بازدید 5047
۱

به ايران جاوداني‌ام *

صادق رحماني
کد خبر: ۸۹۱۷۸۷
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۰ 14 April 2019

دکتر احمد اقتداری برخاسته از کهن‌شهر گراش با سرگذشتی شگفت که در پیمانه‌های روزگاران ما نمی‌گنجد؛ بخت‌یار و نابخت‌یار.
نخست آن که اولین سکه واژ‌ها و اصطلاحات لارستانی و مقالات خلیج فارس‌شناسی و... در ضرابخانه فرهنگ و اندیشه او ضرب شده است و دو دیگر از آن‌گونه که در کاروان عمر از خویش سخن گفته است:
از گردش روزگار آزرده منم
وز دور زمان دمی نیاسوده منم

با آن‌که قدر نمی‌خواهد و آوازه گری نمی‌کند بل صدها مقاله و کتاب و سخنرانی همواره در ذهن و زبان مردمان حضور دارد. خوش‌مجلس، ظریف و در عین‌حال بسیار صریح‌اللهجه و بی‌پرواست؛ آنچه را دوست دارد می‌ستاید و بر آنچه ناخرسند است می‌خروشد..
دامنه پژوهش‌های میدانی او بسیار وسیع است به‌گونه‌ای که برای تحقیقات تاریخی و باستان‌شناسی از بوشهر تا بندر چاه‌بهار را پیاده راه سپرده است.
کتابهای تاریخی او مرجعی دست اول برای پژوهشگران جنوب ایران است.

احمد اقتدارى در طول زندگى سرشار از علم و ادب خود حدود چهل كتاب با ارزش و بيش از صد مقاله علمى به چاپ رسانده است. در ميان آثار او از تصحيح و همت گماردن به انتشار ديوان اشعار شاعران، ترجمه آثار تحقيقى نويسندگان و پژوهشگران غيرايرانى تا چاپ قصه هاى مثنوى، منطق الطير و هزار و يك شب و همچنين تحقيقات علمى در زمينه لهجه شناسى، زبان و فرهنگ مناطق مختلف كشور را مى توان يافت. 
از پژوهشگری در علوم انسانی تا تاريخ محلي جنوب ايران.
پدراحمد اقتدارى مرحوم مرتضى قلى خان اقتدارى و مادرش انيس خانم اقتدارى، هر دو  از شهر گراش بودند.
فتحعلی‌خان گراشی نیای خاندان اقتداری در عین‌ حالی که حاکم لارستان بود و به همین دلیل اهل زور بر رعیت و جنگ با رقیبان ـ برای حفظ قدرت ـ از روحیه خدمت عام‌المنفعه نیز برخوردار بود. فرزندان و نوادگان او نیز گویی دو شقه شدند؛ برخی در کنار مردم ایستادند و برخی با حاکمیت مرکزی هم‌داستان شدند. احمدخان اقتداری اما خود از گونه نیاکان بود که سودای سیاست و قدرت و وکالت لارستان را در سر داشت اما در میانه راه آن را واگذاشت و به وادی فرهنگ پای نهاد.

پس از ورود به تهران و تحصیل در دانشکده حقوق، شاید یک اتفاق و آشنایی با اهل فرهنگ و هنر و پژوهش در کوهستان‌های تهران، او را به راهی تازه رهنمون شد. دوستی با ایرج افشار یزدی و منوچهر ستوده، دامنه‌ی پژوهش‌های میدانی او را وسعت بخشید و از هر لونی نوشت؛ از نقد کتاب، تا مطالعات زبان‌پژوهی.
من از روزگار نوجوانی کتاب‌های او را مطالعه می‌کردم و در دل سودای دیدار او را می‌پختم. مقالاتش را در هر کتابی و کتابخانه‌ای می‌یافتم و می‌خواندم.
روزگاری که در قم به تحصیل علوم دینی مشغول بودم، دل در گرو شعر و ادبیات داشتم. کتاب «انار و بادگیر» را که مجموعه شعرهای گراشی من بود، آماده چاپ شده بود و علاقه‌مند بودم که آقای اقتداری بر آن مقدمه‌ای بنگارد. نشانی او را یافتم، مجموعه را برای او فرستادم و به این ترتیب مقدمه به قلم احمد اقتداری بر پیشانی «انار و بادگیر» درخشیدن گرفت.
رفاقت ما شکل گرفت و قرار شد دیوان «شیدای گراشی» را در نشر همسایه به چاپ برسانیم. کار دیوان داشت پیش می‌رفت که سفری به قم داشت و ساعاتی در خدمت ایشان بودیم. دو هزار نسخه از دیوان شیدای گراشی با سرمایه‌گذاری اقوام او چاپ شد. احمدخان به‌زور مرا موظف کرد که حالا این کتاب را به سراسر ایران ارسال کن.

البته این موضوع جزو قرار ما نبود، اما احمدخان بود دیگر. پدر عشق بسوزد. کتاب دیوان را به 300، 400 نشانی فرستادم. اما این پایان ماجرای کتاب و احمد خان و من نبود. مجموعه‌ای از مطالعات زبان‌شناسی او را از کتاب‌های پراکنده‌اش گرد آوردم و در کتابی با عنوان «زبان لارستانی» به چاپ رساندم که مورد استفاده پژوهشگران و زبان‌شناسان قرار گرفته است.

کتاب دیگر «گل و برگ» نام دارد؛ نوشته‌ای تفسیرگونه از حاج رستم‌خان گراشی. در پایان این کتاب، «باغستانِ» حاج رستم‌خان گراشی نیز که مضامینی عرفانی دارد، به همراه معرفی خاندان فتحعلی‌خان گراشی به چاپ رسیده است.
دوستی و رفاقت خالصانه من و احمدخان از سال ۱۳۷۲ تا امروز ادامه داشته و لطف حضرتشان همواره شامل حال من بوده ‌است. در فیلم مستند و ارزشمندی که رضا رشیدیان با نام «به ایران جاودانی‌ام» ساخته است، سهم اندکی داشتم و برای خدمت‌هایی که احمدخان اقتداری به فرهنگ و تاریخ ایران انجام داده‌ است، احترام قائلم. احمدخان نماد خستگی‌ناپذیر انسانی است که حرفی جز ایران و فرهنگ جنوب و خلیج فارس بر زبان نمی‌راند. در طی این سال‌ها هرگاه با او هم‌کلام بوده‌ام، حتی در یک دیدار صمیمانه در منزل ایشان، همواره سخن از تحقیق و نگارش و کتاب بوده است. او اکنون 93 سال دارد، وفادار به مذهب تشیع، اهل به‌جای آوردن واجبات است بی آن‌که برای این‌گونه افعال اهل تظاهر باشد.
احمدخان با قمرخانم دختر قهرمان‌خان اقتداری ازدواج کرده و حاصل این ازدواج سه دختر و یک پسر است. اکنون آن‌ها با «امید» و «آرزو»، دو دختر فرهیخته و هنرمند خود، در تهران زندگی می‌کنند.
۲۱ مردادماه فرصتی شد تا با محمد ولی‌زاده، سعید برآبادی و آکو سالمی در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی با او دیداری تازه کنیم. درباره دریای پارس و خاطراتش از سال‌های دور و دراز شنیدیم که هنوز هم با صلابت از ایران حرف می‌زند و خون ایران و ایران‌دوستی در رگ‌هایش جریان دارد. حرف‌هایش که رنگی از واقعیت دارد، هنوز در ذهنم زنگ می‌زند.

شاعر و مدیر رادیو فرهنگ

—————————————————

* مجله‌ي «بندر و دريا»، دوره‌ي جديد، شماره‌ي نهم، مردادماه 1397، صص 20 و 21

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
آقای دکتر اقتداری بیشتر از عمر خود درباره منطقه جنوب و خلیج همیشه فارس گذراندند .ایشان اهل شهرستان گراش می باشند و کتاب های بسیاری نوشته اند و هم اکنون در 93سالگی به سر می برند.فردی تا کتاب های این بزرگواران را نخواند از سواد ایشان پی نمی برد
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار