امروزه كه كار و فعاليت شكل تازه اي به خود گرفته است و به سوي خودكارفرمايي و خوداشتغالي در حركت است، كارآفريني و كارآفرينان نقش كليدي در روند توسعه و پيشرفت اقتصادي جوامع مختلف ايفا ميكنند. با گسترش تدریجی فضای کارآفرینی در جوامع امروزی مفاهیم و ساختارهای جدیدی درحال شکلگیری است. دنیای امروز دنیای کارآفرینان است. دنیای افرادی که با دیدگاههای منحصر به فرد، انرژی و پشتکار زیاد و با اجرایی کردن ایدههای نوآورانه خود به دنبال تغییر در دنیا هستند. البته باید به این نکته توجه داشت که کارآفرینان تنها به ایجاد فرصتهای شغلی جدید نمیپردازند بلکه با هماهنگی در پذیرش مسئولیتها و هماهنگی در انجام کارها سازمانی کوچک با سلامت روانی بیشتر، شادتر، پویاتر و با بازدهی بیشتر ایجاد میکنند. راهاندازی هر کسب و کاری و بهخصوص یک استارتاپ کار دشواری است که هر کارآفرینی این را میداند. راه انداختن کسب و کار کوچک میتواند تجربهای پرهیجان و جالب باشد. اما قبل از کارآفرینی و شروع کسب و کار فاکتورهایی وجود دارند که باید آنها را در نظر گرفت. افراد کمی پیدا میشوند که کار خود را با کارآفرینی، به عنوان اولین تجربه کاری، آغاز میکنند. کارآفرینی در مقایسه با مشاغل حرفهای سنتی، ریسکپذیرتر است. اگر قبل از اینکه فردی کارآفرین شود یک شغل ثابت داشته باشد، مجموعه ای از مهارتها، تجارب، بینشها و همینطور پول لازم برای موفق شدن در این کار را در اختیار قرار خواهد داشت. یکی از این مهارتها و تجارب برای کارآفرینان تجربه کاری در زمینه مدیریت است. شغل مدیریت مورد نظر الزاما مدیریت اداری نیست که کارکنان همگی تحصیل کرده و حرفه ای باشند، این مدیریت می تواند مدیریت یک رستوران یا فروشگاه بزرگ باشد. در هرگونه شغل مدیریتی این امکان وجود دارد تا با مفاهیم کار تیمی، تفویض اختیار، مدیریت زمان و تخصیص منابع آشنا شوند که همه آنها هنگام اداره یک کسب و کار نوپا یا استارتاپ مفید خواهند بود.
یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده موفقیت هر استارتاپ و هر کارآفرین، داشتن یک تیم خوب است. یک ضربالمثل آفریقایی میگوید: “اگر قصد سریع راه رفتن دارید، تنها حرکت کنید ولی اگر میخواهید مسافت بیشتری را طی کنید، با همراه حرکت کنید.” اطلاعات حاصله از کسبوکارهای بسیار موفق واژگان دیگری را به ضربالمثل بالا اضافه میکند؛ بیش از ۹۰ درصد کسبوکارهای بسیار موفق در سراسر دنیا، کسبوکار خود را با همکاری تیمی ۲ نفره یا بیشتر آغاز کردهاند. اگرچه این ضربالمثل آفریقایی متضمن این نکته است که “طی کردن مسافت بیشتر” بهتر از سریعتر رفتن است اما اکثر استارتاپها نیاز دارند تا از هر دو مفهوم بهرهمند شوند. یک استارتاپ قطعاً با محدودیتهایی در بودجه مواجه است و با مشاهده فرصتهایی که در بازار میتواند به آنها کمک کند متوجه میشود که سایر کارآفرینان زودتر از او از آن فرصت بهرهمند شدهاند. تقسیم کار و تجمیع مهارتهای مکمل، پیموندن این مسیر را راحتتر و سریعتر خواهند کرد.
برای پیمودن این مسیر عواملی وجود دارد که باید در تیم ایجاد و تقویت شود مانند: سازگاری در تیم، اولویت بخشی به اهداف و منافع تیم، حس تعلق و تعهد به تیم. حال باید دید برای راهاندازی یک تیم پایدار باید چه کار کرد؟
برای تشکیل یک تیم خوب کاری و پایدار فرمول از پیش تعیینشدهای وجود ندارد، اما اگر افراد نکاتی را در روند انتخاب همتیمی به یاد داشته باشند حتماً میتوانند یک تیم بینقص و خوبی را برای رسیدن به اهداف خود تشکیل دهند. اینکه کارآفرین موفقی بتواند حتی در عصر اینترنت به تنهایی کار کند و در دنیای رقابت باقی بماند، بسیار نادر و بی سابقه است. لذا هر فردی برای راه اندازی کسب وکار خود، باید بتواند برای رشد آن از حمایتهای فردی دیگران نیز استفاده کند. پیدا کردن افرادی قابل اعتماد که از روی تمایل برای کسبوکار شما کار کنند و هدفشان با هدف کسب وکار شما هماهنگ باشد، خیلی مهم است.
بسیاری از کارآفرینانی که قصد راهاندازی کسبوکاری را دارند، در سایتها و رویدادهای مختلف در جستوجوی شرکای خود هستند. اما راهاندازی کسبوکار با شخصی که او را نمیشناسید مشابه ازدواج با فردی است که در لحظهای کوتاه او را دیده و عاشقش شدهاید! که البته امروزه عاشق شدن و ازدواج کردن با یک نگاه اتفاق نمیافتد و این باور که ابتدا باید شناخت کامل شود، رشد کرده است. در مورد استارتاپ هم همینطور است، استارتاپها این نکته را باید در نظر داشته باشند که شرکای مؤسس، فقط همکار نیستند بلکه افرادی هستند که در تصمیمات، آینده، ریسکهای احتمالی و سود شریک میشوند. پس اینکه قبلا سابقهی همکاری میان افراد وجود داشته باشد، پایهای مستحکم را برای آزادانه بحث کردن و تعدیل نقاط ضعف و قوت طرفین فراهم میسازد.
شریک و همکار داشتن در یک کار، شانس موفقیت را در راهاندازی کسبوکارها بهطور حیرتانگیزی افزایش میدهد، اما این امر امکان دارد باعث بروز مشکلاتی نیز شود. به عنوان مثال یکی از رایجترین علل ناکامی کسبوکارها اختلافات میان شرکاست. اگر تیم موسسین از قبل با هم دوست بوده باشند این مسئله به مشکلی بزرگتر تبدیل میشود. علت آن هم این است که در این موارد، علاوه بر خطر از دست دادن کسبوکار، با ریسک از دست دادن دوست نیز روبهرو خواهند بود. بنابراین در استارتاپ ها، شرکا (چه دوست، چه غیر دوست) باید قبل از شروع کار از محکم کردن موقعیت مطمئن شوند.
در انتخاب شریک و همکار باید ضمن بررسی رزومه افراد اول از همه بر شخصیت افراد تمرکز کرد؛ مهارتها اکتسابی هستند و بسیار راحتتر از شخصیت، پرورش مییابند. حقیقت این است که صداقت، وفاداری، تعهد و سایر خصوصیات خوب اخلاقی افراد، بسیار سختتر از مهارتها و استعدادها قابلیت پرورش دارند. پیدا کردن افرادی با این خصوصیات، بسیار سخت و زمانبر است.
استارتاپها باید همیشه به یاد داشته باشند که در تیم کاری "من" وجود ندارد. لذا همزمان با تعیین بازیگران کلیدی استارتاپ، اینکه هر یک از اعضا در طول روند همکاری فرصت بازخورددادن را داشته باشد اهمیت دارد. در یک استارتاپ همه سریع حرکت میکنند و تکتک افراد در حال انجام کار چندین نفر هستند، پس باید تیمی درست شود که برای دستیابی به هدفی بزرگتر با همدیگر همکاری کنند. در تیم های استارتاپی باید بهدنبال افرادی بود که بتوانند به سرعت خودشان را با تغییرات تطبیق دهند و هنگام بوجود آمدن شرایط بحرانی از حرکت متوقف نشوند! در استارتاپ باید فرهنگ کار گروهی و از خودگذشتگی وجود داشته باشد، زیرا یک تیم با فرهنگ و هدف قوی است که خود را جمع و جور میکند و استارتاپ را از دشواری عبور میدهد. ضمن ایجاد این فرهنگ، این نکته را هم باید مد نظر قرار داد که ساز و کار و خصوصیات استارتاپها با شرکتها و سازمانهای کوچک متفاوت است و نمیتوان مدت زیادی را برای حل مشکلات بین اعضای تیم صبر کرد.
همچنین استارتاپها همیشه به این نکته توجه کنند که، تنها افراد حاضر در چاردیواری استارتاپشان نقش محوری برای رشد کسب و کار آنها را ندارند، بلکه مشاوران، مربیها سهام داران نیز افراد مهمی برای آن تیم هستند. آنها نقشی مهم در حمایت و راهنمایی استارتاپ چه از نظر شخصی و چه از نظر حرفهای دارند. زیرا اینها همان کسانی هستند که با تجربههای خود چشم انداز کسبوکار ایشان را بهبود میدهند. اگر تیمی تا به حال از مشاوران برای استارتاپ خود استفاده نکرده است، قطعا در تیم خود به وجود آنها نیاز دارد.
پس هر فردی باید بداند تأسیس یا پیوستن به یک استارتآپ به معنای یک تصمیم جدی برای جدا شدن از شرایط ایدهآل و پایدار بهمنظور دستیابی به رشد برقآسا و تلاش برای ایجاد موجی از تغییرات در مدتزمان کوتاه است. لذا استارتاپها باید تیمی درست کنند تا برای دستیابی به هدفی بزرگتر با یکدیگر همکاری کنند.