بازدید 25814

ضجه‌های پدری که دلبندش در مدرسه پرکشید

کد خبر: ۸۶۲۹۲۶
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۴ 23 December 2018

مصاحبه نبود سراسر ضجه و آه بود. با بغضی در گلو از دلبری‌های صبا می‌گفت، از اینکه دردانه نابغه‌اش که آلرژی هم داشته، روز قبل از آتش سوزی آن مدرسه نحس گفته بود، "بابا! بوی چراغ نفتی اذیتم می‌کند و نفسم را بند می‌آورد".

با گریه ادامه می‌دهد: "بعد از آتش‌سوزی، صبا و دوستش که از ترس همدیگر را آغوش کشیده بودند را به زور از هم جدا کردند. آتش چیزی از صورت زیبای دخترم باقی نگذاشته بود و از دو دندان شیری افتاده اش پیکر سوخته‌اش را شناختم". این‌ها بخشی از ضجه‌ها و درد فراق یک پدر است. پدر کشتی‌گیری که دخترش را در حادثه تلخ آتش‌سوزی مدرسه‌ای در زاهدان از دست داد.

به گزارش ایسنا، روز سه‌شنبه هفته گذشته بار دیگر آتش سوزی در مدارس و این‌بار در مدرسه غیرانتفاعی در زاهدان به عنوان یکی از مناطق محروم ایران، سوختن و پرپر شدن ۴ دانش آموز دختر در مقطع اول ابتدایی را به همراه داشت که قلب میلیون‌ها ایرانی را جریحه‌دار کرد. این حادثه نیز همانند تراژدی شین‌آباد تلخ و سوزناک بود. تراژدی که نتیجه بی‌مبالاتی و عدم نظارت مسئولان به ایمن سازی مدارس در بسیاری از نقاط ایران است و گویا قرار نیست هیچگاه از این‌گونه حوادث تلخ عبرت گرفته شود.

مونا خسروپرست، صبا عربی، یکتا میرشکار و مریم نوکندی ۴ دانش آموز مقطع اول ابتدایی در واحد آموزشی غیرانتفاعی"اسوه حسنه" زاهدان بودند که در این حادثه بر اثر سوختگی شدید جانشان را از دست دادند.

مرتضی عربی پیشکسوت کشتی زاهدان که در این حادثه، صبا دختر ۷ ساله خود را از دست داده علی رغم اینکه در بدترین شرایط روحی و روانی قرار دارد به گفت‌وگو با خبرنگار ورزشی ایسنا نشست و در مصاحبه ای که سراسر آن اشک و آه بود به تشریح علل و چگونگی وقوع این حادثه تلخ پرداخت. او ضمن انتقاد شدید از بی‌توجهی مسئولان آموزش و پرورش استان و نمایندگان مجلس به مشکلات عدیده مردم، این فاجعه را حاصل بی تدبیری، عدم نظارت و بی توجهی به شایسته سالاری در انتخاب مسئولان استانی دانست.

می‌گوید مدرسه‌ای که آتش گرفت فقط ۱۰۰ متر با ناحیه ۲ آموزش و پرورش زاهدان فاصله دارد اما یک‌بار هم برای سرکشی و بررسی وضعیت مدرسه به آنجا نرفتند!

مصاحبه مرتضی عربی پیشکسوت کشتی زاهدان با خبرنگار ورزشی ایسنا را در ادامه می خوانید:

*صبا آلرژی داشت و گفت چراغ نفتی کلاس نفسم را می گیرد

من زمان وقوع حادثه ماموریت بودم. صبا آلرژی داشت، شب قبل از رفتن به ماموریت به من گفت"بابا تو کلاس چراغ نفتی روشن می‌کنند نفسم می‌گیرد خیلی اذیت می‌شوم" خیلی روی این مسائل حساس بودم و دائما پیگیری می‌کردم به همین خاطر سال قبل با هزینه خودم بخاری هوشمند ژاپنی برای مدرسه شان خریدم. آن بخاری برقی بود و هیچ خطری نداشت و کاملا ایمن بود، طوری که اگر دستی به آن می‌خورد یا زمین می‌افتاد بصورت خودکار خاموش می شد. فوری به همسرم گفتم حتما فردا به مدرسه برو به مدیرشان بگو اگر امسال هم بخاری خوب ندارید یا بیایید بخاری را ببرید یا خودمان برایتان بیاوریم.

*مسئولان مدرسه هشدارمان را جدی نگرفتند

همسرم فردای آن روز به مدرسه صبا رفت و حتی گفتم به آن‌ها بگوید پول برق هم خودم می‌دهم و نگران قبض برق نباشند، آنها هم گفته بودند، "چشم خودمان می‌آییم و بخاری را از منزلتان می‌گیریم" اما نیامدند و فردایش باز از همان بخاری نفتی استفاده کردند و این حادثه رخ داد. همسرم خیلی تاکید کرده بود استفاده از بخاری نفتی خطر دارد و نباید دیگر از آن استفاده کنند اما بی مروت ها توجه نکردند. بخاری نفتی را دیگر در کوره و دهات هم استفاده نمی‌کنند چه برسد به مدرسه. وقتی نظارت نباشد و مسئولان خودشان را به خواب بزنند همین می شود. الان هم همه رفته‌اند و ما ماندیم این مصیبت. دخترک ۷ ساله‌ام سوخت و پرپر شد!

*صبا را از دندان های شیری اش که افتاده بود شناختم

من برای ماموریت کاری در تهران بودم که با من تماس گرفتند و گفتند که این اتفاق افتاده. وقتی رسیدم زاهدان برای شناسایی دخترم به پزشکی قانونی رفتم. وقتی صبا را دیدم نه صورت داشت نه بینی، دست ها و صورت زیبای دخترم از بین رفته بود، طوری که اصلا قابل شناسایی نبود. چند روز قبل ۲ دندان شیری صبا افتاده بود وقتی دندان هایش را دیدم مطمئن شدم این چیزی که روبرویم گذاشته اند دردانه و جانم صبا است (دیگر گریه امانش رامی برد اما به هر شکل ممکن ادامه می دهد)

*وقتی کلاس آتش گرفت معلم‌شان فرار کرد و دیگر کسی او را ندید!

یکی از همکلاسی‌های دخترم که از این حادثه زنده بیرون آمد برایم تعریف کرد و گفت"چراغ نفتی روشن بود،در همان حال خانم معلم نفت آورد داخل چراغ بریزد اما به محض ریختن نفت چراغ گر گرفت و ترکید، معلم جوان فورا از مهلکه فرار می‌کند و جان خودش را نجات می‌دهد و اصلا هیچ‌کاری برای نجات بچه‌ها انجام نمی دهد. دیگر هم هیچکس او را ندید حتی در مراسم تشییع!.

۷ دختر داخل اتاقی که هیچ پنجره ای نداشت گیر می‌کنند، درب خروج هم بقدری باریک بود که ۲ نفر کنار هم نمی‌توانستند خارج شوند، چراغ نفتی هم جلوی درب داخل اتاق بود که آتش گرفت، به همین خاطر خروج از اتاق خیلی سخت شده بود، ۳ نفر از بچه‌ها به هر شکل ممکن سریعا فرار می‌کنند اما ۴ نفر داخل اتاق می‌مانند، موکت هم کف اتاق بوده که فورا آتش می‌گیرد بطوری‌که این طفلان معصوم دیگر نمی‌توانند خارج شوند، از ترس به انتهای اتاق برمی‌گردند و زنده در آتش می سوزند،جزغاله می شوند.

*صبا و دوستش در آغوش هم سوختند!

(گریه امانش را بریده و من هم دیگر اختیار از کف می‌دهم اما در همان حال او می گوید و من هم می‌نویسم) باقیمانده بچه ها از ترس به ته کلاس می روند. صبا دخترم با دوستش همدیگر را سفت در آغوش می‌گیرند، دخترم کاپشن پلاستیکی تنش بود، با هم و در آغوش هم در آتش می سوزند بطوری که بعد از خاموش کردن آتش به سختی آن ها را از هم جدا کرده بودند!

*همسایه‌ها گفتند فقط از دل آتش صدای ناله بچه‌ها را می‌شنیدند

یکی از دانش آموزانی که زنده ماند دقیق برایم تعریف کرد که معلم‌شان که جانش را نجات می‌دهد فرار می‌کند و اصلا هیچ کاری نمی‌کند. مدیر مدرسه هم نبوده و کسی که جانشین‌اش بوده هم معلوم نیست چرا هیچ کاری نکرده. با آتش گرفتن کلاس همسایه ها با دیدن دود و شعله های آتش از بالای دیوار وارد مدرسه می‌شوند و بعد هم با کمک آتش نشانی آتش را بالاخره خاموش می‌کنند. همسایه ها می گفتند فقط صدای خفیف ناله می شنیدیم.

*چیزی از جگرگوشه ام باقی نمانده بود!

نمی دانم چقدر طول کشیده بود تا آتش را خاموش کنند اما تا خاموش کنند و به دادشان برسند چیزی از جگر گوشه ام باقی نمانده بود. آتش تمام صورت و تن‌شان را سوزاند و چیزی از آن ها باقی نگذاشت. این یعنی بچم خیلی تو آتش بود!

*با نذر و نیاز صبا را از خدا گرفتیم

خدا را شکر تمکن مالی دارم، صبا یک نابغه بود، این بچه بی نظیر بود، خیلی با ادب و مهربان بود طوریکه به همه احترام می گذاشت و دوست و آشنا و غریبه هر کس که او را می دید شیفته‌اش می شد. 6 سال بود بچه دار نمی شدیم. مادرم سفره حضرت زینب(س) و رقیه(س) نذر کرد، انقدر از خدا خواستیم تا بالاخره صبا را به ما هدیه کرد.

*صبا با شیرین زبانی هایش خستگی را از تنم درمی آورد

وقتی شب خسته از سرکار یا باشگاه کشتی به خانه می آمدم تا وارد خانه می شدم همیشه صبا اولین نفری بود که به استقبالم می آمد، دورم می چرخید، همه اتفاقاتی که در طول روز برایش افتاده بود را با شور و هیجان برایم تعریف می کرد. صدایش، بوسه هایش خستگی را از تنم درمی آورد، صبا را روی کولم می‌گذاشتم و بازی می‌کردیم. هر چه می‌خواست انجام می دادم بعد هم می رفتیم با ماشین بیرون و گردش چون خیلی ماشین سواری دوست داشت.

*دیگر چطور زنده بمانم؟

کمرم شکست. صبای من مهربان و بی گناه بود. او بهشتی شد اما من و مادرش چکار کنیم، چراغ خانه ام بود. دیگر بدون او چطور نفس بکشم؟ چطور می توانم زنده بمانم؟

*مدیر مدرسه گفته بود مثل چشم‌مان از صبا مراقبت می کنیم!

بچه‌ام مدرسه نمونه دولتی درس می خواند تا اینکه مدیر همین مدرسه لعنتی غیرانتفاعی پیش همسرم آمد و التماس کرد صبا را در مدرسه ما ثبت نام کنید. مدرسه ما غیرانتفاعی است، امکانات در اختیارشان می‌گذاریم، معلم‌شان در استان بهترین است. همسرم گفته بود شوهرم باید اجازه بدهد، با من تماس گرفتند باز هم التماس کردند بچه‌ات را دست ما بسپار قول می دهیم مثل چشم‌مان از او مراقبت کنیم. گفت صبا نابغه است و حیف است هدر شود، اما قبول نکردم، گفت برای مراقبت و موفقیت او تعهد کتبی می دهیم. انقدر اصرار کرد که بالاخره قبول کردم.

*کاش دخترم را دست‌شان نمی سپردم

 نمی دانستم روزی می رسد جنازه سوخته دخترم را تحویلم بدهند. الان خودم را روزی هزار بار تف و لعنت می‌کنم کاش قبول نمی کردم، کاش دخترم را به دستشان نمی‌سپردم. همه حرف هایشان دروغ بود، دکان و دستگاه راه انداخته بودند که جیب مردم را خالی کنند و سر بچه هایمان این بلا را بیاورند.

چند ماه پیش خودم شخصا رفتم از مدرسه شان بازدید کنم. وضع مالی ام نسبتا خوب است به آن ها هم همان موقع گفتم هرچه کم دارید به من بگویید خودم تهیه می‌کنم تا دخترم و دانش آموزان دیگر راحت باشند تا اینکه حدود ۳ هفته پیش صاحبخانه جوابشان کرد. حتی گفتم ملک خوب هم برایتان سراغ دارم اما خودشان رفتند یک ملک دیگر پیدا کردند. من خیلی حساسیت داشتم اما بدبختی تو این ۲۰ روز خیلی گرفتاری کاری داشتم و فرصت نشد بروم و جای جدیدشان را ببینم. همیشه مدام می رفتم، دخترم با سرویس شخصی می رفت و می‌آمد. مدام به راننده تاکید می‌کردم صبا را تحویل مدرسه بده و بعد برو. به دخترم می‌گفتم تا آقای قاسمی نیامده از مدرسه بیرون نیا.

*صبا را لای پتو می‌پیچیدیم تا مبادا سرما بخورد

خودم و همسرم شاغل بودیم وقتی صبا بدنیا آمد، ۵ سال توی پتو می‌گذاشتیم و به خانه مادرم می بردیم تا مبادا سرما نخورد. چه می دانستم چنین سرنوشتی دارد!

*مگر شکوه و شکایت فایده ای هم دارد؟

از او می پرسم پس از این اتفاق آیا از مسئولان مدرسه و آموزش و پرورش شکایت کرده یا خیر. پس از کمی مکث می‌گوید: مگر شکوه و شکایت فایده ای هم دارد؟ عاقبت دختران شین آبادی چه شد؟ مگر ککشان هم گزید و کاری کردند؟ این همه اتفاق افتاد چه کار کردند؟ اصلا نمی‌دانیم تو این مملکت شکایت پیش که ببریم و حرف‌مان را به که بگوییم؟ مگر گوش شنوایی هم برای دردهای مردم هست؟

*مدرسه ۱۰۰ متر با آموزش و پرورش فاصله داشت اما یکبار هم سرکشی نکردند!

همین مدرسه‌ای که آتش گرفت فقط ۵۰ یا ۱۰۰ متر با اداره ناحیه ۲ آموزش و پروش زاهدان فاصله دارد، حتی یکبار هم نیامدند ببینند این مدرسه آیا ایمنی های لازم را دارد و استاندارد هست که بعد اجازه تاسیس مدرسه را بدهند. کلاسی که پنجره‌ای ندارد و یک درب کوچک دارد نباید سرکشی کنند و بپرسند که برای گرم کردن کلاس چه کار می خواهند بکنند؟ پس وظیفه این ها چیست؟ چرا کسی جواب نمی‌دهد؟

*این اتفاقات نتیجه بیچارگی ماست

این اتفاق و صدها اتفاق دیگر که جان خیلی ها را گرفت نتیجه بی تدبیری و بی مسئولیتی مسئولان ماست. این ها نشان دهنده بدبختی و بیچارگی ماست. نمی دانیم دردمان را به که بگوییم، دیگر چه فایده دخترم سوخت و رفت، کمرم شکست.

*مسئولان برای بچه های خودشان هم همینطور بی تفاوتند؟

مسئولان مدرسه که همه فرار کرده‌اند و کسی اصلا از آن ها خبر ندارد. مسئولان آموزش و پرورش هم فقط یک سر به مراسم تشییع آمدند و رفتند. گفتند معاون وزیر و مدیر کل آمده بودند. فقط آقای ارجمندی از مسئولان آموزش و پرورش که از دوستانم است بنده خدا از همان اول بالای سر بچه‌ام آمده بود. هر کسی بیاید دیگر فایده ای ندارد، نوش دارو پس از مرگ سهراب دیگر چه سودی دارد؟ الان نماینده و وزیر هم بیایند مگر فایده‌ای دارد و صبای من برمی‌گردد؟! چرا نباید وزیر آموزش و پرورش و مدیرکل برکنار شوند؟ دیگر چه اتفاقی باید بیفتد که این ها برکنار شوند؟ چرا نباید از وضعیت مدارس که مثلا خانه دوم بچه های مردم است خبر داشته باشند؟ برای بچه های خودشان هم همینطور بی‌تفاوتند؟

*مدیرکل آموزش و پرورش برکنار نشده چون پشتش به یک سری نماینده مجلس گرم است

چرا مدیر کل آموزش و پرورش استان با این همه مشکل نباید برکنار شود؟ می‌دانید چرا؟ چون پشتش به یکسری نماینده مجلس گرم است و این آقا با همه بدبختی مردم چند سال است از جایش تکان نمی خورد. مگر یک خانم جوان را نکشتند؟ خیلی اتفاقات دیگر در مدارس استان افتاد اما هیچ کس پیدا نشد به این‌ها بگوید خرت به چند؟ آقا بدبختیم، درد داریم از کجا بگویم؟

*وقتی نماینده مان فکر همه چیز است الا درد مردم کجا شکایتت ببریم؟

زاهدان مرکز استان است اما بعد از این همه سال فقط ۵ درصد مردم گاز دارند. این بدبختی ماست. این همه نعمت خدادادی اما سهم بچه هایمان یک بخاری نفتی است. به که شکایت ببریم؟ به استاندار، یا فرماندار؟ وقتی نماینده مجلس که با رای همین مردم و با هزار وعده و وعید انتخاب شده فکر همه چیز است الا درد مردم استانش، حرف زدن چه فایده ای دارد؟ نماینده مجلس بجای حل مشکل این مردم بیچاره، مدیر کل انتخاب می کند، در استانداری کسی نمی تواند روی حرف نماینده حرف بزند، هر کسی که مطابق میل‌شان رفتار کند و خرج تبلیغاتشان را داده باشد هر کاری هم کند می ماند.

*می‌خواستم در پیشکسوتان به کشتی ادامه بدهم اما این اتفاق کمرم را شکست

رییس هیات کشتی امسال گفت مرتضی تو کشتی گیر خوبی بودی بیا و در رده پیشکسوتان کشتی بگیر. من هم گفتم خدا را شکر از زندگی ام راضی‌ام پس کشتی می‌گیرم اما الان کمرم شکست. چطوری می توانم دیگر کشتی بگیرم؟ اصلا دیگر نمی خواهم زنده بمانم.

*صبا مثل یک مادر دختر ۱۸ ماهه ام را تر و خشک می‌کرد

من یک دختر ۱۸ ماهه هم دارم. صبا ۷ سال داشت اما مثل یک مادر از سارینا مراقبت می‌کرد تا جایی‌که دیگر خیالمان راحت بود. انقدر که عاقل بود مثل یک مادر سارینا را تر و خشک می‌کرد. همسرم دارد دیوانه می‌شود نمی دانم به او چه بگویم تا آرام شود. الکی هم که نمی توانم دلداری‌اش بدهم. مگر بدتر از این هم داریم؟ بگویم مشیت الهی بوده؟ بنده او با بی مسئولیتی باعث این فاجعه شده. چرا خودمان را گول می زنیم.

*ثانیه به ثانیه زندگی ام با صبا خاطره بود

همه زندگی من با صبا خاطره بود، لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه اش. تا خانه می آمدم می پرید بغلم می‌گفت بابا بوسم کن. از مدرسه اش می گفت. نقاشی هایش را نشانم می‌داد. نقاشی هایش فوق العاده بود، می‌گفت بابا ببین من هم می‌گفتم دخترم تو هنرمندی (گریه امانش نمی دهد) می خواستم تو این دنیا برایش بهشت بسازم اما جور دیگر بهشتی شد. همه داریم می سوزیم، یکی از دوستانم که چند روزی مهمان ما بود زنگ زده بود همش گریه می کرد می گفت مرتضی دارم دیوانه می‌شوم. از بس صبا به همه احترام می گذاشت و مهربان بود.

 یاد صبا و طوری که جگرگوشه ام آتش گرفت و جزغاله شد جگرم را آتش می زند.صبا فرزند بزرگم بود، نمی دانم چطور با این مصیبت کنار بیایم. کاش همه این‌ها خواب بود و یک نفر با سیلی از این کابوس بیدارم می‌کرد!

به گزارش ایسنا،‌ در حال حاضر به گواه اهالی، تنها ۵ درصد زاهدان به عنوان مرکز استان سیستان و بلوچستان از نعمت گاز برخوردارند و ۹۵ درصد مردم از نفت سفید و یا کپسول گاز استفاده می‌کنند، جای تعجب است چرا علی رغم این موضوع با رسیدن فصل سرما مسئولان با حساسیت به وظیفه اصلی خود در نظارت دقیق بر وضعیت ایمنی مدارس عمل نمی‌کنند تا شاهد چنین حوادثی تلخ و زجرآوری نباشیم؟

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱۸
در انتظار بررسی: ۲۱
انتشار یافته: ۱۰۳
کباب شدم این مطلب را خوندم. متاسفم برای مسئولین مربوطه.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
مسئولین بی مسئولیت همیشه خودشونو به خواب می زنند. براشون مهم نیست ای چیزا. براشون حمایت از نماینده سراوان مهمه.
ما ماردم باید خودمون حواسمون به هم دگه باشه. تو رو خدا بیاین باهم متحد باشیم و هوای همدیگه رو داشته باشیم. از این آقایون چیزی در نمیاد.
حسین
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
بخدا فاجعه هست
خدا بهشون صبر بده
وای به حال مسئولین بی کفایت همهی مسئولان، باید جواب تمام این خون های بی گناه را در آن دنیا بدهند هرچند در این دنیا هم نباید از سر تقصیر آنها گذشت
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
آقای روحانی زحمت دادن یک پیام هم به خودشان ندادند.
منتقد
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۳:۲۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
ما هم مثل شما سوختیم . خدا به شما صبر بدهد خدا داغ دل شما را از مسئولین نامحترم بگیرد . الهی امین یا رب العالمین
واقعا خدا بهشون صبر بده. بنده همشهری صبا جان از زاهدان هستم که خواهر خودم رو بر اثر آتش سوزی بخاری نفتی از دست دادم. 11 سال پیش این اتفاق افتاد اما هنوز داغش تازه هست. پدر و مادرم یک شبه پیر شدند. تابناک از شما به عنوان رسانه مستقل خواهش می کنم یک گزارش تهیه کنید سالانه چند نفر فقط در زاهدان ( به عنوان مرکز استان و برخوردار ترین شهر استان) بر اثر آتش سوزی با بخاری نفتی جانشون رو از دست میدن.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
برادر گرامی تا سوریه و لبنان و... هستند ملت
ایران کیلویی چند
؟ماها را فقط زمان انتخابات می خواهند و بس.
خداوند به شما پدر و مادر داغ دیده صبر بدهد و روح فرزندتان قرین آرامش باشد. فهمیدن حکمت الهی سخت است ولی امیدوارم مشمول رحمت واسعه الهی باشید.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
آقا یا خانم محترم!لطفا اهمال یک سری از افراد و مسولین را حکمت الهی معرفی نکنید!
واقعاً مایه شرمساری و تاسف است که ضجه، شیون، فغان، و ناله هموطنان داغدار و عزیز ما، در هر سطحی چون ورزشکار، هنرمند، نویسنده، و ... تحت هر عنوانی دستمایه اندک خبرنگاران تهی و بی عاطفه قرار گیرد.
من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش
ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت
به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده سعدی شناوری آموخت
وزیر آموزش و پرورش بهتره به جای اینکه هر روز بیاد هر روز راجع به مشق شب، فریاد بزنه بهتره به کارهای اساسی تر فکر کنه. بهتره به فکر فراهم کردن ابتدایی ترین اصول اولیه یک محیط آموزشی استاندارد، باشه. هر روز فریاد وامشق شب میزنه ولی به فکر جان این طفلان معصوم نیست. همش میگه میخواد استرس و دغدغه بچه ها رو کم کنه و آزمون استعداد درخشان رو میخواد عوض کنه دریغ از اینکه لحظه ای فکر نکرد که اعلام این سیاستهای معلق و بلاتکلیف، چه استرسی به این بچه ها تحمیل کرد. نمی دونم چرا قبل از اینکه فکر راه حل جایگزین برای دغدغه های شخصی خودش باشه و حداقل سیاست مشخصی را اعلام کنه، اول همه چیز رو خراب می کنه و بعد دنبال راه حل میگرده. این همه اولش گفت یک راه جایگزین برای آزمون استعداد درخشان پیدا می کنم، آخرش چی شد، بهتر نبود اول تدبیر می کرد، بعد اعلام می شد. آخر این سیاست های حذف تکالیف درسی معلوم نیست به کجا ختم میشه و در آخر بزرگترین ضربه رو به نظام آموزشی وارد میکنه. اگه در کشورهای توسعه یافته، تکلیف درسی به شکل مدارس ما وجود نداره، دلیلش اینه که در مدارس وقت تمرین و انجام تکلیف دارن و کارشونو تو مدارس کامل انجام میدن، بعد میان خونه. خدا آخر و عاقبت ما رو با چنین مسؤولینی به خیر کنه.
هموطن گرامی من هم به عنوان یک پدر عمیقا با شما مصیبت دیدگان همدردی می کنم.
خدا به خانواده شان صبر دهد.آقایان مسولین باز هم کلاهشان را ببرند بالاتر!
سر مسئولین به سلامت
دلم کباب شد.
الله اکبر .... خداوند صبر عنایت بفرماید .... خیلی سخته
با خواندن این گزارش با تو پدر عزیز اشک ریختم . منم دختر دارم و کاملا حس شما را درک میکنم . کاش قدرتی داشتم تا میتوانستم همه مدارس کشور را از این وضعیت نجات دهم ولی افسوس و صد افسوس که نمیتوانم . ای کاش بودجه آموزش و پرورش بیشتر از هر نهادی در این مملکت میشد و مدارس تجهیز میشد که اینگونه دسته گلهابی عزیزمان پرپر نمیشدند و ای کاش هر مسئولی ، مسئولیت خودش را به نحو احسنت انجام میداد .ما را در غم خود شریک بدانید و خداوند به شما صبر بدهد.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
برادر عزیز شما نمی خواهد زحمت این کار را بکشی یک صدم بودجه هایی که به نام امور فرهنگی و.... حیف و میل می شود کفایت نوسازی کل مدارس کشور را می دهد.فقط کمی وجدان می خواهد.
اگر این اتفاق در کشورهای دیگر می افتاد صد البته وزیر و نخست وزیر استعفا می کردند
فقط کافیه سرزده به مدارس غیر انتفاعی برید .آن موقع هیچ
موقع فرزندتان را آنجا نمی گذارید.چون اکثرا"با رابطه مجوز گرفته اند و یا یکی از مدیران و کارمندان نیز در آن مدرسه ذینفع هستند.و سود سرشاری نصیب آنها می شود.
و فقط ظاهر را حفظ می کنند
اصلا قابل تصور نیست
اگر امر به معروفی هست که هست . انتشار و به رخ کشیدن این گزارش به مسئولین کشور است و مجبور کردن آنهاکه بارها و بارها این گزارش را بخوانند و بعد برای ریز و درشت مسائل این مملکت تصمیم گیری کنند و یا خط مشی و استراتژی تعیین کنند . جای زخم دل این پدر ومادر جگر سوخته را چه چیز پر میکند .
واقعا دردناک بود. واقعا سخته تحمل از دست دادن دختر خردسال. خدا به ایشان صبر بدهند.
ای تف بر تو ای چرخ گردون تفو.....
یه چند دقیقه اجازه بدید ! آقای وزیر آموزش و پرورش دارن یه توییت خوشگل آماده می کنند در مورد شیوه "صبح به خیر گفتن زیبای معلمان در مدارس سوئد" .
با خواندن هر سطرش گریه کردم، خودم یک دختر کوچولوی شیرین زبان دارم، واقعا سخته از دست دادن جگر گوشه، چی بگم فقط خدا به ایشان صبر بدهد. واقعا سخته دوری صبا کوچولو و بازیگوشی ها و شیرین زبانی هاش برای پدر و مادر داغدارش. کشوری که روی نفت و گاز خوابیده وضع مدارسش اینه. بی تدبیری از سرتاپای این مملکت میباره.
به خدا قسم الان که این خبر را خواندم زار زار دارم گریه می کنم. اون دختر بچه ای که صبا بغلش کرده بود و با همدیگر در آتش جزغاله شدند نوه همکارم بود. خیلی متاثر شدم. خدا روحشان را شاد کند و صبر به خانواده شان عطاء نماید.
فقط پدری که دختر همسن صبا دارد می فهمد این پدر چی می گوید.سوختم از داغ دل این پدر
منم بعنوان یە پدر داغون شدم سوختم خدا بە شما و تمام کسانی کە جگر گوشەاشان را از دست دادەاند صبر و تحمل و شکیبایی عطا فرماید
واقعا خداوند بهتون صبر وآرامش بده من که مطالب رو میخوندم فقط اشک میریختم خدا خودش به داد دلتون برسه وسزای کسانی را که میتونن کاری بکنن برای مردم وکوتاهی میکنن رو خدا خودش بده
خداوند سایه بعضی از این به اصطلاح مسولین را به سرعت از سر ما بردارد!
فقط خدا بهت صبر بده همشهری. خیلی سخته
خیلی درد ناک بود، بسیار درد ناک بود اشک انسان را در می آورد.
وقتی تخصیص بودجه سالانه به نهاد ها و سازمانهای دولتی و غیره را در فضای مجازی دیدم متاسفانه کمترین بودجه به تجهیز مدارس کشور بود در صورتیکه فقط بیمه یکی از مراکز غیر دولتی بیش از ۱۰ برابر بودجه تجهیز مدارس کشور بود، اما هیچ کس تا بحال صداش در نیامده که کی مقصره، آیا برای فرزندان مسئولین مربوطه هم چنین اتفاقی افتاده ، فکر نکنم چونکه آنها بسیار مراقب فرزندان خود هستند که در کلاسهای غیر استاندارد ثبت نان نکنند. مسئولین در ایران میگن حتما بایستی اتفاقی بیفتد تا رسیدگی شود، اما متاسفانه بعد از مدت کوتاهی بباد فراموشی سپرده میشود چونکه از این دست اتفاقات زیاد می افتد.
هموطن گرامی امید وارم خدا کمکت کنه تا بتونی از زیر بار این غم بزرگ کمر راست کنی ماراهم در غمت شریک بدان.
من هم یک پدرم. نمی تواتم جلو ریختن اشک هایم را بگیرم. تا اعماق وجودم سوختم. وقتی به این جمله این پدر مهربان رسیدم که «این اتفاقات نتیجه بیچارگی ماست» فقط اندکی از درد این پدر را حس کردم. خدایا این بیچارگی ها در حق ما مردم ایران تا کی می خواهد ادامه یابد. واییی خدا به پدر و مادرش صبر بدهد. اخر چرا ما باید غیر از دعا چاره دیگری نداشته باشیم.
منم سوختم با این پدر. اشکم در اومد.
خداوند برایشان صبر جمیل عنایت کند و شر مدیران و مسئولین بی لیاقت را از سر مردم بردارد. انشاءا...
دوست وهموطن گرامی من ، خود پدر دو دختر هستم .جدایی دختر از پدر کمر آدم را می شکند.به شما وخانواده شما تسلیت می گوییم .وقتی دیدم پنجره آن کلاس از کف ارتفاع دارد ، وبخاری نیز کنار آن پنجره بوده وبنابراین هیچ راه خروجی جز درب اصلی نداشته ، به حال خودم ،آنهایی که ادعای پیشرفت علمی کشور را دارند ولی ذره ای به مسائل علم ایمنی آشنایی ندارند .ومسئولینی که فقط بلد هستند به خانواده های عزیز از دست داده تسلیت بگویند گریه کردم .کشوری که هم صادر کننده گاز وهم صادر کننده بخاری گازی است فقط از درد بی کفایتی رنج می برد .تسلیت بر ملت بد بخت ایران
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۰۲
واقعا درسته
"از اون درست تر "تسلیت بر ملت بدبخت ایران
احسنت
هم وطن عزیز براتون تسلیت عرض میکنم واقعا خیلی سخته
پدر عزیز نمیدانم چه میکشی از این مصیبت !چون فکرش هم واقعا سخت است.به عنوان یک پدر دختر دار از خداوند خواستار صبر و تحمل این مصیبت را برای شما و خانواده دارم .
باید در استانداردهای مدارس تحول عظیمی ایجاد بشه. از این قضیه براحتی نباید گذشت . صبا فرزند ایران زمین و فرزند همه ماست.
باید سازمان آموزش و پرورش که فرزندان ما و آینده سازان کشور را تشکیل میده شخم زد و از نو ساخت.
ما مردمی هستیم که درد دیگران ما را نمیسوزاند و مشکل دیگران مشکل خودشان است , برای همین همه درد داریم , همه مشکل داریم , همه تنهاییم. تا ما همدرد نشویم , تغییر مدیر کل و نماینده و .... هیچ افاقه ای نخواهد کرد. چون آنهایی که برای پست و مقام جان میدهند طبیعتا بی درد ترین و خودبین ترین های ما مردمند.
فقط گریه کردم و اشک ریختم. همه ما رو در غم خودتون شریک بدونید. جواب بی تدبیری و بی فکری عده ای رو باید امثال شما و ما بدیم. انشالله خدا به شما صبر بده . همین
خدا از مسببین این حادثه نگذرد. از آن مدیر مدرسه . از مسئولین این حادثه. از آن معلمی که فرار کرد. از همه کسانی که در این ماجرا مقصرند. پا به پای این مصاحبه اشک ریختم. آخه این بچه ها چه گناهی داشتند؟
اون معلم چطور دلش اومد فرار کنه و بچه ها رو رها کنه. تو لحظات اولیه وقت نجات بچه ها بوده. مگه چند تا بودن؟ کلا 7 تا بودن. وقت طلایی دست اون معلم بوده اما اون از بین برده همه چیو.
چقدر از این اتفاقا باید بیفته؟ تا کی مردم ما باید عذا دار چنین اتفاقاتی باشند؟ اتفاقاتی که بسادگی میتونن دیگه اتفاق نیفتند.
من که خودم مادرم همچنان اشک ریختم و خواندم خدا خودش به پدر ومادرش صبر بدهد حتی تصورش هم وحشتناکه جگر گوشه آدم زنده زنده در آتش بسوزه .
آفرین آفرین ما رکورد میزنیم هر روز
ما آمریکا را زیر پا میگذاریم
ما به همه مستضعفین جهان کمک میکنیم
همدردی مرا بپزیرید در غم شما شریکم
واقعا اشکم درآمد، از خدا برای شما طلب کمک دارم.
اين نماينى هاي مجلس دي كار مي كنن؟ فكر كنم خيليشون تو قدرت فرو رفتن و اصلا به فكر مردم نيستن. مردم بايد نماينده اي كه حرف زدن با مردم رو بلد نيست رو بركنار كنن.
انا لله و انا الیه راجعون .
غم بزرگی است من خودم دختر دارم و درک میکنم حتی تصور این حادثه هم برایم بسیار دشوار است . خداوند به بازماندگان این عزیز سفر کرده و دیگر خانواده هایی که در این حادثه دچار مصیبت شدند صبر و اجر عنایت فرماید ...آمین
صبر صبر صبر خداوند صبرتان بدهد. وقتی دغدغه نماینده گان ما برخورد با کارمند وظیفه شناسه فقط معلومه بهتر از این نمیشه اوضاع
باید پدر باشی و بفهمی تا این پدر چه رنجی میکشد خداوند به ایشان صبر بدهد و از گناه مقصرین حادثه نگذرد
زاهدان مرکز یک استانه و این اتفاق افتاده، مرکز یک استان، وای به حال بقیه شهرهای و روستاهای سیستان
بسیار ناراحت شدم. غیرقابل گذشت است. انشاء الله شاهد این اتفاقات کاملا قابل پیشگیری نباشیم. اگر که مسئولین و دست اندکاران این اتفاق مجازات شوند شاید درسی از مسئولیت پذیری باشد.
مرتضي جان سرتاسر مصاحبه و حرفهايت فقط أشك ريختم و لحظه اي نتوانستم جلوي خودم را بگيرم و به پهنا صورتم أشك مي امد . مرتضي عزيز و اي مادر داغدار صبا چگونه ميتوان شما را دلداري داد و غمتان را درك كرد ؟ فقط از خدا كمك ميخوام تا تحمل و صبري به شما عزيزان عطا كنند تا بتوانيم همه با هم از اين غم جانگذار عبور كنيم . خدايا همتي در مسئولين بوجود بيار تا ديگه چنين صحنه هاي در هيچ كجاي كشور عزيزمان ايران را شاهد نباشيم. أمين
خداوند به تو پدر بزرگوار صبر دهد. انشاالله روح اون کوچولو در بهشت برین شاد باشد.
وای بردولتمردان ما
من هم یک پدرم. جلوی اشک هایم را نتوانستم بگیرم. خداوندا! صبرشان بده. آخر این که دیگر مسئله فردو و تحریم آمریکایی نیست!
تصور اینکه پدری فرزندش را در آن حالت سوخته ببیند و فکر اینکه فرزندش در آن لحظات چه بر سرش گذشته دیوانه کنندس.
به جای آقای روحانی، احمدی نژاد، موسوی، کروبی، خاتمی و الباقی مسئولین و آقایان بودم تا آخر عمر یک لحظه آروم نمی خوابیدم. آقای روحانی استعفا کن. آقای احمدی نژاد حالا سکوت کردی و صدایی از شما نمیاد. شما هم کاری نکردی برای این مظلومین. ما یا نخبه هامون رو فراری میدیم یا میکشیم. وحشتی که اون دو بچه هنگام مرگ داشته در زمان مرگ با شما هم خواهد بود مسئولین محترم. تابناک عزیز خواهش می کنم انتشار بده و مصلحت اندیشی نکن. اینا بچه های این مملکت هستن.وای بر اون نماینده مجلس که به خاطر منافع شخصی می خواست وارد گمرک بشه و الان صداش در نمیاد.
مسئولان و نمایندگان فعلا نگران آبروی شون هستن که با هتاکی یکیشون خدشه دار شده
خداوند صبر بده واقعا تاثر برانگیز بود
خیلی وقت بود خبری به این دردناکی نخونده بودم. وقتی گزارش رو خوندم بی اختیار گریم گرفت چون خودم هم پدر هستم و تک تک جملات این پدر داغ دیده رو با تمام وجودم درک میکنم.
ای کاش مسئولین بجای پرداختن به حواشی حداقل (حداقل) به فکر مرهمی برای دل این داغ دیده ها بودند. حداقل با قبول قصور و کوتاهی که انجام دادن و یک عذر خواهی ساده. ای کاش جون ادمها تو مملکت خودمون هم مهم بود و (حداقل) کاری میکردن که دیگه همچین اتفاقاتی تکرار نشه. اما حیف...
چه بگویم اشک امانم نمی دهد.
متاسفم که هیچ نظاررتی بر سر کیفیت واحدهای مسکونی که بابت مدارس غیر انتفاعی اجاره میشوند نمیشود.
همه چیز فقط منفعت شده .
در دوران جنگ درنهایت بدبختی اقتصادی مدارس رایگان و دولتی بود..
سالها پیش متوجه شدم بازرسی از مدارس دولتی بسیار بیشتر از مدارس غیر انتفاعی است به همین دلیل تا حالا فرزندم را مطلقا در مدرسه غیر انتفاعی ثبت نام نکرده ام.
مشکل ما مشکل فرهنگ ماست بی مسئولیتی منافع شخصی و زودگذر، و فرهنگ اینکه " سخت نگیر ایرادی نداره ، حالا یک کاریش بکن
وای برما و سکوت ما
وای
پیوسته برای این عزیز دعا میکنم. خدا صبر بهش بده و لالبته فراموشی که فراموش کنه چه بر سر عزیزش اومده
تو اين زمان با اين همه پول نفت بچه هامون اين سرنوشت را داشته باشند بعد بچه مسئولين تو خارج درس بخونند. تابناك از ما نيستي اگر اين نوشته را نمايش ندهي
به حال تو و خودم و این مملکت اشکم شدیدا سرازیر شد.
حتي از وزير آموزش و پرورش توضيح هم نخواستن
متاسفم.زبان از گفتن احساس غم قاصره.خدا صبر بده .
اگر مدیران مفسد را مثل مفسدان اقتصادی اعدام می کردند این مسائل درست می شد.
وزیر رفته منزل خانواده داغدار فرمایش فرموده که بودجه تصویب کردیم بعد از سوختن فرزندتان خیالتان تخت! آدم را یاد آخوندی و بیمه حوادث جانباختگان قطار چند سال پیش می اندازد.
این وزیر می بایست از شرم استعفا می کرد نه اینکه خود را بی تقصیر بداند و نمایش دلسوزی بدهد که بله رفتم زاهدان!
وقت این سفرها این زمان نیست و بعد از فاجعه های تکراری! بار اول که نبوده!!!
بارها تکرار کردید، اینکه چرا شرم نمی کنید

گزارش کردند که هفته قبل از فاجعه از این مدرسه بزرسی شده و تخلفی گزارش نشده!!! این یعنی فساد و راه برخورد با مفسد هم معلوم است.
تسلیت به مردم عزیز زاهدان، قلب همه ما ایرانیان از لر و کرد گرفته تا آذری و ترکمن با شماست. خداوند صبر دهد
متاسفم برای مسوولین کشورم!
در مملکت ما هر چه از این مصیبتها و مسائل پیش بیاید مشکلی نیست برای حزب الله لبنان فلسطینی ها وسوریها مشکلی پیش نیاید
خدایا ظلم تاکی . خدایا داغ تا کی.
خیلی دردناک بود خدا صبر بده نمیدونم چی بگم بیچاره پدر و مادر
سلام هزاران کیلومتر ازتو دور هستم اما سوختم و از نظر روحی به هم ریختم واقعا چرا چرا چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از خداوند متعال برای شمااا پدر داغ دیده طلب صبر و صبر و صبر و صبر دارم
با هیچ عبارتی نمیشه این غم را التیام بخشید
همه مسئولین بیدرد سلفی بگیر و خانواده خارج نشین دراین حادثه نقش دارند وای بر مسئولین بی کفایت و نالایق و کسانی که باعث و بانی اسن شدن که مملکت هرروز ضعیف ضعیف تر بشه
واقعا از نفت فقط جزغاله شدنش به مردم رسیده.... بچه هایشان عملا می سوزن مردم هم دلشان می سوزد... سوء مدیریت آموزش و پرورش ..... واقعا غم این پدر داغدیده دلم را کباب کرد.... خدا بهشان صبر بدهد. این که می گوید کمرم شکسته... واقعا برای همه عزیز از دست داده ها مصداق دارد. واقعا کمر پدر و مادر می شکند...
سوختم.خدا صبرتون بده.یا قرآن .خیلی سخته.خدا قسمت هیچکسی نکنه.
آخه چطور غیرانتفاعی بوده که چراغ نفتی را تو مسیر راه گذاشتن .این کلاس مگه سلول بوده ؟مگه درب چقد باریک بوده که هفت نفر نتونستن سریع خارج بشن.عجبا
با سلام.
فرزندان مسئولین که در این جور جاها احساس غربت میکنند. کشورهای خارجی برای مردم دشمن هستند برای مسئولین و فرزندانشان محل خوش گذرانی
خیلی درد و غم بزرگی است
خدا به شما صبر بدهد
این موضوع ربطی به مدیر کل آموزش و پرورش ندارد
آقای نخعی از مدیران خوب و با سابقه است و از نیروهای خوب استان است
ولی مدیر منطقه 2 را نیز باید احضار کنند و توضیح بخواهند
ضمناً به تابناک عزیز پیشنهاد میکنم از مدیریت آموزش و پرورش ناحیه دو زاهدان درخواست کنید که گزارشات بازدیدهای دوره ای از مدارس منطقه را به شما بدهند که منتشر کنید و به صورت کامل منتشر کنید. اکثر مدارس حتی مدارس نمونه و تیزهوشان و مدارس خیلی مدعی هم مشکلات زیادی دارند. مدرسه ای که فرزند من میرود همیشه بوی نفت میدهد و سه سال است که هر سال تذکر میدهیم ولی آنها هم فقط قول میدهند که بررسی و اصلاح کنند. بچه ها به خاطر بوی نفت مستعد سردرد و آلرژی در بلند مدت شده اند و مدیر ناحیه دو زاهدان اصلاً سرکشی به مدارس ندارد.
التماس میکنم مجبورشان کنید گزارشات دوره ای بازدید از مدارس زاهدان را منتشر کنند تا خودتان ببینید که چه فاجعه ای است
اگر آب و برق مجانی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!شده بود بجای بخاری نفتی از هیتر برقی استفاده میکردن!!! و الان زنده بودن!!
آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
سوختممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
سوختمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
واقعا خیلی متاثر شدم. خدا به پدرو مادرش صبر دهد.
به نظر من مسئولین آموزش و پرورش کاملا مقصرند قتل شاخ و دم ندارد با بی کفایتی طفل معصوم را پرپر کردند امیدوارم عذاب وجدان وجدان نداشته شان را لحظه ای رها نکند. برای پدر ان زحمتکش و خانواده داغدیده این فرشته های معصوم طلب صبر آرزو می کنم.
کاش دنیا رنگ دیگر بود، خدا با بنده هایش مهربانتر بود، از این بیچاره مردم یاد می فرمود، کاش زنجیری گران از بارگاه خویش می آویخت، که محرومان خدا را پای آن زنجیر زدرد خویشتن آگاه میکردند، اما کاش، اهل زور و زر ناگه زه هر سو راه مردم را نمی بستند و زنجیر خدا را بر نمي چیدند.
پدر عزیز نمیدانم چه میکشی از این مصیبت !چون فکرش هم واقعا سخت است.به عنوان یک پدر دختر دار از خداوند خواستار صبر و تحمل این مصیبت را برای شما و خانواده دارم . واقعا" از شدت تاثر نتوانستم مطلبی اضافه کنم.
برادرم من یک مادرهستم به خدا وقتی این خبرو خوندم دلم اتیش گرفت اشک امانم نمیده من بمیرم برای صبای تو ,من بمیرم بای اون سه گل پرپر شده کاش اونجا بودم خودم رو به اتش میزدم تا این طفل معصومهارو نجات بدم . اهای مسئولین کسایی که میلیاردمیلیارد خرج موسسات بی خاصیت فرهنگی میکنید یه ذره از این پولهای بی زبون رو خرج امنیت واموزش این طفلهای معصوم بکنید خرج این مدارسی که فقط اسم مدرسه رو یدک میکشند بکنید, به خدا فردای قیامت باید جوابگوی این فرشته های سوخته باشید باید جوابگوی این دلهای داغدیده باشید.....اگر اعتقادی به قیامت دارید.....
چقدر سخت است
خداوند به شما صبر دهد
چند روزه از قصه این حادثه و تصور رنج سوختن این دخترکان معصوم دارم دیوانه می شم... هیچ ندارم جز حس همدردی.. بخدا چشم منم از قصه شما پر خونه
به خدا هیچ وقت با خوندن هر نوع متن گریه نکردم ولی باخوندن این مصاحبه فقط تصویر سازی میکردم واشک ریختم ، در کشوری که بودجه اموزش وپرورش از بودجه تمام ارگان ها کمتره چه انتظاری میرود وقتی امثال اون نماینده با لکسوس دنبال کار شخصی وارد کننده خودرو باشند و به سبک ارباب ورعیت توهین میکنند باید این طفل معصوم از روی دندون شیری تشخیص داده بشه
هر فردی در طول دوران زندگی دنیوی خود، امتحان الهی را به گونه ای متفاوت پشت سر می گذارد. مریضی های طولانی مدت و طول درمان، مصیبت و غم از دست دادن افراد نزدیک و عزیزتر از جانمان (همچون پدر، مادر، برادر، خواهر، همسر، فرزند) به طرق مختلف همچون سانحه و ...، ثروت، قدرت و موقعیت های برتر نسبت به سایرین و غیره. هر کدوم اینها در جای خود، هم زجر دهنده هستند و هم آتش زننده به عمق جان و روح بازماندگان. خیلی خیلی سخته و جانکاه که انسان چنین داغی رو به این شکل در مورد فرزند عزیزتر از جان و عصاره ی روح اش ببینه. هر پدری که خودش رو توو این موقعیت میذاره و به این حادثه نگاه می کنه، قلبش به درد میاد و از درون، منقلب میشه. خدا نگذره از مسببان و عاملین اش که این داغ را نه فقط بر دل مادر و پدر و سایر عزیزان این طفلان معصوم گذاشتند؛ که بر دل تمام پدران و مادران و خانواده هایی گذاشتند که متاسفانه چالش به مدرسه فرستادن ثمره های زندگی شان را در این مدارس بی محتوا و بی کیفیت و صرفاً هدر دهنده ی وقت تحمل می نمایند. در این مملکت، متاسفانه باز هم در آینده، تکرار این حوادث را شاهد خواهیم بود و انگار که نه انگار. دریغ از یک ذره همت کار نابلدان غیر متخصص همیشه در صحنه که فقط خودشون رو عقل کل می دونند و به بقیه مجال نمیدن. مجال نمیدن نه برای پیشرفت و توسعه؛ بلکه برای جبران عقب ماندگی ها و انجام اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه و حلّ ریشه ای معزلاتی که با کمی درایت، قابل حل و رفع و رجوع اند و نیازی به گزارش سازی و آمار و ارقام های فریبنده و نمادین برای مقامات بالادستی ندارند. از خواب بیدار شیم.
جگرم آتیش گرفت
نابود شدم،، فکرش هم سخته،، واقعاً سخته،،، خودم پدرم،، موقع خوندن اشک امانم نمی داد، خدا بهت صبر بده
خداوند متعال آن پرنده کوچک بهشتی را با سلام قولا من رب رحیم در بهشت ابدی خویش پذیرا باشد و به پدر و مادر و همه بازماندگان داغ دیده صبر عطا فرماید.....آقای عبدی عزیز...با خواندن این گزارش من هم گریه کردم ، خودم فرزند دختری دارم و میدانم که فرزند دختر داشتن یک نعمت و هدیه الهی هست...در غمتان شریکم ولی کاری از دستم بر نمی آید
خداااااااااااااااااااااااااااایا فقط گریه می کنم خدا از مقصر و مقصران این حادثه و سایر حوادث نگذره
اخه تا کی باید بشنویم و فقط پیام تسلیت بدهیم
این مرد را چگوته میشود ارام کرد.
خدا ازتون نگذره
الله اکبر .... خداوند صبر عنایت بفرماید .... خیلی سخته
کاشکی ریخته شدن خون این عزیزان سبب بیداری وجدان متولیان امر می شد ای کاش..
دلم کباب شد فقط دارم گریه میکنم پول ملت داره در جاهای دیگه خرج میشه دریغ از یک وسیله گرمایشی ایمن
پدر بزرگوار شما دخترتان باید بمیرد چون حامل ژن خوب نیست
ای خدای بزرگ تو به آنهاصبر بده . اسفناک است وا قعا نمی تونم باور کنم.
سلام خدایا کشور ما را از شر مدیران بی لیاقت پاکسازی کن
کاش این اتش افتاده بود به جان مسئولان بی لیاقت وبی غیرتی که بودجه این کار را معلوم نیست چکار کردند
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار