بازدید 48034

به این دلیل به «آواکس دشت عباس» مشهور شد!

در وصیت نامه اش آورده بود: موقعى که این راه را انتخاب کردم آن را با تمام وجودم حس کرده مى‌دانستم که در آن رنج و زحمت و سختى ظاهرى است ولى یقین داشتم که در آن خوارى و ذلت و پستى و فرومایگى نیست و آن عین شرف، شجاعت، افتخار و سرافرازى در دنیا و آخرت است.
کد خبر: ۱۵۶۰۳۹
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۲ 20 October 2021

سرویس دفاع مقدس ـ در طلوع خورشید یکی از روزهای سال 1340 ه ش در منطقه مهرزیل در بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک کودکی پا به عرصه گیتی نهاد که بعدها سید الشهدای مظلوم این منطقه لقب گرفت. «توکل» بیشتر دوران کودکی را در روستای قلعه رزه طی نمود و دوره راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان اندیمشک به پایان رسانید.

به گزارش «تابناک»، شهید بزرگوار «توکل قلاوند» پس از سال ها مجاهدت در به ثمر نشاندن انقلاب اسلامی و پاسداری از این دستاورد بزرگ، نهایتا پس از آنکه سیزده روز در قرارگاه نجف اشرف به عنوان فرمانده واحد اطلاعات عملیات این قرارگاه خدمت کرد، در نهم بهمن ماه  1361 به همراه سرداران شهید باقری، بقایی، رضوانی و مؤمنیان در منطقه فكه و در حين شناسايي منطقه عملياتي والفجر مقدماتي مورد اصابت راکت دشمن قرار گرفته و به شهادت رسید.

گزیده مطالب زیر، روایتی است مختصر از زندگی این اسطوره مقاومت و ایثار که به محضرتان تقدیم می گردد:

غائله کردستان

با شروع غائله کردستان، شهید توکل رهسپار آنجا شد. به دلیل کار زیاد او مدت شش ماه حتی یک بار به مرخصی نیامد و تنها یکبار پیک سلامتی ایشان از طریق نامه دریافت شد. در اواخر سال 1359 پس از مسئله کردستان فقط به مدت دو ساعت در منزل ماند و بلافاصله عازم منطقه دشت عباس شد. او به همراه جوانان اندیمشکی و دزفولی در عملیات‌های چریکی و جنگهای نامنظم شرکت می‌نمود.

راوی: خانواده شهید


کمپ قلاوند

در اوایل جنگ از دهلران تا فکه کمپ هایی در این مناطق عملیاتی قرار داشت که مانع نفوذ نیروهای دشمن می شد. مسئولیت یکی از این کمپ ها به عهده شهید قلاوند بود. کار کمپ‌ها جلوگیری از نفوذ ارتش عراق و شناسایی نیروهای دشمن بود که توکل در این مورد بخصوص در امر شناسایی از تبحر خاصی برخوردار بود و به همین دلیل کمپ ایشان معروف شد به کمپ قلاوند. فرماندهی ایشان در این منطقه تا آغاز عملیات فتح‌المبین ادامه داشت. اطلاعات به دست آمده توسط ایشان کمک زیادی به عملیات فتح المبین کرد.
 


با لباسهاي پر از گرد و غبار مي‌آمد

توكل قلاوند از اعضاي رسمي سپاه شهرستان انديمشك بود و پس از اعزام به جبهه مدت ها از او خبري نداشتيم. مدت ها گذشت تا اينكه به شهر آمد، آن هم با سر و صورت خاكي و پوتين هاي پر از گل.

 از جبهه كه برمي‌گشت سري هم به سپاه مي‌زد و با بچه‌ها ديداري تازه مي‌كرد و هميشه لباس هايش پر از گرد و غبار بود. نمي دانستيم در منطقه چه مي‌كند و چه سمتي دارد. خودش هم هيچ حرفي نمي زد.

بعد از شهادتش بود كه فهميديم توكل، جانشين فرمانده اطلاعات عمليات قرارگاه نجف اشرف بوده، پاسخ پرسش هايمان را گرفتيم.

راوي : عبدالامیر شیخ نجدی


آواکس دشت عباس

ایشان به دلیل این که بچه کوهستان بود و به راحتی می توانست در مناطق کوهستانی حرکت کند، کار شناسایی و عملیات را بهتر از هر کس دیگر انجام می‌داد. کار او اغلب شبانه بود و تا عمق نیروهای دشمن نفوذ  می کرد و اطلاعات لازم را از دشمن و تعداد ادوات و محل استقرار آنها به دست می آورد. همین امر باعث شد که بین بچه ها به «آواکس دشت عباس» مشهور شود.

راوی: غلامرضا کاج


اخلاص

توکل از آنجا که در محرومیت و استضعاف به دنیا آمده بود و زندگی سختی را با مشقت و تنگدستی سپری کرده بود، همواره به فکر دردمندان و بی سرپرستان بود و تا جایی که در توانش بود انفاق می کرد و حقوق ناچیزی را هم که دریافت می‏کرد یا به حساب شماره 100 حضرت امام(ره) واریز می‌کرد و یا خود برای خانواده‌های مستمند وسایل مورد نیاز تهیه می‌کرد.

در روستای ما ـ قلعه رزه ـ خانواده‌ای وجود داشت که سرپرستی نداشت و سه طفل صغیر با مادرشان زندگی می کردند، او هر گاه به مرخصی می‌آمد، برایشان چیزی هدیه  می‌آورد.

راوی: خواهر شهید


برادرانم را نمي توانم فراموش كنم

بعد از مدت ها که به مرخصی آمده بود، شب هنگام برای استراحت، تشک و لحافی در اتاق گذاشتم. وقتی صبح آمدم دیدم تشک و لحاف دست نخورده گوشه‌ای قرار دارند. از توکل پرسیدم چرا روی زیلو خوابیده‌ای؟

پاسخ داد: الان در جبهه برادرانم روی زمین خوابیده‌اند. وقتی دوستانم روی خاک‌ها و قلوه‌سنگ‌ها به سر می‌برند، من چگونه  می‌توانم روی تشک و لحاف راحت بخوابم.

راوی: خواهر شهید


شناسایی

روزهای نخست جنگ تحمیلی بود و در سپاه اندیمشک جمع بودیم که به یکباره متوجه حضور سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان شدیم. ایشان به ما گفتند در شناسایی منطقه دشت عباس و چگونگی استعداد دشمن به مشکل برخورده‌ایم. ما را راهنمایی کرده‌اند و گفته‌اند که فردی اینجاست به نام توکل قلاوند که منطقه را مثل کف دست  می شناسد. آمده‌ام تا او را جهت شناسایی همراه خود ببرم. این گونه بود که توکل همراه حاج احمد شد و مدتی در تیپ 27 رسول الله(ص) و بعد در قرارگاه نجف اشرف و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول به کار شد.

راوی: سردار عبدالله احمدی

 
مادرش چشم انتظار بود و...

پس از عملیات غرور آفرین فتح المبین مادرشان به دلیل شایعات گوناگون در مورد فرزندش در بستر بیماری می‌افتد و پس از آن چشم از دنیا می‌بندد اما اینها از اراده خلل ناپذیر توکل چیزی نمی‌کاهد و او را از ادامه مسیرش باز نمی‌دارد.

به دلیل حساسیت زمان و اهمیت حفظ منطقه آزاد شده, حتی در مراسم تشییع پیکر مادر مهربان خود نیز حاضر نمی‌شود و تا چهلمین روز درگذشت مادرش در سنگر خط مقدم می‌ماند.

گزارش

یک بار گزارشی از طرف فرد مشکوکی علیه توکل قلاوند به دستم رسید که مطالبی بی اساس و کذب در آن به چشم می خورد. اصل نامه را به توکل دادم و گفتم: ببین علیه تو چه نوشته‌اند.

ایشان گزارش را گرفتند و با کمال خونسردی آن را مطالعه کرده و بدون اینکه عصبانی شوند آن را برگرداندند.

به او گفتم به دلیل کذب بودن، قابل پیگیری نیست. اما ایشان در جواب گفتند: من راضی نیستم و شما باید به وظیفه خودتان عمل کنید و مسئول هستید برای روشن شدن صحت و سقم آن تحقیق کنید.

راوی: فتح اله بهاروند


پرواز
روزهای سرنوشت ساز دفاع مقدس مردم ایران در برابر دنیای استكبار جهاني سپری می‌شود و روح آسمانی توکل بی قرار حضور در جبهه را می‌نماید. او هیچ کدام از مسئولیت‌های محوله را که مانع حضورش در خط اول جبهه است، نمی‌پذیرد.

تقویم، تاریخ 26/ 10/ 61 را نشان می‌دهد که توکل دوباره راهی جبهه می‌شود. او به همراه سردارشهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 ابیطالب (ع) به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات آن لشکر مشغول خدمت می‌شود. مدتی بعد قائم مقام فرمانده قرارگاه نجف اشرف ایشان را به آن قرار گاه منتقل می‌کند.

توکل قلاوند سیزده روز در قرار گاه نجف اشرف به عنوان فرمانده واحد اطلاعات عملیات این قرارگاه به خدمت خود ادامه می‌دهد و در تاریخ 9/ 11/ 1361 به همراه سرداران شهید باقری، بقایی، رضوانی و مؤمنیان در بازدید از خط مقدم جبهه مورد اصابت راکت دشمن قرار گرفته و به شهادت می‌رسند.

او در وصيتنامه‌اش آورده است:

موقعى که این راه را انتخاب کردم آن را با تمام وجودم حس کرده مى‌دانستم که در آن رنج و زحمت و سختى ظاهرى است ولى یقین داشتم که در آن خوارى و ذلت و پستى و فرومایگى نیست و آن عین شرف، شجاعت، افتخار و سرافرازى در دنیا و آخرت است.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۷۴
درود بر شهيدانمان
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۸
چقد خوشحالم که این مطلب اینقد بازخورد خوب داشته
چقد هنوز خوبیم ما
روحش شاد
خدایش رحمت کناد
بنده ازدوستان دوره دبیرستان ایشان بودم که تا بعد از انقلاب با هم در ارتباط بودیم فردی بسیار بشاش وبا اخلاص وخوش مشرب وخنده رو وخوش اخلاق بود واقعا تمام وجودش اخلاص بود وهمین هم باعث شد که به آن مقام عالی وعلو درجه شهادت برسد او که از سرداران بزرگ جنگ بود امروزه مزارشریفش مظلومانه در گوشه ای از روستای محروم قلعه رزه تقریبا در ابتدای جاده جدید الاحداث خرم زال از سمت اندیمشک افتاده است به یقین اکنون او در میان فرشتگان وعالم عقبی جایگاهی رفیع وبلند دارد اما متاسفانه درمیان ما که بیشتر به ان روح بلندش نیاز داریم غریب افتاده است اخیرا که اتوبان پل زال -خرم آباد افتتاح شد با یکی از دوستان صحبتی شد وبین خودمان گفتیم که جا دارد اسم این اتوبان بنام شهید بزرگوار توکل قلاوند نامگذاری شود زیرا روستای محل تولد ومحل دفن این شهید بزرگوار درست درابتدای این اتوبان (از سمت اندیمشک) قرار دارد اما کجابودند مسئولان ونماینده اندیمشک که با پیگیری این موضوع خاطره آن شهید بزرگ خطه اندیمشک را در خاطره ها برای نسلهای بعد زنده نگاه می داشت تا اندیمشک با سربلندی به این فرزند برومند خود سرافرازانه ببالددرود براو وراهش پر رهرو باد هنوز هم دیر نیست تا یاد این شهید عزیز زنده نگاه داشته شود
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۰:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۹
احسنت
به نام خدا
با تشکر باز هم از این مطالب تهيه فرمایید.
اميدوارم تهيه کننده های صدا و سيما در مورد اين گمنامان فيلم تهيه کنند
لطفااز شهيد حبیب الهی و ردانی پور هم مطلب تهيه فرمایید
روحشان شاد باد یادشان جاوید و راهشان مستدام باد.
روحش شاد ویادش گرامی
روح همه شهداء شادباد .
روحشان شاد
خداوند سعادت شهادت را به شما عزيزان داده تا در راه اتقلاب عزيز قدم برداريد اميدواريم ما نيز رهرو راه شما عزيزان باشيم.
بنام خدا
شهیدان به درجه ای میرسند که لیاقت
معامله با خدا نصیبشان میشود
خداوند شماعزیزان رابا مولایمان حضرت امام حسین(ع)مشهورنمایدانشاءالله شهیدعزیز التماس دعا...
روحشان زنده و ناظر ماست. خدا کند با حقظ استقلال وطن ، پیروی از دین و ایجاد یک ایران آباد و پیشرفته آنها را شاد کنیم
درود و سلام خدا و پيامبران پاكش به همه شهيدان راه حق كه به حق احياگر اسلام ناب محمدي بوده و هستند . براي شادي روح شهيد قلاوند صلوات.
کجایند مردان بی ادعا روحت شادا
baba avax
روحش شاد
خداوند با سرور و سالار شهيدان محشورشان نمايد.
شهید عزیز را تا حدودی می شناختم.خدایش رحمت کند.نظرات دوستان را خواندم وانرا کاملاتصدیق می کنم.
بنده حقیر نیز یکماه کنار ایشان در کمب بودم وشاهد کمین های شبانه اخلاص وبی ادعایی ایشان بودم درفکه نیز از فاصلئ بسیار دور شائد انفجار مکان شناسایی شده وعروج این عزیزان بودم روحشان شاد مدینه منوره فیضی از ازادگان دزفول
کاش این شهید هم حاجت منومیداد
درود بر روح پاكش
چه خوب می شد اگر بخشی در این سایت با نام خاطرات راویان تهیه می دیدید تا هم راویان خاطرات را ارسال میکردند و هم بینندگان به درک کاملی از این اشخاص می رسیدند.
مشکل نسل اول و دوم با سنل سوم انقلاب در همین عدم آگاهی هاست.
بگویید چگونه فردی با سنی حدود 20 سال و جسته ای کوچک عملیات بزرگی مثل بیت المقدس را طراحی و قسمتی از آن را فرماندهی میکند؟؟!!
منظور شهید باقری است
تا گفته نشود کسی هم با خبر نمی شود که ما بجایآنکه به آرنولد ها و رامبو ها بنازیم به چنین افرادی می بالیم که توانایی جابجا کردن کوه را داشتن و هستند از این دست افراد.
ایکاش ذره ای از ایمان و اراده آن عزیزان را هم من داشتم. روحشان شاد
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۸
اعتماد بنفست صفره
سلام و درود خدا بر رزمندگان اسلام
خيلي مرد بودن به خدا
روحشان شاد
اگر چه فاصله بسیار ارادت همچنان باقیست++درود وسلام برروان پاک شهیدان
چرا در فیلم اخرین روزهای زمستان نامی از شهید بزرگوار درحالی که همرزم شهید باقری بود برده نشدَ؟ روحش شاد
باشهید توکل قلاوند در ابتدای سال 58 در سپاه أشنا شدم وتاأخرین روزهای زندگیش این ارتباط ادامه داشت.در محل کارش جمله ای نوشته شده بود که روی من اثر زیادی داشت وهمیشه باخودم ضمضمه میکنم.افسوس هرأنچه برداشته ایم بگذاشتن ایست برداشتها تمام بگذاشنی است شهید شبی که عازم جبهه بود در حالیکه من نگهبان بودم آمد گفت فردا من میروم جبهه وصیت میکنم امام وسپاه را رها نکن برادر کجایی امام رفت در حالیکه با پای لنگ هنوز میرویم وراه امام ادامه دارد راه سخت است مگر یار شود لطف خدا جوانی بود هفده ساله باامام بیعت کردم وبراین عهد ماندم بادشمن داخلی وخارجی جنگیدم وبیعتم را به حضرت سید علی رساندم در این راه بیعت نشکستم گرچه زخمها از دشمن ظاهر وباطن جان و تنم برداشت واین از لطف پروردگار بوده وهست انشاالله در یوم الله رستاخیز روسفید باشیم شب تاراست وسنگستان وموم است قدح از دستم افتاد ونشکست نهدارندهش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نیفتاده بشکست. اکنون 53 ساله هستم التماس دعا
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۹
با تشکر خواهشمندم از برادران ارتش ونیروی انتظامی که در جنگ شرکت کردند هم بنویسید مثلا از خلبان خلعتبری یا محمود اسکندری و شهدای دیگر ارتش
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۱۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۰۱
بار اول گفتی دبیرستان آشنا شدی
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۰۱
درود بر شما
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا
وای بر مسئولین اندیمشکی که چنین سردارانی را فراموش کرده اند باید در دنیای آخرت جوابگوباشند
پايان اين پروانگي ها را بگرديم
بعد از شهيدان تا به اينجا ما چه كرديم ...
خدا همه شهدا را قرین رحمت کندعلی الخصوص شهدای جنگ تحمیلی و شهدای مدافع حرم را
روحشان شاد
روحش شاد
روحش شاد و راهش پر رهرو انشاءالله
خدارحمتشون کنه وماروشرمنده شهداوخانواده هاشون نکنه
ای کاش درکناراینهمه سریال های تکراری سریال هایی درموردزندگی ومعرفی شهدایی که این چنین گمنام هستنددرست میکردندمن خودم اولین بارکه اسم این شهیدبزرگواروافتخاراتش روشنیدم
چقدر پاک و معصوم بودند
ان شاءالله تدبیری اندیشیده بشه که این شهیدان عزیز برا نسل جوان شناسانده بشن... خیلی غریبن به خدا.... کجایید ای شهیدان خدایی...
اونا رفتن و حالا یه عده به اسم شهید و شهادت و جای مهر پیشونی دارن مملکت رو میچاپن
روح شهدا شاد
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان