بازدید 8651

رزمندگانی که به‌جای اسلحه کوله امداد داشتند

احمد محمدتبریزی
کد خبر: ۸۴۹۲۱۳
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۱ 05 November 2018

نگاهی متفاوت به جنگ با مروری به کتاب «امدادگر کجایی؟»

با اشغال خرمشهر روز‌های سخت حاج‌علی عچرش و دیگر اهالی جنوب هم از راه رسید. آن‌ها که مانده بودند و مقاومت می‌کردند مجبور به مهاجرت شدند. مردم شهر خانه و کاشانه‌شان را از دست داده بودند، ولی همچنان امید و مقاومت درونشان زنده بود.

«در کنار هر رزمنده‌ای که اسلحه به دست می‌گیرد و می‌جنگد یک امدادگر با کوله امداد باید باشد تا در وقت نیاز، زخمش را پانسمان کند، او را به دوش بکشد و از محل درگیری و خطر دور کند...» این نخستین جملات حاج‌علی عچرش در کتاب «امدادگر کجایی؟» است. او در این کتاب که به قلم شیوای معصومه رامهرمزی به نگارش درآمده خاطراتش از زمان کودکی تا دوران حضور در دفاع مقدس به عنوان یک امدادگر را روایت کرده است.

کتاب «امدادگر کجایی؟» با روز‌های کودکی راوی در آبادان و بازی‌های کودکانه در بهمنشیر و محله کشتارگاه آغاز می‌شود. شروعی جذاب از زندگی سنتی کودکانی پر شر و شور که جز بازی در کنار همدیگر چیز دیگری بلد نبودند. بازی‌هایی که رفته رفته از آن‌ها مرد می‌ساخت و آماده حضورشان در جامعه می‌کرد.

کتاب با گذر از روز‌های تلخ سینما رکس و روز‌های شیرین پیروزی انقلاب به روز‌های پرالتهاب جنگ می‌رسد. عچرشِ جوان در اورژانس کار می‌کند و خبر حمله عراق به ایران شوکه‌اش کرده است: «نفهمیدم نماز را چطور خواندم، یعنی عراق این‌قدر گستاخ شده بود که بعد از شکست در ماجرای خلق عرب دنبال درگیری مرزی باشد؟!» (ص ۱۰۰)
با شروع رسمی جنگ هواپیما‌های عراقی مرتب به آبادان حمله می‌کردند. عراقی‌ها برای پیشروی عجله داشتند و فکر می‌کردند در کمتر از یک هفته می‌توانند خرمشهر را اشغال کنند. عچرش به همراه دیگر امدادگران، مجروحان را به بیمارستان‌های خرمشهر می‌بردند. آرام و قرار از مردم شهر رفته بود و در این میان امدادگران در کنار نیرو‌های نظامی مهم‌ترین نقش را داشتند.

یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کتاب پیدا کردن یک مجروح عراقی در پل نو است. عچرش به همراه امیر هویزاوی در حال انتقال مجروح عراقی روی برانکارد هستند که نگاه عچرش به شماره پوتین سرباز عراقی می‌افتد. شماره پای او ۴۵ و هم‌اندازه پای عچرش بود. حالا این امدادگر ایرانی برای رفتن به منطقه پوتین مورد نیازش را تأمین کرده بود. مجروح عراقی را به بیمارستان منتقل کرده بودند و عچرش می‌دانست او دیگر به این پوتین نیاز ندارد.

هر روز جنگ برای مردم خرمشهر و آبادان به اندازه صد‌ها سال طول می‌کشید. دشمن که برنامه‌هایش برای اشغال چند روزه خرمشهر به‌هم ریخته بود با شدت بیشتری شهر را می‌کوبید: «به نظرم ۲۲ روز از جنگ می‌گذشت، ولی سرعت حوادث خیلی بیشتر از این حرف‌ها بود. انگار سال‌ها از جنگ می‌گذشت. خرمشهر دیگر شبیه یک ماه قبل نبود. از آن شهر زیبا و خرم تنها یک ویرانه به جا مانده بود و هر روز خرابی‌ها بیشتر می‌شد.» (ص ۱۴۱)

با اشغال خرمشهر روز‌های سخت حاج‌علی عچرش و دیگر اهالی جنوب هم از راه رسید. آن‌ها که مانده بودند و مقاومت می‌کردند مجبور به مهاجرت شدند. مردم شهر خانه و کاشانه‌شان را از دست داده بودند، ولی همچنان امید و مقاومت درونشان زنده بود. در آن روز‌های سخت، آن‌ها که مجرد بودند در نهایت سادگی ازدواج می‌کردند و زندگی مشترک‌شان خیلی راحت شروع می‌شد. عچرش و دوستانش هم زندگی مشترکش را در همان روز‌های جنگ شروع می‌کردند و خطبه عقد برخی‌هایشان را امام می‌خواند.

رفته رفته روز‌های سخت پر کشید و روز‌های فتح و پیروزی سر رسید. عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس نخستین این لحظات برای تمام مردم ایران و به ویژه مردم جنوب بود. مردم با مرور زمان به خانه‌هایشان برمی‌گشتند و زندگی‌شان به روال قبل برمی‌گشت. با عملیات‌های بزرگ بعدی مثل والفجر ۸ و کربلای ۵ شرایط جنگ به سمت آتش‌بس پیش رفت.

«امدادگر کجایی؟» یکی از بهترین نمونه‌های خاطره‌نگاری دفاع مقدس به شمار می‌رود که از سوی انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است. کتاب پر از جزئیات ریز و درشت از روز‌های جنگ است که به خوبی خواننده را در موقعیت‌های مکانی و زمانی حوادث قرار می‌دهد. ما در کتاب به زیبایی با سختی و مصائب کار یک امدادگر در جنگ آشنا می‌شنویم و تازه آنجا متوجه می‌شویم امدادگران چه نقش مهم و تأثیرگذاری در جنگ داشته‌اند. کاری سخت که کمتر به چشم آمده و حتی در روز‌های جنگ بسیاری متوجه اهمیت و سختی‌هایش نبودند. عچرش و دیگر امدادگران در کوران نبرد با دشمن جانباز شدند و بار‌ها توسط دشمن مورد هدف قرار گرفتند.

رامهرمزی با وسواس و مهارت و هنرمندی تصویری واضح و روشن از روز‌های قبل و بعد جنگ تصویر کرده است. «امدادگر کجایی؟» به خوبی دست خواننده‌اش را می‌گیرد، از کوچه پس‌کوچه‌های آبادان رد می‌کند و همراه با یک امدادگر به خرمشهر و مناطق جنگی می‌برد.

این مطلب نخستین بار در روزنامه جوان منتشر شده است.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار