیگر/نویسنده و «دنیس لهان» رمان‌نویس به حدود یک دهه‌ی قبل برمی‌گردد. در سال 2007، افلک اولین تجربه‌ی کارگردانی خود را با اقتباس از رمان دنیس لهان به نام «رفته عزیزم رفته» پشت سر گذاشت که آن را می‌توان بهترین دوران حرفه‌ای هر دو دانست. اقتباس دوباره‌ی افلک از رمان دیگر لهان هرچند برای آن‌هایی که فیلم‌های گنگستری را دوست دارند می‌تواند سرگرم‌کننده باشد، ولی به اندازه‌ی تجربه‌ی قبلی موفق نیست. «زندگی در شب» فیلمی‌ست نه چندان قدرتمند با پایانی گیج‌کننده. هرگز نمی‌تواند به پای «رفته عزیزم رفته» از افلک یا حتی اثر قبلی او «آرگو» و یا همکاری مشترک کلینت ایستوود و لهان در «رودخانه مرموز» برسد.

«زندگی در شب»، قدرتمندانی بن افلک در قامت گانگستر

پرده‌ی ابتدایی «زندگی در شب» در شهر بوستون و در سال‌های درگیر در جنگ (اواخر دهه 1920) می‌گذرد؛ شهری که افلک و لهان هر دو با آن احساس نزدیکی می‌کنند. جو کاگلین (افلک) سرباز کهنه‌کار جنگ جهانی اول، اکنون با عده‌ای دزد و جنایتکار بی سر و پا دمساز شده که روزی حمله‌ای مسلحانه به رئیس ایرلندی باند، آلبرت وایت (رابرت گلنیستر)، و سردسته ایتالیایی مافیا به نام ماسو پسکاتوری (رمو جیرون) تدارک می‎بینند. جو از حمایت پدر پلیسش توماس (براندون گلیسون) برخوردار است که هیچ اطلاعی از شغل پسرش ندارد. به هر حال، هنگامی که علاقه‌ی جو به دوست‌دختر وایت، اِما (سیه‌نا میلر)، لو می‌رود جو ترجیح می‌دهد به جای کشته‌شدن مدتی را در زندان سپری کند. پس از رها شدن از زندان، جو به پسکاتوری پیشنهاد همکاری می‌دهد و به همین دلیل به فلوریدا منتقل می‌شود تا در تامپا (بندری در سواحل غربی فلوریدا) برای خود نامی دست و پا کند. به عنوان پاداش، اجازه می‌یابد که در کسب و کار وایت اختلال ایجاد کند. جو دوست قدیمی گنگسترش، دیون بارتولو (کریس مسینا)، را هم با خود همراه می‌کند.

در فلوریدا، جو امپراتوری خود را بنیاد کرده. او به قمار علاقه دارد ـ که امیدوار است روزی بتواند به هدفش برسد ـ اما از پخش مواد مخدر سر باز می‌زند. او به گریسیلا کورالز (زویی سالدانا) کوبایی علاقمند می‌شود و این علاقه او به زنی رنگین‌پوست، خشم سازمان سری ضد سیاه‌پوست آمریکا را برمی‌انگیزد. در همین حال، برای جلب همکاری رئیس‌پلیس ایروینگ فیگز (کریس کوپر) که زیر بار نمی‌رود، به تهدید او از طریق عکس‌های دخترش لورتا (ال فانینگ) اقدام می‌کند. جو به بوستون بازمی‌گردد و پسکاتوری با روی باز پذیرای او می‌شود؛ سپس از مشاهده‌ی این که جو خیلی خونسردانه و بی‌توجه مقدار زیادی پول نقد برای او باقی می‌گذارد، نگران شده و پسر خود (مکس کاسلا) را به عنوان ناظر همراه او روانه فلوریدا می‌کند. در این هنگام است که شکاف‌های موجود در رابطه کاگلین و پسکاتوری عمیق‌‎تر می‌شود.

«زندگی در شب»، قدرتمندانی بن افلک در قامت گانگستر

علاقه‌ی بیش از حد افلک به پدرخوانده کاملا در «زندگی در شب» رخنه کرده، به حدی که نمی‌توان درباره این فیلم بدون اسم بردن از پدرخوانده صحبت کرد. تعداد زیادی از اصطلاحات آشنای گنگستری در رمان لهان وجود دارند اما افلک آن‌ها را با پژواک تصویریِ ملهم از اثر کلاسیک کاپولا تقویت کرده. از لحاظ موضوعی بین این دو فیلم شباهت‌هایی به چشم می‌خورد؛ هر دو درباره‌ی مردانی با روحی نیکو هستند که در منجلاب تجارتشان دست و پا می‌زنند. شباهت‌های ظاهری مطمئنا این دو فیلم را در یک سطح قرار نمی‌دهد. از لحاظ اخلاقی، روایی و عمق شخصیت‌ها «زندگی در شب» در رده‌ی پایین‌تری قرار دارد و عملکرد افلک حتی نتوانسته به گرد پای مایکل کورلئونه‌ «آل پاچینو» برسد.

اوج داستان فیلم به خوبی اجرا شده و طیفی متنوع از زیبایی خشن و بی‌رحمانه است. برخی جزئیات شگفت‌انگیز است و افلک توانسته نبض تعلیق را در سراسر فیلم، از ابتدا تا انتها، یکسان نگه دارد. پس از پایان فیلم، روایت داستان را می‌توان به راحتی از یاد برد. قصه‌ی آن با لحنی بدون توازن و عجولانه و گاه خلاف انتظار پیش می‌رود. نماهای پایانی باارزش‌تر از تصاویر اولیه ا‌ست اما می‌توان گفت بار رسیدن به همین لحظات پایانی را ده دقیقه از فیلم به دوش کشیده (انصافا این مشکل ریشه در کتاب دارد اما افلک نتوانسته معما را در فیلمش حل کند).

افلک به عنوان بازیگر حضور خوب و مفیدی داشته؛ عملکرد او همانند یک لنگر، کشتی حامل بازیگران نقش مکمل را ثابت نگه داشته و به آن‌ها انسجام بخشیده. اگرچه حضور او در جلوی دوربین نمی‌تواند به پای بازیگری چون «کوین کاستنر» در فیلم‌های با گرگ‌ها می‌رقصد و تسخیرناپذیران برسد. «زویی سالدانا»، «سیه‌نا میلر» و «کریس مسینا» عملکرد خوبی دارند اما بهترین مکمل‌ها در این فیلم عبارتند از «الا فانینگ» در نقش لورتای گرفتار شک، «کریس کوپر» در نقش پدر لورتا و «براندون گلیسون» در قامت توماس کاگلینِ جذاب و واقع‌گرا.

در سالی که فیلم‌های زیادی به نمایش آمریکای دهه‌های قبل پرداختند، بازسازی افلک از بوستون خروشان دهه‌ی 20 و دوران رکود اقتصادی فلوریدا را می‌توان جادوگریِ سینمایی نامید. او ما را به 90 سال پیش برده و این موفقیت در احیای زمان گذشته، خود 50 درصد پروسه جذب مخاطب را به دوش می‌کشد؛ اما درباره‌ی نیمه دیگر فیلم… تماشاگرانی که فیلم‌های گنگستری را با خشونت، خیانت و ابهامات اخلاقی موجود در بافت داستانیشان می‌شناسند، از دیدن «زندگی در شب» به عنوان اثری سرگرم‌کننده ناامید نمی‌شوند. این فیلم در نوع خود بهترین نیست، ولی از بیشتر فیلم‌های هم‌ژانر خود بهتر است و تلاش می‌کند مقصود خود را به نحوی متمایز از سایر آثاری که به خون‌ریزی افراطی روی می‌آورند، ابراز کند.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان