بازدید 24875

ولنگاری تازه عروس، به قیمت جان ۳ نفر تمام شد

کد خبر: ۸۰۴۲۶۴
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۲ 31 May 2018

پسر جوان عاشق‌پیشه که از توجه دیگران به همسرش و رفتار صمیمی او با مردان فامیل در عذاب بود به جای جدایی، نقشه‌ای سیاه کشید

به گزارش روزنامه ایران، «رضا» و «سارا» در یک میهمانی دوستانه با هم آشنا و در مدت کوتاهی دلباخته یکدیگر شدند. دختر جوان با وجود سن کمش خواستگارهای زیادی داشت اما به بهانه اینکه قصد ادامه تحصیل دارد به‌همه آنها جواب منفی می‌داد. تا اینکه «رضا» پا به زندگی او گذاشت.

ابراز علاقه و رفتار آرام پسر جوان، دیدگاه «سارا» را به زندگی کاملاً عوض کرده بود. دیگر از ازدواج فراری نبود بلکه رضا را مرد رؤیاهایش می‌دید. ارتباط عاشقانه آنها خیلی زود به سرانجام رسید و دختر و پسر جوان با وجود مخالفت خانواده‌هایشان در کمتر از دو ماه عقد و عروسی‌شان را برگزار کرده و زیر یک سقف رفتند.

زندگی «رضا» و «سارا» آنقدر آرام و رمانتیک بود که در مدت کوتاهی داستان عشق آنها زبانزد همه اقوام و دوستانشان شده بود. خانواده‌ها نیز از این شرایط راضی بودند.

چند ماهی از شروع زندگی آنها گذشته بود که اختلاف سلیقه‌ها کار دستشان داد. «سارا» با اینکه در خانواده مقیدی بزرگ شده بود اما پس از ازدواج چارچوب‌های زندگی‌اش را شکسته و به قول خودش آزاد شده بود. این شرایط اما به مذاق «رضا» خوشایند نبود. چند هفته اول برای اینکه او ناراحت نشود حرفی نمی‌زد تا اینکه کم کم به رفتارهای «سارا» و رفت و آمدهایش مشکوک شد.

«رضا» دیوانه‌وار همسرش را دوست داشت اما لجبازی‌های او کلافه‌اش کرده بود.اختلاف‌های آنها هر روز جدی‌تر می‌شد و پادرمیانی‌های خانواده‌ها هم اثری نداشت...

چند ماهی از آغاز زندگی مشترکشان گذشته بود، «رضا» که با گفت‌و‌گو نتوانسته بود همسرش را با خود همراه کند به خشونت رو آورد و در کمال ناباوری «سارا» را که حتی طاقت دیدن گریه‌اش را نداشت بیرحمانه مورد ضرب و شتم قرار داد.بعد از آن شب «سارا» دیگر حرف نمی‌زد. آرام شده بود. «رضا» تصور می‌کرد با این کارش او را سرعقل آورده و بعد از چند روز قهر، یک عذرخواهی عاشقانه همه چیز را مثل قبل زیبا می‌کند.او هرگز تصور نمی‌کرد این سکوت، آرامش قبل از طوفان است.

دو هفته از آن اتفاق گذشته بود که آنها به یک میهمانی دعوت شدند. «سارا» که در تمام این روزها تنها به انتقام فکر کرده بود در نخستین میهمانی نقشه‌اش را عملی کرد. او با لباسی ساده همراه «رضا» شد اما وقتی پا در میهمانی گذاشت کاری کرد که شوهرش شوکه شود. نمی‌توانست روابط صمیمانه همسرش با مردان را تحمل کند خونش به جوش آمده بود. همانجا بود که تصمیمش را گرفت. هنوز «سارا» را دوست داشت اما غیرتش اجازه نمی‌داد که کنار آن زن بی‌قید زندگی کند.

هزار فکر به ذهنش آمد. اما اینکه «سارا» را بعد از جدایی کنار مرد دیگری ببیند نیز برایش قابل هضم نبود.چند روز بعد از آن میهمانی، آنها دوباره دعوایشان شد و کارشان به زد و خورد رسید. دیگر وقت آن رسیده بود که کار را تمام کند. با عصبانیت از خانه خارج شد و با کمک واسطه‌ای اسلحه خرید و آن را پنهانی در انباری خانه پنهان کرد.«سارا» که صورتش پر از زخم و کبودی شده بود خودش را در خانه حبس کرده بود و به دیدن خانواده‌اش نمی‌رفت.

دو سه روزی از آن دعوای سخت گذشته بود که برادر «سارا» برای دیدن تنها خواهرش به خانه او آمد. او که با دیدن چهره کبود و مجروح او به خشم آمده بود نتوانست تا برگشتن «رضا» صبر کند و «سارا» را مجبور کرد وسایلش را بردارد تا به خانه پدرشان بروند. اما وقتی به چارچوب در رسیدند، «رضا» سر رسید.

او که از دیدن این صحنه یکه خورده بود در یک لحظه انگار دیوانه شد و به سمت انباری خانه دوید و اسلحه را برداشت. «سارا» و برادرش برای نجات جانشان به داخل ساختمان دویدند اما «رضا» مصر بود که کار را تمام کند و با چند شلیک هر دوی آنها را نقش بر زمین کرد...

بعد از آن شلیک‌ها خانه در سکوتی هولناک فرو رفته بود. «رضا» تازه فهمیده بود دست به چه جنایت وحشتناکی زده است. با گام‌های لرزان به سمت جسد «سارا» حرکت کرد. اسلحه هنوز در دستش بود. گوشی تلفن را برداشت و با خواهرش تماس گرفت و به قتل همسر و برادرزنش اعتراف و از او برای همیشه خداحافظی کرد... گوشی روی زمین افتاد و «رضا» کنار جسد «سارا» زانو زد. دست لرزانش را بالا آورد. اسلحه را روی شقیقه‌اش گذاشت وماشه را چکاند...

...ساعتی بعد مأموران پلیس که در تماس خواهر «رضا» گزارش این فاجعه هولناک را دریافت کرده بود به محل جنایت اعزام شده و اجساد هر سه زن و مرد جوان را پیدا کردند.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۷۴
انتشار یافته: ۴۵
مردم بیمار
عجب داستانی بود؟ ازدواجی که با عشق سوزان همراه باشد اخرش همینه
پاسخ ها
ناشناس
| Germany |
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۰
باحتما زیاد این یک داستان تخیلی است.؟
داستان زیبایی بود
داستان تعریف میکنی؟
رفتارامون مدنی نیست مثل ادم میشه جدا شد هرکی بره دنبال زندگی خودش به جای خل بازی
پاسخ ها
ناشناس
| Germany |
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۰
دقیقا با نظر شما موافقم.
متاسفانه درکشورما این تعصب بی جاهنوز از بین نرفته.
هنگام ازدواج بجای اینکه به واقعیت های زندگی و طرفین پرداخته و تحقیق کنیم ضواهر وجذابیت آن مهم میشه برامون با هنگام خواندن سیغه عقد فکر میکنیم مالک زن شدیم و کار تمام حتی از معنی و مفهوم آنهم مطلع نیستیم .
وووی مردم دیوانه
چه تیتر چرتی...دیوانگی مرد به این وضع منجر شده. خوب ولنگار بوده جدا می شدی این طرف مریض بوده و مساله روانی داشته...اینکه نمی تونسنت زنش رو بعد از طلاق کنار کس دیگه ای تجسم کنه یعنی مشکل داشته دیگه!
متاسفانه تلگرام هم فیل ترررر شده بود و نشد تقصیر رو بگردن تلگرام بندازن !!!
زن اینجوری دوست نداشت بایکی دیگه ازدواج میکرد
عجب داستانی! حالا کی این ماجراها رو تعریف کرده!؟
خبرو طوری نوشتین زنه رو مقصر جلوه میدین ! مرده بیمار روانی بوده آقا
شوهر این دختر بیچاره مشکل روانی داشته
چرا یه طوری نوشتین که رفتار احمقانشو توجیح میکنین ? اولا دوتاشون تو مهمونی با هم اشنا شدن پس نباید مدل رفتاری اون خانوم براش غیر قابل تحمل باشه.خرید اسلحه ،دست بزن همه نشونه مشکل روانی این اقاس
مشکل داشتن جدا میشدن ،احتیاجی به این همه فاجعه نبود
اینم از اثار و عاقب ازدواج در سن کم
اخی
چه غیرت فوق العاده ای
دست روی زن بلند می کند، شلیک می کند
اخی
بعضی ها اصلا کنترلی رو خودشون ندارن
تابناک انتظار نداشتم اینطوری یک زن رو توصیف کنی چرا صحبت کردن زن با مردان رو ولنگاری توصیف می کنین با همین تعریفا سه نفر رو کشتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟در واقع قاتل شماها هستین با این تعریفای فاجعه که از بچگی تو مغز افراد فرو می کنید که به جنایت در بزرگسالی ختم میشه... حل مسئله ی اون فرد رو ببینید فاجعه اس... اصلا اون دختر بنده ی خدا همون تهمتی که شما زدین چرا اون پسر باید اونطوری عمل کنه... و به خودش اجازه بده جان دو نفر رو بگیره خودخواهی تا کجا جهان سومی یعنی همین و رسانه ی جهان سومی هم یعنی همین... شماها همه در چنین قتلهایی شریکید و سهم دارید بی شک...
اینا چیه مینویسید به حد کافی بدبختی داریم. با این که سعی کردید زیر پوستی از شوهره دفاع کنید ولی همچنان مشخصه که بیمار روانی بوده
پس اقا رضا روانی تشرف داشتند چون ظاهرا اتبدا ایشان بوده که دست به کتک برده و راه حرمت شکنی رو در پیش گرفته . پیشنهاد میکنم طرفین قبل از ازدواج حتما به روان پزشک مراجعه و در حضور هم تست روانی بدهند و نتایج ان را در اختیار هم بگذارند و بعد اقدام به ازدواج کنند. اینطوری خیلی از مشکلات پیش نمیاید
من بالاخره نفهمیدم که چی به چی شد!
این یه خبرِ جنائی هست یا یه داستان سوزناک عشقی ناموفّق بین یک زوج نامشخّص، مبتنی بر یک داستان سراسر پر از پراکنده گوئی در حّد انشای یک کودک دبستانی...
بابا جان !
هر کدوم ادبیّات خودشو داره...
عامل این جنایت هولناک آن چیزی که شما به اصطلاح ولنگاری عروس میخوانید نیست، بلکه خشونت داماد است و مورد قبول بودن خشونت علیه زنان در جامعه.
اقو اینا که همه مردن .. عزاییل اینا رو با جزییات تعریف کرده
تیتر نامناسب انتخاب شده است.
شما به مرد داستان حق داده اید که تازه عروس را بکشد.
در صورتی که این لجبازی شاید با یک مشاوره ساده حل می شد و راه حلش قتل نبوده است.
اینجوری که شما نوشتید اگه کسی تو یک مهمونی با مردها بگه بخنده ولنگار محسوب میشه
ولنگاری عروس یا خریت داماد؟؟
این فیلم بود یا کتاب ؟ واقعا یارو اینقدر شوت بوده
مشکل اصلی از ولنگاری تازه عروس نیست بقول شما. از این جملست: اما اینکه «سارا» را بعد از جدایی کنار مرد دیگری ببیند نیز برایش قابل هضم نبود. نمیتونین با هم کنار بیاین جدا بشین خب
خدایا داریم به کجا می رویم ؟؟؟؟
ای کاش این خانم جوان حیا و عفت را رعایت می کرد. ای کاش این دختر به حکم خدا و غیرت شوهرش احترام می گذاشت و ای کاش...
این داستان نشون میده عشقی در کار نبوده این پسر از این خانم فقط خوشش اومده ولی توجه نکرده که چقدر عقایدشون متفاوته.اون خانم هم احتمالا از ظاهر و یا با حال بودن این یکی خوشش اومده و اصلا توجه نکرده عقایدشون مثل هم نیست. این یعنی یک ازدواج بی فکرانه که این روزها هم کم نداریم نتیجه این ازدواج ها قطعا طلاقه اینجا هم همین بوده با این تفاوت که با چاشنی انتقام و قتل همراه بوده. عشق زمانی ماندگار هستش که عقاید هر دو طرف با هم منطبق باشه.وقتی عقاید یکی نباشه بعد دو ماه که قیافه و باحالی رفت کنار تهش میشه این.اینکه این همه میگن اقایون بر اساس قیافه زن نگیرید.خانم ها مدرک و پول مرد، ملاک نباشه تهش میشه همین دیگه.
شما حقایق یک گزارش در داستان نویسی مضحک پایمال می کنید
چرا اینطوری مینویسی انگار پسره کار خوب کرد
روایت داستان بگونه ای است که حق را به قاتل می دهد.چنین روایت هایی از مسایل خانوادگی خود مشوق جنایت هستند.
عجب فیلمی بود!!!!
مشخصه مرده مشکل روانی داشته
این همه قصه و علت را چه کسی تعریف کرده ؟ زن و شوهر که کشته شده بودند؟ نامه ا ی ، چیزی باقی مانده بود یا داستان پلیسی بوده برای ازمایش هوش خوانندگان؟؟
رضا كه مرد پس اين جزئيات را كي براي شما تعريف كرده
شما نتيجه گرفتيد شوهرش گل بوده دختره ولنگار
این رضای قصه شما نه تنها آدم آرومی نبوده. بلکه بسیار بسیار شرور بوده. آدم آروم نه بلده بره اسلحه تهیه کنه نه توی یه مهمونی یه مرتبه مخ زنی کنه و و و و بخوام بگم مثنوی هفتاد من کاغذ میشه. اون سارای شما هم همچین چیزی که شما تو داستان ادعا میکنی نبوده. اینطور قصه های رمانتیک امیرارسلانی نمیخواد بنویسید.
این چه تیتریه. داماد مریض همه رو به کشتن داد نه ولنگاریه عروس
سعی کنید این لغات نا زیبا رو حذف کنید نه اینکه متداول کنید ..... ولنگار یعنی چی اصلا"؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
نقطه مشترک نظرات 1. طلاق 2.بی خیال می شدن زندگی می گذشت. 3.مظلومیت زن و ظالم بودن مرد. اما من عقل کل می گویم در اینگونه موارد آیا اگر خودتان چای سارا یا رضا بودید دنبال راه حل منطقی، عملیاتی و عاطفی بودید یا نه؟ راه حلی که استمرار زندگی را داشته باشید و دیگر کارهای ناراخت کننده برای دو طرف تکرار نشود.
کاش آخرین راه رو طلاق بدونن نه قتل و کتک کاری
این تیتر اصلا ربطی به این داستان نداشت.
جزئیات ماجرا را چه کسی با این دقت شاهد بوده و تعریف کرده است؟
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل