بازدید 10682

ميهماني‌های رنگين‌تر و فاصله‌های بیشتر

چه اشکالي دارد به جاي ميهماني‌هاي تشريفاتي و ديربه‌دير و نفس‌گير، ميهماني‌ها را ساده و زودبه‌زود و مفرح برگزار کنيم؟ به جاي اين که يک ميهماني بدهيم مثلاً با سه نوع غذا و چند جور دسر و بر سفره يا ميز جا باقي نماند براي سالاد و ته‌ديگ، سه بار ميهماني بدهيم هر بار با يک نوع غذا، يک نوع دسر، يک نوشيدني، يکي‌دو نوع ميوه؛ و ديگر هيچ...
کد خبر: ۴۳۰۶۴۰
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۱ 31 August 2014
نازی عابدی در مردم سالاری نوشت:

از نان و پنير و سبزي و مغز گردو تا چاي و شير و فرني و خامه و عسل، شله‌زرد و حليم و زولبيا باميه و خرما و کتلت و کوکو همه چيز فراهم بود. اين تازه ميزهاي افطار بود و هشت‌‌ونيم‌ ـ‌ نُه شب. يکي‌دو ساعت بعد ميزهاي شام بود و باقالي‌پلو با گوشت، زرشک‌پلو با مرغ، خورش قيمه‌بادمجان، فسنجان، کشک بادمجان، دلمه و کوفته‌تبريزي و مرصع‌پلو و لوبياپلو، ماست و ماست‌وخيار، چند نوع سالاد، دوغ و نوشابه و از همه مهم‌تر چند طرح و رنگ ژله...؛‌ به علت ضيق جا، برخي غذاها و سالادها روي پيشخوان آشپزخانه و ميز و عسلي‌هاي اطراف چيده شده بود. آخر شب هم چندين نوع ميوه و شيريني و ديگر هيچ...؛ کدبانوي ميزبان هم از همان آغاز مرتب مي‌چرخيد و ميهمان‌ها را به خوردن تشويق مي‌کرد...

اغراق‌آميز مي‌نمايد اما اين شبي بود که سال گذشته به چشم و شکم خود ديدم و امسال هم مشابه و محدودتر آن را در دو ميهماني کوچک‌تر طي ماه روزه‌داري باز تجربه کردم. يادم مي‌آيد لقمه‌اي از کوفته را که به دهان گذاشتم به جانم نشست اما خيلي زود فريب خوردم و ملغمه‌اي از طعم دلمه و زرشک‌پلو با مرغ و فسنجان و کشک بادمجان مرا از حظ آن همه خوراکي مورد علاقه‌ام محروم کرد. چه بلايي بر سر معده‌ها آمد بماند. خيلي آدم زاهد يا باتجربه مي‌خواهد که بتواند جلوي خودش را بگيرد و اين جور جاها به يکي‌دو نوع غذا بسنده کند. و از آن جا که به تجربه‌هاي پيشين توجه نکرده يا آنها را از ياد برده بودم، امسال هم همان بلا بر سرم آمد در فضاي بسيار متنوع و مجللي از براي شام در مراسمي که به ميمنت و شادي پيوند دو عزيز برگزار شده بود. جاي شما خالي، از همه چيز نوش کردم، اما باز هم هيچ کدام به جانم ننشست...

در تجربه سفر اخيرم اما، که ميهمان عزيزاني بودم در هتلي پنج‌ستاره، فضاي صبحانه بود که اين چنين متنوع و مجلل، هر صبح، رخ مي‌نمود و در نهايت شرمندگي، اکثر ما حضار ديده مي‌شديم در سالني باشکوه که درهم‌وبرهم از انواع خوراکي مي‌خواهيم حجمي بي‌پشيماني برگيريم و حظي ببريم اساسي... خوب به پايمان نوشته‌اند ديگر... از کيسه‌مان که رفته است ديگر...

خوب حالا مهماني‌هايت را خوش رفته‌اي و آمده‌اي، حرف حسابت چيست خانم؟

عرضم به حضور محترمتان که:

1- به نظر مي‌رسد ماجراي سلف‌سرويس و اين همه تنوع همزمان، ريشه در فرهنگ و آداب ما ندارد و شايد اصل آن مربوط مي‌شده به هتل‌ها و رستوران‌ها در ديگر بلاد، با انگيزه جذب مشتري و پوشش‌دادن سليقه‌ها و ذائقه‌هاي گوناگون؛ و ما هم از آن جا که استاديم در جعل و به‌عاريت‌گرفتن، بي آن که اغلب فرهنگ استفاده صحيح از «مورد جعل» را بياموزيم و به آن بينديشيم، در اين زمينه هم به افراط و گمراهي افتاده‌ايم در حدي که مثلاً اين شکل از پذيرايي را به افطاري‌هايمان نيز چنان «نفوذ داده‌ايم» که ميزبان و ميهمان کلاً فراموش مي‌کنيم روزه‌داري اساساً تمرين سادگي است و ساده‌زيستن؛ و درست خوردن است و کم‌خوردن. همچنين از ياد برده‌ايم که فلسفه ميهماني‌دادن، محبت و دوستي است و ارتباط سازنده و مفيد و نه رقابت و نمايش و کم‌نياوردن.

2- هر بار و هر سال، مراسم و ميهماني‌هامان رنگين‌تر مي‌شود و ارتباط‌ها و دوستي‌هامان بي‌رنگ‌تر و خالي‌تر و ديرتر و دورتر. اغلب ما، آگاه و ناآگاه، فشار اقتصادي و رواني بسياري را متحمل مي‌شويم تا در اين رقابت‌ها عقب نمانيم و جايي داشته باشيم؛ و همين دويدن‌ها، از حال هم، و از حال خود، غافلمان مي‌کند و زندگي را برايمان دشوار مي‌سازد و کمابيش رنج‌آور.

3- شنيده‌ايم که برخي کدبانوهاي گرامي براي برقراري سنت حسنة تنوع و کلاس، از چند روز قبل شروع مي‌کنند به درست‌کردن غذاها و در نتيجه قسمتي از سفره‌شان شب‌مانده و حتي چندشب‌مانده است که يواشکي به خورد ميهمان‌ها مي‌دهند و ديگر هيچ...

4- شما را نمي‌دانم، اما به ما که نمي‌چسبد ايستاده غذاخوردن و چرخيدن و نشستن و بلندشدن به هنگام صرف غذا.

5- شايد چند نوع غذا درست‌کردن هنر باشد و کلاس و حتي احترام به ميهمان، اما يک نوع غذا هم نشانه بي‌هنري و کدبانو نبودن و يا بي‌احترامي نيست. اگر توجه کنيم مي‌بينيم که مي‌شود يک نوع غذا تهيه کرد با آرامش و تمرکز و در نتيجه کيفيت خوب و دلنشين؛ به جاي چند نوع غذا با استرس و عجله و در نتيجه کيفيت پايين و نچسب و احياناً مانده. ضمن اين که وجود يک نوع طعم به‌مراتب خوردن را دلچسب‌تر مي‌کند و سالم‌تر و مفيدتر؛ و مهم‌تر از همه اين که، اگر بر اين سنت بکوشيم، فرهنگسازي مي‌شود و به جاي چشم‌وهم‌چشمي و مسابقه، مجال خواهيم يافت و انرژي خواهيم داشت تا، پيش و بيش از شکم‌ها، به مغزها و قلب‌هاي يکديگر بپردازيم در ديدارها و مراودات؛ و با صفا و لبخندي حقيقي، و نه ساختگي، کنار هم بنشينيم و نوع ديگر و شايسته‌تري از احترام را به يکديگر هديه دهيم.

6- چه اشکالي دارد به جاي ميهماني‌هاي تشريفاتي و ديربه‌دير و نفس‌گير، ميهماني‌ها را ساده و زودبه‌زود و مفرح برگزار کنيم؟ به جاي اين که يک ميهماني بدهيم مثلاً با سه نوع غذا و چند جور دسر و بر سفره يا ميز جا باقي نماند براي سالاد و ته‌ديگ، سه بار ميهماني بدهيم هر بار با يک نوع غذا، يک نوع دسر، يک نوشيدني، يکي‌دو نوع ميوه؛ و ديگر هيچ...

7- با اين روش، از اسراف و حيف و ميل مواد غذايي هم جلوگيري مي‌شود و به جاي اين که بعد از يک مهماني سنگين تا چند وعده غذاي مانده نوش کنيم و مدت‌ها در لاک خود فرو رويم که آيا بالاخره ديگران فهميدند ما بلديم چند نوع غذا بپزيم و آيا مهماني خوب بود يا نه، بعد هم افسردگي بگيريم يا افسردگي‌مان شديدتر شود، به اين مي‌انديشيم که از اين ديدار چه باري برگرفتيم؛ چقدر رشد کرديم و چقدر رشد داديم.

8- شايد کمي نامرتبط بنمايد، اما حيفم مي‌آيد از همين فرصت استفاده نکنم که بگويم، اين تفکر در خيلي از ما رايج است که، حالا که داريم زحمت مي‌کشيم و به‌خرج افتاده‌ايم، يک‌دفعه فلاني و فلاني را هم دعوت کنيم ديگر؛ اما اين جا هم باز فلسفه ارتباط و ميهماني را فراموش مي‌کنيم و در دام مي‌افتيم. صرف نظر از انگيزه دورهم‌بودن و مانند آن که مي‌تواند پس‌زمينه اين گونه تفکر و عملکرد باشد و خود جاي صحبت و تأمل بسيار دارد، در نهايت نتيجه فقط خوردن مي‌شود و انبوهي ظرف که يکي‌دو تا از مهمان‌ها کمک مي‌کنند از براي شستن و خشک‌کردن؛ و باز فرصتي و جاني در ميزبان باقي نمي‌ماند که براي هر ميهمان وقت بگذارد و باري برگيرند هر کدام، از اين ديدارها. خلاصه اين مي‌شود که در ديدارها عمدتاً لبخند بر لب است و از پيش و از پس، هر فرد مي‌ماند با دنيايي از دغدغه و گرفتاري.

9- و در پايان بي‌انصافي است اگر اشاره نکنم که در يکي از همان ميهماني‌هاي فوق‌الذکر بود که راهکار «چند بار ميهماني به جاي يک ميهماني» به ذهن دوست عزيز و اهل تفکرم، خانم اقدس سيدعليلو خطور کرد و من هم بي‌درنگ آن را برگرفتم و گنجاندم ميان افکار و دغدغه‌ها و يادداشت‌هايم در اين مقوله و آرام گرفتم با اين يادداشت که امروز تقديم شما شد.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۴
انتشار یافته: ۱۰
بسيار عالى و دقيق تنظيم شده بود ممنون
من با پسرم همین هفته پیش جاتون خالی رفته بودیم مشهد.
هتل 5 ستاره بودیم از غذا های اضافه در بشقاب ها می شود حدس زد که اکثرا برای مزه کردن بوده نه خوردن.خدا میداند که چه اسرافی در طی این چند روز دیدم . هنوز مثل خیلی چیز های دیگه تا درست خوردن و استفاده شدن فاصله ها داریم.
جالبه هم رفتی و خوردی و هم غر میزنی که چرا اینقدر تجملات است؟؟؟
يكي می مرد از درد بي نوايي يكي مي گفت زردك نميخواهي
کشک بادنجان اشتباهه . درستش کشک و بادنجان است . فارسی را پاس بداریم. هر واژه اشتباهی را که نباید پر و بال داد.
چند سال قبل اين حقير موضوع تجمل درمهماني رامطرح كردم اما دوستان واطرافيان برداشتشان خساست بنده بود اما حالا متوجه شدند كه رفت وآمدها تقريبا صفر شده وبحث بنده كاملا علمي بوده ولي بشر دوپا خودش را به كوچه عليچپ ميزند
مادر شوهر من اگر به خانه من بیاید و حداقل 3 نوع غذا نباشد ناراحت می شود تازه اصلا هم غذا خور نیست فقط میخواهد پز بدهد
آی گفتی تابناک
یک مهمانی 20 نفره با یک رنگ غذا و میوه معمول حداقل 350 هزار تومان هزینه خواهد داشت
مظلب بسیار اموزنده و منطقی بود ولی متاسفانه فرهنگ اصیل و غنی ایران دستخوش تغییرات مخرب شده است و کم کم خیلی از ارزشهای والای انسانی ما ایرانیها از بین رفته یا درحال سقوط است
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل